مکتبی بودن و مکتبی ماندن حاج قاسم
دین مبین اسلام آنقدر که در جنبه‌های فردی دستورات مراقبتی دارد، در جنبه‌های اجتماعی هم دستوراتی دارد که نگاه عمیق آن به اهمیت اخلاق در جامعه را نشان می‌دهد. طبیعی است که این رویه اسلام مخالفانی داشته باشد، کمااینکه از صدر اسلام تاکنون این مخالفان با تمام توان و به کارگیری جدیدترین ابزار با نگاه اسلام به «جامعه» و «اخلاق اجتماعی» حمله کرده‌اند.

متاسفانه دشمنان اسلام برای جنگیدن با اسلام بیشتر تلاش می‌کنند تا پیروان اسلام برای کمک به اسلام! تلاش و عدم تلاشی که مورد اشاره امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در نهج البلاغه است. ایشان در مورد شامیان می‌فرمایند: «یَا عَجَباً عَجَباً -وَ اللهِ- یُمِیتُ القَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنِ اجْتِمَاعِ هؤُلاَءِ القَوْمِ عَلَى بَاطِلِهمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ!» آنها در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، این گونه پراکنده و متفرّق!»(1) خداوند با تاکید بر همین عمل است که در جای‌جای قرآن می‌فرماید: «إنَّ الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ»؛ کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و نیز به عبادات جمعی اصرار دارد و حتی ملاک تشخیص افراد مومن و صالح را شرکت در همین عبادات جمعی می‌داند.

یعنی مسلمانان باید در عبادات و مناسک جمعی حضور پیدا کنند که وقتی می‌خواهیم در مورد آنها تحقیق کنیم و یا حتی ذکر خیر آنها را داشته باشیم و به مؤمن بودن او در حیات و در زمان وفات شهادت دهیم، به همین حضور استناد کنیم. البته عملی که از حقیقت ایمان فردی برخواسته مدنظر اسلام قرار دارد. «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ»؛ ای پیامبر بگو! هر انسانی براساس ساختار وجودی خود، عمل می کند.‌(2) پس منظور کسی نیست که نفاق به خرج می‌دهد و سعی در استفاده‌های سوء از رفتارهای دینی دارد. به عبارتی ما به دیدن ظاهر افراد باید بسنده کنیم، اما نباید فریب بخوریم و نباید ساده لوح باشیم.

باتوجه به این رویه اسلام، ما کسانی را که هم در زندگی شخصی و هم در زندگی اجتماعی «دین‌مدار و اخلاق‌گرا» هستند را «اهل مکتب» یا «مکتبی» می‌نامیم. آیت‌ا... شیخ مجتبی تهرانی(ره) در معرفی انسان مکتبی می‌فرماید: «انسان مکتبی یعنی انسانی که در رابطه با مذهب و دینش غیرت داشته باشد، بی‌غیرت نباشد. به چنین شخصی مکتبی می‌گویند. مکتبی یعنی کسی که در رابطه با مکتبش، چه در اعمال شخصی و چه در اعمال اجتماعی به تعهداتش عمل کند. اعمال واجب را انجام بدهد و حرام را ترک کند. برخوردش با افراد در جامعه‌اش، برخوردی مکتبی باشد، یعنی در بعد دینی‌اش غیرت‌مند باشد، نه بی‌تفاوت که چشم‌پوشی کند.»(3)


«غیرت» فضیلتی اخلاقی که انسان را به دفاع از ناموس و خانواده، دین و آیین و همچنین مال و وطن وا می‌دارد. بر اساس روایات، غیرت‌مندی از صفات خداوند است. علمای اخلاق نیز غیرت را چنین تعریف کرده اند: «غیرت و حمیّت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه که حفظش ضروری است». ملااحمد نراقی(ره) در کتاب «معراج‌السعادة» می‌گوید: «مؤمنان نباید از خانواده خود غافل باشند و درباره امری که عاقبت آن به فساد منجر می‌شود، نباید اهمال کنند.» ایشان «اجرای امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با بدعت در دین را از مصادیق غیرت دانسته است.»

آیت الله حسین مظاهری، علاوه بر غیرت شخصی موارد دیگری را ذکر می‌کند از جمله: «غیرت عمومی و اجتماعی... غیرت وطن و سرزمین، به معنای دوست داشتن وطن و تلاش برای رشد آن و غیرت دینی به معنای دفاع از حریم اسلام. کسی که مکتبی است و دغدغه دین و وطن خود را دارد نمی‌تواند در مقابل هجمه‌ها ساکت بماند، او برای حفظ و تعالی جایگاه دین و دستورات مکتبش و سعادت وطنش تلاش و جهاد می‌کند و حاضر است جان خود را در این مسیر بدهد.

پس در کنار غیرت فردی، خانوادگی و دینی غیرت وطنی هم داریم و به آن «غیرت ملّی» می‌گویند که از تمامیت ارضی کشورش همانند چشمان خود مراقبت می‌کند. گفته شد این غیرت صفتی خدایی است؛ به همین مناسبت پیامبرخدا(صلوات الله علیه و آله) می‌فرمایند: «هیچ‌کس غیرت‌مندتر از خدا نیست، از همین روست که زشت کار‌ی‌ها را، چه آشکار و چه نهان، حرام کرده است.»

غیرت دینی و ملی انسان را به قیام برعلیه دشمنان و مهاجمان به دینی و کشور وادار می‌کند. اسلام این قیام کنندگان را مجاهدان در راه خدا می‌داند که اهل مکتب هستند و مکتبی عمل می‌کنند و در جبهه‌های مختلف از مرزهای دین و وطن دفاع می‌کنند. خداوند جایگاه رفیعی به آنان داده است و عزیزشان دانسته است. ارزش آنان با شهادت بیشتر شده و خونشان باعث قوام مکتب است.


آنها شوق رسیدن به خداوند دارند و در این راه آرامشی عجیب وجودشان را فرا گرفته است. خدواند خطاب به آنها می‌فرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً»؛ ای جان آرامش یافته و ای نفس به اطمینان رسیده، به سوی پروردگارت با رضا و خشنودی دوسویه بازگرد.(4) این صفات را فردی مکتبی مانند «سردار شهید قاسم سلیمانی» دارا بود و به همین دلیل رهبر انقلاب می‌فرماید: «ایشان در طراز یک مکتبی ظاهر شده است.»

یک عمر تلاش برای یک عنایت خاص
اما مکتبی شدن هم «توفیق» می خواهد. توفیقی از جانب حضرت حق(جل و علا) و بر حسب رفتارها، گفتارها، نیتها و حرکت ها اعطا می شود. همه انسان‌ها رسیدن به سعادت در دنیا و آخرت را از خداوند طلب می‌کنند و فقط او را در رسیدن به نیت‌های پاکشان کمک و پشتیبان خود می‌بینند. این درخواست را طلب توفیق می‌نامیم، یعنی خداوند رسیدن به مراتبی از کمالات معنوی را برای ما میسر و آسان کند. در قرآن کریم و در روایات اسباب توفیق و عدم توفیق بیان شده است که همه آنها را می‌توانیم در اطاعت و عدم اطاعت خدا جمع کنیم.

اما اهل لغت توفیق را به معنای (موافق گردانیدن اسباب) می‌دانند و در اصطلاح توفیق یعنی اینکه خداوند مقدمات وصول به مقصود را برای بنده‌اش فراهم کند و سلب توفیق از میان رفتن این اسباب است. آسان شدن به اراده خدا «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى» و سخت شدن رسیدن به آن «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» می‌باشد؛ توفق مانند بسیاری از آداب دینی مراتبی دارد و به دسته‌های مختلف تقسیم می‌شود.

در تمام رفتارهای مثبتی که انسان در طول عمر خود انجام می‌دهند یک توفیق عمومی از جانب خداوند وجود دارد، اما برای برخی اعمال باید مقدماتی را رعایت کنیم تا خداوند رسیدن به آن را برای ما آسان بگرداند. قسمت دوم توفیقات خاص یا اختصاصی نام دارد.

عبدالله‌بن‌فضل هاشمی می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی سخن خدای عزّوجلّ: «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ» پرسیدم ایشان فرمود که: «هر وقت بنده‌ای اوامر و فرامین الهی را انجام داده و اطاعت نماید، آن کار او مطابق فرمان خداوند متعال است و در این صورت است که چنین بنده‌ای «موفق» (توفیق یافته) نامیده می‌شود و هر زمانی که چنین بنده‌ای بخواهد معصیت و گناهی مرتکب شود، پروردگار متعال میان او و آن معصیت‌ها مانعی ایجاد کرده و آن بنده نیز مرتکب گناه نمی‌شود و آن را ترک می‌کند و بنده با توفیق الهی موفق به ترک گناه می‌گردد و هر وقتی که خداوند میان بنده و انجام معاصی مانعی ایجاد نکند و بنده را به حال خود واگذار کند تا آن را مرتکب گردد، در این صورت خداوند وی را یاری نکرده و او را نصرت نداده و توفیق را نیز نصیب او نگردانیده است.»(5)


در توفیقات خاص آنچه بیشتر اهمیت دارد نیت قلبی انسان‌ها است. شاید انسان‌هایی باشند که در صحنه‌ای قرار بگیرند و ریاکارانه رفتاری را انجام بدهند، اما خداوند از نیت آنها خبر دارد و توفیق رشد را به آنها نمی‌دهد. در سوره آل‌عمران آیه۱۶۰ آمده: «اگر خداوند شما را یارى ‌کند، هیچ‌کس بر شما غلبه نخواهد ‌کرد و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى ‌کند؟! و مؤمنان باید، تنها بر خداوند توکّل کنند.» این توفیق از جانب خداوند باید در تمام لحظات زندگی وجود داشته باشد و نمی‌شود انسان لحظه‌ای بدون یاری خداوند زندگی کند.

اما توفیقات خاص که نصیب بندگان پارسا و نیکوکار می‌شود در زندگی شاید یک یا چندبار اتفاق بیوفتد. برخی بندگان خدا در طول زندگی خود روندی را پیش می‌گیرند که به توفیقی عالی منتهی شود. گرچه آنها مدام در حال کمک گرفتن از خدا هستند، اما هدفی بزرگ نیز در سر دارند که برای رسیدن به آن مدام در حال تلاش هستند. توفیقات خاص زمینه هایی هم دارد از جمله زمینه‌هایی که باید فراهم گردد عبارتند از: «توبه، توکل، دعا، عبادت، قصد اصلاح، هجرت و...» که خداوند پس از هر یک از این اعمال وعده‌هایی به بندگان داده است.

یعنی این رفتارها مقدمه یک توفیق خاص می‌شوند. یکی از این اعمال «جهاد» می‌باشد، خداوند در آیات متعددی از قرآن در مورد جهاد گفته است و آن را مخصوص بهترین بندگان می‌داند. با بررسی این آیه می‌بینیم خداوند به جهادگران وعده‌ای داده است و فرموده: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»؛ آنان که در (راه) ما (به جان و مال) تلاش و کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم و همیشه خدا یار نیکوکاران است.»

این معرفت چیست که خداوند وعده آن را داده است؟ «سُبُلَنَا» یعنی راه‌های منتهی به خودمان. یعنی راه‌های حرکت و سیر به سوی خدا و وصول به رضایت خدا؛ هرکسی این وصول و رسیدن به رضایت خدا را طوری خاص معنا می‌کند، اما هنگامی که به روایات اهل بیت(علیه السلام) مراجعه می‌کنیم می‌بینیم، تنها راه رسیدن به وصال خداوند «شهادت» است. امام جعفرصادق(علیه السلام) می‌فرمایند: «تنها با شهادت و ریختن خون بنده است که او به وصال (معبود و) محبوب خود خواهد رسید.»(6) شهادت بالاترین سعادت و عمل نیک است.

پیامبرگرامی اسلام(صلوات الله علیه و آله) می‌فرمایند: «هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد، مگر شهادت در راه خدا که نیکوتر عملی از آن وجود ندارد.»(7) آنانکه به فیض شهادت نائل می‌شوند تمام عمر خود در حال تلاش هستند برای رسیدن به توفیق شهادت؛ چه آنکه در روایات دستور به طلب هر روزه آن شده است. حضرت علی(علیه السلام) در جنگ صفین مداوم دعا می‌کرد که: «خدایا به ما توفیق شهادت را عطا کن»(8) و دعای هر روز ما باید اللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل تعالی فرجه الشریف) باشد.

پینوشت:
(1) نهج البلاغه، خ27   
(2) اسراء84    
(3) اخلاق ربانی، ج4، ص64    
(4) فجر27و28     
(5) البرهان، ج۲، ص۸۰۸    
(6) مستدرک،‌ ج١١، ص١٤    
(7) خصال، ج١، ص٨   
(8) نهج البلاغه، ص۳۲۶