از ابتدای دهه 70 که پای اینترنت به کشور ما باز شده است همواره در طول سه دهه گذشته یکی از دغدغه های مسئولین و البته خانواده ها وضعیت دسترسی بدون محدودیت کاربران به محتواهای غیر اخلاقی و حتی ضد اجتماعی بوده است. زیرا با رشد تکنولوژی و فراگیر شدن تلفن‌های همراه هوشمند هر کودک و نوجوانی می‌تواند به دور از کنترل‌های رایج به دنیایی از محتواهای مخرب و غیراخلاقی دسترسی پیدا کرده و خواهی نخواهی گرفتار آسیب‌های اخلاقی و اجتماعی ناشی از آن شود.
 
به طور مثال امروز کانال‌ها و شبکه های مجازی متعددی در فضای مجازی فعالیت دارند که محور اصلی فعالیت آنها رواج  پورنوگرافی، تفکرات انحرافی و حتی تحریک کاربران به خودکشی است و بسیاری از نوجوانان به دلیل ناآگاهی نسبت به پشت پرده این کانال‌ها نه تنها به عضویت این دست شبکه ها در می‌آیند بلکه آموزش‌های ارائه شده در این شبکه از جمله رگ زنی و غیره را نیز انجام می دهند.
 
البته از ابتدای دهه 80 خورشیدی با پیشرفت مکانیزم‌های کنترلی، فیلترینگ محتوای غیر اخلاقی و نامتعارف در کشور ما به شکل جدی آغاز شد، اما با شروع فیلترینگ، رقابت موش و گربه وار فیلتر و ضد فیلتر سایت‌ها و سرویس‌های اینترنتی آغاز گردید و امروز در پی آن در رایانه و تلفن همراه اغلب کاربران می‌توان ردپایی از فیلترشکن‌های مختلف پیدا کرد که این مسئله نشان از عملکرد نسبتاً ناموفق سیاست فیلترینگ در دفع خطر دسترسی کودکان و نوجوانان به محتوای نامناسب دارد.
 
در سالهای اخیر سعی شد اینترنت پاک در دسترسی شهروندان برای استفاده فرزندانشان قرار بگیرد اما ناموفق بود و این طرح نیمه تمام ماند.
 

آلودگی های فضای مجازی داخلی

با افزایش نفوذ شبکه های اجتماعی خارجی، سرویس‌های اشتراک ویدئو و حتی پیام‌رسان‌ها دولت یک به یک آنها را مسدود کرد و نمونه های داخلی را جایگیزین آنها کرد. به طور مثال یکی از این سرویس‌های مسدود شده سایت معروف اشتراک ویدئوی YOUTUBE می‌باشد که روزانه میلیون‌ها کاربر از محتوای منتشر شده در آن استفاده می‌کنند. اما این سایت به دلیل تبعیت نکردن از سیاست‌های فرهنگی و اخلاقی کشورمان از سال 88 تاکنون فیلتر شده و نمونه های مشابهی از جمله آپارات در دسترس مخاطبان داخلی قرا گرفت اند.
 
«آپارات» در سایه فیلترینگ یوتیوب و روبیکا در سایه تهدید به فیلتر اینستا راه اندازی شدند. آپارات به یکی از پر مخاطب‌ترین سرویس‌های اشتراک ویدئو کشورمان بدل شده و هم اکنون بر اساس آمار برخی مراجع بین المللی جز 10 سرویس اینترنتی پر مخاطب ایرانی می‌باشد و روزانه صدها هزار نفر از کاربران فضای مجازی کشورمان از ویدئوهای منتشر شده در این سرویس استفاده کرده و یا ویدئوهای خود را در آن منتشر می‌کنند و روبیکا با راه اندازی فریب ستاره مربع و تبلیغات تهوع آور و از صحنه راندن رقبا در پشت پرده تبدیل به یک رسانه پرمخاطب شد.
 
سرویس اشتراک ویدئوی آپارات که از تولید ترافیک تبلیغاتی در حوزه پخش ویدئو درآمدزایی می‌کند، متاسفانه کمترین توجهی به حوزه صیانت از امنیت اخلاقی و روانی جامعه ندارد و با یک جستجوی ساده در این وب سایت می‌توان به راحتی به نسخه های بدون سانسور جدیدترین فیلم‌های غیراخلاقی و غیرمتعارف دست یافت که نرخ بازدید برخی از آنها بیش از چندهزار بار می رسد.

متاسفانه دایره تعریف فیلم غیراخلاقی هم کمی کوچک شده؛ همه ما رفتارهای متضاد با اخلاق انسانی و الهی و روح شریعت را غیراخلاقی می دانیم ولی سوداگران این تعرف را ندارند. در حالی که کسی نمی تواند هر طور که خواست آن را موسع و مضیق کند. چرا در رسانه هایی چون آپارات و روبیکا هر مطلب غیراخلاقی وجود دارد، اما غیراخلاقی قلمداد نمی شود؟ به خاطر تعریف های شخصی و سوداگرانه... آیا تعریف محتوای غیراخلاقی فقط شامل فیلم های پورن می شود یا جولان آدم های بی اخلاق و بارگزاری فیلم های خانوادگی دیگران، رقص دخترکان و صحنه های بریدن سر توسط داعش، کشیدن مواد توسط کودک، فیلم های شکنجه یا کودک آزاری و امثالهم نیز غیراخلاقی است؟ در این رسانه ها یک کاربر کنجکاو با اندکی جستجو می‌تواند لیستی از محتویات مجرمانه را مشاهده کند که در شرایط عادی انتشار آنها در یک وب سایت معمولی منجر به مسدود شدن آن می‌شود.

آیا برای صاحبان این رسانه ها و شبکه های اجتماعی سودهی مهمتر از اخلاق اجتماعی است؟ آیا وقتی پای پول به میان می آید مرزهای اخلاق جابجا می شوند؟ این رفتارها نشان می دهد فیلتر کردن ها فقط به خاطر محتویات غیراخلاقی نیست، بلکه از سودهای کلان و میلیاردی باد آورده حکایت دارد. آیا وجود این دوگانگی ها برای نظام ما سرشکستگی نمی آورد و ما را در عرصه بین المللی محدود نمی کند؟ شاید بهتر باشد صادقانه به مردم بگوییم مقصود از فیلتر کردن مبارزه با بی اخلاقی نیست و ما به دلیل عدم توان برای رقابت با رقبای بین المللی دست به فیلتر کردن می زنیم تا کفه ترازو را برابر کنیم. مانند اینکه دو ورزشکار را به میدان بفرستیم تا رقابت کنند، اما یکی از آنها را زخمی کنیم تا توانش کم شود و تازه با رقیبش مساوی شود. بدتر آنکه با این حال رقیب زخمی پیروز میدان شود!


جالب اما متاسفانه در کشور ما همه چیز برعکس است. وقتی در یوتیوب فیلمی به اشتراک گذاشته می شود قسمتی از درآمد شامل بارگزار کننده هم می شود. اما در کشور ما مردم شده اند کارگر بدون مزد این رسانه ها، مردم محتوا تولید می کنند تا سرمایه داران در کشور ما پولدارتر شوند و در قبال آن به هیچ کسی هم پاسخگو نباشند و لجنزاری دیگر (اما داخلی) را در جامعه ایجاد کنند.
 
لذا به نظر می‌رسد که بی توجهی به حوزه نظارت بر سرویس دهندگان عمده خدمات محتوایی از جمله در حوزه ویدئو زمینه را برای تبدیل شدن آنها به یک تهدید فراگیر علیه امنیت اخلاقی و رمانی جامعه مهیا کرده است و باید خود مردم به حال این وضعیت فکری کنند.
 

جذب ترافیک ورودی به هر قیمتی

در دنیای دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال رمز موفقیت و کسب درآمد بیشتر در جذب کاربران و بازدیدکنندگان بیشتر است زیرا بیشتر دیده شدن منجر بر افزایش درآمدهای ناشی از ارائه سرویس و البته جذب تبلیغات می شود.
 
به طور مثال در سرویس آگهی Trueview آپارات که ویژه نمایش تیزرهای تبلیغاتی زیر 30 ثانیه می‌باشد. هزاران بار نمایش این آگهی سودهای کلانی نصیب سرویس دهندگان می کند.

اما هنوز این سوال بی پاسخ مانده است که دلیل فقدان نظارت مطلوب و هوشمند بر محتوای منتشر شده در این دست سرویس دهنده های داخلی چیست؟ اپلیکیشن روبیکا که برای بیرون راندن رقبایش به هر عملی دست می زند و حاضر است هر دروغ و اتهامی را به رقبایش وارد کند چرا برای نظارت بر محتویات خود فکری نمی کند؟ آیا این عدم نظارت هم به خاطر سود مادی است؟
 
برخی کارشناسان بر این عقیده اند که تشدید محدودیت‌ها در این دست سرویس دهنده ها موجب ریزش مخاطب و طبیعتاً کاهش درآمد آنها می‌شود، لذا عملاً این دست سرویس دهنده ها علاقه ای به اعمال فیلترینگ شدید بر محتوای آپلود شده بر بستر خود ندارند و تا درخواستی مبنی بر حذف یک ویدئو ارائه نشود به صورت خودکار کمتر شاهد حذف این دست ویدئوها هستیم.
 
البته این نکته ناگفته نماند که سرویس هایی مانند یوتیوب برای جلوگیری از نمایش ویدئوهایی که ناقض قوانین آنها می باشند از هوش مصنوعی بهره می‌برند و متاسفانه سرویس دهنده های داخلی برای مقابله با ویدئوهای ناقض قوانین رسمی کشور اغلب متکی به هوش انسانی هستند که این مسئله کارایی و سرعت عمل آنها در مواجهه با ویدئوهای مخرب را کاهش می دهد.
 

نتیجه گیری

با توجه به اهمیت مقابله با  تاثیرات مخرب فضای مجازی خصوصا بر کاربران کودک و نوجوان به نظر می‌رسد که نهادهای فرهنگی و نظارتی باید با دقت بیشتری به پایش عملکرد سرویس دهندگان پر مخاطب فضای مجازی کشورمان بپردازند و با اتخاذ سیاست های بازدارنده مانع از گرایش آنها به سهل انگاری در قبال انتشار محتوای مجرمانه شوند.
 
با این حال بایستی نهادهای علمی کشور نیز با توسعه هوش مصنوعی در حوزه نظارت و پایش محتوا به کمک این دست سرویس دهندگان محتوا شتافته و روند پایش و فیلترینگ محتوای مجرمانه را برای آنها هوشمند و خودکار نمایند تا در اسرع وقت امکان شناسایی محتوای نامطلوب ممکن گردد.
 
در پایان نیز باید از خانواده درخواست کرد که حتی در شرایط استفاده فرزندانشان از شبکه های داخلی نیز در حد امکان بر روی فعالیت‌های آنها نظارت داشته و در صورت آشنایی با ابزارهای Parental Control  از این دست ابزارها برای نظارت بر فعالیت‌های مجازی فرزندان کودک و نوجوان خود بهره ببرند و از گرفتار شدن آنها در دام محتواهای مخرب و آلوده جلوگیری کنند. هر چند هیچ نرم افزار بدون داشتن سواد رسانه نمی‌تواند در قبال تهدیدات فضای مجازی مصونیت آور باشد.