ترکیه عامل پایداری بحران در منطقه

ترکیه به تازگی بخشهایی از «سنجار» در شمال عراق را بمباران کرد. سپس وزارت دفاع ترکیه با صدور بیانیه ای در این زمینه اعلام کرد مواضع «حزب کارگران کردستان» را در این گلوله باران هدف قرار داده است. اما واقعیت آن است که این اقدام، اردوگاه «آوارگان کُرد» در کوه های سنجار را هدف قرار داد. هم زمان با این بمباران، جنگنده های ترکیه نیز مناطق مرزی را بمباران کردند اما مهم ترین تحول در این زمینه، حمله ترکیه به کوههای قندیل است که نشان می دهد هدف آنکارا، نه فقط گسترش حمله به افراد مسلح «حزب کارگران» در داخل عراق بلکه تحقق اهداف توسعه طلبانه اردوغان رئیس جمهور ترکیه در سوریه و عراق می باشد. ترکیه مناطقی را در شمال عراق گلوله باران کرد که اصلا به خاطر تجاوزات قبلی، خالی از سکنه بود تا به این شکل، زمینه ورود نیروهایش به آن و اشغال این مناطق را تسهیل کند. یعنی همان اقدامی که در شمال سوریه انجام داده بود.

«عملیات چنگال عقاب» که نقض آشکار حاکمیت عراق و اصل حسن هم جواری بود، با واکنش شدید بغداد مواجه شد تا جایی که دولت عراق توافقات تجاری با ترکیه را به حال تعلیق درآورد و با احضار سفیر ترکیه در بغداد، یادداشت اعتراض آمیز حکومت بغداد در زمینه نقض حریم زمینی و هوایی عراق را به وی تسلیم کرد و حتی پارلمان عراق، شکایت علیه ترکیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد به خاطر نقض حاکمیت این کشور را خواستار شد. اما چنین اقداماتی برای بازداشتن ترکیه از توطئه هایش در شمال عراق کافی نیست چرا که نقض حریم شمال عراق، یادآور همان سناریویی است که ترکیه در شمال سوریه اجرا کرده است.
در سوریه نیز نقض حریم «شمال سوریه» با حملات هوایی و توپخانه ای به بهانه در هم کوبیدن مواضع تروریست های کرد انجام شد. اما پس از مدتی مشخص شد این اقدام در راستای طمع ورزی های اردوغان به شمال سوریه انجام شده است که ورود نیروهای ترکیه به این مناطق، اشغال آن با استفاده از زور، اجرای سیاست ترکیه ای سازی مناطق اشغالی و انتخاب حاکم ترکیه ای برای آن، گواهی بر این مدعا است.

لذا عراقی ها باید هوشیار بوده و اشتباه سوری ها را تکرار نکنند که در ابتدا نسبت به نقض حریمشان بی توجه بودند. در صورتی که دمشق از همان ابتدا با قدرت به نقض حریمش توسط ترکیه پاسخ می گفت، اردوغان جرأت اعزام نیرو به سوریه یا ورود به شمال سوریه را نداشت، لذا عراقی ها در صورتی که می خواهند مانع اجرای توطئه های اردوغان شوند، باید با قدرت به آن پاسخ بگویند تا سناریوی شمال سوریه تکرار نشود، تجربه ثابت کرده که ترکیه زبانی جز زبان زور نمی فهمد و فقط با مشاهده قدرت به ویژه قدرت نظامی سر جایش می نشیند. همچین نباید نسبت به تجمع نیروهای ترکیه در نزدیکی «برادوست» در شمال اربیل یا استقرار پایگاه های نظامی ترکیه در خاک عراق آن هم بدون کسب اجازه از دولت بغداد بی توجه بود. چرا که نشانه اهداف واقعی آنکارا از نقض حاکمیت عراق است به ویژه با توجه به منابع عظیم نفتی در شمال سوریه و عراق و جنون عظمت و خودبزرگ بینی که بر اندیشه اردوغان سایه افکنده است.
 

ترکیه بزرگترین تهدید کنونی علیه جهان عرب

ترکیه که  طی روزهای گذشته در سه نقطه از جهان عرب، در شمال عراق با بمباران هوایی، در شمال سوریه با حضور نظامی و در لیبی با حضور هوایی، دریایی و شبه‌نظامیان و مزدورانش، تحرکات نظامی داشته است. می توان گفت ما با یک تحول بسیار خطرناک در منطقه روبه‌رو هستیم و توانایی ترکیه برای حضور همزمان در چند منطقه (جهان عرب)، از این تحولات خطرناک به شمار می‌آید. ترکیه به دلیل توانمندی‌های راهبردی‌اش از ایران برای جهان عرب خطرناک‌تر است، زیرا که این کشور عضو ناتو است و روابط راهبردی و گسترده‌ای با آمریکا و روسیه دارد و همچنین دارای منافع متداخلی با اتحادیه اروپا است. اصلا ممکن نیست که اقداماتی که ترکیه در لیبی انجام داده و حضور نیروهای نظامی و شبه نظامیانش در آن جا، بدون موافقت قدرت‌های بزرگ انجام گرفته باشد، بنابراین می توانا گفت که آنکارا بیشترین سود را از این مسأله می برد. ترکیه به رغم اینکه  فاصله‌ی زیاد جغرافیایی و عدم همسایگی با لیبی، توافقی با دولت وفاق پیرامون تعیین مرز در مدیترانه به انجام رسانده، کوشش می‌کند خود را در مرکز انتقال انرژی قرار داده و هم دسترسی‌اش را به نفت و گاز ارزان قیمت تضمین کند. در روزهای اخیر اوضاع در کشور لیبی بار دیگر دستخوش دگرگونی شده و موازنه‌ی قوا در آن با افزایش دخالت بازیگران گوناگون در حال بازآفرینی است. با پیروزی چشمگیر نیروهای دولت وفاق به رهبری «فائزالسراج» بر هواداران ژنرال «خلیفه حفتر» تحولات لیبی وارد مرحله‌ی نوینی شده است.
 
 

وضعیت سیاسی لیبی

لیبی از سال ۲۰۱۱ میلادی در پی خیزش مردمی و حمله نظامی نیروهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با هدف برکناری «معمر قذافی» حاکم وقت این کشور، با تنش‌های سیاسی و درگیری‌های نظامی بسیار گسترده‌ای روبه‌رو بوده است. این کشور در نهایت به ۲ بخش شرقی و غربی تقسیم شد. در بخش غربی با مرکزیت طرابلس دولتی موسوم به «دولت وفاق ملی» به ریاست «فایز السراج» بر سر کار آمده که مورد تأیید و حمایت سازمان ملل متحد و برخی کشورها از جمله ترکیه، قطر و ایتالیاست و در بخش شرقی و جنوب نیز «خلیفه حفتر» ژنرال بازنشسته ارتش بر امور مسلط شده است که از سوی کشورهایی مانند عربستان، روسیه، فرانسه، مصر، امارات، یونان و قبرس حمایت می‌شود.

با اینکه قدرت‌های بزرگ مانند، آمریکا، روسیه و کشورهای اروپایی در لیبی حضور دارند، ضروری نیست که منافع این قدرت‌ها باهم هماهنگ باشد، اما اجماعی میان آن‌ها بر قرار است برای اینکه شرایط در لیبی به همین منوال باقی بماند تا شرایط کنترل گردد. دبیرکل پیشین اتحادیه عرب گفت: «این قدرت‌ها می‌خواهند که شرایط نه کاملا در اختیار« فایز سراج» باشد و نه« خلیفه حفتر، بلکه همه چیز تحت سیطره و تسلط آنها باشد.»

بنابراین شرایط کنونی نیازمند هماهنگی میان کشورهای «همسایه عربی و آفریقایی لیبی» است؛  چراکه تهدید موجود بر آن‌ها نیز تاثیر می‌گذارد. شرایط کنونی، بدترین وضعیتی است که جهان عرب در دوره معاصر به خود دیده است، انشقاق میان عرب‌ها و تعارض در برخی منافع آن‌ها باعث شده تا دیگر یک موضعگیری متحدی وجود نداشته باشد و دلیل اصلی آن موضعگیری‌های ضعیف کشورهای عربی در لیبی، فلسطین و جاهای دیگر است.


گریزان از دمشق؛ پیش به سوی طرابلس

«گرایش‌های اخوانی» سردمداران «حزب عدالت و توسعه»  از یک سو و آرزوهای دور و دراز اردوغان برای بازسازی شکوه دوران امپراتوری عثمانی راهی جز اعمال نفوذ، کنشگری و در نهایت دخالت در امور کشورهای عرب منطقه برای ترکیه باقی نمی‌گذارد. اگر روزگاری این نفوذ به شکل نرم و از روزنه‌ی فرهنگ و اقتصاد بود پس از بحران سوریه وارد فاز امنیتی و نظامی شد و هنوز هم در همین ریل به حرکت خود ادامه می‌دهد.ناکامی بزرگ ترکیه در سوریه و شکست سیاست‌های آنکارا، این کشور را در شرایط نامطلوبی قرار داده که به دست گرفتن ابتکار عمل در لیبی می‌تواند مرهمی بر آن فرصت‌سوزی‌ها بوده و برگ برنده‌ای به شمار آید. از یک سو دولت وفاق ملی در زمره‌ی گرایش‌های اخوانی قرار دارد و از دیگر سو جایگاه گریزناپذیر ساخته است.

در همین راستا ترکیه به رغم فاصله‌ی زیاد جغرافیایی و عدم همسایگی با لیبی توافقی هم با دولت وفاق پیرامون تعیین مرز در مدیترانه به انجام رسانده و کوشش می‌کند با مانع تراشی بر سر انتقال گاز از لبنان و سرزمین‌های اشغالی به اروپا، هم خود را در مرکز انتقال انرژی  قرار داده و هم دسترسی‌اش را به نفت و گاز ارزان قیمت تضمین کند. از همین روی با وارد کردن هزاران نیروی رزمی از سوریه به لیبی وارد نبرد با ارتش ژنرال حفتر شد که از پشتیبانی مصر، امارات و عربستان بهره می‌برد. در حقیقت در یک تقسیم کار نانوشته تامین مالی این نیروها از سوی قطر صورت گرفته و برآوردن نیازهای تسلیحاتی و تدارکاتی نیز بر عهده‌ی ترکیه است. حفظ جای پا در لیبی برای اردوغان از اهمیت بسزایی برخوردار است و به گونه‌ای جنبه‌ی حیثیتی نیز پیدا کرده‌است.
 
 
 

نگرانی اروپا و خشم دشمنان اخوان

بدون شک ترکیه تنها بازیگر صحنه‌ی تحولات لیبی نیست و دیگر کشورها نیز با توجه به منافع خود به نقش‌آفرینی در لیبی سرگرم هستند. از یک سو اروپایی‌ها نگران از پدیداری موج جدیدی از مهاجرت به سوی«قاره‌ی سبز» هستند و با حساسیت پیگیر تحولات این کشورند. همچنین سرنوشت منابع بزرگ و باکیفیت نفت لیبی نیز برای شرکت‌های نفتی ایتالیا و فرانسه و اقتصاد این دو کشور حائز اهمیت فراوان است. این دو شرکت برای سالیان دراز مهم‌ترین فعالان عرصه‌ی انرژی لیبی بودند و از این رهگذر به سودهای سرشاری دست یافتند. ضلع دیگر این بازی به بلوک مخالف اخوان در منطقه و به ویژه دو کشور امارات و مصر ارتباط پیدا می‌کند. قدرت‌یابی یک دولت اخوانی در همسایگی مصر سبب نگرانی عمیق قاهره است تا جایی که گفته می‌شود به دنبال شکست‌های اخیر حفتر و عقب‌نشینی نیروهای وی از پیرامون طرابلس، مصری ها برای پشتیبانی از آنان وارد لیبی شده‌اند. همچنین امارات هم از شکل‌گیری یک پایگاه برای تبلیغ و گسترش «اندیشه‌های اخوانی» در منطقه بسیار نگران است. عربستان هم البته در میان همین دسته جای می‌گیرد.
 

نقش آمریکا و روسیه در لیبی

در این میان نباید از نقش آمریکا و روسیه نیز چشم‌پوشی کرد. از آنجا که روسیه از خلیفه حفتر حمایت می‌کند پس آمریکایی‌ها هر چند نه تمام و کمال اما به هر روی و به دلیل حفظ ظاهر هم که شده از دولت مورد تایید سازمان ملل در لیبی پشتیبانی می‌کنند. با اینکه روس‌ها بر این گمان بودند که می‌توانند با الگوگیری از سوریه در لیبی نیز حفتر را به پیروزی برسانند اما تفاوت بنیادین شرایط دو کشور و نبود یک نیروی رزمی باانگیزه و اعتقاد در سازمان رزم حفتر شرایط را به زیان این نیروها و روسیه تغییر داد و با ورود افراد تازه‌نفس و کارآزموده که تجربه‌ی سال‌ها جنگ در سوریه و عراق را دارند، ورق به سود دولت وفاق برگشت.
 

سرخط تحلیل

اوضاع سیاسی و امنیتی در لیبی به معنای واقعی پیچیده است و حضور چندین قدرت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در جهت شکل‌دهی به تحولات این کشور پیش‌بینی آینده را بسیار دشوار ساخته است. با این حال به نظر می‌رسد سناریوی تجزیه لیبی بیش از پیش محتمل شده و سطح درگیری نیروهای متخاصم به حدی رسیده است که دستکم در کوتاه مدت نمی‌توان به بهبود شرایط و برقراری آرامش در این کشور امید چندانی داشت. از طرف دیگر حضور ترکیه در لیبی که از یک سو برای رقابت با یونان و مصر و از سوی دیگر دسترسی به منابع نفت و مشارکت در بازسازی لیبی انجام می‌گیرد، از آنجا که با الزامات بومی و درک درست بافت سیاسی و اجتماعی لیبی همراه نیست نه تنها به سود طرابلس نخواهد بود، بلکه می‌تواند مانند مدل دخالت در سوریه بار دیگر اردوغان را به مهلکه اندازد. روسیه هم هرچند گمان داشت که به دلیل پیشینه خوب روابط با لیبی می‌تواند سهمی در آینده‌ این کشور به دست آورد، اما نبود یک راهبرد مناسب سیاسی و نیروهای باانگیزه و ایدئولوژیک میدانی سبب ناکامی مسکو شد