تاثیر روانی انتخابات ایالات متحده امریکا در سال‌های اخیر در کشور ما بی‌سابقه بود. از جمله دلایل آن هم امید افزایی برخی افراد برای رفتن «ترامپ» و آمدن «بایدن» بود که از همین ابتدا مشخص است این تصور هم مانند بسیار تصورات قبلی از امریکا اشتباه بوده و نوعی خانه ساختن روی آب می‌باشد. اما ترامپ چه کرد و بایدن چه در سر دارد؟
 
البته چهارسال قبل در مورد آمدن و نیامدن ترامپ هم همین بازی مختصرا در داخل کشور دیده می‌شد. آن زمان هم عده‌ای به ترامپ دل‌بسته بودند که بیاید، به تعهدات برجامی عمل کند و باعث گشایش اقتصادی بشود. اما ترامپ یک لطمه بزرگ به روند برنامه‌ریزی اقتصادی و سیاسی مسئولان در کشور زد. او مانند هرکسی مضراتی داشت در بعد اقتصادی و هم منافعی داشت در دل‌کندن از امریکا و تکیه بر توان داخل. ترامپ سیاست‌مدار نبود اما فردی اقتصادگرا و پول‌پرست بود. ترامپ از نظر اقتصادی منافعی برای مردمش داشت و از بسیاری مناظر به آنها آسیب زد. این فرد نتوانست بین اقتصاد و سیاست اجماع ایجاد کند. او فردی با رفتارهای شلخته بود، فردی بی‌تربیت و بی‌نزاکت که برای رسیدن به پول آشکارا جنایت می‌کرد؛ برعکس امثال اوباما و همین بایدن که موزیانه این کارها را انجام می‌دهند.
 

ترامپ چه کرد؟

همان‌طور که می‌دانید نظام سلطه در جهان قواعدی را طراحی کرده که در آن جنگ داخلی و خارجی، شرارت، فساد، پلیدی، خیانت در کشورها، خیانت کشورها به یکدیگر و هزاران سیستم فاسد دیگر جزو زندگی روزمره انسان‌ها شده است و سرمنشأ تمام این فسادها امریکا است. اینکه امام خمینی(ره) بدترین و کوبنده‌ترین عبارات را در مورد امریکا به کار می‌بردند به همین دلیل است. دولت‌مردان امریکا با به‌هم ریختن نظم جهان و ایجاد آشوب، فتنه و شرارت می‌خواهند منافع مادی خود را تامین کنند و مدام به اشغالگری و جنگ و ترور متوسل می‌شدند تا کشورها را به ضعف بکشانند و خودشان قدرت اول دنیا باشند. تفاوت ترامپ با رؤسای جمهوری قبلی در این بود که با جنگ نمی‌‌خواست این راه را برود. او نظم معنوی و فکری جهان را به هم ‌ریخت تا به هدفش برسد. طرحی مزورانه و مکارانه که کمتر کسی می‌توانست به آن پی ببرد.
 
جلسات مخفیانه بی‌سابقه در دولت ترامپ به مذاکرات متعدد با کشورهای جهان به ترامپ فرصت می‌داد که همه را با هم دشمن کند و آنها را به جان هم بیاندازد و در این ایجاد اختلاف همان برنامه همیشگی ایالات متحده را پیاده کند. ترامپ برعکس رفتارها و سخنانش که آشکارا بود و همه می‌فهمیدند که نمی‌فهمد در این روند موزیانه، تبادلات فکری اختلاف برانگیز را افشا نمی‌کرد تا کسی دست او را نخواند.
 
او نظم خود را برای بی‌نظم کردن دنیا داشت. از جنگ دوری می‌کرد، اما ترور بزرگترین رابط صلح در منطقه را در دستور قرار داد و انجامش داد. به عبارتی ترامپ مهره‌هایی که می‌توانند اختلافات را به دوستی و وحدت تبدیل کنند را حذف می‌کند تا کسی مانند سردار سلیمانی نتواند از این کشور به آن کشور برود تا آنها را برای مقابله با امریکا یا استقلال و استقامت متحد کند. پس کسی نمی‌تواند ترامپ را ضدجنگ و ضدسلطه‌گری قلمداد کند.
 

ترامپ و ایران

ترامپ به‌جای جنگ با ایران تحریم‌ها را افزایش داد، در فروش نفت اخلال ایجاد کرد و از همه مهمتر ایران هراسی در منطقه و جهان را گسترش داد. ترامپ برعکس دولت‌های قبل که سربازان امریکایی را به خاورمیانه می‌فرستادند و در حد مخارج نیروهایشان و بهره‌برداری‌ از چاه‌های نفت بسنده می‌کردند، زیاده خواهی زایدالوصفی راه انداخت و با گاو شیرده خواندن عربستان خرج حمایتش را بیشتر از آنچه که هست بالا ببرد به‌هیمن جهت فاکتورهای متعددی برای آنها ارسال ‌کرد.
 
برنامه ترامپ در جلوگیری از فروش نفت این بود که نفت ایران را تحریم و کشورهای جهان را از خرید آن منع کند. اگر کشوری اطاعت نکرد او را هم تحریم کند! اما مؤثرتر از تحریم بالا بردن تعرفه واردات آن کشورها به امریکا بود که این کار یعنی بالا رفتن قیمت کالاهای مثلا چینی در امریکا و جایگزینی کالاهای کره‌ای، تایوانی، اروپایی و حتی امریکایی و در پی آن از دست رفتن بازار چین. کدام کشور می‌خواهد این بلا را تحمل کند؟ با همین روش می‌خواست فروش نفت ما را به صفر برساند. البته موفقیت‌هایی هم داشت و شکست‌هایی که اشاره خواهیم کرد.
 

ترامپ راه ورود به امریکا را هم بست تا مسافران به ایران را از توفیق دیدار مجدد ایالات متحده محروم ‌کند و سرمایه‌گذاران و تاجران را فراری دهد. با این روش بسیاری از تاجران و شرکت‌های فعال در ایران را تعطیل کرد. البته ترامپ می‌دانست ایران بدلی به‌کار می‌گیرد و مثلا می‌تواند مهر ورود و خروج در پاسپورت مسافران خارجی نزند. اما این کار آسیب‌های جدی امنیتی برای ایران داشت و خود امتیازی برای ناامن کردن ایران توسط دشمنان بود.
ترامپ با خارج شدن از برجام هر تعهدی را از روی دوش خود برداشت. او بدون آنکه متعهد به اجرای تعهدات برجامی باشد با روش‌هایی که گفته شد از اجرای آن توسط اروپا هم جلوگیری کرد. البته این خروج برای اروپا هم بد نشد، چون آنها چندان مایل به همکاری برجامی با ایران نبودند.
 
ترامپ در ادامه برنامه خودش و در پی همان مذاکرات متعدد مخفیانه و با ایران هراسی کشور عربی را به صلح با رژیم غاصب صهیونیستی ترغیب کرد و امتیازاتی هم برای آنان قائل شد. مثلا چرا نتواند امارات، بحرین و عربستان را میان ماندن در خلیج فارس با پولی چندین برابر پول فعلی و ارتباط با رژیم غاصب مخیر کند؟ طبیعتا این کشورها گزینه دوم را انتخاب می‌کنند. ضمن آنکه بارها تاکید کرد اگر می‌خواهید ایران به شما آسیب نزند باید با رژیم صهیونیستی توافق کنید.
 
چرا اعراب باید به خواسته‌های او تن بدهند؟ مشخص است، اگر تا قبل از ترامپ بسته شدن تنگه هرمز برای امریکا خطرناک بود، با آمدن او و باز شدن چاه‌های نفت امریکا، فقط کشورهای عربی در فروش و دیگر کشورها در خرید نفت هراس داشتند. پس لزومی ندارد به چند پاپاسی عربستان و دیگر کشورهای عربی دل خوش کند. حالا اگر بخواهند بماند باید پول بیشتری بدهند! چون رها کردن ایران هیچ ضرری برای امریکا که در آن‌طرف دنیاست ندارد و رفتنش وحشتی است برای کشورهای عربی. این استدلال ترامپ پول‌های کلانی را راهی امریکا کرد که توانست وضعیت اقتصادی مطلوبی در امریکا ایجاد کند که البته پایدار نبود.  
 
ترامپ با جدیت به دنبال تضعیف ایران از نظر اقتصادی و سیاسی بود. اگر می‌توانست نمی‌گذاشت یک دلار به داخل ایران راه پیدا کند. او در هر موضوعی می‌خواست دست ایران را خالی بگذارد. در مبارزه با داعش خود را جلو انداخت تا بگوید ما بودیم که حساب داعش را رسیدیم نه ایران و دامنه نفوذ آن. با این برنامه قصد داشت قدرت معنوی ایران را هم از بین ببرد. مطمئنا دشمنی‌اش با سردار شهید سلیمانی به همین موضوع برمی‌گشت. او در این رقابت قهرمان مبارزه با داعش و نابود کننده‌اش شد، نه ترامپ.
 

ترامپ و جهان

ترامپ برنامه‌های زیادی برای کشورش داشت اما به‌دلیل اینکه می‌خواست فقط خودش قهرمانی موفقیت‌های ذهنی‌اش شود کسی را در کنار خود تحمل نمی‌کرد. اما مشکل ترامپ تنها این نبود، بلکه او بارفتارهایش در حال منزوی کردن ایالات متحده بود. چیزی که دیگر مقامات امریکایی آن را نمی‌خواستند. ترامپ به زعم خودش باید امریکا را از حضور افراد غیر سودمند، پابرهنه‌ها و دردسر سازان خالی می‌کرد. پس با شهروندان کشورهای عقب نگه داشته شده درافتاد و دیواری نامرئی میان امریکا و آنان کشید. البته برای کشیدن دیوار مرئی میان امریکا و مکزیک دچار مشکل شد و پارلمان امریکا در این خصوص با او جدال زیادی داشت. بهداشت جهانی انجام داد.
 
بزرگان امریکا، این رفتار ترامپ را تنزل جایگاه ایالات متحده می‌دانستند و به شدت با او می‌جنگیدند تا ترامپ امریکا را به جزیره‌ای محصور شده توسط همین دیوارهای مرئی و نامرئی تبدیل نکند. در صورتی‌که ترامپ ابرقدرت بودن را در ازای پول بیشتر و اطاعت بیشتر از کشورهای جهان می‌خواست. او در ازای کمترین پول بیشترین اطاعت را می‌خواست، اصراری هم به حمایت سازمان‌های بین المللی در خود احساس نمی‌کرد، از خرج کردن‌های بیهوده دوری می‌کرد و نمی‌خواست در مقابل پول کم خدمات بدهد.
 
به‌طور مثال همان اول و در مناظرات بر شیوه درآمدزایی دموکرات‌ها که جنگ و کشتار بود به شدت حمله کرد. رفاقت مثال زدنی ترامپ و نتانیاهو هم قابل انکار نیست. او خدمات بدون منتی برای رژیم صهیونیستی داشت. ترامپ سفارت خود را از تل‌آویو به بیت‌المقدس منتقل کرد. کمک مالی به سازمان ملل برای حمایت از آوارگان فلسطینی را قطع کرد و در گام سوم، بلندی‌های جولان را تحت حاکمیت اسرائیل به رسمیت شناخت و همان‌طور که گفته شد کشورهای عربی را یک به یک به معامله با رژیم غاصب فرستاد.  
 
خصوصیت منحصر به فرد ترامپ این بود که با کشورهای جهان دوست بود ولی هم‌زمان با گروه‌های مخالف کشورها رابطه داشت. او این کار را زرنگی می‌دانست و کشورهای جهان آن را خیانت معنا می‌کردند. برای این کار از رشوه و شنود تلفن رؤسای جمهور کشورهای دیگر گرفته تا مذاکره مستقیم با گروه‌های مخالف و تندرو و تکفیری را در برنامه داشت. ترامپ دوست خوبی برای کسی نبود، اما دشمن بسیار خوبی بود و به همین دلیل چهره‌ای وحشتناک از خود نشان داد.
 
ترامپ هر کسی را که در سر راه خود می‌دید را با روش‌های مختلف تضعیف می‌کرد تا توان مخالف و برخواستن بر علیه او را نداشته باشد و اگر نفعی در او می‌دید رهایش نمی‌کرد. ترامپ منتقد جنگ سرد با کره شمالی بود و آن را امری بیهوده و خرج تراش می‌دانست. اما صفت خیانتکارانه‌اش قدرت مانور او را می‌گرفت. او با همین روحیه با کشورهای اروپایی برخورد می‌کرد و این‌کار سرانِ کشورهای اروپایی را زجر می‌داد. ترامپ با همه کشورها، افراد، سیستم‌ها سازمان‌ها، نهادها، پیمان‌نامه‌ها و معاهدات همین رفتار را داشت و تا حس می‌کرد منفعت و اطاعت کمی از آنها دارد فورا دورشان می‌انداخت.

 

بداقبالی‌های ترامپ

رئیس جمهور امریکا اما بدشانسی‌هایی هم آورد که مهترین آن عدم همراهی کامل اروپا با او بود. اگر او می‌توانست کشورهای اروپایی را با خود همراه کند جهان را به تسخیر خود درمی‌آورد. مثلا کشورهای مخالف را تحریم می‌کرد و اگر کسی با آن کشور ارتباط می‌گرفت با هماهنگی اروپا او را به خاک سیاه می‌نشاند. شاید بپرسید چرا اروپا همکاری نکرد؟ پاسخ واضح است، اولا او دوست خائنی بود؛ دوما اروپا امریکایی با قدرت مطلقه و افسانه‌‌ای را به ضرر خودشان می‌داند. زیرا هرچه که قدرت امریکا بیشتر شود، راحت‌تر می‌تواند کشورهای کوچک اروپایی را به زمین گرم بزند.
 
همان‌طور که گفته شد ترامپ دچار مشکلاتی شد که نتوانست برنامه‌های خود را پیاده کند. ورود کرونا، گاف‌های متعددی که خودش داشت، عدم همراهی اروپا، مخالفت عدم همراهی پارلمان امریکا در بسیاری از برنامه‌هایش، مشکلات داخلی رژیم صهیونیستی و سرگرم شدن نتانیاهو، فنون بدلی که ایران در مقابلش داشت و استقامتی که به خرج  می‌داد، عادت دموکرات‌ها به نظم قبلی، نداشتن وجهه‌ای آبرومند و محترم، کشته شدن جرج فلوید و اعتراضات گسترده در امریکا و... از مشکلات اصلی ترامپ برای ایجاد امپراتوری امریکا بود.
 
آنچه مسلم است، همه کشورها، از جمله اروپا منتظر بودند که ترامپ برود، زیرا او همه چیز را برای خود می‌خواست و این برای کشورهای جهان غیرقابل تحمل بود. هرچند او اعتقاد دارد با این روش می‌تواند امریکا را به ثروت و عظمت برساند، ولی امکان داشت اخلاق تند و لهجه صریحش کبریتی ‌شود بر آبروی پوشالی امریکا... ترامپ می‌خواهد تا آخرین لحظه حضورش در مسند ریاست جمهوری ایالات متحده برای اثبات درست بودن روشش تلاش کند. مثلا در روزهای گذشته دامادش کوشنر را به عربستان فرستاد تا آسمانش را به روی قطر باز کند و با این کار 100میلیون دلار از درآمد ایران کم کند.
 
دموکرات‌ها اهل انزوا نیستند، پس باید با ترامپ مقابله می‌کردند و این نقطه ضعفش را برجسته می‌کردند. اگر دموکرات‌ها اهداف ترامپ را نقد می‌کردند رای نمی‌آوردند، پس به طرف نقد روش او رفتند. همچنین سعی کردند با آبروی ترامپ بازی کنند و او را از چشم مردم امریکا بیاندازند. به‌همین دلیل او را سگ دست‌آموز پوتین خواندند. ترامپ از اینکه دموکرات‌ها روشش در مطیع کردن دنیا را قبول نداشتند عصبانی می‌شد و پرخاشش در حین مناظره به همین دلیل بود.
 
شاید بسیاری از کارهای ترامپ در طول این چهارسال را از قلم انداخته باشیم، اما در معرفی روش او و برنامه او شکی نداریم. پس اینکه می‌گوییم اگر ترامپ می‌ماند همه را برده خود می‌کرد و بدترین آسیب‌ها را به جهان می‌زد، بی‌راه نگفته‌ایم. جالب آنکه خواسته دموکرات‌ها نیز برده کردن جهان است، اما آنها می‌خواهند پلیس خوب باشند. آنچه فعلا باید در دستور کار ما باشد نحوه دفع حمله‌های بایدن است. زیرا او با نگاه به برخی روش‌های ترامپ در حال رفتن در همین راه است و همان‌طور که گفتیم با حلیه و مکر و در نهایت ریاکاری. بایدن در جدیدترین اظهارات خود مدعی شد: «ایران می‌داند که آمریکا همیشه گزینه بازگردانی تحریم‌ها را دارد. اگر ایران به یک بمب هسته‌ای دست پیدا کند فشار زیادی بر سعودی‌ها، ترکیه، مصر و دیگران اعمال می‌کند.» این سخن به زبان ساده یعنی کشورهای ترکیه و مصر و عربستان اگر امنیت می‌خواهید باید خرج کنید و همراه ما باشید.
 
مسلما بایدن از ترامپیست شدن فرار می‌کند تا وجهه خود را از دست ندهد. او روشش را برخلاف ترامپ بر رفاقت می‌چیند و در همان رفاقت خیانت می‌کند، پس روش مواجه با او باید متفاوت باشد. نکته‌ جالب این است که ترامپ با این حجم از تکبر و غرور و تبحر در فشار به ایران و مخالفانش در جهان، برای مذاکره با ایران التماس می‌کرد، زیرا یک نفر در ایران توانسته بود با سیاست‌ورزی و عقلانیتی مثال زدنی این فرد شرور را رام خود کند، پوزه‌اش را به خاک بمالد، حقیر و تحقیرش کند، اوضاع داخل و خارج ایران را کنترل نماید، از افراط و تفریط جلوگیری کند و خط بطلانی بر نقشه‌های ترامپ و تیمش بکشد. نام این فرد سیدعلی است...