24آبان سال98 بود که دولت با یک حرکت ناگهانی، نادرست و تنش‌زا، موضوع افزایش قیمت و سهمیه‌بندی بنزین را کلید زد که شوک شدیدی به قشر ضعیف و حتی متوسط جامعه وارد کرد و جرقه­ای شد بر انبار باروتی که از قبل فراهم آمده­ بود. افزایش قیمت حامل‌های سوخت، چندین سال بود که عملی نمی‌شد ولی این مهم در سال98 در اوج مشکلات اقتصادی مردم صورت­گرفت. درحالی که افزایش تدریجی این محصول راهبردی می‌توانست از بسیاری از پیامدهای افزایش ناگهانی جلوگیری به عمل آورد، سه برابر شدن قیمت بنزین و سهمیه‌بندی آن عوارضی داشت و عقب‌نشینی از این تصمیم نیز عواقبی به‌مراتب خطرناک‌تر!
 
در هر صورت اقدامات و جنایات اشرار و آشوبگران، سبب شد تا مردم -حتی آن‌ها که در ماجرای قیمت بنزین، معترض بودند- دریابند اهداف دیگری در حال پیگیری و پیاده‌سازی است و صف خود را جدا کنند و انزجار و تنفر خود را از اغتشاش‌گران اعلام نمایند که برپایی تظاهرات گسترده‌ی مردمی در شهرهای مختلف ایران، شاهدی بر این ادعا است.
 
با این وجود زمینه‌های انسانیِ چنین اتفاقاتی سر جای خود باقی­است، نمی‌توان نسبت به عدم تکرار آن، آسوده‌خاطر بود و می‌بایست با تحلیل ابعاد پنهان غائله و روشنگری در زمینه عملیات روانی رسانه‌های جریان ضدانقلاب، سواد رسانه‌ای عمومی را بالا برد تا از تکرار موارد مشابه جلوگیری کرد. چرا که هزینه ناامنی در جمهوری اسلامی به واسطه بالا بودن دایره دشمنی‌های خارجی می‌تواند بسیار بیشتر از برخی کشورهای منطقه باشد. بی‌شک یکی از هزینه‌های سنگین آبان‌98 بستری بود که موجب ترور ناجوانمردانه سردار شهید حاج «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» را در عراق فراهم کرد.
 

جلوگیری از «خاموشی اغتشاشات»

بعد از اتفاقات آبان 98، ضدانقلاب و رسانه‌های وابسته به این جریان تلاش کردند با برجسته‌سازی کشته‌شدگان اعتراضات و تحریک خانواده‌های آنها به موضع‌گیری علیه حاکمیت، مانع از خاموشی اغتشاشات در ایران شوند. وجود برخی از ناکارآمدی‌های مدیریتی، تردید افکار عمومی در خصوص عدم بهبود شرایط در آینده و رادیکال شدن رفتار و موضع‌گیری‌های برخی از جریانات سیاسی کشور در آستانه انتخابات مجلس، گزاره بازگشت اعتراضات اجتماعی را بیش از گذشته تقویت می‌کرد.
 

در همین راستا رسانه‌های ضدانقلاب با برنامه‌ریزی‌های گسترده درصدد تشویق مردم به حضور در خیابان‌ها این بار در دی‌ماه بودند تا با هدایت عواملشان، اغتشاش و آشوب را دوباره کلید بزنند که با وجود همه‌ تلاش‌ها به جز موارد محدود، کشور شاهد مسئله خاصی نبود و فراخوان‌های ضدانقلاب با بی‌توجهی مردم مواجه شد. سردرگمی کانال‌ها و رسانه‌های معاند و ضدانقلاب در پی عدم استقبال از فراخوان آن‌ها به‌گونه‌ای مشهود بود که حتی تصاویر آرشیوی نیز نتوانست این فضاحت را توجیه و جبران کند.

از شهادت سردار سلیمانی تا سقوط سهوی هواپیمای مسافری اوکراین توسط پدافند داخلی و واکنش‌های همدلانه یا معترضانه به این مسئله، موج گسترده‌ای از فضاسازی­های تبلیغی علیه جمهوری اسلامی را از سوی رسانه‌های بیگانه برانگیخت. سقوط هواپیمای اوکراینی دستاویزی شد برای هجمه به ریشه‌های باور و اعتماد عمومی نسبت به نظام و تاراج سرمایه اجتماعی که با حضور پرشکوه مردم در مراسم تشییع حاج قاسم سلیمانی علنی و عیان شده بود.

فراتر از این، گزاره کتمان و دروغ حکومتی به محرکی برای دامن زدن به اعتراض‌های فراگیر اجتماعی تبدیل شد؛ که البته بی‌اثر ماند. از سویی نماز جمعه باشکوه دی‌ماه مقام معظم رهبری که در آن اهداف راهبردی نظام و مسیری که پیش‌ روی مردم ایران قرار دارد مرور و بازخوانی شد، مورد هجمه رسانه‌های بیگانه قرار گرفت و تلاش زیادی برای اعتبارزدایی و اهمیت­زدایی از این مراسم صورت گرفت.
 
انتشار جهانی ویروس کرونا و به‌تبع آن شیوع آن در استان‌های مختلف کشور بستری را فراهم آورد تا رسانه‌های بیگانه از موضوعی غیرسیاسی و همه‌گیر، محملی برای فضاسازی و هجمه به جمهوری اسلامی در سطوح مختلف بسازند. تمام سطوح حاکمیت و تصمیم‌گیری در شیوع و مدیریت این بیماری زیر سوال می‌رفت، نظام به نوعی و دولت به نوعی دیگری؛ یکی در شروع و شیوع بیماری و دیگری در مهار و مداوای آن مقصر جلوه داده می‌شد.
 
از سوی دیگرجامعه آماج اخبار منفی قرار می‌گرفت تا با ایجاد التهاب و نگرانی زمینه‌های نارضایتی و احتمالا واکنش‌های اعتراض‌آمیز بعدی فراهم آمده باشد. در فضای تبلیغی رسانه‌های بیگانه اوضاع کشور، تحت تاثیر شیوع فزاینده ویروس کرونا، رو به وخامت تصویر می‌شد.
 
دولت به پنهان‌کاری و عدم صداقت در بازگو کردن حقایق متهم می­گردید، تصمیمات و تدابیر اتخاذ شده - متاثر از نگاه سیاسی و منفعت­طلبانه مسئولان و جریان‌های سیاسی، متشتت و متزلزل القاء می‌شد و در نهایت مردم و گروه‌های مدنی ناامید از اقدام و ابتکار دولت قلمداد می‌شدند. گفتنی است این حجم از عملیات روانی و بیش از آن همچنان ادامه دارد.
 

پروژه «تابستان داغ»

در محافل سیاسی و رسانه‌ای بیگانه «تابستان داغ» برای جمهوری اسلامی پیش‌بینی و حتی تدارک دیده شده بود. تصور می‌شد فشارهای معیشتی ناشی از سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ علیه ایران، دست کم در این تابستان به صورت شورش‌های اجتماعی گسترده به بار بنشیند. تابستان اما به پایان رسید و با تمام پروپاگاندای تبلیغی رسانه‌های بیگانه حرکتی که نشان از بروز اغتشاش و ناآرامی در ایران باشد نمایان نشد.
 
پروژه تبلیغی تابستان داغ با هدف تحریک شورش‌های اجتماعی گسترده در ایران، بر اساس مشکلات و گرفتاری‌های اقتصادی و معیشتی جامعه، در فضای رسانه‌ای بیگانه دنبال می‌شد؛ جستجو برای محل جرقه انفجار با وسواس و موشکافی صورت می‌گرفت؛ چرا که تصور می‌شود عوامل اقتصادی و اجتماعی و روانی در مهیاترین وضعیت برای شورشی گسترده قرار دارد و کافی است بر اساس تجربه دی‌­ماه96 و آبان‌ماه98 جرقه «اعتراضات و اعتصابات سراسری» از گوشه و کناری در کشور زده­شود و به سرعت تمام نقاط کشور را درگیر شعله‌های آتش خشم و خشونت مردمی سازد. اعتراضات صنفی از جنس مطالبات اقتصادی- معیشتی، از نظر بیگانه، بهترین نقطه شروع بود.
 

با این اوصاف، «بی‌ثبات سازی اجتماعی ایران» همچنان راهنمای اصلی پروپاگاندای رسانه‌ای بیگانه است؛ با اندکی تغییرات فصلی وقوع دو اغتشاش در دی‌ماه و آبان سال‌های96 و 98، رسانه‌ها را به تکرار رویدادی مشابه در فصل پاییز امیدوار کرده­است. شواهد و قرائنی از میان سخنان شخصیت‌های سیاسی داخلی در تصدیق و تقویت این پیش‌بینی استخراج و مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد؛
 
از جمله سخنان «حسین ذوالفقاری» معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور و «حسن بیادی» دبیرکل جمعیت آبادگران جوان؛ معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور اعلام کرد: «شماره فراخوان‌های عمومی برای اعتراض در ایران نسبت به سال گذشته افزایش بیش از سه برابری داشته­است.» همچنین حسن بیادی دبیرکل جمعیت آبادگران جوان نیز عنوان کرده بود: «تا پایان آذرماه احتمال وقوع حوادث غیرمترقبه سیاسی و اجتماعی در ایران وجود دارد.»
 

پروژه «پاییز ناپایدار»

بنابراین می‌توان از تغییر سناریوی «تابستان داغ» به «پاییز ناپایدار» به عنوان طرحی برای بی‌ثبات‌سازی اجتماعی در ایران سخن­گفت؛ به‌ویژه اینکه شکست «ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تعدیل سیاست آمریکا در صورت پیروزی بایدن، رسانه‌ها را برای به ثمر رساندن گل پیروزی در دقیقه90 به تکاپوی بیشتری انداخته­است.
 
در کنار بسترهای اقتصادی-اجتماعی داخلی و سیاست‌های دولت و ویژگی‌های نظام، مولفه عامل بیرونی نیز به عنوان دستمایه‌ای برای فعال‌سازی اعتراض‌های اجتماعی برجسته می‌شود. سناریوی پیوند زدن وضعیت اقتصادی-اجتماعی جامعه با انتخابات آمریکا و روی کار آمدن «جو بایدن» که از سوی برخی محافل دولتی هم تقویت می‌شود، محمل دیگری است که رسانه‌های بیگانه روی آن برنامه‌ریزی می‌کنند.
 
دیگر آنکه تلاش می‌شود مجموع اعتراض‌های یکی دو دهه اخیر به‌عنوان حلقه‌هایی از زنجیره اعتراضی در حال تکمیل علیه جمهوری اسلامی تصور شود. حلقه اتصالی اعتراضاتی که رسانه‌ها برای پاییز آتی پیش‌بینی و جعل می‌کنند را اغتشاشات دی‌ماه و آبان ماه 96 و 98 و احکام صادره برای محکومین اعتراض‌های مزبور تشکیل می‌دهد. تلاش می‌شود احکام اعدام تداعی‌کننده اغتشاشات مزبور و محرکی برای تکرار آن‌ها باشد.
 
به نظر می‌رسد دو الگو برای دامن زدن به اعتراض‌های اجتماعی در پیش‌گرفته شده است. الگوی ایده‌آل رسانه‌ها «شورش‌های خیابانی» است که افرادی که مبتلا به مشکلات اقتصادی هستند به سوی این الگو سوق داده می‌شوند. در کنار این الگو، مدل «نافرمانی مدنی» در قالب کمپین‌های مجازی حمایتی هم برای جلب همدلی اقشار و گروه‌های غیر مبتلا به مشکلات اقتصادی با اقشار و طبقات ناراضی، تبلیغ و ترویج می‌شود.
 
کمپین‌هایی مثل «کدام آبان»، «کولبر نکشید»، «اعدام نکنید»، «نسرین را آزاد کنید» و... این کمپین‌ها هم به عنوان الگوی موازی مبارزه با جمهوری اسلامی عمل می‌کنند و هم با توسل با آن‌ها تلاش می‌شود نوعی همدلی و اتحاد علیه جمهوری اسلامی در سطوح مختلف فراهم­شود.
 
با همه این‌ها اگرچه جامعه ایران به دلیل هوشمندی مردم و تدبیر حاکمیت برآمده از اراده و خواست ملت، به هیچ‌وجه بستر آماده‌ای برای پیاده‌سازی این راهبرد نبوده و نخواهد بود، لیکن توجه کافی به ضرورت‌های تنظیم روابط میان حاکمیت و ملت از الزامات غیرقابل اجتناب عبور مدبرانه از چالش‌های اجتماعی و اقتصادی پیش رو و جلوگیری از ایجاد هرگونه روزنه برای بهره‌برداری دشمنان است.