انتخابات ریاست جمهوری آینده با چالش‌های گوناگونی مواجه است که باید آن را زیر ذره‌بین قرار داد. مشارکت مردم، چگونگی پاسخ‌گویی به نارضایتی‌ها، ائتلاف و حضور احزاب‌ و... از جمله این چالش‌ها هستند.
 
در این میان اظهارات متفاوتی در مورد انتخابات1400 مطرح می‌شود و هر کسی از ظن خود نسبت به حضور جریان‌های سیاسی، نظامیان و رویکرد حاکمیت نسبت به انتخابات1400 مطالبی را مطرح می‌کند. این در حالی است که جریان اصلاح‌طلب و اعتدالی در دو رفتار ناهمسو، یا بر گزینه ائتلافی تأکید داشته و یا در نهایت از جلساتی سخن می‌گویند که در آن بنابر انتخاب یک گزینه حزبی است.
 
اگرچه سخن گفتن از مهم‌ترین واقعه سیاسی سال1400 آن هم در این زمان کمی ناپخته به نظر می‌رسد، اما شواهد نشان می‌دهد تا امروز وضعیت در جبهه جریان میانه و چپ آن‌چنان یک‌پارچه نیست. در این میان «محمدجواد حق‌شناس» عضو حزب اعتماد ملی در مصاحبه با شرق، نسبت به روند تصمیم‌گیری در جریان اصلاحات گفت: «روند گزینش کاندیدای اختصاصی، زمان‌بر است. قرار است گفتگوها درون حزب و در بخش‌های استانی با تأمل شکل بگیرد؛ در ‌عین حال نامزدها در فضای جریان درون اصلاحات هم روشن‌تر شوند. البته فضای کلان سیاست‌گذاری کشور و نگاه حاکمیت به امر انتخابات بسیار حائز اهمیت است؛ در  ‌صورتی که این سیاست‌ها روشن شود، دفتر سیاسی حزب اعتماد ملی وارد شور و مشورت می‌شود و نتیجه آن را در مرحله بعدی ارائه می‌کند و در نهایت کاندیدای نهایی از میان افرادی که در درون حزب اعلام آمادگی کردند، مشخص می‌شوند. در حزب اعتماد ملی نزدیک به 10چهره شاخص وجود دارند که در تراز افرادی هستند که خود را برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری در گروه‌های مختلف معرفی می‌کنند. نظرهایی درباره آقایان «الیاس حضرتی» و «محمدعلی افشانی» در حزب وجود دارد، اما این موضوع در هفته‌های آینده جمع‌بندی می‌شود. درباره آقای «سلطانی‌فر» هم ایشان چند سالی هست که دیگر با حزب، مراوده‌ای ندارد. گلایه‌های اصلاح‌طلبان از دولت روحانی در جای خود باقی است، اما آنهایی که می‌خواهند همه تقصیرها را گردن دولت و انتخاب اصلا‌ح‌طلبان بیندازند، خرد جمعی و شعور مردم را دست‌ کم گرفته‌اند. بنابراین، شاید برآیند شرایط سیاسی کشور در چند سال گذشته و مقاومت‌های روزافزون در مقابل اصلاح‌طلبی و تلاش‌های عجیب‌ و ‌غریب برای حذف اصلاح‌طلبان و موانع فراقانونی، حضور اصلاح‌طلبان در عرصه سیاسی را دشوار کرده باشد، اما پیچیدگی و انسداد سیاسی، نه ناشی از عملکرد روحانی است و نه ‌تنها برای اصلاح‌طلبان. اتفاقا ممکن است درست در بزنگاه انتخابات، شاهد آن باشیم که باز هم روحیه خستگی‌ناپذیر اصلاح‌طلبان و پشتوانه رأی مردم، حماسه‌ای دیگر را رقم بزند».
 
«فائزه هاشمی ‌رفسنجانی» در گفتگوی اخیر خود با «خبرآنلاین» گفته: «کارگزارانی که چندین سال است در جریان اصلاحات تصمیم‌گیر مؤثری نیستند، چگونه می‌خواهند نقش پدرسالاری را ایفا کنند. با این نظر موافق نیستم. درست است که وزرا یا معاونان بابا این حزب را تأسیس کردند و شعارها و اهداف حزب کارگزاران از تفکرات توسعه‌ای بابا بود، ولی به خاطر ندارم که بابا به آنها گفته باشد این کار را کنید یا نکنید، مگر اینکه خودشان مشورت می‌کردند و بابا هم نظر خودش را می‌گفت؛ این‌طور نبود که این حزب توسط بابا هدایت شود... اینکه کارگزاران نقش پدرسالارانه را در جریان اصلاحات بازی می‌کنند، درست نیست. جریانی که پدرسالار است حزب اتحاد ملت است که نزدیک‌ترین به آقای «خاتمی» است. جریان اصلاحات را آقای خاتمی رهبری می‌کند و ایشان هم بیشتر تحت تأثیر نظرات و افکار این حزب است. مواردی بوده که کارگزاران با آقای خاتمی در موضوعی بحث کرده‌اند، پیشنهاد دیگری داده‌اند اما ایشان بدون منطق آن را قبول نکرده یا منطق ضعیفی داشته که قابل قبول نبوده است. به‌ نظرم این‌گونه که می‌گویید نیست».
 
این در حالی بود که روزنامه شرق در روز 11آذرماه، در واکنشی تند نسبت به اظهارات فائزه هاشمی، سخنان وی را خلاف واقعیت دانسته و با بازنشر برخی اظهارات سران حزب کارگزاران، سعی بر آن داشته تا تعریف دیگری از «پدرسالاری احزاب در میان اصلاحات» را به وجود آورد.
 
شرق نوشت: «اختلاف دو طیف راست و چپ اصلاحات امر جدیدی نیست و اوج این تفاوت دیدگاه‌ها را می‌توان در زمانی جست که تازه دولت اول محمد خاتمی روی کار آمده و حزب مشارکت شکل گرفته بود.»
 
 بالا رفتن اختلافات در آن زمان تا حدی بود که نیروهای طیف چپ در کتاب‌ها، سخنرانی‌ها و مقالات خود به شکلی بی‌سابقه علیه اکبر هاشمی‌ رفسنجانی می‌تاختند و او را «عالیجناب سرخ‌پوش» یا «پدرخوانده» خطاب می‌کردند. رفته‌رفته و با تغییر فضای سیاسی کشور، این دو طیف اگر نه به‌طور کامل از نظر تئوریک اما دست کم از نظر سیاسی به یکدیگر نزدیک شدند و بعد از آخرین ضربه اختلافات که ناکامی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری به ‌دلیل عدم اجماع بر یک نامزد واحد و روی کارآمدن «محمود احمدی‌نژاد» بود، سعی کردند تا حد ممکن از مناقشات بپرهیزند و به هم نزدیک شوند.
 
مواضع هاشمی رفسنجانی، چه قبل و چه بعد از انتخابات88، او را به‌عنوان شخصیتی کاملا اصلاح‌طلب، به اصلاح‌طلبان و البته به مردم معرفی کرد. اوج این نزدیکی در سال92 مشاهده شد؛ وقتی هاشمی‌ نامزد مورد حمایت همه اصلاح‌طلبان بود و هیچ بحثی بر سر اینکه او باید رئیس‌جمهور شود، وجود نداشت تا آنکه شورای نگهبان او را رد صلاحیت کرد.
 
پس از رد صلاحیت هاشمی، اصلاح‌طلبان باید میان «روحانی» و «عارف» یکی را انتخاب می‌کردند که گویا تمایل طیف سنتی اصلاحات حمایت از عارف بود و کارگزاران و شخص هاشمی اصرار بر روحانی داشتند. به گفته «ابراهیم اصغرزاده»، اصلاح‌طلبان به خواسته هاشمی تن دادند و از روحانی حمایت کردند.
 
او درباره این موضوع، سال گذشته به روزنامه «شرق» گفت: «آقای هاشمی در انتخابات سال92 نقش مهمی ایفا کرد. او توانست سرمایه اجتماعی بالایی را به انتخابات تزریق کند و بعد از رد‌صلاحیتش از جانب شورای نگهبان، این سرمایه اجتماعی را در مذاکره با اصلاح‌طلبان روی میز گذاشت و اصرار کرد که فقط باید از روحانی حمایت کرد و زیر بار حمایت از عارف نرفت. در واقع اصلاح‌طلبان با آقای هاشمی ائتلاف کردند، نه با آقای روحانی. تصوری هم که اصلاح‌طلبان از وضعیت سیاسی آن زمان داشتند، این بود که مشکل اصلی کشور پرونده هسته‌ای است و به دلیل آنکه آقای روحانی سابقه خوبی در این عرصه داشت، به نظر می‌رسید که می‌تواند پرونده هسته‌ای را به خوبی پیش ببرد. به دلیل این موارد اصلاح‌طلبان از آقای روحانی حمایت کردند».
 
در تمام این سال‌ها یعنی از سال92 تاکنون، آرام‌آرام طیف چپ اصلاحات، گاهی به آرامی و گاهی به تندی به سیاست‌های دولت روحانی انتقاد می‌کردند، اما کارگزاران تا همین اواخر مدافع عملکرد روحانی بودند و اخیراً که انتقادهای عمومی به‌شدت افزایش یافت، قدری ادبیات انتقادی در مواجهه با دولت در پیش گرفتند؛ یعنی در این قریب به هشت ‌سال هم گرچه اختلاف نظر بسیار زیادی میان این دو طیف وجود نداشت، اما به هر حال نوع نگاه ایشان به دولت روحانی متفاوت بود. علاوه بر این، در بحث‌های انتخاباتی، نیروهای چپ کارگزاران را متهم می‌کردند که همیشه تمایل دارند نقش پدرسالاری را ایفا کند. ‌همه این سخنان گویا، حکایت از آن دارد که حالا و پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری1400 باز هم اختلافات کهنه سر باز کرده است، البته نه به‌شدت سابق؛ اما به هر حال میزانی از آن را مشاهده می‌کنیم که شاید وجود چنین اختلافاتی تا انتخابات ریاست‌جمهوری بر اساس تجربه تاریخی چندان به نفع اصلاح‌طلبان نباشد».
 
این در حالی بود که روزنامه شرق در روز 11آذرماه، در واکنشی تند نسبت به اظهارات فائزه هاشمی، سخنان وی را خلاف واقعیت دانسته و با بازنشر برخی اظهارات سران حزب کارگزاران سعی بر آن داشته تا تعریف دیگری از «پدرسالاری احزاب در میان اصلاحات» را به وجود آورد.
 
کارگزارانی‌ها به عنوان طیفی جدا شده از جناح راست سنتی، در جریان هفتمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در سال76، برای ممانعت از پیروزی راست‌گرایان، به رغم اختلافات فکری خود با جناح چپ، از خاتمی حمایت کردند. پس از پیروزی خاتمی، به مرور اختلافات فکری و بنیادین میان دو طیف فکری راست مدرن و چپ مدرن (کارگزاران و جبهه مشارکت) بروز پیدا کرد.
 
در جریان رقابت‌های انتخاباتی مجلس ششم، محوریت‌خواهی جبهه مشارکت در ائتلاف گروه‌های 16گانه «جبهه دوم خرداد» مورد انتقاد و نارضایتی کارگزاران قرار گرفت. به این ترتیب کارگزاران در کنار جناح راست سنتی (هریک با اهدافی متفاوت) از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات حمایت کردند. نتیجه انتخابات مجلس ششم، اکثریت نمایندگان جبهه مشارکت را راهی مجلس کرد.
 
کارگزاران در این دوره با کسب حدود 14درصد از آرا، توانستند 42نامزد خود را بر کرسی نمایندگی بنشانند. این اختلافات، بار دیگر در دهه90 سر برآورد. با پایان انتخابات96، انتقادهای گسترده‌ای از سوی برخی تشکل‌های اصلاح طلب به ساز و کار تصمیم‌گیری شورای عالی سیاستگذاری مطرح شد. حزب کارگزاران سازندگی هم از جمله احزابی بود که به حضور شخصیت‌های غیر حقوقی به‌ویژه اعضای حزب «اتحاد ملت» در شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان انتقاد کرد.
 
حزب اتحاد ملت را برخی اعضای حزب منحل شده «جبهه مشارکت» در سال92 تشکیل دادند. از دید ناظران، نزدیکی اعضای این تشکل به رئیس دولت اصلاحات، موجب شده بود آنان در ائتلاف از سهم بیشتری برخوردار باشند. شکل‌گیری تشکیلاتی موازی شورای سیاست‌گذاری با نام «ائتلاف ۱+۲۱ اصلاح‌طلبان» شامل حدود 17گروه و حزب سیاسی برای ارائه فهرستی مجزا از فهرست شورای عالی برای انتخابات شوراها در سال96، ناشی از همین رویکرد انتقادی به ساز و کار جمعی اصلاح‌طلبان و وزن بیشتر جریان چپ اصلاح‌طلبی در آن بود. اکنون در سایه تضعیف نهادهای جمعی و انتقاد از عملکرد آنها در جریان انتخابات‌های گذشته، امکان بروز اختلاف درون‌جریانی میان اصلاح‌طلبان وجود دارد.