سخنان رهبر معظم انقلاب در روز 7 تیرماه سال 1399 مهر تأیید بر حرکت فسادزدای قوه قضائیه و توانی مضاعف برای مبارزان این عرصه بود؛ اما در لایه‌های زیرین این سخنان، منظومه فکری رهبر معظم انقلاب چشم‌نوازی می‌کرد که باید به آن توجه لازم را داشته باشیم؛ اول اینکه، رهبر انقلاب تاکنون به‌کرات ما را به کارهای ریشه‌ای و مبنایی توصیه کردند که نمونه آن، سخنان ایشان در سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره) بود. سخنانی که ما را به تحول در خود سپس در جامعه اطراف‌مان ترغیب می‌کرد. در این زمینه باید گفت کاری ریشه‌‌ای همانند تحول‌خواهی، باید از خودمان شروع شود.
 

نیاز ما برای رفع نیازها

آنچه نیازمندش هستیم تقوای الهی است که اگر این مهم صورت بپذیرد، ریشه بسیاری از مشکلات در جامعه خشکیده می‌شود. هنگامی که خود را ملزم به رعایت تقوا کنیم، می‌شویم جامعه‌ای متقی و متدین که هرکاری انجام نمی‌دهد و هر سخنی به زبان نمی آورد. بسیاری از ظن و گمان‌های اشتباه از بین می‌رود و واقعیات محسوس و ملموس، و قدرتی روزافزون برای حل مشکلات واقعی، و نه دروغین و غیرآشکار باقی می‌ماند؛ در این حالت برای مبارزه با فساد متحد و یک‌کلام می‌شویم، به آسانی آن را ریشه‌کن می‌کنیم و در کوتاه‌مدت خود را کشوری توسعه‌یافته، هم در معنویات و هم در مادیات می‌یابیم.

دوم اینکه، آنچه قبل از هرچیزی در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب می‌یابیم، التزام به اخلاق در مواجهه با فساد است. ایشان درسی به ما آموختند، و آن این بود که در هر حال و در هر شرایطی اخلاق را رعایت کنیم و خود را به تهمت، غیبت و... آلوده نکنیم. بی‌محابا به افراد و آبروی آنها حمله نکنیم و خود را حق مطلق ندانیم. ایشان در سال‌های قبل و در سخنرانی‌های متعدد فرمودند: «وقتی جرم کسی ثابت نشده و حکمی برای او صادر نشده، نباید نام او را ببرید و هر چه می‌خواهید در مورد متهم بگویید.» اما باز هم متوجه عمق این سخن نشدیم، ظاهر آن را گرفتیم و توصیه الهی اخلاقی ایشان را در حد تلخیص کردن اسم و فامیل افراد تنزل دادیم و به جای نام و شهرت افراد، بازی حروف راه انداختیم؛ تا جایی که ب.ز، ح.ن، م.هـ، ب.ق و... تبدیل شد به سوژه فیلم‌های طنز و کمدی و از آن نون.خ درآمد. در حالی که توصیه پیر انقلاب‌مان رعایت اخلاق و آداب شرع مقدس اسلام بود. چقدر ایشان با نفهمیدن‌های ما راه آمده‌اند و تاکنون ما را تحمل کرده‌اند.
 

فدایی اسلام و انقلاب

آنچه در بیانات ایشان در روز هفتم تیر ماه آمد، یک نمای کلی و زیبا از ادب و اخلاق بود. در حالی که ما بر سر مصادیق آن که بالأخره فلان فرد باید محاکمه شود یا نه، دعوایی جدید راه انداختیم. بحث‌ها درباره اینکه رهبر معظم انقلاب خود را خرج فلان فرد یا افراد کردند، بیشتر بود تا فحوای کلام ایشان! چقدر تأسف برانگیز! اصلا چه چیزی عاید رهبر معظم انقلاب می‌شود که از فلان فرد دفاع کنند یا نکنند؟ آیا رهبری معظم انقلاب می‌خواهند خود را فدا کنند تا فردی بیشتر در مسئولیتش بماند و به مردم ظلم کند و آبروی بیشتری از انقلاب ببرد؟ اصلا آیا فرد موضوعیت دارد؟ اگر بنا باشد ایشان خود را خرج کسی یا چیزی کنند، ارزشمندتر از اسلام و انقلاب چه چیزی وجود دارد؟ سال‌هاست که ایشان خود را خرج انقلاب و مکتب کرده‌اند تا این دو بمانند، تا روزی بیدار شویم و هدف اصلی ایشان را بشناسیم و در مسیر صحیح حرکت کنیم. ماندن اسلام و انقلاب هم اصلا ربطی به ماندن فرد یا افرادی ندارد که بگوییم فلانی را حفظ کنیم تا انقلاب صدمه نبیند. ایشان خود را خرج همه مردم کرده‌اند تا اخلاقی عمل کنند و زندگی مادی صرف نداشته باشند و بیش از پیش به فکر اسلام و انقلاب باشند و آن را فدای دعواهای سیاسی و جدال‌های بیهوده نکنند.

این همان منظومه است که ظاهربینی ما اجازه شناختش را نداده است. سخنانی که یک کهکشان درست کردند و صدها سال دستگیری می‌کنند. سخنانی که ما دائما در آن، دنبال مقصری جز خودمان بودیم؛ بدون اینکه خود را مخاطب اصلی سخنان‌ ایشان ببینیم، انگشت اشاره را سمت دیگران دراز کردیم و بودند کسانی که در تمام این سال‌ها سخنان‌شان را شنیدند تا مستمسکی بیابند و خود را تبرئه کنند.
 

گم کردن مخاطب

به جای اینکه نامه‌نگاری کنیم و بر پاک بودن و صالح بودن‌مان اصرار کنیم، بهتر بود بپرسیم کجای کار ما اشتباه بود؟ به پرسش‌ها و ابهامات جواب بدهیم و از ایشان راهنمایی بخواهیم. به جای آنکه بگوییم رهبر معظم انقلاب خود را خرج فلان فرد کردند، بگوییم چطور می‌شود هم با فساد مبارزه کرد و هم مرتکب فسادی دیگر نشد؟ به جای اینکه بگوییم رهبر معظم انقلاب هم حرف ما را زدند، فاصله خود و رهبرمان را بشناسیم و به رفع آن اقدام کنیم. به جای اینکه بگوییم ایشان نمی‌توانند آشکارا مبارزه کنند و شخصا وارد مصادیق شوند؛ پس ما باید حمله کنیم، افشاگری کنیم، فریاد بزنیم و در خلال آن آبروی افراد و آبروی نظام و دین را زیر پا له کنیم، کمی فکر کنیم و از خود بپرسیم ایشان چه معذوریتی دارند؟ آیا می‌ترسند، آیا خجالت می‌کشند؟ آیا غرق در مصلحت‌ها شده‌اند؟ واقعا چه چیزی دست ایشان را بسته است؟ که اگر کمی فکر کنیم، می‌بینیم ایشان فقط نمی‌توانند مانند ما بی‌اخلاقی کنند و فرق اساسی ما با ایشان همین است. ایشان نمی‌توانند حرفی بزنند و چندی بعد که خطای آن مشخص شد، خود را به آن راه بزنند که انگار اتفاقی نیفتاده است و من مرتکب اشتباهی نشدم و زمان بخرم تا مردم فراموش کنند.
 

ذهنیت غلط

اصلا این چه ادبیاتی است که وارد گفتمان سیاسی ما شده است؟ صلاح‌دیدها، مصلحت‌اندیشی‌ها، سازش با ظلم و فساد به سبب بقای فلان آرمان؟! مگر می‌شود که با ظلم و فساد سازش کرد؟ مگر می‌شود آن را دید و حرفی نزد؟ شاید این کار برای ما آسان باشد، اما برای رهبر فرزانه انقلاب هرگز آسان نیست. در این حالت هیچ چیز جز فقدان شرایط مبارزه در وجود تک‌تک ما دوستداران انقلاب دست مصلحان را نبسته است؛ مگر می‌شود مصلحی باشد، یاوری داشته باشد، تمام امکانات مهیا باشد و اقدامی صورت نگیرد؟ با کمی جست‌وجو در خودمان مانعی جز افکارمان، باورهای اشتباه‌مان و آرای سست‌مان نمی‌یابیم. استدلال‌های خالی از تقوا و اندیشه الهی ما را گرفتار چاه ویل کرده است. ادله‌هایی که تا به حال آن را با آموزه‌های دین سنجیدیم و شخصیت ما را شکل داده است و رهای‌مان نمی‌کند. ما متعبد باورهای غلط‌مان هستیم تا دستورهای دین‌مان و فرامین رهبرمان؛

پس باید به جای تفسیر به رأی سخنان رهبر معظم انقلاب و کوچک کردن آن، ‌ابعاد اخلاقی آن را بررسی کنیم و شواهد و نظایر آن را پیدا کنیم و تکلیف خود را بشناسیم؛ سپس منظومه فکری ایشان را بشناسیم و در راهش حرکت کنیم. آن وقت می‌بینیم قدرت مبارزه با فساد در ما عینی و عملی می‌شود و کشور با سرعت به سمت آرامش و توسعه معنوی و مادی حرکت می‌کند.