چندین سال پس از به قدرت رسیدن «بشار اسد» این انتخاب به شدت «سوریه» را تحت تاثیر قرار داد زیرا متجاوزان آمریکایی، «صدام حسین» و دولت عراق را نابود کرده و این کشور را به جولانگاه «تروریسم» و «طائفی­گری» و عرصه حضور عناصر تندرویی تبدیل کردند که از مرزها عبور کرده و تشنه خون بودند. حضور آنان در عراق خواهی نخواهی بر امنیت سوریه تاثیر داشت. در «لبنان»، مهم ترین همسایه سوریه نیز، «رفیق الحریری» ترور شد و متهم کردن سوریه به دست داشتن در قتل وی، این کشور را در تنگنای بین المللی قرار داده بود. «عربستان سعودی» که اعتقاد راسخ داشت، سوریه و حزب الله لبنان در ترور رفیق الحریری دست دارند روابط خود را با سوریه کاهش داد و در صدد سوء استفاده از این وضعیت بحرانی و دست یافتن به برخی دستاوردهای سیاسی از اسد بود. از این رو اسد نیز مذاکرات خود را برای روابط منطقه ای به ویژه با ایران آغاز کرد و پایداری و تجربه اش موجب شد با آرامش از این سختی ها عبور کند که این مرحله تبعاتی بر دولت سوریه داشت از جمله:

- غفلت اسد از وضعیت داخلی سوریه و نهادهای دولتی و مبارزه با فساد که با سرمایه گذاری در «سوریه» افزایش یافته بود؛
- غفلت ازآمادگی ارتش و تجهیز آن؛
- نفوذ اطلاعاتی کشورهای غربی و اسرائیل به نهادهای امنیتی «سوریه» که در نتیجه آن در عملیات «ریف دیر الزور» و ترور «سرلشکر محمد سلیمان»(مشاور امنیتی بشار اسد) که دارای جایگاه حساسی بود و پیش قراول جنبش های «مقاومت اسلامی» بود، نمایان شد؛
- تحریک کردها برای سوء استفاده از روی خوشی که بشار اسد در سوریه از خود نشان داده بود و طرح دغدغه کردها و اهداف جدایی طلبانه آنان در «محافل بین المللی و منطقه و جامعه» که مردود است؛
- فعالیت برخی گروه‌های تروریستی فعال در عراق برای استفاده از «شرق سوریه» به دور از چشم مسئولان برای آغاز عملیات‌های عراق، که تهدیدی برای «امنیت ملی سوریه» بود و ایجاد برخی گروه‌های تروریستی در برخی استان ها؛
این دلایل اسد را بر آن داشت تا به اصلاح آنچه که بدان امید داشت و ادامه فرایند اصلاحات که از ابتدای حکومت آغاز کرده بود، بپردازد و بر حمایت از چرخ تولید؛ سوپاپ امنیتی جامعه و دولت تمرکز کند و جنگ سختی با افراد فاسد آغاز کرد به گونه ای که روزانه دستکم «100 کارمند» به اتهام قبول رشوه و فساد مالی بازداشت و زندانی می شدند؛
 

بهار عربی و نقش اسرائیل و آمریکا در هدایت این جنبش

«نسیم بهار عربی» برای نجات «ملت های عربی» از چنگال مزدوران غربی در کشورها وزیدن گرفت، اما در میان این تحرکات، رخنه و حضور لابی های صهیونیستی برای تامین نیازهای اشغالگران و کشیده شدن این جنبش ها به کشورهایی که پرچمدار مبارزه با صهیونیست ها بودند و مسئله فلسطین را ارج می نهادند نیز دیده می شد، پس از تغییر در تونس و شکل گرفتن انقلاب مردمی علیه سیاست های «بن علی»، آمریکا با استفاده از شاخه های اطلاعاتی خود در منطقه، شتابان برای هدایت آتش انقلاب و در خدمت خود قرار دادن آن تلاش کرد و با رخنه در فرماندهی جنبش‌ها، در میان آنها دست به توطئه زد.
 
حاکمان کشورهای حاشیه «خلیج فارس» به ویژه آنهایی که به وابستگی و مزدوری شهره هستند و بدون کسب رضایت حاکمان غربی حرکتی نمی کنند، و پایه های دولت غیرقانونی و نامشروع خود را، حمایت حکام غربی گذاشته اند نیز شتابان برای اطاعت و کمک گرفتن از آمریکا برای حفظ تخت هایشان پیش آمدند. آمریکا نیز به شرط به کارگیری اموال و امکانات آنان برای هدف قراردادن کشورهای مخالف با سیاست آمریکا یا همسایه اسرائیل جهت تضمین ابدی امنیت این رژیم، با حمایت از شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس موافقت کرد. بعد از آن، از لیبی دشمن آمریکا آغاز کردند. سپس به مصر آمده و ثبات و آرامش آن را هدف قرار داده و آن را تکه تکه و تا ابد تضعیف کردند تا نگرانی جبهه جنوبی اسرائیل از بین برود به نحوی که بسیار بعید است، مصر دیگر پس از مرگ مبارک در دهه هشتم زندگی اش، نگرانی برای امنیت اسرائیل به وجود بیاورد.
 
سوریه به دلیل جایگاه ژئوپلیتیک حساس در درگیری های اسلامی-صهیونیستی و به خاطر اینکه مرز امدادرسانی به جنبش های مقاومت از جمله حزب الله و جنبش حماس به حساب می آید؛ مهم ترین هدف و بزرگترین مانع در برابر اسرائیل در «منطقه عربی» به شمار می رود، که با حمله به دمشق و خارج کردن آن از این معادله، جایگاه مقاومت تضعیف شده و حزب الله نیز مانند حماس و جهاد اسلامی، به خاطر کمبود منابع و قطع راههای حمایت لجستیکی از هم فروخواهد پاشید.
 

دمشق در آستانه تظاهرات

به علت دلایلی که ذکر شد، سوریه به هدف حساس و اولویت داری تبدیل شده که برای رسیدن به آن از هیچ کوششی نباید دریغ کرد و این فرصتی است که به زودی تکرار نخواهد شد. از این‌رو برخی رسانه ها با تبلیغات برنامه ریزی شده و مورد حمایت ماهرترین نهادهای اطلاعاتی غربی و سوء استفاده از برخی سوری های مقیم داخل و خارج که در آرزوی قدرت هستند و با استفاده از وابستگی آنان به «آمریکا و بریتانیا» و کینه توزی نظام های عربی، پول و سلاح به «مخالفان سوری» به ویژه در (ریف حلب و درعا) سرازیر کردند.حوادث از درعا آغاز می شود. نمایندگان؛ نشست هایی با بشار اسد ترتیب می دهند و جهت به دست آوردن وقت اضافه و تنگ کردن محاصره اسد در صدد برگزاری تظاهرات و افزایش التهاب خیابان ها هستند تا اسد را به پذیرفتن صلحی با شرایط اسرائیل وادار کنند که آمریکا در طبقی از طلا ارائه داده است.
 

شروط رژیم صهیونیستی برای بشار اسد

- حل تنش «سوریه و اسرائیل» صرف نظر از مساله «فلسطین»  
- دوری از «حماس، جهاد اسلامی، حزب الله» و کنارکشیدن از درگیری «فلسطین» و «اسرائیل» و استفاده از راهکار «مصر و خلیج فارس» به عنوان نمونه ای از حسن همجواری با اسرائیل؛
- کنار گذاشتن «محور ایران و مقاومت» و عدم حمایت مالی و معنوی ایران که در صورت پذیرفتن این شروط توسط  بشار اسد واکنش آمریکا به شرح زیرخواهد بود؛
- بستن پرونده ترور «الحریری» تا ابد؛
- خارج کردن «سوریه» از انزوای بین المللی و عادی سازی رابطه با آن و تسهیل در دادن وام های توسعه؛ 
- ایجاد ثبات سیاسی که جذب سرمایه های خلیج فارس و اروپا و توسعه در سوریه را به دنبال خواهد داشت؛
- قطع انواع حمایت های مالی، سیاسی، رسانه ای و نظامی از جنبش های سوری و زمینه چینی برای تقویت موقعیت بشار اسد برای تسلط یافتن بر اوضاع و پایان دادن به جنبش های سوری؛
 
اسد آمریکا را به خوبی می شناسد و می داند که قابل اعتماد نیست نمونه های فراوانی برای خیانت آمریکا وجود دارد. زیرا صدام حسین مزدور شماره یک آمریکا پس از تسلیم شدن و تحویل سلاح و تاسیساست خود به آمریکا که دیگر خطری برای آنان به شمار نمی رفت. با اقدامات آمریکا و پوشش آنان در عراق اعدام شد. القذافی نیز دوستی آمریکا را به جان خرید و با دقت دستورات آنان را اجرا می کرد، اما از حمله آنان در امان نماند. حسنی  مبارک نیز از ابتدا مزدور آمریکا و دوست اسرائیل بودکه به راحتی زیر پا گذاشته شدند.

 

مقابله و دفاع از هویت

اسد یقین داشت، نمی توان به آمریکا اعتماد کرد. زیرا همه کسانی که تسلیم آنان شدند مورد سوء استفاده قرار گرفتند درحالی که ایران دشمن آمریکا از زمان انقلاب امام خمینی(ره) و کوبا و حافظ اسد که در طول سه دهه حکومت خود به کاخ سفید نرفته بود، مهیب ترین دشمن آمریکا بودند که آمریکا نتوانسته طی دهه ها بر آنان تسلط یابد. اسد، پایداری را انتخاب کرد و آماده جنگ شد و در مقابلش همه دنیا به فرماندهی آمریکا و اسرائیل به استثنای چند کشور دوست مانند ایران، روسیه و چین قرار داشتند. ترکیه بازوی آمریکا در این درگیری در شمال و اسرائیل با هماهنگی اردن در جنوب بود. «حمد بن جاسم» را که به نقش ­پررنگ قطر در حمایت از این جنبش و سپس گروه‌ های مسلح را که به سرعت به سازمان های تروریستی تبدیل شدند، را به یاد داریم.
 
در این میان ترکیه به جذب تروریست های همه کشورها و در رأس آنان ایگورها، اروپایی‌ها، کشورهای خلیج فارس و مصر اقدام کرد و با تسهیل مالی سازمان های اطلاعاتی جهانی، ورود افراد مسلح خارجی به سوریه را آسان و آنان را با گروه‌های مبارزاتی داخلی ادغام کرد تا پس از آن پایگاهی برای القاعده در سوریه ایجاد و جنگ خود را با سوریه آغاز کنند و  مردم و ارتش را تضعیف کنند و با سرقت رادارها، ایجاد بی ثباتی کرده و پایگاه های دفاع هوایی را هدف قرار داده و سامانه های سوریه را منهدم کنند. مزدوران آمریکایی (عربها و کشورهای منطقه) شتابان پیام هایی برای اعمال فشار بر اسد ارسال کردند. مبنی بر اینکه (در تنگنا قرار داری!) اما اسد هیچ یک از این سخنان را نمی شنید و به آن پاسخ نمی داد، زیرا تلفات زیاد بود و خون هایی ریخته شده بود و با پیروزی و بازگرداندن کشور یا تجزیه و چشم پوشی از حقوق و فروپاشی و خیانت به خون سوری هایی که در جنگ پشت وی ایستاده بودند فرصت برای بازگشت وجود نداشت.

جنگ در سوریه با هماهنگی بالاترین سطوح و با حمایت نهادهای اطلاعاتی آمریکا و غرب انجام می شود. روزنامه های وزین بین المللی و تاثیر گذار جهانی، جنجالی برای ترساندن ملت سوریه و هدایت افکار عمومی و سوریه به فروپاشی اقتصادی طی چند ماه ­آتی ایجاد کردند و اینکه با وجود اسد، رسیدن به بهشت موعود و دولت متمدن و شکوفا امکان پذیر نیست، که منجر به دلایل زیر شد:
 
- بازوهای آمریکا در منطقه مانند کردها و عرب‌های داخل سوریه و کشورهای منطقه و خبرنگاران و تحلیلگران اقتصادی موثر و کسانی که در جهت دهی افکار عمومی مهارت داشتند، دست به کار شدند؛
- ورود مستقیم شخصیت های اسرائیلی به شایعه افکنی و آغاز تحریک کاملا حرفه ای مردم سوریه و انتشار توییت های برنامه ریزی شده و بررسی شده دقیق توسط «ایدی کوهین» در صفحه خود در توییتر، بهترین شاهد این صحبت است؛
- فشار اقتصادی خفقان آور و کاهش بهای لیره در برابر دلار با نقش آفرینی تاجران ضعیف النفس؛
- شایعه پراکنی درباره اسد درست مانند ابتدای جنگ از جمله فرار وی و موارد مشابه و تلاش برای انتشار این شایعات از چند منبع تا به این نحو باورپذیری آن را در بین مردم بالا ببرند؛
 

سرخط تحلیل

گزینه پایداری ملت سوریه؛ ضامن برقراری امنیت و ثبات مجدد در کشور است و سوای آن خیانت به خون آزادگان و شهدا و ستمدیدگان است. ضمن اینکه ده سال جنگ، نتوانست پایداری ملت و رئیس جمهوری سوریه را تحت تاثیر قرار دهد و اتاق های عملیات اردن، اسرائیل و ترکیه فرو ریخت و نوچه های آمریکا یکی پس از دیگری نابود شد و اسد با امانتداری کامل نقش خود را ایفا کرد و در همه سخنرانی هایش با اشتیاق برای مردم از وظیفه خود به عنوان رئیس جمهوری در امانتداری و حفاظت از اراضی و بازگرداندن همه دزدی ها و نجات دادن مردم از شمال به جنوب، از البوکمال تا ارواد از نجاست تروریست های القاعده و گروههای جدایی طلب سخن گفت که در حلب، درعا، تدمر، دیرالزور، الغوطه، حمص و ریف حماه محقق کرد.
 
اسد در این مرحله ضامن وحدت و ثبات سوریه است و آزادسازی این کشور وابسته به شخصیت مستقل آزادی است که جوانی خود را برای حفظ وحدت سوریه و مبارزه با استکبار جهانی و سران آن، بدون ذلت و سر فرود آوردن داده است.