محمود نورانی*: سیاست خارجی آمریکا در عراق در دوره ترامپ برآیندی از اهداف و منافع راهبردی و بلندمدت آمریکا و نگرش‌ها و دیدگاه‌های خاص تیم ترامپ بوده است. با این‌ حال، به مرور زمان، برخی دیدگاه‌های شخصی ترامپ مانند بهره‌برداری از منابع نفتی عراق کنار گذاشته شده و نگاه دولت آمریکا به این کشور بر اساس اهداف راهبردی و کلان شکل گرفته است. 

با چشم‌انداز تغییر رئیس‌جمهور در کاخ سفید اگر بخواهیم جهت‌گیری کلی سیاست‌های آمریکا در عراق را در این ۲ سطح نشان دهیم، می‌توانیم به مقابله با نفوذ ایران در عراق و محدود کردن شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی و امنیتی نزدیک به ایران در عراق و همچنین ممانعت از تبدیل شدن عراق به عضو مؤثری از ائتلاف‌های منطقه‌ای ایران و به‌ صورت خاص محور مقاومت اشاره کنیم اما به‌رغم تلاش‌های تقابلی و موازنه‌جویانه بغداد، واشنگتن از عمق روابط و نفوذ ایران در عراق آگاه است و نقش متعادل عراق در سیاست منطقه‌ای را تا حد زیادی پذیرفته است. 

یکی از مهم‌ترین خبرهای منطقه غرب آسیا در چند ماه گذشته، برگزاری دور اول گفت‌وگوهای راهبردی میان هیأت‌های آمریکایی و عراقی بعد از گذشت چند سال از نشست‌های تصمیم‌گیری درباره خروج آمریکاییان از خاک عراق بود. در پی آغاز این دور از گفت‌وگوها میان دو طرف، هیأت‌های آمریکایی و عراقی بیانیه مشترکی را صادر کردند. دولت‌های آمریکا و عراق در این بیانیه‌ مشترک بر تعهد خود نسبت به خروج قطعی نظامیان آمریکایی از عراق تاکید کردند. 2 طرف در بیانیه مذکور اعلام کردند ایالات متحده به دنبال ایجاد پایگاه‌های دائمی یا حضور نظامی دائمی در عراق نخواهد بود. 2 طرف همچنین توافق کردند ایالات متحده طی ماه‌های آینده کاهش حضور نظامی خود در عراق را ادامه خواهد داد.

مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق نیز بلافاصله بعد از انجام مذاکرات اولیه در نشست خبری تأکید کرد مذاکرات بغداد_ واشنگتن دستاورد بزرگی برای عراق است. یک منبع دولتی به خبرگزاری رسمی عراق (واع) گفت: «الکاظمی تأکید دارد گفت‌وگوی راهبردی، در درجه نخست بر اصل حاکمیت و منفعت عراق متمرکز شده است». نخست‌وزیر عراق با بیان اینکه در این مذاکرات «موفق شدیم نتایج مهمی به دست آوریم»، خاطرنشان کرد: در این مذاکرات بر خروج همه نیروهای آمریکایی از عراق و برچیده شدن تمام پایگاه‌های این کشور تأکید شد. 

به نظر می‌رسد بغداد در حالی می‌خواهد این مذاکرات را به اتمام برساند که در پیش‌زمینه ذهنی خود مذاکرات ۲۰۰۸ را دارد که منجر به ۲ توافقنامه مهم شد؛ یکی توافقنامه نظامی که به خروج ارتش اشغالگر آمریکا از عراق در اواخر ۲۰۱۱ انجامید و دیگری توافقنامه راهبردی. گزارش حاضر سعی بر آن دارد با رفتارشناسی ایالات متحده آمریکا و عراق درباره بحث خروج ایالات متحده آمریکا از کشور عراق به رمزگشایی از اقدامات این کشور درباره تصمیم بر کاهش نیروهای نظامی و در عین حال برچیدن تعدادی از پایگاه‌های نظامی خود در خاک عراق پرداخته و پیامدهای حاصل از این تصمیم و عملیاتی کردن آن را ارزیابی کند. 
 

مروری بر تحولات اخیر غرب آسیا بویژه عراق

باید اذعان کرد غرب آسیا وارد فاز تازه‌ای شده است. معادلات به قدری پیچیده و سریع در حال پردازش است که قوه تحلیل را از تحلیلگران ربوده است. هر روز شاهد یک خبر و تنش تازه در سطح منطقه غرب آسیا هستیم اما وقتی آنها را مانند صفحه شطرنج کنار هم می‌چینیم، به فرضیه‌های تازه‌ای می‌رسیم که نوید یک تحول جدید را می‌دهد. آنچه مسلم است وقوع ناآرامی در مثلث عراق، لبنان و ایران از مهم‌ترین تحولات در طول چندین سال گذشته بویژه در یک سال اخیر است. تعدادی از قدرت‌های بزرگ و کشورهای منطقه در جریان این ناآرامی‌ها تلاش‌شان بر این بود وضعیت را به نحوی تغییر دهند که دیگر ایران معمار منطقه نباشد و مهندسی منطقه در دست غرب قرار بگیرد که برای تحقق این مساله تاکنون هزینه‌های فراوانی پرداخته شده است.

با رصد رفتار امنیتی ایالات متحده در مناطقی همچون جنوب غرب آسیا و همچنین حوزه مدیترانه با توجه به رفع خطر تروریسم پیش‌بینی می‌شد شاهد ثبات بیشتری در این منطقه باشیم ولی می‌بینیم با توجه به بعضی رویکردها و مداخلات مرموز دولت مزبور و برخی کشورهای دیگر از جمله در موضوع ترور شهید سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، همچنین شروع دنباله‌دار بعضی اعتراضات و تظاهرات مردمی و ایجاد شکاف‌های پنهان در این جوامع، ناامنی در منطقه افزایش پیدا کرده است، چنانکه در حال حاضر از غرب آسیا به عنوان نقطه ناامن جهان یاد می‌شود. 

در حال حاضر حساسیت‌ها در میان ملت و جریان‌های سیاسی این کشور درباره حضور نامشروع نیروهای اشغالگر آمریکایی افزایش بیشتری یافته است. به همین دلیل حملات گسترده‌ای از سوی جریان‌های مختلف عشایری و نیروهای مقاومت علیه استقرار و حضور نیروهای نظامی ایالات‌متحده در عراق شدت گرفت و موجب شد تقابل فیزیکی بین نیروهای آمریکایی و مردم شکل بگیرد. 

بلافاصله پس از شهادت سپهبد سلیمانی، پارلمان عراق تحت ‌فشار افکار عمومی، طرحی را به تصویب رساند که به‌ موجب آن نیروهای آمریکایی باید در یک فرآیند زمانی یک ‌ساله از عراق خارج شوند. به همین دلیل شرط قبول نخست‌وزیری مصطفی الکاظمی، خروج نیروهای آمریکایی از عراق بود. از این ‌رو، الکاظمی با استقرار در حکومت عراق تعهد داد به این مصوبه مجلس احترام بگذارد. از همان زمان گفت‌وگوهای راهبردی میان دولت عراق و آمریکا آغاز شد و سفر نخست‌وزیر عراق به واشنگتن نیز در این چارچوب قرار داشت. در واقع، الکاظمی از دونالد ترامپ خواسته است به ‌سرعت نیروهای خود را از خاک این کشور خارج کند، زیرا احتمال بروز درگیری شدید بین مردم و سربازان آمریکایی بسیار افزایش یافته است.

 

به عبارتی، خروج ۲ هزار نفر از نیروهای آمریکایی مقدمه‌ای بر خروج کامل این نظامیان از عراق خواهد بود. در این میان، نکته قابل توجه این است که آمریکایی‌ها پیش‌بینی کرده‌اند به دلیل نفوذ نیروهای ایرانی در عراق، این احتمال وجود دارد مردم این کشور در تقابل با نظامیان آمریکایی قرار بگیرند. از همین رو است که در وضعیت فعلی، آمریکا روی ۲ نقطه این خاک سرمایه‌گذاری کرده است؛ نقطه نخست، اقلیم کردستان است که ممکن است در آینده نقطه تمرکز نیروهای آمریکایی باشد و نقطه دوم، سوریه در شرق فرات است که در حال حاضر 2 هزار تفنگدار دریایی آمریکایی در این کشور حضور فیزیکی دارند و امکان اینکه این نیروها در سوریه و شمال عراق باقی بمانند، وجود دارد اما به ‌هر حال به دلیل احتمال تحمیل هزینه سنگین انسانی بر آمریکا از حضور در خاک عراق، خودشان نیز به این نتیجه رسیده‌اند نباید بیش از این در تقابل با نیروها و مردم عراق قرار بگیرند.


سردرگمی در دوران گذار

در سال‌های اخیر، نوسانات بسیاری در استراتژی آمریکا در غرب آسیا اتفاق افتاده است. از زمان عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2011، استراتژی این کشور در غرب آسیا وارد دوره تحول شده است و می‌توانیم بگوییم تا حدودی استراتژی آن به «موازنه فرامرزی» بازگشته است. اقدامات استراتژیک قبلی مانند مداخله نظامی در مقیاس بزرگ و صدور دموکراسی خاتمه یافته است. در طول یک دهه گذشته، اهمیت منافع مهم آمریکا در غرب آسیا تغییر کرده و اهداف استراتژیک آن در این منطقه کاهش یافته است. با تغییر اوضاع در غرب آسیا و سیاست داخلی آمریکا، ۳ روش اصلی بازدارندگی نظامی، کمک به متحدان و مذاکرات صلح برای دستیابی به اهداف استراتژیک در غرب آسیا به وضوح به شکست انجامیده است. 

در طول جنگ سرد، آمریکا سیاست «موازنه فرامرزی» را در غرب آسیا به اجرا می‌گذاشت که در قالب آن، از سویی برای حوزه نفوذ با اتحاد جماهیر شوروی رقابت می‌کرد و از طرف دیگر مستقیما درگیر جنگ نبود. پس از پایان جنگ سرد، آمریکا استراتژی مداخله مستقیم نظامی را در غرب آسیا به اجرا گذاشت، ۲ جنگ منطقه‌ای در مقیاس بزرگ را شروع کرد و «برنامه دموکراسی خاورمیانه بزرگ» را پیش می‌برد. با عقب‌نشینی سربازان آمریکایی از عراق در سال 2011، استراتژی آمریکا در غرب آسیا وارد دوره جدیدی یعنی دوره‌ تحول استراتژیک شده است. از زمان ورود به دوره‌ گذار، استراتژی آمریکا در غرب آسیا با ناهماهنگی‌‌هایی همراه بوده که متحدان خود را با ضرر مواجه و دنیای خارج را سردرگم کرده است.

اوایل دوره اوباما، استراتژی آمریکا در غرب آسیا تداوم الگوی گذشته بود اما پس از ظهور بهار عربی در سال 2011، آمریکا به طور فعال از «انقلاب» کشورهای غرب آسیا حمایت کرد که منجر به تنش‌های بی‌سابقه‌ای در کشورهای عربی شد. سال 2011 تمام نیروهای آمریکایی از عراق عقب‌نشینی کردند اما سال 2014 اوباما مجددا نیروهای زمینی کشورش را به عراق اعزام کرد. در زمان ترامپ، استراتژی آمریکا برای غرب آسیا غیرقابل توصیف و ناپایدار بوده است. برای مثال، زمانی که ژوئن 2017 عربستان سعودی روابط خود را با قطر قطع کرد، آمریکا بین حمایت از عربستان سعودی و کمک به قطر مانده بود. همچنین دسامبر 2018 ترامپ برنامه‌های خود را برای خروج نیروهای خود از سوریه اعلام کرد، در حالی که «جیمز متیس» وزیر وقت دفاع آمریکا مخالفت خود را با وی ابراز و با عصبانیت استعفا کرد. 

 سال 2019 ترامپ خبر خروج سربازان آمریکایی از سوریه را اعلام کرد اما قانون‌گذاران جمهوری‌خواه و دموکرات آمریکا با این تصمیم به مخالف برخاستند و ارتش آمریکا در سوریه برای محافظت از میادین نفتی باقی ماند. ژانویه 2020 نیز ارتش آمریکا مستقر در عراق طرحی را برای عقب‌نشینی نیروهای خود ترسیم کرده بود اما بعدا آن را تکذیب کرد. نوسانات فوق نشان می‌دهد استراتژی آمریکا در غرب آسیا در حال تعدیل و تحول عمیق است. 
 

خروج آمریکا از عراق؛ بنیان‌ها و علت‌ها

بررسی دقیق‌تر روند ورود و حضور آمریکایی‌ها پس از سقوط رژیم بعث در عراق روشن می‌کند این حضور هر چند با چهره نظامی بوده اما در این مدت آمریکایی‌ها به شکل‌های مختلفی سعی در تثبیت حضور خود در این کشور داشته‌اند. در واقع برای تحقق هدف خارج کردن آمریکایی‌ها از عراق باید شکل‌های مختلف حضور آنان در این کشور را شناخت و بر اساس آن اقدام کرد. حضور آمریکا در عراق را می‌توان در یک دسته‌بندی کلی به ۳ شکل نظامی، دیپلماتیک و امنیتی- اقتصادی تقسیم کرد. تصور غالب از حضور آمریکا در عراق، شکل نظامی آن است و به این دلیل عمده‌ تحلیل‌های ارائه شده نیز بر همین مبنا مطرح می‌شود. در حالی که حضور دیپلماتیک و امنیتی- اقتصادی آمریکا در عراق نیز بسیار راهبردی و حائز اهمیت است. 

 

نفوذ نظامی آمریکا در عراق

حضور نظامی آمریکا بویژه بعد از سفر اخیر و شبانه‌ رئیس‌جمهور این کشور به عراق و دیدار با سربازان آمریکایی در پایگاه عین‌الاسد در غرب عراق و اعلام رسمی وی مبنی بر اینکه «آمریکا قصد ندارد نیروهای نظامی خود را از عراق خارج کند»، مجددا مورد توجه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفت. در حالی که پیش از آن حضور نظامیان آمریکایی در عراق به شکل رسمی مورد تایید قرار نمی‌گرفت اما با سفر ترامپ روشن شد آمریکا قصد دارد همچنان حضور نظامی خود در عراق را حفظ کند. 

همزمان با تصمیم آمریکا برای خارج کردن نظامیان خود از سوریه، خبرهای متعددی از انتقال و استقرار این نظامیان در عراق و احداث چند پایگاه نظامی دیگر در این کشور منتشر شد. دی‌ماه سال گذشته یکی از منابع اقلیم کردستان در گفت‌وگو با شبکه ماهواره‌ای العربیه از قصد آمریکا برای ایجاد یک پایگاه نظامی جدید در استان اربیل واقع در شمال این کشور خبر داد. در خبر دیگری به نقل از یک عضو استانداری الانبار عراق، از قصد آمریکا برای ساخت ۲ پایگاه نظامی جدید در غرب این کشور، حدود ۱۰۰ کیلومتری مرز سوریه، پرده برداشته شد. 

رسانه‌های مختلف به نقل از «عامر الفایز» نماینده پارلمان عراق، در پی انتشار خبر تماس تلفنی «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا با «عادل عبدالمهدی» نخست‌وزیر وقت عراق اعلام کردند وزیر خارجه آمریکا در این گفت‌وگو اعلام کرده آمریکا خواستار افزایش حضور نظامی در عراق در مقابل تمدید معافیت عراق از تحریم‌های تحمیلی علیه ایران برای مدت ۳ ماه دیگر است. 
 

نفوذ دیپلماتیک آمریکا در عراق

با وجود اهمیت حضور نظامی آمریکا در عراق اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، نحوه حضور دیپلماتیک این کشور است. جلوه ظاهری حضور دیپلماتیک آمریکا در عراق، سفارتخانه این کشور در بغداد است که وسعت آن به 420 هزار متر مربع می‌رسد و بر اساس آخرین گزارش‌ها ۵ هزار کارمند در آن مستقر هستند. بر اساس خبرهای منتشر شده تعداد کارمندان این سفارتخانه در سال ۲۰۱۲ به بیش از ۱۶ هزار نفر هم می‌رسید. سفارتخانه آمریکا در بغداد طبق برآوردهای انجام شده با مبلغی حدود ۷۵۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲ به بهره‌برداری کامل رسید که در سال‌های پس از آن مخارج زیرساختی این سفارتخانه به بیش از یک میلیارد دلار هم افزایش یافت. در این سفارتخانه بخش‌های مختلفی همچون نیروگاه برق، مرکز تصفیه فاضلاب، سالن‌ها و زمین‌های ورزشی و چندین مجتمع مسکونی ویژه کارکنان احداث شده است. 

سفارتخانه آمریکا در بغداد- که بزرگ‌ترین سفارت این کشور در جهان محسوب می‌شود- از دومین سفارت بزرگ آمریکا که در ایروان ارمنستان قرار دارد، ۵ برابر و از سومین سفارت بزرگ این کشور که در پکن مستقر است، بیش از 10 برابر وسیع‌تر است. علاوه بر این سفارتخانه، آمریکا در ۶ جولای ۲۰۱۸ به طور رسمی احداث کنسولگری ۲۰ هکتاری خود در اربیل عراق را آغاز کرد. این کنسولگری که بزرگ‌ترین کنسولگری آمریکا در جهان محسوب می‌شود قرار است تا سال ۲۰۲۲ به بهره‌برداری برسد. پیش از این آمریکا از سال ۲۰۰۷ در اربیل کردستان دفتر دیپلماتیک دایر کرده بود. 

کنسولگری آمریکا در بصره نیز هر چند از نظر وسعت مورد توجه نیست اما نقش ویژه‌ای در هدایت تنش‌ها و اغتشاشات سال‌های اخیر در این استان بر عهده داشته و از طریق شبکه‌سازی و ارتباط با فعالان مجازی این استان به دنبال تفرقه‌افکنی میان شیعیان جنوب عراق و بویژه میان ۲ ملت ایران و عراق بوده است. غیر از مراکز رسمی دیپلماتیک آمریکا در عراق، مرکز پشتیبانی دیپلماتیک بغداد نیز که در بخش غربی فرودگاه بین‌المللی بغداد استقرار دارد، متعلق به وزارت خارجه آمریکاست که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این مرکز ظاهرا دیپلماتیک که وسعت آن بیش از ۱۰۰ هکتار (بیش از ۲ برابر وسعت سفارت آمریکا در بغداد) است، دارای باند فرودگاه، چندین هواپیما، ساختمان‌های اداری و حدود ۱۷۰۰ کارمند است.

نقش اصلی این مرکز طبق آنچه در رسانه‌های بین‌المللی ذکر شده، محل استقرار نیروهای تأمین امنیت و پشتیبانی از مراکز دیپلماتیک آمریکا بویژه سفارت بغداد است. این زیرساخت و تجهیزات عظیم قطعا برای انجام امور معمول دیپلماتیک نیست و کارکردهای مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی فراوانی برای آمریکا در عراق دارد. از جمله تلاش‌های سیاسی مستمر آمریکا در عراق، تحت فشار قرار دادن جریان‌های سیاسی و دولت این کشور برای حصول نتیجه مطلوب خود در انتخابات پارلمان این کشور است. 

 

نفوذ امنیتی- اقتصادی آمریکا در عراق

آمریکا در قالب شرکت‌های دولتی، خصوصی و چندملیتی حضور چشمگیری در سطوح مختلف اقتصادی و امنیتی عراق پیدا کرده و از این طریق به دنبال تسلط بر گلوگاه‌های حساس و راهبردی این کشور است. شرکت‌های چندملیتی نفتی آمریکایی در همان سال‌های ابتدایی سقوط رژیم بعث وارد این کشور شده و با امضای قراردادهای مختلف با دولت عراق، چتر خود را بر سر چاه‌های نفت این کشور باز کردند. 

به عنوان مثال شرکت «اکسون موبیل» آمریکا که ریاست آن را در سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ «رکس تیلرسون» وزیر سابق خارجه آمریکا بر عهده داشت، در سال‌های ابتدایی حمله آمریکا به عراق، وارد این کشور شده و کماکان در میادین مختلف آن مستقر است. سیاست اصلی این شرکت‌ها در طول سال‌های متمادی حضور در عراق نیز جلوگیری از رشد مطلوب ظرفیت داخلی صنعت نفت عراق بوده به طوری که روند پالایش نفت در این کشور همواره پایین نگه داشته شده است. 

اما نمونه دیگری از نفوذ آمریکا در عراق، حضور شرکت‌های به ظاهر خصوصی آمریکایی در بخش تأمین امنیت مراکز راهبردی عراق، همچون جاده، فرودگاه، مراکز سیاسی و... است. یکی از این موارد مربوط به شرکت آمریکایی Olive Group است. این شرکت یکی از زیرمجموعه‌های هلدینگ Constellis بوده که خود Constellis یکی از واحدهای منشعب شده از شرکت «بلک‌واتر» (Blackwater) آمریکاست. شرکت بلک‌واتر در عراق به واسطه کشتار غیرنظامیان و شخصیت‌های مختلف عراقی، سابقه سیاهی در دوره حضور مستقیم خود در عراق دارد. 

شرکت Olive Group در ۶ استان عراق در بخش‌های خدمات امنیتی، لجستیک، نظارت و بررسی وضعیت امنیتی و حفاظت از شرکت‌های بزرگ بویژه شرکت‌های چندملیتی نفتی نیز فعالیت دارد. قرارداد تأمین امنیت و نگهداری جاده بین‌المللی بغداد- طربیل (مرز عراق و اردن و سوریه) به طول ۵۷۵ کیلومتر در سال ۲۰۱۷ و قرارداد تأمین امنیت فرودگاه‌های بین‌المللی نجف و بغداد ۲ نمونه از قراردادهای مهم این شرکت در عراق است. وجه مشترک عمده قراردادهای این شرکت، گلوگاه بودن نقاطی است که در آن حضور پیدا می‌کند که از این طریق بتواند اشراف و تسلط کافی بر اطلاعات حساس عراق به دست آورد. 
 

ضرورت خارج کردن آمریکا از سطوح نظامی، دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادی عراق

هدف اصلی آمریکا در عراق، اول ضعیف و وابسته نگه داشتن این کشور و دوم ایجاد اختلاف و فاصله میان آن و جمهوری اسلامی ایران است. برای تحقق این اهداف هم نیاز به هر ۳ ضلع مثلث نفوذ خود در عراق دارد. 

با توجه به آنچه ذکر شد، برای محقق شدن خروج آمریکا از عراق باید به همه سطوح نظامی، دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادی در این کشور توجه و بر اساس آن اقدام کرد، چرا که هر ۳ ضلع این مثلث نفوذ آمریکا در عراق مکمل یکدیگر بوده و به واسطه آنها توانسته سال‌های متمادی در این کشور حضور داشته باشد. 
 

مروری بر توافقنامه ۲۰۰۸؛ ماندن یا رفتن...؟

با بازخوانی ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا طی 20 سال گذشته، ارتش آمریکا به موجب قطعنامه1790 که در سازمان ملل به تصویب رسید، سال 2008 میلادی باید آخرین سال حضورش در عراق می‌بود اما توجه به استراتژی ایالات متحده آمریکا نشان می‌دهد این کشور درصدد تداوم حضور خود به نوعی دیگر در عراق بود. 
 به همین خاطر پس از تصویب این قطعنامه، دولت عراق نیز پس از مذاکراتی معامله‌گونه با آمریکا با ارسال نامه‌ای به شورای امنیت اعلام کرد بزودی توافقنامه امنیتی بلندمدتی میان رؤسای جمهوری عراق و آمریکا به امضا خواهد رسید که بر اساس آن چارچوب همکاری‌های امنیتی 2 کشور مشخص خواهد شد. 

این قرارداد که ماهیتی امنیتی- نظامی دارد پاییز سال 2008 برای نخستین‌بار از سوی کاخ سفید با مقامات ارشد عراق مطرح شد. در متن کامل پیش‌نویس توافقنامه آمریکا با عراق که در تاریخ 4 دسامبر ۲۰۰۸ میلادی امضا شد، مشخص شده است در بخش سیاسی، آمریکاییان باید به قانون اساسی عراق احترام گذاشته و از دولت قانونی برای اجرای طرح آشتی ملی و مقابله با هرگونه انقلاب یا کودتای نظامی حمایت کنند. در محور اقتصادی این توافقنامه، علاوه بر لغو بدهی‌های عراق و پیشرفت اقتصاد این کشور از طریق فعال‌سازی معاهده بین‌المللی شرم‌الشیخ، بر تشویق شرکت‌های خارجی برای سرمایه‌گذاری در عراق تأکید شده است. 

همچنین در محور امنیتی توافقنامه مذکور، بر حمایت آمریکا از دولت عراق در برابر خطرات خارجی و داخلی و همکاری برای تقویت نیروهای نظامی عراق و آموزش و تسلیح آنها تأکید شده است اما اندکی پس از آن بود که گزارش‌هایی منتشر شد که نشان می‌دهد مفاد توافقنامه همکاری عراق و آمریکا، فراتر از آن چیزی است که در سطح رسانه‌ها و محافل بین‌المللی مطرح است. به گونه‌ای که برخی اعضای دولت و نمایندگان پارلمان عراق، مفاد پیش‌نویس توافقنامه‌ مذکور را افشا کردند که مخاطرات امنیتی جدی‌ای برای مردم عراق و کشورهای همسایه دارد.

از جمله این موارد انجام عملیات نظامی توسط آمریکا بدون محدودیت زمانی و مکانی، بازداشت افراد مظنون از نظر امنیتی توسط نیروهای آمریکا و عدم ‌اجبار حضور افراد نظامی و غیرنظامی وابسته به آمریکا در دادگاه‌های عراق است. 

باید اذعان کرد عراق با گذشت ۱۲ سال از امضای توافقنامه راهبردی با آمریکا تاکنون هیچ بهره اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از این توافقنامه نبرده، جز اینکه منجر به ناپایداری بیشتر سیاسی و نقض مکرر حاکمیت ملی عراق توسط آمریکایی‌ها شده است. 


در حیطه فرهنگی مهم‌ترین بهره عراق، نشر الحاد و حمایت آمریکا از همجنس‌گرایان و برگزاری دوره‌های مستهجن فرهنگی مانند پروژه «ایلپ»* برای انحراف نوجوانان و جوانان عراق بوده است. در عرصه اجتماعی، دستاورد عراق از رابطه با آمریکا نیز اعتراضاتی بود که 5 ماه عراق را از اول اکتبر ۲۰۱8 تا فوریه ۲۰۱9 درگیر و فلج کرد و قرار بود این اعتراضات، چهره‌ عراق را متحول کند اما حاصل آن فقط کنار گذاشتن دولت «عادل عبدالمهدی» بود که طرح راهبردی توافقنامه با چین، اروپا (آلمان و فرانسه)، روسیه و همسایگان عراق به جای اتکای صرف به آمریکا را مطرح کرد. 

اما شواهد نشان می‌دهد در آستانه دور جدید گفت‌وگوها بین بغداد و واشنگتن، دولت دونالد ترامپ همان‌گونه که پیش از این اغلب توافقنامه‌های آمریکا با جامعه بین‌المللی را یکجانبه نادیده گرفته و باطل دانسته، می‌کوشد اینگونه القا کند که توافقنامه‌های دوگانه ۲۰۰۸ با بغداد بی‌اعتبار است و به دنبال توافقنامه‌ جدید برای ترسیم شکل تازه‌ای از رابطه‌ بین عراق و آمریکا و سازماندهی حضور نظامی‌اش در این کشور است. این رویکرد واشنگتن، چندان مورد توجه بغداد نیست، بلکه عراق اصرار دارد رایزنی جدید بر بستر ۲ توافقنامه قبلی باشد و حتی با اطلاق اصطلاح «مذاکره» مخالف است و آن را نوعی رایزنی و مناقشه در چارچوب و راستای توافقات ۲۰۰۸ می‌داند. 
 

خروج از زمین بازی یا ثبات در استقرار؟!

تصویر رفتار سیاسی هیات حاکمه ایالات‌متحده و کاخ سفید اینگونه بازنمایی می‌کند که ترامپ در تلاش برای حفظ وعده‌های انتخاباتی خود در زمینه خروج از جنگ‌های منطقه غرب آسیاست و همزمان خواهان عقب راندن دشمنان ایالات متحده آمریکا در محیط استراتژیک خود هم هست اما قواعد بازی‌ها نشان‌دهنده‌ این موضوع است که در واقع نمی‌توان در آن واحد به این اهداف رسید. 

باید اذعان کرد همان‌طور که قمار اوباما در افغانستان و عراق شکست خورد و آغازگر ظهور عصر داعش شد، ترامپ هم در این بازی شکست خواهد خورد. تردیدها درباره مواضع ترامپ سبب افزایش نگرانی‌ها درباره پایداری تعهد آمریکا به خاورمیانه می‌شود. روسای‌جمهور آمریکا در ۱۵ سال اخیر وعده کاهش حضور نظامی این کشور در این منطقه را داده‌اند؛ وعده‌ای که سبب دلسرد کردن شرکایی چون اسرائیل و پادشاهی‌های منطقه خلیج‌فارس که به حفاظت آمریکا اتکا دارند، شده است اما تعداد معدودی از رهبران آمریکایی مانند ترامپ با این سرعت تصمیمات سیاست خارجی اینچنین مهمی را اتخاذ کرده‌اند. 

آنطور که محیط اطلاعاتی غرب آسیا نشان می‌دهد طی چند ماه گذشته درخواست‌ها برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق از سوی برخی گروه‌ها و جریان‌های سیاسی شدت یافته است و در مقابل مقامات بلندپایه نظامی آمریکا همانند «جیمز متیس» وزیر سابق دفاع این کشور بر تداوم حضور در عراق تاکید کرده‌اند. با این وجود خروج بخشی از نیروهای آمریکایی از عراق را نخستین‌بار خبرگزاری آسوشیتدپرس از قول برخی پیمانکارانی که با ائتلاف آمریکایی ضدداعش در جنگ علیه داعش همکاری می‌کنند اعلام کرد و اندکی بعد نوشت یک سخنگوی دولت مرکزی عراق نیز آن را تایید کرده است. 

با وجود اعلام خبر خروج بخشی از نظامیان خارجی از عراق اما شواهد حاکی از آن است این به معنای خروج کامل نظامیان آمریکایی از این کشور نیست. حتی به دنبال انتشار این اخبار، وزارت دفاع آمریکا با انتشار بیانیه‌ای تاکید کرد برای آینده نزدیک قصد خارج کردن کامل نیروهایش از عراق را ندارد. 

این اظهارات نشان می‌داد موضوع خروج بخشی از نظامیان آمریکایی که آسوشیتدپرس و رویترز نیز آن را به نقل از منابع آمریکایی در واشنگتن تایید کرده بودند، تنها شامل بخشی از این نیروهاست و این به معنای تغییر استراتژی آمریکا در عراق نیست. چنانکه طی روزهای گذشته تنی چند از دیپلمات‌های ارشد سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (‌ناتو) اعلام کردند، وزیر دفاع آمریکا با ارسال نامه‌ای خواستار ماموریت رسمی ناتو در عراق و ایجاد یک فرماندهی شبه‌دائم یا دائم ناتو در این کشور به منظور مأموریت طولانی‌مدت آموزشی-مستشاری در این کشور شده است. در این شرایط و در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توان خروج بخشی از نظامیان آمریکایی را نوعی تاکتیک موقت از سوی واشنگتن برای کاهش فشار و محدودیت‌های داخلی و خارجی در ارتباط با عملیات نظامی در عراق عنوان کرد، هر چند شواهد همچنان نشان می‌دهد در بلندمدت نظامیان خارجی تصمیمی برای ترک عراق ندارند. 

پی‌نوشت:
برخی از این طرح به عنوان «اضمحلال فرهنگ اصیل شرقی و اسلامی در جامعه عراق و جایگزین کردن فرهنگ ابتذال آمریکایی و درهم شکستن ارزش‌ها به بهانه آزادی» یاد کرده‌اند و بر همین اساس مخالفت گسترده‌ای در سطح رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در عراق با آن آغاز شده است. این طرح همان‌گونه که در پایگاه رسمی سفارتخانه آمریکا آمده، در وهله نخست نوجوانان دارای استعداد ویژه در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و علمی را هدف قرار داده است اما در عین حال جوانان سطوح دانشگاهی را نیز شامل می‌شود.
*پژوهشگر جغرافیای‌ سیاسی دانشگاه تربیت‌مدرس

منبع: وطن امروز