بررسی مقاله ریچاد هاس مقام اسبق وزارت امورخارجه آمریکا و رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا
اندیشکده های آمریکایی به دنبال برجام 2
ریچارد هاس اگر چه منتقد سیاستهای ترامپ در خصوص ایران است و در برخی از موارد اشاره میکند که با توجه به قدرت ایران، امریکا باید درصدد تعامل با ایرانیها برآید اما نکته اساسی که میتوان از این یادداشت برداشت کرد، اشتراک نظر مبنائی او با ترامپ در مخالفت و دشمنی با ایران و نادیده گرفتن اقدامات تروریستی آمریکا در منطقه است.
برجام و نواقص آن
غرب در طول سالهای ظهور انقلاب اسلامی همواره برای این گفتمان چالش ایجاد کرد و از راههای مختلف به دنبال بهانهتراشی و چالش آفرینی بود. جمهوری اسلامی هرگز درصدد دستیابی به بمب اتم نبوده است. مقام معظم رهبری بر مبنای قرآنی و روایی، فتوای حرمت تولید و استفاده از سلاح هستهای را صادر نمودند، اما غربیها همواره جمهوری اسلامی را در مظان اتهام قرار دادند.ریچارد هاس تحلیل خود از برجام را ارائه میدهد و به نقد آن میپردازد. او هدف از برجام را ایجاد محدودیتهایی که مانع از دستیابی ایران به بمب اتم شود بیان میکند و مینویسد: «برجام به منظور کاهش سناریوهای تقابلی منعقد شد. بر اساس این توافقنامه حجم اورانیوم غنیسازی شده در ایران کاهش و بازرسی از مراکز هستهای افزایش مییابد. با ایجاد این محدودیتها ایران از زمان تصمیم تا رسیدن به سلاح هسته ای به یک سال زمان نیاز دارد و در این مدت سازمانهای اطلاعاتی غرب و دولتها میتوانند فرصت لازم جهت اقدام مناسب را داشته باشند.»
هاس هیچ اشاره ای به حضور جدی آمریکا در سطح وزیر خارجه آمریکا در مذاکرات 5+1 نمیکند و در نقد برجام و بند غروب آفتاب با ترامپ همنظر است. اینکه با تغییر دولت، رئیس جمهور جدید به سادگی از تعهدات دولت قبل خارج شود. علاوه بر آنکه موجب کاهش وجهه بینالمللی آمریکا میگردد. باعث ایجاد بیاعتمادی هر چه بیشتر مقامات ایران و دیگر کشورها نسبت به آنها میشود. زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که این کشور به تعهدات بعدی خود پایبند بماند و نشستن پای میز مذاکره با آمریکا به معنی دادن امتیازات یکطرفه تفسیر میشود و حتی برای کرامت و شأن ایران هم مثبت ارزیابی نمیشود.
رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی در نقد بند غروب آفتاب مینویسد: «اما مشکل اصلی برجام در بند غروب آفتاب آن بود که بر اساس آن از سال 2025 یا 2030 محدودیتهای سانتریفیوژها و غنیسازی اورانیوم از ایران برداشته میشود و ایران میتواند در راستای دستیابی به سلاح هستهای حرکت کند. نکته مهم آنکه اگر ایران بعد از سال 2030 تصمیم مخفیانهای در خصوص تولید سلاح هستهای داشته باشد، سرویسهای اطلاعاتی و دولتها از زمان کمی برای کشف و اقدام تقابلی مناسب برخوردار هستند.»
هاس ادامه میدهد: «البته در برجام مشکلات دیگری نیز وجود دارد که مهمترین آن عدم اعمال محدودیت در خصوص آزمایش و تولید موشکهای بالستیک ایران میباشد و این موضوع بهطور جداگانه در قطعنامههای سازمان ملل میتواند مورد بررسی قرار گیرد. البته عدم ورود برجام در فعالیتهای منطقهای ایران را نمیتوان نقص آن دانست. زیرا نمیتوان انتظار داشت که عقد قرارداد در خصوص کنترل تسلیحات همه مشکلات را در برگیرد. در ضمن آمریکا تجربه جنگ سرد را دارد و برخی از اقدامات همانند عقبنشینی در خصوص اقدام ایران در سوریه یا دیگر کشورها درس اصلی جنگ سرد برای دوران کنونی میتواند باشد.»
راهکارهای آمریکا
ریچارد هاس بعد از بیان مشکلات موجود در برجام به بیان راهکارهای آمریکا در برابر ایران میپردازد و آن را در چند اصل بیان می کند. که در ادامه به آن اشاره خواهد شد:«1- ایالاتمتحده باید با همپیمانان خود و سایر امضا کنندگان برجام همکاری نزدیکی داشته باشد و طرح توافق جدید با عنوان برجام2 را به ایران پیشنهاد کند. این ابتکار جدید محدودیتهای طولانیمدت بر برنامههای هستهای و موشکی ایران را در ازای کاهش قابلتوجه تحریمها را باید تضمین کند. هرگونه توافقنامهای باید توسط کنگره به تصویب برسد تا نگرانی مبنی بر اینکه این پیمان بهراحتی توسط رئیسجمهور آینده قابل نقض خواهد شد را برطرف کند و موضوع برجام تکرار نشود.»
هاس به کم اثر بودن تحریمها و اشتباه سیاستهای ترامپ اشاره میکند و راهکاری جامعتر برای تحت فشار قرار دادن ایران و رسیدن آمریکا به اهداف خود ارائه میدهد. او در این خصوص مینویسد: «هرگونه ابتکار و اقدام باید با مشورت متحدین آمریکا صورت گیرد، زیرا اصلیترین دلیل در کم اثر شدن سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران یکجانبهگرایی آمریکا است. پیشنهاد جدید باید در سطح عمومی مشخص، معقول و مفصل بیان شود و هدف آن تحتفشار قرار دادن جمهوری اسلامی باشد. اگر پیشنهاد به صورت منصفانه بیان گردد و اثرات آن در کاهش مجازاتها و بهبود سطح زندگی مردم ایران بازگو شود؛ جمهوری اسلامی نمیتواند آن را رد کند. زیرا در صورت نپذیرفتن باید پاسخگویی جامعه خود باشد. بنابراین فشار معترضان ایرانی، نظام را پای میز مذاکره می کشاند».
این سیاست هوشیاری هرچه بیشتر مقامات ایرانی را طلب میکند و نشان میدهد؛ اولاً سیاست مقامات آمریکایی در قبال ایران گرچه در ظاهر متفاوت از یکدیگر است، اما در باطن و هدف یکی میباشد و هر دو جریان سیاسی در آمریکا یک هدف مشخص در قبال ایران را دنبال میکنند. آنها برای رسیدن به اهداف خود درصدد فریب مردم بر خواهند آمد. لذا مدیریت رسانه و فضای مجازی در این نوشته ریچارد هاس برجسته میشود.
2- ریچارد هاس در ادامه ضمن رد کامل بازگشت آمریکا به برجام، به مقامات آمریکایی در خصوص بند غروب آفتاب و نزدیک شدن زمان آن هشدار میدهد و مینویسد: «بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریمها گزینه مناسبی نیست. زیرا فرصت زیادی تا تحقق بند غروب آفتاب در برجام نمانده است. بعد از اجرایی شدن بند غروب آفتاب قدرت قانونی ایران بر اساس اصول برجام در راستای فعالیتهای هسته ای بسیار افزایش خواهد یافت. آمریکا باید سریعاً به سمت مذاکره و امضاء برجام 2 حرکت و در آن به درستی خطوط قرمز خود را تعیین کند. ما باید در این راه از همپیمانان اروپایی، اعراب همسایه ایران و اسرائیل کمک بگیریم.»
بازگشت سریع آمریکا پای میز مذاکره و در دستورکار قرار گرفتن ایده برجام 2 به خاطر نزدیک شدن زمان بند غروب آفتاب، نشاندهنده اوج خباثت این رژیم تروریستی است. با وجود آنکه ایران به تمامی تعهدات خود در برجام پای بند بود و آنها در این مدت مانع از بهره برداری ایران از منافع برجام شدند. زمانی که به کاهش برخی از تعهدات ایران بر اساس بند غروب آفتاب نزدیک میشویم، باید قرارداد جدیدی امضاء شود تا دوباره مانع از دستیابی ایران به حقوق خود شوند.
3- هاس در گام بعدی به موضوع عراق اشاره می کند. در نظر او آمریکا میتواند با نفوذ در دستگاه های دولتی و مردمی عراق محدودیتهای اساسی در فعالیتهای ایران ایجاد کند. او در این خصوص مینویسد: «موضوع بعدی ترمیم فوری روابط آمریکا با عراق است. عراق یکی از مهمترین کشورهای منطقه است که میتوان از آن برای مهار ایران بهره برد. این کشور دارای ذخایر انرژی عظیمی است. یکی از دلایل جنگ در سال 2003 بهرهبرداری از قابلیتهای عراق در برابر ایران بود. آمریکا باید هوشمندانه عمل کند تا به دریچه ای برای افزایش نفوذ ایران در عراق تبدیل نشود. اگر عراقیها سربازان آمریکایی را به چشم اشغالگر ببینند آنها نمیتوانند نقش مؤثری در عراق داشته باشند. بنابراین باید به دنبال راههایی برای افزایش همکاریهای استراتژیک با عراق باشیم. یکی از مهمترین راهها در این خصوص میتواند طرح گذشته وزارت دفاع باشد که از آن بهعنوان "حضور بدون ایستگاه" یاد میشود. در این پروژه نیروهای آمریکایی به طور مرتب برای آموزش و همکاری با همتایان عراقی در تعامل هستند. این تعامل حتی میتواند در خارج از مرزهای عراق صورت گیرد. باید توجه داشت که هدف بلندمدت ایران کاهش حضور و نقش آمریکا در منطقه بوده و هست. آمریکا نباید به ایران در رسیدن به هدف کمک کند.»
هاس به خوبی سیاستهای این روزهای آمریکا در قبال عراق را بیان میکند، زیرا آنها میخواهند با تغییر ذائقه عراقیها آنها را تابع سیاستهای خود کنند. بر همین اساس این روزها از یک طرف با کمک فضای مجازی تهاجم فرهنگی گسترده ای علیه مردم عراق به راه انداختند و از طرف دیگر تلاشهای زیادی به منظور به قدرت رسیدن غربگرایان انجام داده اند.
4- هاس در چهارمین راهکار خود ضمن اشاره به قدرت ایران و متضرر شدن آمریکا در صورت وقوع درگیری با این کشور، پیشنهاد کاهش تنش بین مقامات ایران و آمریکا را مطرح میکند و راه رسیدن آمریکا به هدف را در افزایش تعامل سیاستمدران این کشور با ایرانیان میداند و مینویسد: «آمریکا باید به سمت کاهش تنش حرکت کند. درگیری و تنش به نفع منافع آمریکا نیست. ما خوششانس بودیم که تاکنون با ایران درگیر نشدیم. اما با شانس نمیشود کشور را اداره کرد. ممنوعیت ورود دیپلماتهای ایرانی به آمریکا کوته بینی دولتمردان این کشور را نشان میدهد. به منظور جلوگیری از محاسبه اشتباه باید کانال ارتباطی با نمایندگان ایران باز باشد. همکاری ایران و آمریکا در قضیه افغانستان تجربه خوبی است. میتوان این تجربه را تکرار کرد.»
سخن پایانی
ریچارد هاس در انتهای به قدرت ایران اشاره میکند و تاکید دارد آمریکا با تمرکز بر خاورمیانه و غفلت از دیگر تحولات دنیا، زمینه کاهش و افول قدرت خود را فراهم کرده است و در نظر او حتی تاکید بر تغییر رژیم ایران می تواند به ضرر آمریکا تمام شود. هاس مینویسد: «خاورمیانه همواره برای آمریکا با اهمیت بود. اگر چه ایالات متحده ازنظر انرژی خودکفا شده استف اما از نظر انرژی مستقل نیست. زیرا انرژی خاورمیانه بر عملکرد اقتصاد جهانی تأثیرگذار و امنیت آن برای رونق اقتصاد آمریکا امری اساسی است. آمریکا باید با تروریستها مبارزه کند، مانع از تکثیر بمب اتم شود و برای کمک به اسرائیل و دیگر شرکای خود در خاورمیانه حضورداشته باشد. رسیدن به این اهداف نیازمند برنامه جامع دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی در منطقه است. در عین حال، آمریکا باید از زیاده روی در خصوص ایران خودداری کند. تاریخ قرن بیست و یکم صرفاً در خاورمیانه نوشته نمیشود و ما باید به آسیا، اروپا توجه داشته باشیم. باید به کشورهایی همچون چین، روسیه و کره شمالی هم توجه کنیم. باید در فکر ارتقاء خود در عرصه رقابت بینالملل باشیم و درگیری گسترده در خاورمیانه ما را از این اهداف بازمیدارد.»هاس در مورد قدرت حکومت ایران و تلاشهای امریکا برای براندازی میگوید: «امریکا باید واقعیت را بپذیرد که تغییر رژیم در ایران بهسادگی امکانپذیر نیست. حتی اگر این ارزیابی درست باشد، هیچ راهی برای مشخص نمودن زمان دقیق آن وجود ندارد، بنابراین تغییر رژیم نمیتواند استراتژی درستی از سوی ایالاتمتحده آمریکا باشد. علاوه بر آن تجربه حوادث اخیر در منطقه باید برای آمریکاییها عبرتانگیز باشد حتی در صورت تغییر رژیم نمیتوان انتظار داشت که به طور قطع حکومت ایدهآل در ایران شکل گیرد. آمریکا نیازمند یک استراتژی در برابر ایران دارد که مشخص و ثابت باشد. هدف باید تغییر رفتار ایران و حصول نتیجه در خصوص مسئله هستهای و موشکی برای هر دو کشور باشد. عمل ما سبب میشود که ایران بفهمد که اگر همچنان به بیثبات کردن منطقه ادامه دهد، شکست خواهد خورد. ما باید این امر را اولویت و سیاست خود در منطقه قرار دهیم.»
ریچارد هاس اگر چه منتقد سیاستهای ترامپ در خصوص ایران است و در برخی از موارد اشاره میکند که با توجه به قدرت ایران، امریکا باید درصدد تعامل با ایرانیها برآید اما نکته اساسی که میتوان از این یادداشت برداشت کرد، اشتراک نظر مبنائی او با ترامپ در مخالفت و دشمنی با ایران و نادیده گرفتن اقدامات تروریستی آمریکا در منطقه است. به نسبت نگاه توهمی ترامپ و پمپئو که ساده لوحانه تصور میکردند با فشار حداکثری میتوانند به تمام خواستههای خود در خصوص ایران دست یابند. ریچارد هاس همان اهداف را دنبال میکند اما میخواهد بهصورت گرگ در لباس میش به ایران نزدیک شود و سیاستهای خود در را عملی کند.
ضمن آنکه اگر قبول کنیم هدف هاس و همه مسئولان امریکایی تسلط بر ایران است میتوانیم از گفته های تحلیلگران و استراتژیستهای آنها بفهمیم که اولا امریکاییها در مذاکره صادق نبوده و نیستند و دوما آنها فکر میکنند ایران مذاکرات برجام را جهت دستگرمی راه اندازی کرده و حالا آنها میخواهند به طور جدی وارد میدان شوند!!! در صورتی که تا ایران از همه منافع برجام متنعم نشوند و اطمینان از وفای عهد امریکا نداشته باشند به هیچ عنوان دوباره به میز مذاکره برنمیگردند. این موضوع هوشیاری مقامات ایرانی را میطلبد که اولا نباید مقامات آمریکا را دو دسته فرض کنند و این تصور باطل را داشته باشند که در صورت روی کار آمدن دموکرات ها ورق بر میگردد و با مذاکره با آنها مشکلات کشور حل می شود. مسئولین نباید فراموش کنند که سگ زرد برادر شغال است و دوما فکر مذاکره مجدد با آنها را از سر خود بیرون کنند.
متن کامل این یادداشت را میتوانید در اینجا بخوانید
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}