به گزارش راسخون؛ رسم است در محافل سینمایی اعم از مطبوعات، جشنواره‌ها، شبکه‌های تلویزیونی و… به بیان موضوعاتی تحت عنوان جای خالی [مناسبت] در سینمای ایران. به مناسبت تقویم زمانه از شمسی تا میلادی و قمری، این سینما باید دِین‌اش را به هر مناسبتی ادا کند و اگر غیر آن باشد یا حتی ادا هم کرده باشد حتما نقل محافل می‌شود که جای خالی فلان مناسبت چرا در سینمای ایران خالی است! یا اگر خالی نیست چرا با آثاری ضعیف، این پیمانه را پُر کردند. در هر حال هستند گروهی که به هرشکلی ناراضی‌اند! حال یا این پیمانه پُر باشد، یا خالی. سینمای ایران بنیه قوی در خلق آثار ماندگار در حوزه تاریخ و اجتماعی و… دارد. به جرات می‌توان گفت این سینما توانسته قله‌هایی را فتح کند که بسیاری از کشورهای دنیا حتی در داشتن ابتدایی‌ترین چیز یعنی [سینما] مانده‌اند.
 

تصویر صهیونیسم در سینمای ایران

سینمای ایران با موضوع [صهیونیسم] آثار ارزشمندی را در کارنامه خود دارد. مروری خواهیم داشت به این آثار:
«سرب» اولین گام در مسیری ناهموار
مسعود کیمیایی در سال ۱۳۶۷ اثری ماندگار را در کارنامه خود ثبت کرد. درست در سالی که تهران درگیر بزرگترین بحران جنگی بود، آن هم موشک‌باران تهران. برای تاریخ حتما قابل توجه خواهد بود که «سرب» در دل جنگ متولد شد. فیلمی با بازی درخشان فریما فرجامی، جمشید مشایخی، جلال مقدم، امین تارخ، هادی اسلامی و… . داستان این فیلم در دهه ۱۳۳۰ می‌گذرد:

[در تهران سال‌های ۱۳۳۰ یک زوج جوان یهودی به نام‌های دانیال و مونس همچون بسیاری دیگر از یهودیان خواهان عزیمت به سرزمین موعود هستند. اما از آنجاییکه عمویشان یعقوب مخالف صهیونیزم است با مخالفت سازمان هاگانا که یک گروه بسیج کننده‌ی یهودیان است مواجه می‌شوند. چندی بعد یعقوب به دست یزقبل که عضو سازمان است کشته می‌شود و پلیس میرزا محسن، همسایه یعقوب را که فردی متدین بوده و برای کمک به او آمده است را به جرم قتل دستگیر و روانه زندان می‌کند. دانیال و مونس که از هویت قاتل آگاه هستند برای نجات جان خود مجبور به فرار و زندگی مخفیانه شده و درصددند تا هر طور شده از کشور خارج شوند. نوری، برادر میرزا محسن برای اثبات بی‌گناهی برادر خود به دنبال آنان است تا در دادگاه شهادت دهند ولی غیر از او یزقبل نیز در پی آنان است تا شاهدی بر قتلش باقی نماند. سرانجام نوری موفق به بازگرداندن دانیال می‌شود. در روز دادرسی دانیال مورد ترور واقع می‌شود اما نوری با انداختن خود در جلوی او مورد اصابت گلوله قاتل قرار می‌گیرد و دانیال سرانجام در دادگاه حاضر می‌شود.]

اما موفقیت این فیلم در جشنواره‌ فیلم فجر به دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن [فریما فرجامی]، بهترین فیلمبرداری برای [محمود کلاری] و بهترین چهره‌پردازی برای [جلال معیریان] ختم شد. این فیلم همچنین توانست در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم نیویورک جایزه بهترین بازیگر مرد را برای [هادی اسلامی] از آن خود کند.
«بازمانده»؛ رسیدن به نقطه اوج
اما این مسیر متوقف نشد و شش سال بعد، شادروان سیف‌الله داد با ساخت فیلمی درخشان؛ موفق شد اثری ماندگار در کارنامه خود ثبت کند. «بازمانده» با بازیگران غیر ایرانی و با زبان عربی ساخته شد. سیف‌الله داد فیلمنامه این فیلم را بر اساس داستانی از غسان کنفانی نویسنده فلسطینی به نام بازگشت به حیفا نوشت. و موضوع آن به سال ۱۹۴۸ و تشکیل کشور اسرائیل و حکومت آن بر شهر حیفا بازمی‌گردد.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: [سال ۱۹۴۸، فلسطین، شهر تحت اشغال حیفا. دکتر سعید به همراه همسرش لطیفه و نوزادشان فرهان در این شهر زندگی می کنند. دکتر سعید، شمعون ـ همسایه و همبازی یهودی دوران کودکی خود ـ را حین بمب گذاری در یک قطار می بیند. اما مطلع کردن پلیس، آغاز دردسرهای او و خانواده اش است. مشعون با تهدید از او می خواهد شهر را ترک کند اما سعید امتناع می کند. صفیه ـ مادر سعید ـ برای تشویق فرزندش به ترک شهر، به حیفا می آید. اما صبح روزی که قرار است خانواده دکتر سعید شهر را ترک کنند، حیفا مورد تهاجم صهیونیست ها قرار می گیرد و از این خانواده، تنها صفیه و فرهان زنده می مانند. خانه دکتر سعید به زن و شوهری یهودی می رسد و آنها سرپرستی فرهان را که در خانه تنها مانده، به عهده می گیرند. صفیه که می خواهد تنها یادگار خانواده اش را حفظ کند، به عنوان دایه فرهان وارد خانواده یهودی می شود. از سوی دیگر، همسر صفیه که درگیر مبارزه با صهیونیست هاست نقشه انفجار بمب در یک قطار حامل صهیونیست ها را طرح ریزی می کند. صفیه می پذیرد تا چمدان حاوی بمب را حمل کند. شمعون، زن و شوهر یهودی، صفیه و نوه او نیز از مسافران قطار هستند. درست در لحظه ای که هویت صفیه در حال لو رفتن است، او با فرهان از قطار بیرون می پرد و انفجار روی می دهد. صفیه به شدت آسیب می بیند و فرهان زنده می ماند.]

این فیلم در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۷۴ جایزه ویژه هیئت داوران را کسب کرد و کاندیدای بهترین فیلمنامه و بازیگر نقش اول زن هم شد. سلما مصری هم بخاطر بازی در این فیلم لوح تقدیر دریافت کرد.
مداری که برای تلویزیون خود درخشید
«مدار صفر درجه» به نویسندگی و کارگردانی حسن فتحی، از جمله آثار درخشان تلویزیون بود. این سریال با بازی: شهاب حسینی، رؤیا تیموریان، مسعود رایگان، لعیا زنگنه، ایرج راد، مصطفی عبداللهی و… سوم اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۶ از شبکه اول سیما پخش شد.

[داستان این سریال ماجرای سفر دانشجویی ایرانی به نام حبیب پارسا (شهاب حسینی) به فرانسه- به خاطر تحصیل در رشته فلسفه در دانشگاه پاریس – را نشان می‌دهد. ماجرا بر بستر جنگ جهانی دوم و شکل گرفتن صهیونیزم و تسلط تدریجی بر فلسطین می‌گذرد که طبیعتاً فضای داستان متأثر از این واقعه مهم تاریخی است. در زمان اعزام دانشجویان ایرانی به فرانسه و همچنین تحصیل آن‌ها در دانشگاه پاریس، جنگ جهانی دوم نیز در حال آغاز است. حبیب پارسا در دانشگاه با دختری یهودی به نام سارا استروک (ناتالی متی) آشنا می‌شود که اوایل، در کلاس با یکدیگر به مخالفت می‌پردازند که تدریجاً این مخالفت و سرکشی به عشق و تمایل بین این دو نفر مبدل می‌شود. ترور یهودیان به دست صهیونیست‌ها در ایران و اروپا و دنبال کردن سرنوشت دانشجویی ایرانی در فرانسه و رابطه عاطفی او با دانشجویی یهودی با سلسله حوادثی به یکدیگر مرتبط می‌شوند…]
 

سینما و ادامه مسیر

اما آثار دیگری در سینمای نیز ساخته شد که در ادامه مروری بر آن خواهیم داشت:

«آتش پنهان» ساخته «حبیب کاووش» [۱۳۶۹]
ژاکوب، یهودی لبنانی الاصل، در یک میهمانی، به همراه تعدادی از نزدیکانش به دست گروهی که به لباس رزمندگان فلسطینی درآمده اند کشته می شود. خواهر و دختر ژاکوب، سارا، از این حمله جان سالم به درمی برند. رزمندگان فلسطینی که درمی یابند هدف اسرائیلی ها از این ماجرا برانگیختن افکار عمومی علیه مبارزه ی آنها است مسببان اصلی واقعه را افشا می کنند. سارا پس از شرکت در یک عملیات ناموفق تروریستی علیه ابوخلیل و فرزندش ابوعلی درمی یابد که نامزد اسرائیلی اش طراح و مجری توطئه قتل پدرش بوده است. نظامیان اسرائیلی برای مقابله دست به اقدام تلافی جویانه می زنند و گروهی از رهبران فلسطینی، از جمله ابوخلیل، را دستگیر می کنند. به دنبال این ماجرا دو رزمنده ی فلسطینی در یک عملیات انتحاری ستاد فرماندهی نیروهای اسرائیلی را منهدم می کنند.
 

«لبنان عشق من» ساخته «حسن کاربخش» [۱۳۷۴]
ماری، دختری فرانسوی از گروه صلیب سرخ فرانسه به کمک آسیب دیدگان جنگ نیروهای اسراییلی و مسلمانان در لبنان آمده است. او و همکارانش هنگامی که تعدادی از بچه های بی سرپرست را از خیابان جمع کرده اند، توسط نیروهای اسراییلی در جاده متوقف می شوند. اسراییلی ها که حضور نیروهای صلیب سرخ را به عنوان شاهدان جنایت های خود مزاحم می بینند؛ آمبولانس را منفجر می کنند. ولی ماری موفق به فرار می شود. از طرفی، دو جوان مسلمان که همرزم مجروح خود، ابوقاسم را حمل می کنند، در میانه راه با ماری همسفر می شوند. با هجوم نیروهای اسراییلی که در تعقیب گروه مسلمانان بوده اند، ابوقاسم که پسرش قبلاً شهید شده و همسرش چشم انتظار اوست، خود را در مقابل اسراییلی ها قرار می دهد و با شهادت خود، عده زیادی از مهاجمان را نیز از طریق مواد منفجره ای که به خود بسته، نابود می کند. دو مبارز مسلمان و ماری به کمک کایت از ارتفاعات به سوی مقصد خود پرواز می کنند.
 
«هفت سنگ» ساخته «عبدالرضا نواب صفوی» [۱۳۷۶]
دیوید پسر خاخام الیاس مشوه شمعون پس از سال ها اقامت در هلند و پایان تحصیلاتش برای زیارت و ملاقات با شخصی به نام شیخ کریم وارد فلسطین می شود. خاخام که قصد دارد پسرش را در الخلیل نگه دارد و برای آینده ی او در دستگاه حکومتی صهیونیست ها امیدها دارد، دیوید را به مقامات معرفی می کند. اما مأموران موساد که از مقاصد دیوید مطلع شده اند به دنبال او می روند…
 
«قاعده بازی» ساخته «عبدالرضا نواب صفوی» [۱۳۷۶]
یک هواپیمای ۴۷۴ که از وین عازم تل آویو است، توسط نیروهای مبارز فلسطینی ربوده می شود و ۳۵۰ نفر مسافر آن به گروگان گرفته می شوند. دولت صهیونیستی برای استفاده ی تبلیغاتی، ترجیح می دهد که مسافران به نحوی از بین بروند و درصدد نقشه ای برای انجام این برنامه برمی آید. مبارزان فلسطینی برای نجات جان مسافران سعی می کنند نقشه ی صهیونیست ها را خنثی کنند.
 
«قناری» ساخته «جواد اردکانی» [۱۳۸۲]
فارس پسرک خردسال فلسطینی که لکنت زبان دارد، قناری کوچکی را از پدر سیمون هدیه می گیرد. اما به سفارش پدر سیمون باید برای قناری خود محیطی آرام و کم سر و صدا ایجاد کند تا قناری بتواند برایش آواز بخواند. تلاش فارس برای یافتن محیط امن و آرام او را با مسائل مختلفی روبرو می کند. «قناری» روایتی از تلاش یک کودک فلسطینی برای یافتن محلی آرام در دل هجوم و هیاهوی دشمن است.
«هیام» ساخته «محمد درمنش» [۱۳۸۲]
حسان ـ متولد حیفا، دانشجوی ممتاز مهندسی و تبعه انگلستان ـ برای ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش هیام، از انگلستان عازم اردوگاه جنین در فلسطین اشغالی می شود. او قصد دارد پس از مراسم ازدواج با همسرش برای ادامه تحصیل به انگلستان برگردد. جشن عروسی آن دو در یک محفل کوچک اما گرم برگزار می شود. حمله گسترده اسراییل به اردوگاه جنین به زوج جوان اجازه نمی دهد این دو، رنگ آرامش را بینند. آنها که عازم انگلستان هستند در ایست بازرسی نیروهای اسراییلی از یکدیگر جدا می شوند. وقتی حسان به نوع برخورد مأموران با آنها اعتراض می کند، او را بازداشت می کنند. نیروهای اسراییلی به حمله های خشونت‌باری علیه فلسطینی ها دست می زنند. حسان، پس از رهایی از بازداشتگاه ها در عین تیراندازی مأموران به انقلابیون فلسطینی زخمی می شود اما خود را به همسرش می رساند و به او می گوید تا با هم از منطقه بگریزند و خود را به انگلستان برسانند. هیام پیشنهاد شوهرش را نمی پذیرد و می گوید وقتی مادر، برادر و همه فلسطینی ها در اینجا هستند او ترجیح می دهد در وطن خود بماند. در حالی که ارتش اسراییل به حمله های خود به اردوگاه جنین ادامه می دهد، حسان و هیام تصمیم می گیرند در کنار دایی محمود، انقلابی فلسطینی، بمانند.
 
«بشارت منجی» ساخته نادر طالب‌زاده [۱۳۸۳]
فلسطین، سال ۲۹ میلادی. در عصری که جهان متمدن آن روزگار به صورت آوردگاه دو قدرت برتر ایران و روم درآمده، متحدان فلسطین، شامل جلیل، سامریه و یهودیه، در حوزه استیلای امپراتوری روم قرار دارند. انحطاط و تباهی بر تمام عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی عبرانیان سایه افکن شده و در این آشفته بازار، فساد سکه رایج است: چه در دربار هیرودس پادشاه دست نشانده روم و چه در تالارهای معبد مجلل سلیمان. یحیی بن زکریا (ع) پیامبر بنی‌اسراییل، برآشفته و خشمناک نزدیکی نزول قهر الهی را به مردمان خبر می‌دهد.

«زخم زیتون» ساخته «محمدرضا آهنج» [۱۳۸۳]
این فیلم، داستان زنی است که همسرش از مبارزان علیه اشغالگری اسرائیل است که با وجود مخالفت زن، نسبت به حضور مرد در جهاد علیه اسرائیلی ها، در اثر اتفاقی مجبور می شود خودش نیز درجریان مبارزه قرار بگیرد و در این راه آنقدر پیش می رود که یک تصمیم غیر منتظره می گیرد، تصمیمی که باعث تحول شخصیتی او و دیگران می شود.

«شکارچی شنبه» ساخته «پرویز شیخ طادی» [۱۳۸۸]

در یک بندرگاه اسرائیل، زنی یهودی که پس از مرگ همسرش، با یک مرد مسیحی ازدواج کرده‌است، کودک ۸-۷ ساله خود را در پی اقدامات حقوقی و اصرارهای زیاد پدربزرگش (علی نصیریان) برای مدت کوتاهی به وی می‌سپارد. پدربزرگ کودک که یکی از سران جریان فکری صهیونیسم است در جواب نگرانی‌های مادر، وعده می‌دهد که او یک ماه بیشتر اینجا نمی‌ماند و پس از آن، کودک با اراده خود هر کجا که خواست می‌تواند برود.


«فیلادلفی» ساخته «عزت‌الله جامعی» [۱۳۸۹]
گروهی برای رساندن آذوقه و دارو از طریق تونل‌های زیرزمینی از مرز رفح مصر به مرز رفح غزه اقدام می‌کنند که در طول مسیر اتفاقاتی برایشان رخ می‌دهد…

«۳۳ روز» ساخته «جمال شورجه» [۱۳۸۹]
سال ۲۰۰۶، منطقه مرزی جنوب لبنان و اسرائیل، روستای عیتاالشعب نیروهای حزب الله لبنان دو نظامی ارتش اسرائیل را به گروگان می گیرند تا به دشمن فشار بیاورند اسیرهای لبنانی را آزاد کند. اسرائیل یکی از بی رحم ترین نظامیان عالی رتبه خود به نام سرهنگ ادی را روانه منطقه می کند. سرهنگ با فرمانده منطقه به نام هانا قبلاً رابطه ای عاطفی داشته و به آن خیانت کرده است. در روستای عیتاالشعب، مراسم عروسی یوسف الدهینی و نسرین در حال تدارک است که محمد سرور از فرماندهان نیروی مقاومت لبنان که در انتظار تولد فرزندش از همسر باردارش است، به یوسف خبر می رساند که…
«شهابی از جنس نور» ساخته «محمدرضا اسلام‌لو» [۱۳۹۲]
یک مستندساز ایرانی بعد از جنگ ۳۳ روزه اسرائیل علیه حزب‌الله لبنان برای کشف حقایقی که شنیده به منطقه می‌رود و با واقعیات بسیاری مواجه می‌شود.

اینکه چرا «سرب» و «بازمانده» در تاریخ نامشان ماندگار شد و اثری که برای تاریخ به یادماندنی و بدون انقضا باقی ماند؛ چه دلایلی داشت؟ یا شاید این سوال را بتوان اینگونه مطرح که دلایل موفقیت این دو فیلم چه چیزهایی بود؟ شاید اگر بخواهیم این قصه را برای دیگر آثار سینمایی در کشورهای دیگر بیان کنیم، باز هم به این پرسش برسیم. آیا همواره تمام آثاری که با موضوعاتی خاص ساخته می‌شوند، حتما در تاریخ ماندگار خواهند شد؟ پاسخ شاید «خیر» باشد. اگر به ذهن‌مان رجوع کنیم در آثاری که در سینمای جهان با موضوع یهود و… ساخته شده  چه نام‌هایی در ذهنمان مرور می‌شود؟

Schindler’s List، Munich، Exodus: Gods and Kings، The Pianist شاید اولین نام‌هایی باشند که ناخودآگاه به زبان می‌آوریم. آثاری که توانستند هم جوایز متعددی را از آن خود کنند هم تصویرشان تا همیشه و برای همه نسل‌ها باقی خواهد ماند. لزوما برای ساخت هر اثر برای مناسبت و یا موضوع خاص نباید به شکل کمی‌گرا به آن نگاه کرد. آثار باید در شکل کیفی خود حرفی برای تاریخ داشته باشند. اگر از این منظر به موضوع بنگریم حتما در سایر مضامین هم موفق خواهیم شد.

منبع: سوره سینما