در عدم شفافیت هر کسی می تواند ادعایی غیرعلمی و غیرمستند ارائه دهد!
بررسی شواهد کشتار مردم در آبان98
راستی چه شری از شفافیت حاصل کردهایم که اینطور از آن میترسیم؟ و چه خیری از عدم صداقت و شفافیت در برابر مردم داشتهایم که اینطور واله و شیدای آن گشتهایم. آیا لازم نمیبینیم با مردم شفاف باشیم و نگذاریم ذهن و دلشان توسط دشمن به غارت رود یا اصولا بلد نیستیم شفاف باشیم؟
ادعای کشتار از دم، اسناد جدا کرده
روز 25آبان یادآور خاطرات تلخ برای همه مردم ما بود. اشتباه در تصمیمگیری مسئولان و در پی آن اعتراضاتی که با حضور اشرار و اراذل به آشوب کشیده شد و جان چندین نفر از مردم عزیز ما را گرفت. یکسال پیش هنگامی که مردم در خیابانها خواستهشان را مطرح میکردند و رسانهها در پی ضبط تصاویر این تجمعات بودند، گاهی افرادی در تصویرها شکار میشدند که از لابلای درختها و از پشت موانعی بهطور مخفیانه به سمت مردم شلیک میکردند. این تصاویر در تلویزیون و رسانههای داخل پخش شد، اما در آنطرف مرزها نه! برخی از این افراد بازداشت شدند و برخی توانستند فرار کنند. در گرماگرم روزهای بعدش تعدادی از بازداشت شده ها را نشان دادند ولی پس از آن دیگر نفهمیدیم چرا اینقدر تلفات ما سنگین بود؟ چه کسانی مقصر اصلی بودند؟ چرا این اتفاقات افتاد؟ جبران کننده این صدمات روحی و روانی و حتی اخلاقی چه کسی است؟ و... و انگار همه چیز به فراموشی سپرده شد.هرگاه درخواست شفافیت داشتیم برخی افراد ما را به انحراف یا همکاری با منحرفان متهم کردند و بدتر از آن متهم به نفهمیدن حقایق این ماجرای تأثربار! مگر میشود ما هم مانند رسانههای غربی و عربی نفهمیم چه کسانی دستشان به خون مردم بیگناه آلوده شد و آن کسانی که ادعا میکنند در قلب تهران شخص نفر دوم القاعده را ترور کردند، آیا نمیتوانند در میان اعتراضات کشتار راه بیاندازند؟ اما در عین فهم این مطلب، خواستار شفافیت در مورد تعداد شهدای آبان98 و علت کشته شدنشان بوده و هستیم و از این اتهامات هراسی نداریم.
فهم این مسئله که عوامل نفوذی مانند همان مثلا دوفرد موتور سوار در پاسداران که مامور اجرای دستورات سرویسهای جاسوسی بودند، میتوانستند به مراکز نظامی حمله کنند و از سلاحهای موجود در آن مرکز، برای کشتار وسیع استفاده کنند و باید با آنها برخورد میشد سخت نیست. اما اینکه در میان آنها نوجوان یا زن باشد، قابل درک نیست. حتی فیلم هایی از اجرای سناریوهای متعدد برای کشته سازی دیدیم که قابل تامل بود. پس همه مردم دستهای بیگانه را می بینند اما مواجهه با این افراد را ندیدند. کمترین فایده شناسایی این عوامل و معرفی آنها به مردم، آگاهی بخشی و جلوگیری از تکرار این اتفاقات است.
آگاهی بخشی برای این است که مردم فاصله شان فیزیکی و غیرفیزیکی خود را با عوامل بیگانه حفظ کنند. به عبارتی شورشهایی که توسط دشمنان سازماندهی میشود، جنگ ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه قرهباغ نیست که نوشابه به دست و بچه به بغل به تماشای آن بایستیم. حضور در خیابانها در چنین مواقعی به قیمت جانمان تمام میشود و در میان آتش اعتراضات و اغتشاشات دشمن حوصله گلچین کردن اهداف خود را ندارد که بگوید این زن است و آن کودک. در واقع اولین فایده شفافیت آموزش برای حفظ جان مردم است، که ظاهرا مسئولان و اهل رسانه هنوز به این درک نرسیدهاند.
چند روز قبل سازمان عفو بینالملل پژوهشی مشترک با «دانشکده حرتی» (Hertie School) و با همکاری «پروژه تشخیص و تحلیل قطعی اینترنت» (IODA) انجام داده و سایتی با بارگزاری 100فیلم که میگوید در آن تیراندازی نیروهای نظامی و انتظامی به مردم تایید شده را راهاندازی کرده است؛ رسانههای خبری غربی و عربی و برخی رسانههای غیرمطرح کشورهای مختلف جهان هم فورا این خبر را پوشش دادند و ساعتها با کارشناسان متعدد در مورد این سایت و فیلمهای آن گفتگو کردند. چند ساعت پس از انتشار این خبر سازمان عفو بینالملل به اعدام عوامل داعش در عراق هم اعتراض کرد. البته در مورد بسیاری از عملیاتهای تروریستی و جنایات کشورهای اروپایی و امریکا یا سکوت میبینیم یا اشارات تلویحی...
نکات جالبی البته در این میان وجود دارد. اولا سازمان عفو بینالملل گاهی آمارها و نظراتی میدهد که طنزگونه است و گاهی یکی به میخ میزند و یکی به نعل. در واقع اطلاعات ورودی به این سازمان در بسیاری از موارد دقیق نیست و دبیران این سازمان از اخبار آشکار و روزنامهای برداشتهایی دارند و واکنشهایی نشان میدهند. دوما در فیلمهایی که در سایت «اینترنت خاموش» بارگزاری شده توضیحاتی ارائه شده که با ادعای این سایت یعنی «کشف حقیقت» سازگاری ندارد. در توضیح همه فیلم ها این جملات آمده که «صدای شلیک میآید»، «فیلمبردار گفت شلیک کردند»، «ظاهرا گاز اشک آور پرتاب شده» و...معدودی از آنها هم تصاویری نامشخص و نامفهوم از شلیک وجود دارد که معلوم نیست شلیک گلوله جنگی بوده یا مشقی؟ در مقابل آنها چه کسانی هستند و چرا شلیکی صورت گرفته؟ بهطور مثال در توضیح فیلمهایی میگویند صدای شلیک میآید ولی مردم رفتاری عادی دارند و هیچ ترس و وحشتی وجود ندارد.
جالبتر آنکه همان سال قبل اهل رسانه چندین فیلم را بررسی کردند که اتفاقا ماجرا را برعکس نشان میداد. در یکی از فیلم ها صدای شلیک میآید ولی مردم به طرف پلیس رفته و میگوید: «از آنجا شلیک میشود»؛ یعنی دقیقا در مقابل نیروهای انتظامی افرادی در حال شلیک گلوله هستند. این فیلم را بیبیسی فارسی در همان روزها منتشر کرد و احتمالا هنوز در آرشیوش موجود باشد. فیلمهایی هم بودند که رسانههای معاند سعی به تقطیع آن داشتند تا حقیقت پنهان شود، اما باز هم مشخص است این نیروهای انتظامی نیستند که شلیک میکنند. مانند آن فیلم که صدای مسلح کردن اسلحه کمری در فیلم فیلمسازان می آید. اینجاست که میبینیم در فیلمهایی مثلا تایید شده از دم میگوید شواهدی از کشتار وجود دارد، اما هنگامی که میخواهی دقیق و علمی مستندات را ارائه دهند با یکی دو فیلم وارد میدان میشوند.
کشتار با شلیک اخبار جعلی
این نگاه غیرتخصصی و غیرحرفهای سازمان عفو بینالملل و جهتگیریهای خاص و تهوع آور رسانههای غربی را به آن جهت نمیگوییم که چهره آشکار آنها را آشکارتر کنیم و غوغا راه بیندازیم؛ چه آنکه هر انسان عاقلی با مشاهده این نوع بررسیها پی به ناشی بودن اداره کنندگان این سازمانها و رسانهها در ارائه اسناد معتبر میبرد، لکن به این جهت میگوییم که خودمان مانند آنها عمل نکنیم و یکجانبه و بدون انصاف اخبار را رصد، تحلیل و منتشر ننماییم.با تمام این احوال سکوت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و عدم گزارش دقیق از شرح ماوقع و محاکمه مقصران در هر طرف، به بازی رسانهای دشمن بها داده و مردم را به نظام و انقلاب بیاعتماد میکند. کمترین خواسته دلسوزان نظام توضیحات دقیق و شفاف مسئولین در هر امری است تا چند ده قربانی با شلیک گلوله دشمنان به چندهزار قربانی با شلیک خبرهای جعلی نرسد. عدم واکنش دقیق نیروهای اطلاعاتی و عدم بررسی و افشای دروغ دشمن توسط رسانهها آسیبهای جدی به ما وارد کرده است.
شفافیت خیر است یا شر؟
راستی چه شری از شفافیت حاصل کردهایم که اینطور از آن میترسیم؟ و چه خیری از عدم صداقت و شفافیت در برابر مردم داشتهایم که اینطور واله و شیدای آن گشتهایم. آیا لازم نمیبینیم با مردم شفاف باشیم و نگذاریم ذهن و دلشان توسط دشمن به غارت رود یا اصولا بلد نیستیم شفاف باشیم؟ شفافیتی که هرکجا آمده در مسیر نظام و انقلاب کمکحال بوده است. اصلا مسئول شفاف سازی کیست؟ چه کسی میخواهد مسئولیتی با این سطح از فایده و بهره را برای مردم و نظام برعهده بگیرد؟ چه کسی در فکر نجات مردم از حیرانی، تردید، تشویش و ترس است؟ تا کی برای عدم شفافیت میخواهیم مقاومت کنیم؟ به نظر لازم است کمی همت به خرج دهیم و با تلاش و کوشش حرکت بزرگ را رقم بزنیم تا حتی از تحلیل اشتباه و خطای دلسوزان نظام هم جلوگیری شود.
بررسی جامعه شناسانه
جامعه انسانی پیچیدهترین تشکل در عالم است. روبرو شدن با میلیونها تفکر و جهت که هر یک خود را بر حق میبینند و سعی در رسم شکل خود در دنیا دارند. در هر کشوری و در هر اتفاق بزرگ افرادی هستند که نگاههای علمی به وقایع دارند و در پرتو این نگاه از آسیب و خرابی و ضعف جلوگیری میکنند. از اتفاقات غیرمترقبه در طبیعت گرفته تا اتفاقات انسانی در جوامع باید مورد تحلیل قرارگیرد تا از ضعفها قدرت و استقامت ساخته شود. آنقدر که دانشمندان تلاش دارند خانهها سنگی و گلی خود را محکم کنند، سعی در استحکام خانه معنویشان دارند؟در کشور ما بررسیهای علمی برای آسیبهایی مانند فتنه88 و اعتراضات گرانی و بنزینی و... صورت گرفت تا از آن استقامت و پایداری ساخته شود؟ آیا اصلا در این عدم شفافیتها و عدم صداقتها کسی میتواند پژوهشی علمی بر پدیدههایی اینچنینی داشته باشد؟ اینکه بسیاری از کارشناسان و حتی مسئولان میگویند ساختار حکومت و قدرت در کشور ما اشکالاتی دارد و سیستم رفتاری ما کمی بیش از آنچه فکر میکنیم ضعیف است، نباید برای آن چاره اندیشید؟ به نظر میرسد این خواسته فقط توسط دلسوزان نظام پیگیری میشود و بقیه در خود رأیی فرورفته و فقط به فکر کار خودشان هستند.
دغدغه اصلی سازمان عفو و دوستانش
نام این سایت با مسما است. اینکه تاکید بر روی خاموشی اینترنت وجود دارد نه به خاطر مطلع نبودن از اتفاقات داخل ایران، بلکه به خاطر کوتاه شدن دست اجانب از هدایت برنامه ریزی شده آنها است. طبیعتا اگر فضای مجازی با تمام توانش در کنار نیروهای نفوذی می بود آن روزها تلفات بیشتری می دادیم. البته نگارنده عقیده دارد این امکان به مواجهه روشمندانه رسانه ها و دلسوزان نظام لطمه وارد کرد و نتوانستند آنطور که باید در اطلاع رسانی و هدایت افکار عمومی به سمت مواجهه با دسیسه دشمن و روشن کردن فضا عمل کنند و احتمالا فقدان این روشنگری تلفات مادی و معنوی بیشتری همراه داشت. اما تصمیمی که گرفته شد در آن فضا با آن امکانات و توان بود.البته ناگفته نماند، بیشتر رسانه های ما در میان مردم جایگاه خاصی ندارند. ظاهرا روزنامه، خبرگزاری و حتی کانال های خبری نمی شناسیم که مردم اخبار و هدایتگری آنان را قبول داشته باشند. شاید فقط در حد خواندن اخبار، اما اینکه رسانه ای بتواند ذهن مردم را آرام کند و آنها را از واکنش های شتاب زده دور کند، وجود ندارد. برخی چهره های مشهور که محبوبیتی در میان مردم دارند هم می توانستند کمک حال باشند که خود آنها دستپاچه شده بودند.
به هر حال اگر بخواهیم عمیق و علمی نگاه کنیم، این اتفاقات زنگ خطری برای داشته های معنوی ما است. هیچ کسی نباید اندوخته های معنوی و فرهنگی کشور را با اقدامات اشتباه و مواضع غیرکارشناسانه به خطر بیاندازد و همانطور که گفته شد این کار از دست کسی برنمی آید مگر آنکه دلسوز کشور و ملت باشد.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}