جواد محرمی: بخشی از سینمای به اصطلاح اجتماعی ایران به ویژه در دهه اخیر دشمنی عجیبی با پدر نشان داده است. اینکه چرا فیلمسازان تمایل و اشتهای وصف‌ناپذیری در وارونه کردن چهره حقیقی پدر ایرانی داشته و دارند، خود نیاز به یک پژوهش دقیق دارد؛ چیزی که احتمالاً در کشور ما به دلیل ضعف علوم انسانی به این زودی‌ها محقق نخواهد شد، اما اینکه چرا پدر به عنوان ستون نهاد خانواده زیر سیبل قرار می‌گیرد، حکایت غمباری است که ریشه در مسائل متعددی دارد و جالب است که نتیجه این تلاش شوم را در وهله اول می‌توان در زندگی خود این سینماگران دید و البته باید خدا را شاکر بود که سینمای ایران در جامعه مخاطبی ناچیز دارد.
 
کمرنگ کردن یا جابه‌جا کردن نقش پدر در کوچک‌ترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده به طور قطع ضربه‌ای مهلک بر ماهیت و هستی این نهاد خواهد بود. شاید در هیچ کشوری به اندازه ایران علیه پدر فیلم ساخته نشده باشد. آثار ضد پدر در ایران مجموعه‌ای از فیلمسازان گمنام تا برخی پیشکسوتان عرصه فیلمسازی را به خود مشغول کرده است. از معروف‌ترین‌ها می‌توان به «خانه پدری» کیانوش عیاری اشاره کرد که سال‌ها به دلیل خشونت یکی از صحنه‌ها که در آن پدری دختر جوانش را به طرز فجیعی می‌کشد و زنده به گور می‌کند در محاق توقیف ماند. جالب است که اغلب فیلمسازانی که چهره‌ای خشن و عصبی از پدران ترسیم می‌کنند، مدعی هستند که با انگیزه کاهش خشونت در جامعه این آثار را ساخته‌اند!
 

از تلویزیون تا سینما!

از اولین تولیدات نمایشی در ایران که در آن پدر به عنوان عنصری محوری در خانواده به چالش کشیده شد، سریال «پدرسالار» بود؛ مجموعه‌ای که اتفاقاً در دهه ۷۰ در نبود رسانه‌های جمعی پرتعداد امروز طیف وسیعی از تماشاگر را به خود مشغول کرده بود و به شکلی ناخودآگاه تلاش داشت جامعه را نسبت به اقتدار پدرانه حساس کند و جالب هم این بود که به اصطلاح شورشی این سریال هم یک زن بود که به لحاظ سنی جوان‌ترین کاراکتر اثر محسوب می‌شد.

مجموعه آثاری که علیه مردان و پدران در ۳۰ سال اخیر تولید شده را اگر کنار حرف‌ها و سخنان برخی کنشگران بیرونی رسانه‌های نه چندان دوست که درباره جامعه ایرانی نظر می‌دهند، بگذاریم، یک ایده و تمایل جدی برای به تحرک واداشتن (بخوانید طغیان) جامعه زنان در ایران خود را نشان می‌دهد؛ ایده‌ای که معتقد است تا وقتی زنان در ایران طغیان نکنند، جامعه متحول نخواهد شد؛ رویکردی که خواهان تحولات عمیق اجتماعی در ایران به سود سبک زندگی غربی و به ضرر سنت‌ها و فرهنگ ایرانی- اسلامی است. برای این منظور شکاف میان مردان و زنان ضرورتی انکارناپذیر محسوب می‌شود.

پدر بد و بی‌مسئولیت نادانسته و بدون اغراضی از این دست هم ممکن است در برخی فیلم‌های ایرانی خود را نشان دهد. مجید مجیدی در فیلم تحسین شده «رنگ خدا» پدری را به تصویر می‌کشد که نگاه به فرزند معلول و نابینایش غیرانسانی است. مجیدی در فیلم «پدر» نیز قصه کشمکش یک ناپدری خوب را با پسری که مخالف ازدواج مادرش است به تصویر می‌کشد. در عوض مجیدی در فیلم «بچه‌های آسمان» پدری مهربان و مسئولیت‌پذیر خلق می‌کند که فقر و نداری نتوانسته او را به موجودی مسئولیت‌نشناس و عصبی تبدیل کند. با این حال کمتر فیلم ایرانی را می‌توان سراغ گرفت که در آن پدر چهره‌ای موجه داشته باشد. ابراهیم حاتمی‌کیا در فیلم «به نام پدر» چالشی بزرگ میان دو نسل را به نمایش می‌گذارد، اما این دو کارگردان بزرگ کشورمان ابداً با انگیزه‌های سوئی که پیشتر به آن اشاره شد، به سمت ساخت این فیلم‌ها نرفته‌اند و صرفاً نیاز دراماتیک آن‌ها را وادار کرده است چالش میان نسل‌ها را بازتاب دهند.
 

سلاخی مقام پدر

در سویی دیگر، اما طیفی از فیلمسازان قرار دارند که پدر را در آثارشان سلاخی کرده‌اند. رضا میرکریمی در فیلم «دختر» پدری مستأصل و خنثی ترسیم کرده که توان تصمیم‌گیری برای دخترش را ندارد؛ پدری که در مواجهه با دخترش منفعل است و در ارائه نقش پدرانه سستی‌های زیادی بروز می‌دهد. این تصویر از پدر قرینه همان پدر مستبد است. اگر در برخی آثار سینمایی پدر موجودی هیولاگونه و نامتعادل تصویر شده که صلاحیت اداره خانواده را ندارد، در فیلم «دختر» میرکریمی پدر از فرط ناتوانی و انفعال موجودی بی‌صلاحیت ترسیم شده و جالب است که مخاطب چه در سینما و چه در تلویزیون اتفاقاً با پدری که مقتدر (نه مستبد) ترسیم می‌شود، ارتباط بهتری می‌گیرد و از آن استقبال می‌کند. استقبال از سریال پدرسالار مؤید همین موضوع است.

به سختی می‌توان در سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی اثری را سراغ گرفت که در آن پدر موجودی به غایت منفی تصویر شده و مخاطب ایرانی با آن ارتباط برقرار کرده باشد. استقبال سرد از فیلم «خانه پدری» در اکران با وجود همه جنجال‌های خبری که پیرامون آن صورت گرفت، این موضوع را ثابت کرد. از معدود فیلم‌های سینمای ایران که در آن به خوبی‌های پدر و نقش مهم آن در خانواده اشاره شده است، می‌توان به «خواهران غریب» با نقش‌آفرینی مرحوم خسرو شکیبایی اشاره کرد. آثاری از این دست که مناسب خانواده و حتی قشر کودک و نوجوان بودند، به مرور از سینمای ایران وارد یک غیبت کبری شدند و تا محو کامل پیش رفتند. شوربختانه سازمان سینمایی وزارت ارشاد در چند دهه اخیر هرگز نسبت به آسیب‌هایی از این دست، برنامه یا ایده‌ای مدیریتی ارائه نکرده است.

منبع: روزنامه جوان