نگارنده معتقد است عوامل درون‌زا و برون‌زا بر افول قدرت امریکا تاثیر گذاشته است. در زمره عوامل درون‌زا، برگزیدن رویکردهای درون گرایانه، منفعت محور، نظامی‌گرایانه و انحصارگرایانه و در زمره عوامل برون‌زا، سیاست‌های یک‌جانبه گرایانه، ماجراجویانه، مداخله‌جویانه و آنتاگونیستی، افزایش تهدیدهای نامتقارن بازیگران مسلح غیردولتی، جابه‌جایی قدرت از غرب به شرق و برآمدن بازیگران نوظهور شرقی و امکان شکل‌گیری «نظام دو چندقطبی» مورد توجه قرار گرفته است.
 
یکی از پیامدهای افول قدرت آمریکا، رواج جذابیت بدیل‌های اسلام محور خواهد بود، بدیلی که به اذعان همگان ماهیت و قالب جمهوری‌اسلامی با محوریت «مردم‌سالاری دینی» می‌تواند مصداق بیرونی آن باشد. در این پیچ تاریخی، می‌بایست در فرهنگ سیاسی و عمومی، مفاهیم و لغات سیاسی که تاکنون به واسطه علوم انسانی غربی بر ذهن ما حاکم گشته، تجدیدنظر کنیم. این مسیری است که رهبر معظم انقلاب با گفتمان‌سازی و تبیین ابعاد موضوعات مختلف بارها به آن اشاره داشتند. ایشان در بیانات اخیر خود به مناسبت میلاد پیامبر‌گرامی اسلام و امام‌صادق(ع) به مفاهیمی همچون «عقلانیت» اشاره داشتند که از آنچه توسط برخی جریانات داخلی و رسانه‌ها بیگانه تبلیغ شده بود تفاوت داشت.
 

1- دوگانه «عدم عقلانیت تسخیر سفارت» ؛ «عقلانیت تسخیر سفارت»

«تسخیر لانه جاسوسی یک کار نمادین در مبارزه با استکبار بود که به‌جا هم واقع شد؛ چون نظام آمریکا، استکباری است و نظام استکباری، جامع بسیاری از ضررها، و شیطنت‌ها و بدی‌ها است جنگ‌افروزی، تروریسم، مداخله‌گری، فساد، انحصارطلبی و... است. بنابراین، ستیزه‌گری با این پدیده، عین عقلانیت و تدبیر بود و تسلیم شدن و زیر بار رفتن، ضد عقلانیت».(1)
 
اگرچه قواعد بین‌المللی ما را از ورود به سفارت‌خانه منع می‌کرد، اما آیا آمریکا را به مداخله دیرینه و حداکثری در امور داخلی ایران، توصیه می‌کرد؟! کدام سازمان بین‌المللی است که بتواند نظام سرکش آمریکا را وادار به تسلیم و تمکین کند و او را بر جای خود بنشاند؟! جز این است که توده‌های مردم، باید به صحنه آماده و خانه «توطئه»، «براندازی» و «خیانت» را به تصرف خویش درآورند و اجازه ندهند بیش از این، بیگانه برای آنها تصمیم‌گیری کند . آیا خاک آنها، باید جولانگاه توطئه آنها باشد؟ هیچ عقل منصف و وجدان بیداری، اقدام غیورانه و منطقی جوانان ایرانی را ملامت نمی‌کند، مگر آنان که آگاهانه، چشم خود را بر روی چندین دهه سیاست‌های دشمنانه و خائنانه آمریکا در مقابل ایران، می‌بندند و یک‌سویه و ناعادلانه، به قواعد بین‌المللی استناد می‌کنند
 

2- دوگانه «شروع‌کننده ستیز»، «دفاع کننده در برابر ستیزه»

«ما شروع‌کننده ستیزه نبودیم؛ سفارت آمریکا در اول انقلاب برقرار بود و آنها مشغول کارشان بودند، اما آنها دشمنی با انقلاب را شروع کردند از قبیل تصویب قطعنامه، راه‌اندازی گروهک‌های تروریستی، راه‌اندازی کودتا، ایجاد تمهیدات جاسوسی عظیم در سفارت‌خانه و... از این‌رو، حمله دانشجویان ایرانی به سفارت آمریکا، حرکتی دفاعی، به جا، به‌موقع و عقلانی بود».(2)  چرا باید برگ‌هایی از تاریخ به نفع آمریکا بریده شوند و تاریخ از نقطه‌ای خوانده شود که مخاطب، با حقیقت روبرو نگردد؟! زنجیره حوادث را باید از آغاز مطالعه کرد و دید چه کسی، نخستین سنگ را پرتاب کرده است، نه این‌که سلسله رویدادها به‌گونه‌ای در کنار یکدیگر نشانده شوند که «واکنش»، کُنش معرفی شود و «دفاع»، تهاجم. اگر این‌گونه شود، جای «متهم» و شاکی تغییر می‌کند و ظالم، مطالبه حق نداشته خود را خواهد کرد.
 

3- دوگانه « بهره‌مندی در برابر تسلیم» ؛ «ضرر در برابر تسلیم»

 «بعضی‌ها تصور می‌کنند که چنانچه دولتی، خودش را تسلیم آمریکا کرد، از آن بهره خواهد برد، در حالی که این تصور غلط است».(3) این غلط بودن، به بهترین صورت در تجربه حکومت پهلوی دوم، نمایان گشت. کافیست به بخش‌هایی از ناگفته‌های اندرونی این حکومت نگاه کنیم. امیراسدالله علم، خاطرات جالبی را نقل می‌کند. او می‌نویسد: «به شاه عرض کردم جواب محکمی به پادشاه سعودی یا در حقیقت به آمریکایی‌ها در مورد قیمت نفت مرحمت فرمودید. فرمودند این احمق‌ها، آمریکایی‌ها، خیال می‌کنند به دست عربستان سعودی، چون نفت زیاد دارد، هر [دشنام] می‌خواهند، می‌توانند بخورند».(4)
 

4- دوگانه «مذاکره برای تنش‌زدایی» ؛ «قوی شدن برای تنش‌زدایی»

«دشمنی آمریکا با ما به این دلیل است که ما سلطه ظالمانه آنها را به رسمیت نشناخته‌ایم و زیر بار سیاست‌های ظالمانه آنها نرفته‌ایم. این دشمنی ادامه هم دارد و تنها راه برطرف کردنش، این است که ما کار را به جایی برسانیم که طرف مقابل، از این که بتواند ضربه اساسی وارد کنند، مأیوس شود؛ یعنی باید قوی بشویم و ابزارهای قدرت را در خودمان تقویت کنیم».(5) تجربه عملی تعلیق دو سال و نیمه هسته‌ای در دولت اصلاحات و تکرار خسران بار همین تجربه در دولت اعتدال‌گرا در طول هفت سال، نشان داد که گفتگو و مذاکره، نه فقط گره‌گشا و نافع نیست، بلکه به مسیر و مجرایی برای عقب‌گرد و ضرر و زیان تبدیل می‌شود و سرمایه‌ها و اندوخته‌های ملی را به باد می‌دهد. این تجربه‌ها و تجربه‌های دیگری از این دست، کافی است برای این که به وضوح دریابیم که راهی جز تبدیل شدن به قدرتی که از گزند ضربه‌ها در امان باشد، نداریم. مذاکره، دشمنی و کارشکنی را کاهش نمی‌دهد و حاصلی برای ما ندارد. حتی در کوتاه‌مدت نیز نمی‌توان به وعده‌ها و توافق‌ها دلخوش کرد. معنی چشم امید به دشمن داشتن، جز این نیست که گشایش اقتصادی را به اراده آمریکا گره بزنیم و ظرفیت‌های بومی و وطنی را ناچیز بشماریم. این همان نگاهی است که همواره بر نیروهای تکنوکرات، حاکم بوده است.
 

5- دوگانه «سیاست‌پردازی موقعیتی»/ «سیاست‌پردازی منطقی»

«سیاست انقلاب در مورد آمریکا، یک سیاست حساب شده و مشخص است و با رفت و آمد اشخاص، در آمریکا، تغییر پیدا نمی‌کنند. از این رو، نتیجه انتخابات آمریکا، هیچ تأثیری در سیاست ما نمی‌گذارد».(6) ساختار و منطق درونی سیاست نظام آمریکا، مستقل از کارگزارانش است و جابجایی شخصیت، واقعی را تغییر نمی‌دهد، پس نباید فریب ظواهر و ادبیات را خورد و گمان کرد یک جریان بر جریان دیگر ترجیح دارد و یا یکی می‌توان به نتیجه رسید و با دیگری نمی‌توان. مگر توافق برجام در دولت اوباما به تصویب نرسید و پس از آن با گذشت حدود یک سال، این دولت قدمی برداشت؟ اوباما به وعده خود عمل نکرد و ترامپ، وعده اوباما را زیر پا نهاد. میان این دو، چه تفاوتی وجود دارد؟ جز این است که یکی با ملایمت، خیانت می‌ورزد و دیگری با صراحت؟!
 

6- دوگانه «دوام آمریکا» ؛ «زوال آمریکا»

«نظام آمریکا، به شدت دچار انحطاط سیاسی، انحطاط مدنی و انحطاط اخلاقی است؛ این حرف صاحبان فکر از داخل خود آمریکا است. امپراتوری آمریکا با چنین وضعی، دیری نخواهد پایید و معلوم است که وقتی کار یک نظام به اینجا رسید، دیگر خیلی عمر طولانی نخواهد کرد و منهدم خواهد شد».(7) دردهای درونی آمریکا، متعدد و بی‌علاج هستند و آمریکا از همین نقطه، ضربه خواهد خورد. اتفاق اصلی، در درون خود آمریکا و در عمق جامعه آن در حال شکل‌گیری است و این اتفاق، نتیجه‌ای جز پایان یافتن دوره تاریخی ابر قدرتی آمریکا ندارد. آمریکا با وجود همه ابهت و شکوه ظاهری‌اش، ناگهان تکه‌تکه خواهد شد و در حاشیه مناسبات جهانی قرار خواهد گرفت. جهان در آستانه یک پیچ تاریخی بزرگ قرار گرفته است و تحولات چشمگیری در حال پدید آمدن هستند. فصل تازه‌ای در حال شکل‌گیری است و تاریخ جدید از راه رسیده است.
 
پینوشت:
(1)آیت‌الله خامنه‌ای، در سخنرانی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم و امام صادق، ۱۳ آبان 1399
(2) همان
(3) همان
(4)امیر اسدالله علم، یادداشت‌ها، ج ۵ خاطرات سال ۱۳۵۴، ص ۲۰۶
(5) آیت‌الله خامنه‌ای، در سخنرانی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم و امام صادق، ۱۳ آبان 1399
(6)همان
(7) همان