«رفتار سیاسی» مطلوب در گفتمان انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری(بخش دوم)
برای آنکه انتخاباتی سالم با اهدافی توام با آرمان های انقلاب اسلامی داشته باشیم؛ نیاز به تحقق «رفتار سیاسی» مطلوب هستیم. رفتار سیاسی در وهله نخست متاثر از مولفه های شکل دهنده باورهای سیاسی است که در این یادداشت به مرور آنان پرداخته شده است.
در شماره قبل گفته شد که سوژه «رفتار سیاسی» مورد مطالعه در این پژوهش مبتنی بر نگاه و کنش رهبر معظم انقلاب اسلامی آیتالله سید علی خامنهای است و بدین منظور ما در این بحث سعی در استخراج مؤلفههای شکل دهنده ایدئولوژی و فرهنگ سیاسی امام خامنهای داریم که بسیار متأثر از فرهنگ سیاسی اسلام و تاریخ ایران است. دو مورد از این مؤلفه ها در شماره قبل آمد و سه مورد دیگر را در این شماره محضر شما عرض میکنیم. شماره گذشته را می توانید در اینجا مطالعه بفرمایید.
3- قانون اساسی
در متن قانون اساسی مفاد و اصول زیادی ذکر شده است که میتوان آنان را مرتبط با مفهوم رفتار سیاسی دانست؛ اما در اینجا سعی شده است تنها به بخشی از مفاد که ریشه رفتار سیاسی را شکل میدهند مورد اشاره قرار گیرد. یکی از مفاد ذکر شده در مقدمه قانون اساسی که به طریقهای گوناگون در بخشهای گوناگون هم تکرار شده است، مرجع بودن اسلام برای رفتارهای سیاسی است. در مقدمه آمده است: «ویژگی بنیادی این انقلاب نسبت به دیگر نهضتهای ایران در سده اخیر مکتبی و اسلامی بودن آن است... حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطهگری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان میدهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی الله) بگشاید».یکی دیگر مؤلفههای شکل دهنده رفتار سیاسی در قانون اساسی توجه به کرامت انسانی در اصل دوم است: «کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا که از راه: الف - اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام الله علیهم اجمعین، ب - استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها، ج - نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی و سلطه گری و سلطهپذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین میکند».(1)
4- مردم سالاری دینی
یکی از مؤلفههای مهم شکل دهنده فرهنگ و ایدئولوژی سیاسی امام خامنهای و نظام جمهوری اسلامی بحث مشروعیت قدرت است. نوع نگرش به ماهیت و فلسفه قدرت، جدا از منابع قدرتزا در شیوه رفتار سیاسی بسیار مؤثر و مهم است. شاید بتوان پایه ارزشهای سیاسی نظام اسلامی را در کلمه مردم سالاری دینی خلاصه نمود. در مردم سالاری مشروعیت قدرت بر دو پایه مبتنی است.پایه نخست بر مشروعیت دینی است. در نگاه مشروعیت دینی، حاکمیت بر انسانها و اتخاذ تدابیری برای حفظ و تسلط بر نفوذ سیاسی امری است که در اختیار و حیطه قدرت الهی است و لذا تنها کسانی مشروع به اتخاذ اعمال نفوذ بر انسانها هستند که دارای صلاحیت از سوی پروردگار باشند. از نگاه رهبر معظم انقلاب حتی دیگر مسئولین، غیر از رهبر اصلی جامعه سیاسی، هم بر مشروعیت دینی استوار است. «مشروعیت این نظام به تفکر اسلامی و به استواری بر پایهی اسلام است».(2)
«اینکه ما در قانون اساسی برای رهبر، رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و وزیر، شرایطی قائل شدهایم، این شرایط ملاک مشروعیت بر عهده داشتن این وظایف و اختیارات و قدرتی است که قانون و ملت به ما اعطا میکند… وقتی این عناوین زایل شدند، مشروعیت هم زایل خواهند شد».(3) تا اینجا «پذیرش مشروعیت دینی» بسیاری از علمای بزرگ تشییع آن را میپذیرند، اما شاید اندکی تفاوت ولی مهم را در ادبیات آیتالله سید علی خامنهای را در تاکید ویژه ایشان بر پایه دوم مشروعیت قدرت دانست. «بعضی رأی مردم را پایهی مشروعیت میدانند، لااقل پایهی اعمال مشروعیت است».(4) «در نظام اسلامی، حکومت عامل مردم است؛ دست مردم است؛ نماینده و خادم و کارگزار مردم است؛ صاحب حق مردماند».(5)
پایه دوم رضایت و انتخاب مردم است. از سخنان امام خامنهای اینگونه برداشت میشود که صرف وجود صلاحیت، فرد را صاحب حق نمیکند.… از طرف دیگر، کسی که دارای این ضوابط است و با رأی مردم که بهوسیلهی مجلس خبرگان تحقق پیدا میکند انتخاب میشود، نمیتواند بگوید من این ضوابط را دارم؛ بنابراین مردم باید از من بپذیرند! «باید» «اگر مردم حکومتی را نخواهند، این حکومت در واقع پایهی مشروعیت خودش را از دست داده است».(6)
از منظر رهبر انقلاب حق حاکمیت وقتی جاری میگردد که صاحب صلاحیت از طریق مشروع به حکومت برسد. شرط لازم برای اینکه بخواهیم از نظام مردمسالاری دینی صحبت به میان آوریم این است که بپذیریم مردم در انتخاب حاکمان نقش داشته و حاکمان صاحب صلاحیت، قدرت را از سازوکار مردمی کسب نمودهاند. اولویت داشتن صاحبان صلاحیت در مقایسه با دیگران به این معنی نیست که صاحبان صلاحیت به یمن صلاحیتهایشان حق حکومت دارند. حق حکومت برای صاحبان صلاحیت وقتی جاری و ساری خواهد شد که با جلب رضایت مردم همراه باشد. اهمیت این مسئله تا حدی است که ایشان مشروعیت مردمی را هم ردیف با مشروعیت دینی یا الهی برای حق حاکمیت تعریف میکنند...(7) «در نظام اسلامی دارا بودن معیارها کافی نیست بلکه انتخاب مردم هم شرط لازم است و بدون انتخاب مردم امکان ندارد».(8)
5- مفهوم ولایت
یکی از دیگر مؤلفههای مهم در رفتار سیاسی، غایت حاکمیت و نوع نگاه بر هدف کسب قدرت است. این مسئله بسیار از نوع نگرش به فلسفه و مشروعیت قدرت تأثیرپذیر است. مفهوم و جایگاه «ولایت» در شکل گیری غایت حاکمیت بسیار در اسلام شیعی و تفکرات انقلاب اسلامی نقشی اساسی دارد. این تفکر در علمای بزرگ تشیع پیش از شکل گیری حکومتی شیعی در دوران دولت داری مدرن هم وجود داشته است. آیت الله نائینی حکومت ولایتیه را چنان حکومتی معرفی میکند که به دور از تحکم و استبداد مالک مآبانه، بر رضایت و مصالح عموم استوار است.(9)غالباً امامت و ولایت به معنای ریاست عام بر دین و دنیا اخذ کردهاند؛ مقدس اردبیلی نیز در تعریف امام گفته است: «بدان که امام شخصی است که حاکم باشد بر خلق از جانب خدای تعالی در امور دین و دنیای ایشان مثل پیغمبر».(10)
اما شهید مطهری مفهوم ولایت را فراتر از حاکمیت دنیوی میداند و آن را مقدمهای برای تحقق انسان کامل میداند. استاد مطهری در گفتاری دیگر پیرامون امامت، مطالب بالا را با تفصیل بیشتری بیان کرده است. وی امامت را به سه معنا یا مرتبه تعریف میکند: «نخست امامت به معنای رهبری اجتماع؛ دوم امامت به معنای مرجعیت دینی و سوم امامت به معنای ولایت، مقصود وی از ولایت، «انسان کامل» است. اوج مفهوم امامت در همین معنای سوم است و وجه مشترک میان تشیع و تصوف در امامت به معنای ولایت است. پس ولایت در معنای سوم عبارت از سیر الی الحق و انسان کامل شدن است». به عقیده ایشان «مسئله اساسی امامت نزد تشیع، مسئله حکومت دنیوی نیست. تعریف امامت در معنای حکومت: سیاست متعالیه مفهوم قرآنی ولایت سیاسی در علوم اسلامی کوچک شمردن است و این اشتباه بزرگی است که از قدیم تا به امروز تکرار شده است».(11)
اما نگاه امام خامنهای بر مفهوم ولایت کمی متفاوتتر است و نقطه عطف آن متمرکز بر تعالی مردم است. «اسلام، حکومت را با تعبیر ولایت بیان میکند. معنای آن این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگی جداییناپذیری از هم دارند… هر حکومتی که اینطور نباشد، این ولایت نیست». اهمیت ارتباط حاکم با مردم در نظام سیاسی اسلام، مؤلفهای است که در صورتی که در رفتارهای سیاسی مورد توجه قرار گیرد بسیار به تحقق رفتار سیاسی مطلوب و ایدئال کمک خواهد کرد؛ امری که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
«در اسلام افراد جامعه و افراد انسان، در حساب سیاسی اسلام بهحساب میآیند؛ در واقع همه چیز مردماند. ولایت الهی با چنین حضوری از مردم معنا میدهد. حقیقت ولایت الهی این است: ارتباط با مردم».(12)
پینوشت:
[1] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: 1368[2] آیت الله خامنهای، ۷ خرداد ۸۲
[3] آیت الله خامنهای، ۳۱ شهریور ۸۳
[4] آیت الله خامنهای، ۱۴ خرداد ۷۸
[5] آیت الله خامنهای، ۷ تیر ۸۳
[6] آیت الله خامنهای، ۴ اسفند ۷۷
[7] سعیدی، 1392
[8] آیت الله خامنهای، ۱۳ بهمن ۷۰
[9] فیرحی، 1394: 286
[10] مقدس اردبیلی، 1387: 57
[11]مهدوی زادگان و سیدحسینی، 1392: 14
[12] آیت الله خامنهای، ۶ اردیبهشت ۷۶
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}