متاسفانه با ظهور فضای مجازی، فرهنگ کشور بیش از گذشته مورد تاخت و تاز دشمنان قرار گرفت و تا مسئولین و دلسوزان به خود آمدند، سنگرهای متعدد فرهنگی توسط دشمن فتح شد و ما همچنان مشغولیم برای بازپس‌گیری آن... مثلا برخی رفتارها و اقبال‌ها را توسط مردم می‌بینیم که فقط می‌توانیم به آن نسبت کنجکاوی برای برخی اتفاقات جامعه دهیم وگرنه نه سودی برای مردم دارد، نه علمی می‌آورد و نه فرهنگ‌سازی ایجاد می‌کند. خانواده‌ها با پدیده‌ای شوم مواجه شده‌اند و هر لحظه بر ترسشان از اثرات منفی تربیتی اتفاقات جامعه که به راحتی و بدون کنترل در فضای مجازی منتشر می‌شود، بیشتر می‌گردد. اقبال مردم به خبرهای به اصطلاح زرد زیاد شده و نخبگان و فعالان ابحاث علمی، تحقیق، فرهنگی، ادبی و... مشتری ندارد.

رسانه‌های مکتوب از کتاب گرفته تا روزنامه با تیراژهای چند صدتای چاپ می‌شوند که نصف آن روی دست ناشر می‌ماند. حتی در فضای مجازی نخبگان و کسانی که حرفی برای گفتن دارند مگس می‌پرانند و در عوض زنی فاسدالاخلاق که به ادعای خودش نه هنری دارد نه سوادی و نه خاصیت مثبتی 10میلیون دنبال کننده دارد. این رقم وحشتناک حکایت از سرازیر شدن انسانیت در سطل زباله است که همه متفکران و محققان ایران و جهان را به فکر فرو برده است. هرکسی با دید خود این وضعیت را تحلیل می‌کند، اما آنچه به نظر می‌آید این است که فعلا نمی‌شود این فضا را تحلیل کرد و عوامل این آسیب را برشمرد. آنچه ضروری است عاقلانه عمل کردن نخبگان و متفکران است تا وقتی که مردم به بی‌هویتی شاخ‌های فضای مجازی پی‌بردند، ملجأ و پناهی در بازگشت برای خود احساس کنند، نه آنکه نخبگان و متفکران هم به بیماری‌های متعدد فضای مجازی مبتلا شوند.
 
مهاجرت یک خواننده و یک بازیگر به خارج از کشور، خبرها و واکنش‌های بسیار در فضای مجازی به این مهاجرت‌ها و درگیری‌های لفظی میان برخی هنرمندان از اخبار هفته گذشته است که بسیاری از آنها تأسف‌بار و تأثرآور بود. هنرمندانی که تا الان عاقلانه رفتار می‌کردند در حال ورود به مسائلی هستند که از آن به عنوان آسیب‌های فجازی یاد می‌کنیم.
 
اتفاقات شرم‌آور هفته گذشته که هنوز هم ادامه دارد، نشان از عدم وجود یک سیر فکری فرهنگی علمی و اخلاقی میان هنرمندان عزیز کشورمان دارد، که هیچ فرد یا گروه یا مسئولی نمی‌تواند آن‌را علاج کند، جز خود هنرمندان... رعایت احترام فی‌مابین، الگوبودن و محترم بودن و عدم دخالت در اموری که آنها را حقیر و تحقیر می‌کند توقع زیادی نیست.
 
خانم بازیگری به خارج از کشور مهاجرت می‌کند، در چند گفتگو خود را به نمایش گذاشته و سخنانی می‌گوید که درست و غلطش مشخص نیست. او از فشارهایی می‌گوید که او را وادار به خروج از کشور کرد. گرچه بسیاری از این فشارها از ناحیه همکاران خودش و در میان هنرمندان بوده. اما او اشاره‌ای هم به رفتارهای قهرآمیز حکومتی دارد. او ادعا دارد به خاطر یک رفتار بچگانه می‌خواستند یکسال زندان براش ببرند! اینکه در مقابل فردی بی‌اخلاق باید ایستاد قابل قبول است، اما برخی رفتارها باعث بدتر شدن اوضاع می‌شود. در این مواقع چه باید کرد و چطور باید تذکر داد؟ به چه طریق در مقابل برخی افراد که می‌خواهند خود را به نمایش بگذارند باید ایستاد؟ و مهمتر آنکه چه کسی باید در مقابل ادعاهای دروغین این افراد شفاف‌سازی کند؟

متاسفانه رفتار برخی مسئولان در سال‌‌های اخیر طوری بوده که هرکسی هر ادعایی می‌کند و مردم باور می‌کنند. یعنی راهی که طی شده، باعث می‌شود برخی افراد هر دروغی را به نظام نسبت دهند و مردم آن را دور از واقعیت نبینند. مشکل ما با این رفتارهاست که باید اصلاح شود تا نظام و مردم در مسیر رشد بیشتری قرار بگیرند. اعتدال در رفتار و عمل کردن به مرّ قانون و به‌کارگیری اخلاق اسلامی، لازمه مسئولان در قوه قهریه وقوای دیگر و همچنین نهادهای فرهنگی و علمی است. گناه افراط و تفریط مسئولان کمتر از تهمت‌ خارج نشینان به نظام و مردم نیست.

غفلت مسئولان فرهنگی و گاهی افراط آنها باعث شده وقتی سخن از فشار روحی بر یک بازیگر یا هنرمند به خاطر یک غفلت یا یک رفتار کودکانه یا حتی احمقانه به میان می‌آید، همه مردم آن را باور ‌کنند و حس ‌کنند در جهنمی به نام ایران زندگی می‌کنند که با هر اشتباه حکم زندانی برای آنها بریده می‌شود. احساس کنند به شدت محدودند، گرفتار در چنگال هوس‌بازان هستند، پیشرفت نمی‌کنند و هیچ فرد با استعدادی نمی‌تواند در این کشور زندگی کند، مگر اینکه با حکومت مصالحه کند و مطیع باشد...
 

واکنش همکاران و همراهان

بازیگری به خارج از کشور می‌رود، بازیگری دیگر مهاجرت او را افشا می‌کند، بازیگران دیگر واکنش‌های متعدد نشان می‌دهند و بعد از چند روز این بازیگر زن در مقابل دوربین موبایلش ظاهر می‌شود و با موهای کوتاه از خود رونمایی می‌کند و چنان گعده می‌گیرد که انگار از جهنم به بهشت فرار کرده است. برخی افراد او را تحسین و برخی دیگر تقبیحش می‌کنند. برخی می‌خواهند رفتاری انجام ندهد که یارای بازگشتن به کشور در او نباشد و برخی می‌گویند بمان و همانجا به فعالیت خود ادامه بده. برخی بازیگران به خاطر حمایت از این فرد به همکار و هم‌صنف خود توهین می‌کنند و الفاظ شرم‌آوری را نسبت به یکدیگر به کار می‌برند؛ این به آن می‌گوید فاسد آن به این می‌گوید خوک و خلاصه وضعیت اسف‌باری به نمایش گذاشته می‌شود.
 
از آن‌طرف افرادی سودجو مانند مسیح علینژاد که ماحصل غفلت‌ها و رقابت‌های و جنگ قدرت‌‌ مسئولین بوده و از آب گل‌آلود بی‌مسئولیتی و بی‌فکری برخی افراد در داخل کشور نان‌ و آبی برای خود بهم زده است، اقدام به یارگیری و توهم افزایی کرده و فضا را بیش از آنچه که فکرش را می‌کنیم مشوش و مسوم جلوه می‌دهد.
 
هدف اصلی کسانی که علینژاد را نوکر خود و بلندگوی خود کرده‌اند هم، چیزی جز برباد دادن غیرت و عفت و پاکدامنی مرد و زن این مرزوبوم نیست. اینکه فضای جزئی سینما و تلویزیون ما کمی از اخلاق و انصاف دور است و به شدت آسیب دیده و بسیاری از تولیدکنندگان در این بخش با راه و رسم شرعی و عرفی کشور آشنا نیستند و برخی از آنها اتفاقا مشغول مبارزه با قواعد شرعی، اخلاقی و عرفی مفید هستند غیرقابل انکار است. اما اینکه افرادی مستقیما به جنگ با اخلاق انسانی بروند و هیچ وجه مثبتی برای نظام و مردم نبینند و آنها را در اوج فساد و هرزگی معرفی کنند، گزاره‌ای قابل توجه است. احساس می‌شود یک فرد با یک پیج نیم‌بندی و مخلوط کردن دروغ و راست، بیشتر و بهتر از یک وزارت ارشاد ما کار می‌کند و برای جهات منفی که در برنامه دارد بیشتر از هزاران مسئول، متولی و کارمند ما دل‌ می‌سوزاند!
 
متاسفانه ارگان‌ها، سازمان‌ها و نهادهای عریض و طویل فرهنگی کشور ما برای این نوع اتفاقات هیچ برنامه‌ی خاصی ندارد یا برنامه‌هایشان فقط قهری و خشن است و شاید بتوان گفت بخشی از آن به این فضای توهم‌زا  کمک هم می‌کنند. متولیان فرهنگ جامعه ما و مسئولانی که باید در این حوزه فکری بکنند یا در تربیت فرزندانشان وامانده‌اند یا مانند کمیسیون فرهنگی مجلس هیچ تجانسی با کار فرهنگی ندارند و رغبتی هم برای ورود به این بخش در آنها نبوده و به تبع کارایی هم ندارند... نتیجه این کم‌کاری و فقدان صلاحیت می‌شود فضای عمومی کشور و اقبال مردم به اخبار زرد و زندگی لجن مال افراد فاسدالاخلاق...
 
حال باید پرسید آیا این‌قدر کم‌کاری و سهل‌انگاری و قبض و بسط بی‌جهت در حوزه فرهنگ توسط مسئولان کافی نیست؟ آیا مردم نمی‌خواهند به سمت تعادل رفتاری و گفتاری در مسائل مختلف بروند؟ چه کسانی باید فکری برای این وضعیت داشته باشند و به یاری مردم بیایند و آنان را با برخی حقایق آشنا کنند؟ اعتماد از دست رفته مردم به مسئولان که بی‌دلیل هم نبوده چطور بازمی‌گردد؟
 

سازماندهی

سوال دیگر آن است که مهاجرت‌ به خارج کشور آنهم به نیت عدم بازگشت، طبعا نیاز به زمینه‌سازی و انجام تدارکات خاص دارد؛ این تدارک چطور و توسط چه کسانی صورت می‌گیرد؟ چرا مقصد اولیه و اصلی این افراد ترکیه است؟ آیا ارتباطی میان این بازیگران و باندهای مافیایی «شرط بندی» وجود دارد؟ پول‌های کلان دولت‌های غربی خصوصا امریکا که برای ضربه زدن به هویت فرهنگی ایرانیان تصویب و هزینه می‌شود، در کدام قسمت این اتفاقات در جریان دارد؟
 
ارتباط مداوم کسانی که مثلا مهاجرت کرده‌اند با افرادی در داخل کشور برای بیرون کشاندن آنها و خالی کردن کشور از نخبه و هنرمند و حتی بازیگران دسته چندم نشان از یک برنامه منسجم و قوی با بودجه‌های خاص دارد که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی باید به آن توجه کنند... متولیان امر فرهنگ در کشور دیگر نمی‌توانند بدون مطالعه و مشورت و با سلیقه‌ شخصی خود عمل کنند و حتما باید برای هر تصمیمی کارگروهی از متخصصان را به کار بگیرند تا واکنش‌ها و تصمیم‌گیری‌های اشتباه به سود جریان‌های خاص با هدایت دشمن تمام نشود...