افول آمریکا

کشته شدن فجیع یک سیاه پوست آمریکایی «جرج فلوید» توسط پلیس آمریکا، تبدیل به خبر اول شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دنیا شد و به دنبال آن اعتراضات گسترده‌ای در سراسر آمریکا نسبت به تبعیض نژادی در این کشور رخ داد. آنچه که مسلم است، این رفتار پلیس آمریکا پدیده‌ای جدید در آمریکا نیست و در طول سال‌های گذشته بارها پلیس آمریکا اقدام به قتل افراد سیاه پوست بی‌گناه یا غیرمسلح کرده است و شورش‌هایی علیه نژادپرستی در طول60 سال گذشته بارها در این کشور رخ داده است. ولی آنچه که این اعتراضات را با اعتراضات سال‌های گذشته متفاوت کرده، گستردگی و تداوم آن می‌باشد. خیلی از کارشناسان این اعتراضات را نشانه‌ای از گسست قومیتی و طبقاتی در جامعه آمریکا می‌دانند و گروهی دیگر آن را یکی از علامت‌های تشدید افول آمریکا می‌دانند.
بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه 90 میلادی، آمریکا خود را قدرت بلامنازع جهان می‌دانست و «فوکویاما» هم نظریه پایان تاریخ را اعلام کرد. بر همین اساس آمریکا سعی کرد با توجه به برتری نظامی و اقتصادی خود، دیگر کشورها را برای ورود به نوعی نظام آزاد تجاری و روش‌های سامان‌یافته برای مناسبات پولی مجاب سازد. البته این موضوع بیشتر شامل کشورهای اروپای شرقی و دولت‌هایی که به دنبال فروپاشی شوروی به وجود آمده بودند، می‌شد. در این زمینه، افرادی مانند «فرید زکریا» معتقدند که دوره «هژمونی آمریکا» تا سال 2003 ادامه یافته و با حمله آمریکا به عراق و درگیری گسترده آمریکا در غرب آسیا افول این هژمونی آغاز شده است. در این میان، وقوع اعتراضات ضدنژادپرستی در آمریکا و تداوم آن، از منظر ارتباط آن با انتخابات آمریکا و موضوع افول ابهت  بین‌المللی آمریکا حاوی گزاره‌های تحلیلی مفیدی خواهد بود.
 

مهمترین دلایل اعتراضات اخیر در آمریکا

1- بیکاری گسترده به دنبال اپیدمی کرونا
قبل از شیوع بیماری کرونا نرخ بیکاری در کشور آمریکا در حدود 2/3%  بود، اما زمانی که این بیماری در آمریکا شیوع پیدا کرد، نرخ بیکاری به شدت افزایش یافت، به گونه‌ای که تا حدود 25% رسید و تعداد بیکاران به بالای 40 میلیون نفر افزایش پیدا کرد. بیکاری با شدت بسیار بالاتری نسبت به سفیدپوستان، در بین سیاه‌پوستان به وجود آمد که در برخی از گزارشات این درصد حتی به30 تا 25% گزارش شده است. در کنار این مسأله، دستمزدها هم بین سیاه‌پوستان و سفیدپوستان تفاوت فاحشی داشت. نتیجه یک بررسی آماری در سال 2016 نشان می‌دهد که متوسط درآمد سالانه یک سیاه‌پوست در حدود 28500 دلار می‌باشد و این رقم در شرایط مشابه برای یک فرد سفیدپوست، در حدود 270 هزار دلار می‌باشد و میزان پس‌انداز یک سفیدپوست، شش برابر یک سیاه پوست می‌باشد و در دوران شیوع «کرونا»، با اجرای قرنطینه، به سرعت پس‌انداز خانواده‌های سیاه‌پوست به اتمام رسید و باعث شد تا فشار زیادی بر جامعه سیاه‌پوستان آمریکا وارد شود.
 
2-  مرگ و میر بالای سیاه‌پوستان در جریان اپیدمی کرونا
طبق آمار اعلام شده بالاترین میزان مرگ ومیر و تعداد مبتلایان در جهان را آمریکا داشته است و در واقع می‌توان گفت که آمریکا در کنترل بیماری با یک شکست کامل روبرو شد. دلایل زیادی می‌توان برای این عدم موفقیت ذکر کرد که بعضی از عوامل آن عبارتند از:
الف- سوءمدیریت و موازی‌کاری در برخورد با این بیماری، به گونه‌ای که ترامپ از یک طرف «مایک پنس» را به عنوان مسئول ستاد مبارزه با بیماری کرونا انتخاب می‌کند و درکنار آن معاون وی «جرارد کوشنر» داماد خود را مأمور تشکیل یک کارگروه برای مدیریت بیماری می‌کند. همچنین می‌توان به مقاومت ترامپ برای ایجاد قرنطینه و توصیه‌های غیرعلمی و مضحک او مبنی بر تزریق مواد ضدعفونی‌کننده یا استفاده از روسری به جای ماسک و معرفی داروهایی که عوارض زیادی برای بیماران دارد، اشاره کرد.
ب- پوشش ضعیف بیمه‌های درمانی در این کشور که هزینه‌های درمان را به شدت در این کشور بالا برده، درحالی که در حدود 40 میلیون نفر آمریکایی فاقد بیمه درمانی هستند و به همین تعداد دارای بیمه‌های ضعیف هستند.
ج- تعطیلی دفتر مبارزه با «بیماری‌های پاندمی» در سال 2018 توسط «ترامپ.»
د- محدود کردن قرنطینه و جداسازی اجتماعی در حداکثر 15 ایالت.
ه- ضعف شدید در نظام مراقبت بهداشتی و کارآیی آن؛ از این نظر آمریکا در بین 55 کشور، رتبه 50 را دارا می‌باشد. در حالی که رتبه «جمهوری اسلامی ایران» 30 می‌باشد.

حال باید این موضوع را در نظر داشته باشیم که تعداد بیمار سیاه‌پوست به نسبت سفیدپوست بیشتر می‌باشد و دلیل آن این است که چون سیاه‌پوستان بیشتر در بخش خدمات مشغول به کار هستند، واگیری بیماری در بین آنها بیشتر است. ولی در ارائه خدمات درمانی، اولویت با سفیدپوستان می‌باشد و این باعث می‌شود که تلفات سیاه‌پوستان بیشتر شود.
 

3-  وجود رئیس جمهوری به نام  ترامپ
ترامپ اساساً با شعارهای نژادپرستانه در انتخابات 2016 به پیروزی رسید؛ شعارهایی مانند اول آمریکا و اخراج مهاجرین جز معروفترین آنها بود. توئیت‌های نژادپرستانه و درخواست اخراج نماینده‌های کنگره که رنگین‌پوست بودند، تنها بخشی از رفتارهای نژادپرستانه ترامپ بوده است. حتی در دوران اعتراضات مردمی هم ترامپ دست از این رفتارهای خود برنداشت و بارها معترضین را تهدید به سرکوب شدید کرد و در اقدامی بی‌سابقه، علاوه بر نیروهای گارد ملی، ارتش را هم برای برخورد با معترضین به خیابان‌ها کشاند.
 
4-  عدم‌وجود عدالت در سیستم کیفری و قضائی آمریکا
با وجود اینکه سیاه‌پوستان تنها 13 % جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند، اما بیشتر از نیمی از زندانیان را در آمریکا تشکیل می‌دهند و این باعث می‌شود که سرپرستان بسیاری از خانواده‌ها در زندان باشند و این مسأله فقر را در خانواده‌های سیاه‌پوست تشدید می‌کند. جالب آنکه در جرائم مشابه بین سفیدپوستان و سیاه‌پوستان، احکام قضائی سیاه‌پوستان شدیدتر است و تعداد افراد سیاه‌پوستی که به عنوان مظنون در خیابان متوقف و مورد بازخواست قرار می‌گیرند، دو برابر سفیدپوستان می‌باشد.
 
5- افزایش اختیارات پلیس
در دوران ریاست جمهوری «نیکسون» برای برخورد شدید با قاچاقچیان مواد مخدر، اختیارات پلیس آمریکا به شدت افزایش یافت. بر این اساس، پلیس هر فردی که مشکوک باشد را می‌تواند در خیابان یا محل زندگی خود بازداشت کند و در صورتی که این فرد مقاومت کرد یا اقدام به فرار کرد، می‌تواند به سوی او شلیک کند. این قانون باعث شده است که آمار افرادی که سالانه توسط پلیس کشته می‌شوند، به شدت افزایش یابد. طبق بررسی‌های انجام شده از سال 2014 به طور متوسط در هر سال در حدود 1000 نفر توسط پلیس آمریکا کشته می‌شوند.
 

تأثیر اعتراضات اخیر بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

ازجمله رخدادهای سیاسی آتی آمریکا که به احتمال زیاد از تأثیر اعتراضات ضدنژادپرستی مصون نماند، انتخابات پیش‌روی ریاست جمهوری آمریکا در ماه‌های آتی است که خوب است به آن پرداخته شود. اگر به شش ماه پیش برگردیم، کمتر کارشناسی احتمال می‌داد که ترامپ در انتخابات بعدی آمریکا شکست بخورد. در آن زمان، ترامپ در بیشر نظرسنجی‌ها با اختلاف 10% از رقبای دموکرات خود جلو بود و علت آن هم این بود که شاخص‌های اقتصادی آمریکا به شدت بهبود یافته بود. به عنوان مثال، نرخ بیکاری در این کشور به پایین‌ترین حد خود در 50 سال اخیر رسیده بود و رشد اقتصادی در سه سال اخیر دائماً رو به افزایش بوده است. لازم به ذکر است که مهمترین شاخص در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای مردم این کشور، شاخص‌های اقتصادی است و مسائل دیگر در اولویت‌های بعدی قرار دارد. اما اکنون به دلیل شیوع «اپیدمی کرونا» و افت شدید شاخص‌های اقتصادی و مدیریت ضعیف رئیس جمهور آمریکا در برخورد با این بیماری، محبوبیت او به شدت کاهش یافته است. به گونه‌ای که ترامپ که قبل از شیوع بیماری در نظرسنجی‌ها با اختلاف 10% از رقبای دموکرات خود جلو بود، با اختلاف 4% از رقیب دموکرات خود یعنی «جو بایدن» عقب افتاد. ضربه دوم به ترامپ را اعتراضات عمومی ضدنژادپرستی وارد آورد و در آخرین نظرسنجی‌ها، ترامپ بین 8 تا 11% از بایدن در نظرسنجی‌ها عقب افتاده است. این مسأله در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کم سابقه است که رئیس جمهور مستقر از رقیب خود به طور محسوس عقب افتاده باشد. آخرین بار این اتفاق به رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری سال 1976 برمی‌گردد که «جیمی کارتر» رقیب (رئیس جمهور وقت جرالد فورد) بود که اختلاف کارتر با جرالد فورد بیشتر از 11 % بود.
 
با این حال، هنوز هم به طور قطع نمی‌توان گفت که ترامپ در انتخابات 2020 شکست می‌خورد؛ زیرا اگر وضعیت اقتصادی آمریکا بهبود یابد، ممکن است شانس ترامپ هم افزایش یابد و در عین حال به نظرسنجی‌ها هم نمی‌شود اعتماد کرد. در همین راستا باید گفت که نباید فراموش کرد که در انتخابات سال 2016 در بیشتر نظرسنجی‌ها «هیلاری کیلینتون»  از ترامپ جلوتر بود، ولی در نهایت ترامپ پیروز انتخابات شد. ضمن اینکه توجه به این نکته هم ضروری است که با پیروزی «دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان»، تعاملات آمریکا با جمهوری اسلامی خیلی تغییری نخواهد کرد و اهداف آنها یکسان است و فقط مدل رفتاری آنها با جمهوری اسلامی تغییر می‌کند.

 

اعتراضات ضدنژادپرستی و مسأله افول آمریکا

همانگونه که در مقدمه گفته شد، تلاش برای تحلیل رابطه‌ میان اعتراضات ضدنژادپرستی با «افول آمریکا»، از مسائل مورد توجه و جدی است که در ادامه به آن می‌پردازیم. به لحاظ «ادبیات نظری» روابط بین‌الملل، افول قدرت هژمون زمانی آغاز می‌شود که در فرایند گسترش کنترل هژمون بر نظام بین‌الملل، نقطه یا زمانی فرا می‌رسد که هزینه‌های گسترش قدرت افزایش می‌یابد، اما بازده ناشی از آن، کاهش می‌یابد(قانون بازده نزولی). در واقع، «دولت هژمون» تا زمان برقراری تعادل میان سود و هزینه‌ها گسترش می‌یابد. در این میان، تحولات داخلی قدرت هژمون و تغییر محیط بین‌المللی در حالت تعادل هستند، اما هزینه‌های حفظ وضع موجود بین‌المللی، سریعتر از توانایی هژمون در حفظ وضع موجود رشد می‌کند. این همان لحظه افول قدرت سلطه گری است. مهمترین دلایل این افول عبارت‌اند از:
 
-  تغییرات ساختاری در اقتصاد که متأثر از پیشرفت‌های «تکنولوژیک» می‌باشد.
- تفاوت در رشد قدرت دولت‌ها در درون نظام بین الملل، همراه با افزایش هزینه استیلا به علت تغییر در محیط بین‌المللی از جمله توزیع قدرت و افزایش توان رقبا.
- افزایش هزینه‌های فزاینده جنگ توسط ایالات متحده آمریکا.
-  گسترش تمایل جامعه آمریکا به سمت رفاه بیشتر و ناتوانی دولتمردان این کشور در تأمین این نیازها.
-  از دست رفتن رهبری تکنولوژیک آمریکا در صحنه بین‌الملل.
 

سرخط تحلیل

«نکته مهم در این میان آن است که باتوجه به شرایط در حال گذار جهانی، سیر کلان تحولات در نظام بین‌الملل، متأثر از این گذار خواهد بود. در داخل هیأت حاکمه آمریکا نیز دو دیدگاه رقیب در این زمینه وجود دارد؛ «ناسیونالیست‌هایی» مانند ترامپ معتقد به کوتاه کردن دست آمریکا از بسیاری از نقاط جهان و تمرکز بر مسائل داخلی آمریکا هستند و «امپریالیست‌ها» معتقد به تداوم نقش‌های آمریکا در جهان بوده و پرداخت هزینه‌های آن را اقتضای حفظ هژمونی بین‌المللی خود و گریزناپذیر می‌دانند. آینده‌ی تحولات آمریکا متأثر از این دو متغیر کلان خواهد بود و به نظر می‌رسد که این قضیه در کوتاه‌مدت هم حل نخواهد شد. بدون شک در این میان، کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران با درک این شرایط انتقالی در نظام بین‌الملل، باید به پرهیز از یک جانبه‌گرایی غرب‌گرایی و متعادل‌سازی سیاست خارجی خود (تعامل متوازن با شرق و غرب) روی آورده و با بهره‌برداری حداکثری از ظرفیت‌های خود، تلاش کند تا حداقل در سطح منطقه، به تثبیت موقعیت خود بپردازد.»