سرنوشت تلخ اقلیت‌های قومی شمال ارس در جنگ قره باغ کوهستانی

 ماده20 میثاق حقوق مدنی و سیاسی که پیوست منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر است مقرر می‌دارد: «هرگونه تبلیغ برای جنگ به موجب قانون ممنوع است. هرگونه دعوت (ترغیب) به کینه (تنفر) ملّی یا نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض یا مخاصمه یا اعمال زور باشد، به موجب قانون ممنوع است». مناقشه قراباغ کوهستانی با تمام ابعاد خود آغاز شده است و مشکلات ناشی از آن در سطوح مختلف منطقه‌ای، ملّی و حتی قومی هویدا گشته است.
 
یکی از این ابعاد، مسئله اقلیت‌های قومی در جمهوری باکو است. اقلیت‌های قومی در این منطقه همواره یک مسئله در این زمینه بوده‌اند و به جز گروه‌های یهودی، هیچ گروه قومی دیگری اجازه پرورش افکار، زبان، فرهنگ و آداب خود را پیدا نکرده است. این موضوع با جدایی 17 شهر قفقاز و به ویژه مناطق آبشرون، آستارا، لریک و... از ایران و الحاق آن به قلمرو روسیه تزاری ابعاد بسیاری متفاوتی پیدا کرد.
 
در نتیجه این دست به دست شدن مناطق که در هنگامه آتشِ جنگ اول جهانی گرایش روشنفکران و زعمای قفقاز به سمت ترکان جوان همزمان شد، روحیات «پان‌ترکیستی» در بین روشنفکران و نویسندگان این خطه شکل گرفت که همین روحیه قومی تازه نفس بعدها به سیاست مداران محلی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی منتقل شد و نوعی ایدئولوژی قومی با روکشی از بلشویسم را فراهم آورد که می‌توان نام «پان‌آذریسم» بر آن نهاد. یعنی ایدئولوژی مخفی تقریبا همه سیاست‌مداران و نویسندگان باکو در دوران اتحاد جماهیر شوروی.
 
بر این اساس، موجودیت همه گروه‌های قومی دیگر، در قلمرو جمهوری سوسیالیستی آذربایجان تا اندازه زیادی به نفع ماهیتی که خلق «آذربایجان» نامیده شد، نادیده گرفته می‌شد و در نهایت تحت همین فشارها بود که رهبران تالش در دهه سی میلادی، طی اطلاعیه‌ای عجیب اعلام کردند که به نمایندگی از خلق تالش، این گروه قومی را در خلق آذربایجان ادغام می‌کنند.
 
از آن پس موجودیت تالش‌ها در منطقه انکار شد و حتی در سرشماری‌های رسمی نیز تعداد آنها بسیار متناقض و کمتر از میزان واقعی اعلام شد. مسکو نیز سرنوشت تالش‌ها را به‌طور کامل به رهبران پان‌آذریست شورای عالی حزب کمونیست آذربایجان واگذار کرد و به این ترتیب یک اقلیت مظلوم و بی‌صدا شکل گرفت. آنچه که امروز از شمار تالش‌ها می‌دانیم این است که جمعیت آنها در هنگام فروپاشی شوروی حدود 800 هزار نفر بود که در مناطق جنوبی هم مرز با ایران استقرار داشتند.

در طی همه سال های گذشته موجودیت اقلیت‌هایی چون تالش و لزگی و تات مورد انکار قرار گرفته است. هر چند آنها یک حکومت خودمختار به رهبری «علی‌اکرم همت‌اف» در سال 1992 به مدت سه ماه تأسیس کردند، اما ستاره اقبال این خودمختاری پر‌فروغ نبود و به سرعت خاموش شد. در تمام این سال‌ها، نه تنها استفاده از زبان‌های تالشی و تاتی که خود آن به آن پارسی می‌گویند، انکار شده است بلکه هر نوع کوشش برای انتشار نشریات فرهنگی و ادبی به این زبان یا تدوین لغت نامه ها با ناکامی روبرو شده است. 
 
در جنگ اخیر قره باغ کوهستانی نیز نگرانی‌های زیادی از اعزام جوانان تعلیم ندیده متعلق به اقلیت‌های قومی (تالش، تات و لزگی) به خطوط مقدم جبهه منتشر شده است. گروه‌های حامی اقلیت تالشی و تاتی مدعی شده است که اعضای این گروه‌های قومی با اکراه به جبهه فرستاده می‌شوند. از آنجایی که به دلیل شرایط جغرافیایی تخمین زده می‌شود که میزان تلفات نیروهای باکو در این جنگ شدید بوده است، به نظر می‌رسد نگرانی این گروه‌های سیاسی ناشی از تلاش برای استفاده برنامه‌ریزی شده از اقلیت‌ها در خطوط مقدم جبهه وجود دارد.

این نگرانی‌ها ناظر به عدم آموزش کافی این نیروها برای جنگ در قالب نیروهای پیاده است که موظفند از دشت و محورهای بدون عارضه جهت پوشش حرکت کرده و مواضع کوهستانی و استحکامات نظامی طرف مقابل را فتح کنند. عملیاتی که به طور طبیعی مستلزم تلفات بسیاری برای نیروهای مهاجم خواهد بود.
 

نقش ترکیه در دعوای آذربایجان و ارمنستان

چند روزی است که همزمان با افزایش تحرک تروریست‌های وابسته به اردوغان در مناطق اشغالی و آلوده ادلب توپخانه ارتش سوریه با کمک جنگنده‌های روسی مواضع تروریست‌های تکفیری را هدف قرار داده و معمولاً اتاق‌های عملیات، بیمارستان‌های میدانی، زاغه‌های مهمات و همچنین سنگرهای اجتماعی آنها را پس از شناسایی منهدم می‌کنند. این حملات که چند وقتی است ادامه دارد، معمولاً مقدمه‌ای است بر یک حمله بزرگ‌تر. در حالی که ترکیه نتوانسته به تعهدات خود در چارچوب توافق مسکو عمل کند و بزرگراه حلب به لاذقیه برای عبور و مرور مردم و کالاهای تجاری باز کند، بدون شک شرایط بغرنج‌تر خواهد شد و باید منتظر حوادث جدیدی باشیم.
 

التماس‌های اردوغان برای حضور در میز مذاکره قره‌باغ

در طول یکی دو روز گذشته و پس از آنکه روسیه حاضر نشد نمایندگان اردوغان را که آتش جنگ در قره‌باغ را شعله‌ور کرده بودند در نشست سه‌جانبه راه بدهد، باوجود پذیرش آتش‌بس توسط دولت باکو، اما مشخص بود که این آتش‌بس دیری نپاید، چرا که این آتش توسط طرف دیگری برافروخته شده بود و او می‌خواست که خودش به‌عنوان آتش‌نشان حضور داشته باشد. دعوت نکردن طرف ترکیه‌ای به مسکو با توجه به اینکه این طرف تروریست‌های تکفیری وهابی را راهی شمال ارس برای کمک به ارتش «الهام علیف» کرده بود در کنار بی‌محلی پوتین به اردوغان و تماس تلفنی با «حسن روحانی» رئیس‌جمهور ایران چنان برای پدرخوانده تروریست‌ها گران تمام شد که اجازه برقراری آتش‌بس را نداد.
 
نظر همه کارشناسان و تحلیل‌گران امنیتی بر این استوار است که جنگ بدون رضایت الهام علیف شروع شده و اردوغان او را برای شروع این جنگ تحت فشار قرار داده و به همین دلیل هم ناچار شده که هر آنچه ارتش ترکیه در توان داشته برای جنگ با کشور کوچک ارمنستان و قره‌باغی‌ها که جمعیت‌شان 500 هزار نفر هم نمی‌شود، به میدان بیاورد. در اینجا چند اتفاق بسیار جالب روی داده که نشان می‌دهد تحلیل‌های اولیه مبنی بر اینکه این جنگ توسط اردوغان شروع شد تا او شکست‌های زشت پیشین در عراق، سوریه، لیبی و حتی در مقابل اروپایی‌ها و مشکلات عمیق داخلی را جبران کند، درست بوده است.
 
دعوت نکردن از ترکیه برای شرکت در نشست آتش‌بس مسکو در وهله نخست باعث بروز دوباره جنگ با تداوم یورش تروریست‌های تکفیری و پهپادهای اسرائیلی و ترکیه‌ای به مواضع قره‌باغی‌ها شد، اما اصل ماجرا این است که اردوغان از اینکه در عرصه دیپلماسی جدی گرفته نشده، به شدت عصبانی است و این عصبانیت را می‌توان در کلام مقامات مختلف این کشور، همچنین رئیس مافیای حاکم بر باکو هم به خوبی دریافت.
 
الهام علیف در اظهارنظری که بیانگر بی‌اختیار بودن او در این جنگ و موضع بسیار ضعیفش در برابر ارمنی‌ها است، خواستار حضور ترکیه در مذاکرات آتش‌بس و توافق شد! این موضع در حالی اتخاذ می‌شود که پیش از این او گفته بود که نیازی به حضور هیچ طرفی در مذاکرات نیست.
 
موضوع بعد را باید در تماس تلفنی وزیر امور خارجه ترکیه با همتای روس خود پیدا کرد. «مولود چاووش اوغلو» که به نظر می‌رسد در حوزه موضع‌گیری و اظهارنظر دارد روی دست «مایک پمپئو» تقلید می‌کند و به اندازه او دریده و دروغگو شده در گفت‌وگو با «سرگئی لاوروف» (که دست بر قضا خودش هم ارمنی است) خواستار فشار روسیه بر ارمنستان برای پایبندی به آتش‌بس شد!
 
بدون شک پاسخی که لاوروف به اوغلو داده برای همه روشن است. اما نکته جالب اینکه به باور روس‌ها مساله قره‌باغ هیچ ارتباطی با ترکیه ندارد و این کشور بی‌دلیل خودش را نخود این آش کرده است. به همین دلیل لاوروف به چاووش اوغلو گفت «بهتر است شما دست از آتش‌افروزی بردارید!»
 
سرگئی لاوروف در رابطه با پیشنهاد دولت باکو برای حضور ترکیه در مذاکرات صلح قره‌باغ تاکید کرد «هیچ چشم‌اندازی برای تغییر فرمت مذاکرات وجود ندارد.» این یعنی، روسیه اجازه نمی‌دهد به‌‌جز مقامات دولت باکو و ارمنستان طرف سومی وارد مذاکرات شود و همین موضع‌گیری آب پاکی را روی دست چاووش اوغلو ریخت.
 
با این حال چاووش‌اوغلو برای آنکه کم نیاورد و بیش از این ضایع نشود به طرف روسی گفت که آنکارا از ابتکار مسکو برای آتش‌بس در قره‌باغ حمایت خواهد کرد! (البته این هم معنی دوگانه دارد، معنی اصلی‌اش این است که منتظر باشید تا آتش‌بس برقرار شود، آتش را این‌قدر شعله‌ور می‌کنیم که ما را هم بازی بدهید!)
 
مساله سوم را وزیر دفاع اردوغان روز دوشنبه بر زبان رانده است، مساله‌ای که نشان می‌دهد «خلوصی آکار» که یک اخوانی دو آتشه انگلیسی است، در ادامه تماس ناموفق وزیر امور خارجه این کشور تلاش دارد تا آنکارا را وارد بازی قره‌باغ کند.
 
به همین دلیل او هم با همتای روسی خود تماس تلفنی گرفت و با همان ادعا و لحن از شویگو خواست تا به ارمنستان فشار وارد کند تا به آتش‌بس پایبند باشد. البته خبری از پاسخ طرف روسی موجود نیست. با همه این اوصاف در طول روز گذشته ترک‌ها تلاش بی‌شماری کردند تا یک صندلی در مذاکرات قره‌باغ برای خود دست و پا کنند اما هیچ توفیقی نداشتند.
 
به نظر می‌آید، اردوغان که هیچ توفیقی از جنگ 16 روزه‌ای که در قره‌باغ برافروخته به دست نیاورده و به مذاکرات هم راه پیدا نکرده، جنگ را ادامه خواهد داد. این مساله اما در صورت زیاده‌روی اردوغان می‌تواند بر روابط مسکو و آنکارا اثر سوء بگذارد و این همان موضوعی است که وزرای دفاع و خارجه اردوغان تلاش داشتند آن را تلطیف کنند.
 

حضور تررویست‌ها در نزدیکی مرزهای شمالی ایران

شاید کسی فکر نمی‌کرد روزی بخواهیم در مورد تروریست‌های سوری در شمال مرزهای کشورمان بنویسیم، اما شواهد و قرائن به ما می‌گوید اوضاع میدانی در قره‌باغ چندان به نفع تیم مافیایی اردوغان و علیف نیست، چرا که اگر در طول دو هفته و نیم گذشته توفیقی داشتند، نیازی به گسیل این همه نیروی جدید به منطقه نبود. تا به امروز بیش از 210 تن از تروریست‌های اعزامی از سوریه برای جنگ در قره‌باغ کشته شده‌ و صدها نفر هم زخمی شده‌اند.
 
یکی از مسئولان وزارت خارجه‌ گفته بود: «تربیت وزارت خارجه‌ای من می‌گوید تا زمانی که به شخصه برایم ثابت نشده، نمی‌توانم حضور تروریست‌ها را تایید کنم!!» حتما باید یک حادثه مجلس یا حادثه اهواز روی دهد تا ملت ما باور کنند که تهدیدی به اسم داعش و القاعده و تروریست‌های وهابی به مرزهای شمالی ما رسیده‌اند، این‌ها را اردوغان و علیف آورده‌اند و به نظر هم قرار نیست به زودی بروند، شاید می‌خواهند به زور آن‌ها را برانند...
 

هدف از گسیل نیروهای سلفی چیست؟

نقش شخص اردوغان در گسیل نیروهای تکفیری به آذربایجان چیست؟ با توجه به دست برتر ارمنستان در موقعیت ژئوپولوتیکی نیروهای تحت حمایت ترکیه که جمعی از تکفیریون داعش سابق هستند، ضربات سختی خورده و متحمل شکست سنگینی شده اند. با توجه به اینکه این افراد در نزدیکی مرز ایران مستقر هستند و ایران منتظر یک حرکت نابجا از سلفی‌ها است تا باران گلوله را بر سر آنان بباراند، مطمئنا اردوغان هدف خاصی را پیگیری می‌کند.

آیا این هدف ناامن کردن مرزهای ایران است یا فرستادن تتمه نیروهای سلفی در دهان اژدهاست؟ و آیا ترکیه در کشتن ماری که در خانه خود راه داده بود ناتوان است و دنبال بهانه‌ای می‌گردد که خیلی شیک آنها را به دست کشور ثالث نابود کند؟ و آیا سودای پان‌ترکیستی و الحاق آذربایجان و تبریز ایران به ترکیه را در سر دارند؟