به گزارش راسخون؛ فردین رابط شاید برای عموم هواداران و فوتبالی‌ها یک چهره ناشناخته باشد، اما آنهایی که با فوتبال پایه‌ها آشنایی دارند به خوبی این هافبک سرعتی و جوان را می شناسند.

فردین رابط جوان اهل پیرانشهر که پیش از این با پیراهن شماره ۱۸ برای تیم‌های پایه استقلال آنچنان خوش درخشیده و حالافرصت بازی در تیم بزرگان استقلال را پیدا کرده است. 


فردین رابط کیست؟

 

فردین رابط متولد هفتم آبان ماه 1380 است.  اهل پیرانشهر، منطقه مرزی، شهری زیبا و کردنشین که  فوتبال را از مسابقات مدارس همین شهر آغاز کرد. 

وی از جمله بازیکنان کرد باشگاه استقلال تهران است که توسط استراماچونی با قراداد پنج ساله به استقلال پیوست. رابط همچنین زمانی که در تیم جوانان تراکتور سازی بود به تیم ملی جوانان دعوت شد و هم اکنون عضو تیم ملی فوتبال جوانان ایران است.

اولین بازی رسمی فردین رابط برای استقلال با پیراهن شماره ۴۲ مقابل تیم نساجی مازندران از سری مسابقات لیگ برتر رقم خورد. پیش از این با پیراهن شماره ۱۸ برای تیم‌های پایه استقلال به میدان رفته بود. 

پروسه انتقال رابط از تیم جوانان به بزرگسالان استقلال به دلیل کم کاری مدیران وقت باشگاه بسیار طولانی شد و در این مدت هم استراماچونی از استقلال جدا شد و او نتوانست در تیم مرد ایتالیایی بازی کند.

در نهایت فردین رابط براساس قانون جدید اضافه کردن ۵ بازیکن به هر تیم، توانست رسما به تیم بزرگسالان استقلال بپیوندد، اما در این میان رابط با یک بدشانسی بزرگ مواجه و در ابتدای کارش به کرونا مبتلا شد، اما حالا او پس از پشت سر گذاشتن این بیماری آماده بازی کردن برای استقلال است. 

در ادامه این مطلب، گفت و گویی که با فردین رابط انجام شده است را می خوانیم:
 

درخصوص خودت و زمانی که کول بری می‌کردی می‌توانی بیشتر توضیح دهی؟

 
 
من چند بار مجبور شدم بدون اینکه خانواده‌ام را در جریان بگذارم برای رتق‌وفتق زندگی کول بری کنم که اتفاقاً خانوده ام پس از اطلاع از این کار من بسیار ناراحت شدند اما من در ان زمان مجبور به چنین کاری بودم. باید بگویم آنجا در منطقه‌ای که من زندگی می‌کنم درآمدی وجود ندارد. ولی متأسفانه شنیده می‌شود که این افراد را متهم به حمل قاچاق می‌کنند که درواقع این حرف درستی نیست و کسانی که این‌گونه صحبت‌ها را مطرح می‌کنند باید خودشان در چنین شرایطی قرار دهند تا متوجه شوند کول بری چه‌کار سختی است و به‌نوعی می‌توان گفت کول بری کاری بین مرگ و زندگی است.

من با فروش گوشی خودم تصمیم گرفتم به تهران بیایم و در تست‌های تیم‌های مختلف شرکت کنم و در بعضی از این تست‌ها هم قبول می‌شدم اما آن‌ها برای ورود من به تیم حدود 10 تا 20 میلیون تومان می‌خواستند درصورتی‌که من با 200 هزار تومان که آن‌هم از فروش گوشی به دست آورده بودم به تهران پا گذاشته بودم. با دو تن از رفقایم با خودمان دو عدد پتو آورده بودیم و دور میدان آزادی می‌خوابیدیم چراکه هیچ جای نداشتیم و هیچ‌کسی هم ما را نمی‌شناخت.

بعد از تحمل این حجم از سختی‌ها، دست از پا درازتر دوباره به پیرانشهر بازگشتم و تصمیم گرفته بودم که به فوتبال ادامه ندهم تا اینکه پایم به مسابقات دوومیدانی باز شد. با پرداختن به این رشته ضمن اینکه ازلحاظ آمادگی جسمانی بسیار برایم مفید واقع شد، موفق شدم در سطح استان حتی عناوینی را به دست بیاورم. کار به‌جایی رسید بود که به من می‌گفتند که به درد فوتبال نمی‌خورم و همین دوومیدانی را ادامه بدهم. اما من باوجوداینکه وضعیت مالی‌ام زیر صفر بود دلم برای فوتبال تنگ‌شده بود و دوست داشتم یک‌بار دیگر این فرصت را به خودم بدهم که توانایی‌های خودم را در فوتبال محک بزنم.
 

چطور شد که سر از تراکتور درآوردی؟

 

در همین گیرودار بودم که از یکی از رفقایم شنیدم که تراکتور بعد از باز شدن پنجره نقل و انتقالاتی‌اش قصد دارد از افراد مختلف تست به عمل بیاورد. انگار دنیا را به من داده بودند، اما شاید باور نکنید که هزینه رفتن تا تبریز را نداشتیم و به همین خاطر از یکی از دوستانم تنها 100 هزار تومان قرض کردم تا به همراه دیگر رفیقم که شرایط مالی‌اش از من هم بدتر بود و یک چادر دو متری، خودم را به تبریز رساندم و به آقای حسن دخت معرفی کردم. در ان روز من در طی بیست دقیقه 3 گل به ثمر رساندم و مربی من را صدا کرد و از من پرسید که جنوبی هستم که در جواب گفتم نه کرد هستم. سپس پرسید که آیا می‌توانم در تبریز بمانم که در ان لحظه با خودم گفتم بهتر است درخواست خوابگاه بدهم که مربی با شنیدن این درخواست من مبنی بر خواستن خوابگاه؛ گفت نه امکان دادن خوابگاه میسر نیست و من را خط زد.فردای آن روز دوباره سر تمرینات حاضر شدم و این بار مرحوم حسن دخت به من گفت که چرا دوباره آمدم که در این لحظه به‌دروغ گفتم که می‌توانم در تبریز بمانم. بدین ترتیب حدود 22 روز برای اینکه در تراکتور بتوانم تمرین کنم در چادر زندگی کردم و تنها خوراکم املت یا ساقه طلایی بود.


آیا در همین فصل به تیم جوانان ایران دعوت شدی؟

 
بله. واقعاً آن روز را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که یکی از رفقایم با من تماس گرفت و به من گفت به تیم جوانان ایران توسط آقای پورموسوی دعوت شدی. به او گفتم من را سرکار نگذار. تا آنجا که خودم به کافی‌نت رفتم و اسم خودم را در لیست دعوت‌شدگان به تیم جوانان دیدم. هنوز طعم آن خوشحالی زیر زبانم است. اردوی اول در اصفهان تشکیل می‌شد و به همین خاطر روانه این شهر شدم و خودم را به مربیان تیم امید معرفی کردم و انصافاً حس عجیبی داشتم.
 

داستان استراماچونی از کجا شروع شد؟

 
ر
ابط: برایتان بگویم پیش از شروع مسابقات رسمی در آخرین اردو یک بازی با تیم بزرگ‌سالان استقلال باید بازی می‌کردیم. در ان بازی در نیمه دوم من و مهدی احمدی وارد زمین شدیم. در ابتدای حضورم خیلی هل بودم اما رفته رفته خودم را در زمین پیدا کردم تا اینکه در دقیقه 70 یک لایی به میلاد باقری زدم و در ادامه حسین پورحمیدی را دریبل کردم و در حالیکه دو تن از مدافعان استقلال درون چهار چوب ایستاده بودند توانستم دروازه استقلال باز کنم و از شدت علاقه به استقلال خوشحالی هم نکردم. در حالیکه از درون ازشدت خوشحالی داشتم سکته می کردم، اما جلوی خودم را گرفتم.
 

بعد ازپایان بازی چه اتفاقی افتاد؟

 

بعد از بازی استراماچونی به سمت من امد و چند کلمه با من خارجی صحبت کرد که من چیزی متاسفانه نمی فهمیدم، دائم به من می گفت VERY GOOD تا اینکه آقا جواد زرینچه به فراز فاطمی گفت که می خواهیم با این بازیکن قرارداد ببندیم که آقا فراز گفت اتفاقا این بازیکن جزو اکادمی استقلال است. من پس از برگزاری مسابقات جوانان آسیا و صعود به مرحله بعدی، بدون اینکه قراردادم را بخوانم یا بخواهم بندی را در قرارداد بیاورم به عشق استقلال 5 ساله امضا کردم و به نوعی به آرزوی دیرینه خودم در زندگی رسیدم.
 

اما گویا پس از این قرارداد برایت مشکلاتی پیش امد؟

 

بله متاسفانه درآن مقطع که دلم نمی خواهد به آن ورود کنم در اکادمی یک نفر که اصلا نمی خواهم اسمشان را بیاورم مانع از ورود من به تیم بزرگسالان استقلال شد و حتی این موضوع باعث شد من دوباره به شهرم بازگردم، اما مصدومین پر شمار استقلال در آن مقطع باعث شد دوباره توسط اقای حسن زاده به همراه 4 نفر دیگر تست کرونا بدهیم و من اجازه حضور در تمرینات استقلال را پیدا کنم. البته پیش از این آقا سعید رمضانی بابت استوری هایم با من برخورد کرد که من برای ایشان از مشکلاتم توضیح دادم و در نهایت باز هم پایم به تمرینات تیم فرهاد مجیدی در استقلال باز شد تا دیدار مقابل نساجی که آقا فرهاد به من افتخار بازی با لباس بزرگسالان استقلال را داد که من ثانیه به ثانیه ان لحظات را فراموش نمی کنم.
 

نظرت درباره تیم امسال استقلال چیست؟

 

خب من خیلی امیدوارم با حضور آقا فکری و این همه بازیکن خوب در این فصل نتیجه بگیریم و بتوانیم دل هواداران را شاد کنیم. خدارا شکر می کنم که من را به آرزویم نزدیک کرده است. خودم می دانم این تازه اول راه است و باید در این راه زحمات فراوانی متحمل شوم و از این بابت هیچ واهمه ای ندارم. همانطور که گفتم از خوشحالی در این دو شب گذشته حتی خوابم نمی برد. این را می دانم که بسیاری هستند که آرزویشان حتی تماشای از نزدیک تمرینات استقلال است چه برسد به تمرین با این تیم. امیدوارم ما بتوانیم در این فصل با کسب عنوان قهرمانی دوباره استقلال را به جایگاه اصلی اش در ایران برسانیم تا این هواداران خونگرم دلشان شاد شود.


حرف پایانی ...

این را به همه هواداران استقلال قول می‌دهم که در کمال سکوتم تنها به تمریناتم بپردازم تا هر وقت آقای فکری به من فرصت بازی دهد بتوانم برای تیمم مثمر ثمر واقع شوم. علی‌رغم اینکه خیلی‌ها من را تحریک می‌کنند هرگز به آن توجه نخواهم کرد و من دائم به خودم می‌گویم که دیگر بازیکن این تیم هستم و باید بتوانم به آرزوهای بزرگ خودم در این راه برسم تا بتوانم باعث افتخار همشهری‌ها و پدر و مادرم شوم. ضمن اینکه از همین‌جا از تمام مربیانی که در این مدت به من برای رسیدن به چنین روزهای اعتماد کردند تشکر می کنم، خصوصا از مرحوم حسن دخت و سیروس پور موسوی که هرگز تا آخر عمرم محبت‌های این دو نفر را فراموش نخواهم کرد.

 


منبع:
1. شفقنا/ آشنایی با بازیکن جوان استقلال
2. ورزش سه/  از کولبری تا زندگی در پارک با فردین رابط؛ داستان باور نکردنی زندگی بازیکن جوان استقلال
3. ویکی پدیا/ فردین رابط
4. خبربان/ رونمایی از کشف استراماچونی/ بازیکن مورد علاقه مربی ایتالیایی عصای دست مجیدی می‌شود؟
5. . توییتر
** درج توییت های کاربران توییتر نشان از تایید یا رد آنها نیست و صرفا برای آگاهی مخاطبین درج می شود.