با توجه به شیوع ویروس کرونا در کشور و دل‌مشغولی همه افراد و نهادها به این پدیده، برخی علما و بزرگان برای مقابله با این ویروس جدید، توصیه به خواندن ادعیه و زیارات و اذکار و اوراد نموده‌اند.
 
البته این قضیه مختص زمانه فعلی نیست، بلکه از دیرباز در برابر هر گونه بحران و حادثه‌ای، تمسک به ذکر و دعا و معنویت در فرهنگ بسیاری از جوامع، به ویژه جوامع دینی وجود داشته است.
 
آورده‌اند زمانی که شهر سامرا گرفتار وبا (یا به نقلی طاعون) شده بود، مرحوم آیت‌الله فشارکی (از علمای بزرگ اصفهان متوفی 1353 ه.ق) توصیه به سه روز روزه و خواندن زیارت عاشورا کرده و نقل شده که کسانی که به توصیه ایشان عمل کردند به وبا مبتلا نشدند.
آیا دعا کافی است؟

اکنون سؤال این است که تمسک به ادعیه و زیارات جهت استشفاء تا چه حد قابل اعتنا و معتبر است؟ آیا آن‌ گونه که سید محمد فشارکی برای رهایی از وبا، نسخه زیارت عاشورا را تجویز کرده، برای خلاصی از سایر بیماری‌ها و بلایا می‌توان به زیارت عاشورا یا سایر اوراد و اذکار توصیه کرد؟ زیرا ممکن است بلایی به دلیل گناه مردم را فرابگیرد و عالمی الهی با تشخیص علت دقیق بلا نسخه رهایی از آن را تجویز کند و گاهی ممکن است همت جمعی در رعایت نکته ای صورت نگرفته و مردم اینجا باید با آن همت جمعی بلا را دور کنند یا ممکن است در امتحانی بزرگ به سر می بریم که باید با دلدادگی به قضا و قدر الهی در آن موفق شویم.
 
در این که ادعیه و زیارات دارای برکات و آثار معنوی بالایی هستند، تردیدی نیست. حتی طبق برخی روایات، دعا قادر به "بداء" یعنی تغییر قضا و قدر می‌باشد «ان الدعاء یرد القضاء»(1)
 
اما آیا دعا و زیارت می‌تواند جایگزین عقل و تدبیر و علم و تجربه بشری (از جمله علم پزشکی) شود؟ پاسخ به این پرسش را با نقل یک روایت تاریخی ‌آغاز میکنم: در روایتی آمده که حضرت موسی(ع) مبتلا به بیماری قولنج شد و به خداوند عرضه کرد: «پروردگارا، مرا شفا بده. خطاب آمد که ای موسی، چرا به طبیب مراجعه نمی‌کنی؟»

این توصیه یعنی پیمودن مسیر اسباب و علل در چرخه عالم ناسوت که گفته شده «أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسباب»(2) (خدا ابا دارد که امور جهان جز با اسباب و علل بگرداند)، حتی اگر شخص مبتلا پیامبر خدا باشد.
 
حال اگر کسی در اثر دعا و توسل شفا یابد، در چرخه هستی و سنت الهی، یک استثنا محسوب می‌شود، نه قاعده. که البته آن هم با اسباب خاص خود صورت گرفته است. قاعده همان توصیه خداوند به حضرت موسی(ع) و گام نهادن در مجاری مادی است.
 
و البته تکیه بر سلسه مراتب علت و معلول و استفاده از علوم مادی و تجربی، منافی ارتباط معنوی با ملکوت (دعا و ذکر و توکل و...) نمی‌باشد. این دو را باید لازم و ملزوم یکدیگر دانست، نه بی‌اعتنایی به زمین درست است و نه بستن راه آسمان. لذا هر گونه افراط و تفریط در این امر نادرست است.
 
بسیاری اوقات نشناختن این لوازم و ملزومات در طول تاریخ بشر شاهد چالشی طولانی و سترگ بین دین و علم (یا سنت و مدرنیته) بوده ایم.
 

روی گردانی از دین

برای نمونه وقتی در قرون وسطی در اروپا طاعون آمد، مردم به کلیسا رجوع کردند که در آن زمان نه فقط مرجع دینی و علمی، بلکه منبع قدرت و حاکمیت بود. اما نسخه کلیسا و کشیشان، چیزی دعا و خواندن انجیل نبود. مردم به همراه کشیشان مشغول ذکر و دعا و قرائت انجیل شدند، اما افاقه نکرد.

وقتی به تدریج حدود یک سوم اروپاییان در اثر طاعون مردند، مردم (و خصوصا نخبگان) در نسخه کشیشان تردید کرده و در نتیجه از کلیسا روی برگرداندند. در واقع فاجعه طاعون تبدیل به یکی از جرقه‌های نهضت روشنگری(رنسانس) و پیشرفت علوم مختلف از جمله پزشکی شد.
 
تلاش برای یافتن نسخه همه امور دنیوی در دین و فرو نهادن عقل و علم و تجربه بشری، وجه افراط ماجرا است؛ اما تفریطش آن است که غرب پیشرفته و مدرن، دیر زمانی است دچار بحران معنویت شده است.
 
رها کردن دین و تکیه بر علوم تجربی با تکیه بر اصولی چون اومانیسم، بشر را وارد بن‌بست جدیدی کرد؛ زیرا علوم بشری به رغم پیشرفت‌های شگرفی که کسب کرده بود، در بسیاری موارد قادر به پاسخ‌گویی به سوالات و معماهای بشر نبود.
 

بازگشت به دین

قلمرو علوم تجربی طبیعت است، نه عالم متافیزیک. لذا در امور معنوی و اخلاقی و هنجارها و نیز اسرار ماورایی مانند مرگ و عالم پس از آن، دستش خالی بوده و در نتیجه انسان نیاز به مرجع دیگری دارد. گرایش‌های "پست ‌مدرنیسم" از همین‌جا ظهور کرد و زمزمه‌های بازگشت به دین و معنویت بار دیگر از گوشه و کنار دنیای مدرن برخاست. انسان‌ها وقتی دستشان را از دین و ارتباط با عالم ماوراءالطبیعه خالی دیدند و دنیای مدرن نتوانست به سوالات متعدد آنان پاسخ دهند، فهمیدند میان وانهادن بی قید و شرط تفکرات دینی و روی آوردن به تجربیات ناقص باید جمع بندی کنند و از افراط و تفریط دوری کنند.
 
مردم جهان به دنبال دینی متعالی و پاسخگو بودند و برای یافتن آن همه ادیان را بررسی می‌کردند، هنگامی رشد اسلام گرایی دیده شد مادی گرایان با اسلام هراسی آن را کنترل و از دسترس خارج کردند.
 

دعوای سنت و مدرنیته

جامعه ما نیز هر از گاهی، شاهد چالش میان علم و دین یا سنت و مدرنیته است. نمونه‌اش ظهور «ویروس کرونا» است که اتفاقا از قم شروع شد. در چنین شرایطی چالش مزبور پررنگ شد و صف‌آرایی‌ تازه‌ای  شکل گرفت.
 
از توصیه برخی علما که انتصابی به نظام ندارند به خواندن دعا و زیارت عاشورای صرف گرفته تا تجویز مدعیان طب سنتی به خوردن سیاه‌دانه و شکر سرخ صرفا برای درمان کرونا و بالاخره اختلاف بر سر این که آیا حرم‌های مطهر تعطیل شود یا نه؟
 
قائلان به علم مدرن می‌گویند حرم به خاطر شلوغی و تردد زیاد، احتمال سرایت ویروس را بالا می‌برد و باید بسته شود، اما برخی سنتی‌ها مدعی هستند حرم آن چنان پاک و مقدس است که ویروس وارد آن جا نمی‌شود و بلکه دارالشفاء است، لذا باید باز بماند و پذیرای زائران باشد و البته با رعایت ملاحظات بهداشتی.
 
برخی نواندیشان بر این باورند که چالش‌های موجود در جامعه دینی، دیر یا زود ما را به سمت رنسانس جدیدی سوق می‌دهد. در اثر این تحول بنیادین، نگاه‌ها و آموزه‌های دینی و سنتی به سان کلیسای قرون وسطی خانه‌نشین شده و موج تازه‌ای از مدرنیته جایگزین آن خواهد شد.

اما شرایط کنونی جامعه ما به هیچ وجه با دوران قرون وسطی قابل قیاس نیست. ایران قرن بیست و یکم به دور از موج مدرنیته و رشد عملی نبوده و بلکه گام‌های بلندی در این زمینه برداشته است. لذا نمی‌توان با قاطعیت گفت چالش فعلی در جامعه به وقوع یک "رنسانس اسلامی" خواهد انجامید.
 
گونه‌هایی از سنت اندیشی و مخالفت با علوم جدید هم اگر دیده می‌شود اندک و شاذ است، وگرنه گفتمان غالب بر اساس رهنمودها و سیاست‌های کلان رهبر انقلاب، مبتنی بر پیشرفت علمی در تراز حرکت علمی جهان، در همه ابعاد و زمینه‌ها است.
 

رشد گفتمان اصیل

در روزگار تطور دانش و پیشرفت فن‌آوری و انفجار اطلاعات، نشانه‌هایی هر چند نادر از سنت‌گرایی خرافی و ضد علمی که هر از گاهی در میان برخی علما دیده می‌شود، زنگ خطر را به صدا درآورده است. اما زنگی که تعادل همراه می‌آورد.
 
خوبی این اتفاقات این است که معارضان انقلاب اسلامی که از افراطیون مذهبی و شیعه انگلیسی خط می‌گیرند در این اتفاقات دست افراطشان کوتاه می‌شود و فرصتی را در اختیار قرار می‌دهد که علم اصیل و دین اصیل رشد پیدا کند و جهان را دربر بگیرد.

در واقع این اتفاقات سبب خیری می‌شود که مردم ایران و جهان بدانند اسلام ناب از افراط و تفریط به دور است و انقلاب ما در پرتو همین اسلام ناب محمدی(ص) است که اهل تعادل است و می‌خواهد زندگی انسان‌ها را از گرایش‌های مطلق سنتی و تجربه‌ گرایی‌های مطلق عصر مدرن دور کند. پس نباید نگران بود و از آتش افکنی‌های دشمن هراسی به دل راه داد.
 
(1) کلینی، الکافی، ج2، ص469
(2) کلینی، الکافی، ج1، ص183