سیدمهدی موسوی‌تبار و عاطفه جعفری: در یکی دو ماه اخیر شاهد انتشار اخبار متعدد و مختلفی درباره ساخت سریال‌های شبکه نمایش خانگی هستیم. سریال‌هایی که البته بهانه‌ای شدند برای افزایش تعرفه‌ها اما می‌دانیم که از ارزش و اهمیت ساختن سریال در این شرایط اقتصادی و سلامتی نمی‌توان به سادگی گذشت. تمام سریال‌های شبکه نمایش خانگی البته قابل دفاع و جذاب و فاخر نیستند اما مساله مهم‌تر این است که چرا بار تامین سریال‌های جذاب از روی دوش تلویزیون به دوش‌های شبکه نمایش خانگی تازه‌کار افتاد و انگار تلویزیون با این تفویض، چندان هم مشکل ندارد یا در بدترین حالت زورش به حمل این بار نمی‌رسد.

خب، بیایید سازندگان سریال‌های موفق شبکه نمایش خانگی در سال‌های اخیر را مرور کنیم؛ مهران مدیری، حسن فتحی، منوچهر هادی، داود میرباقری، حسین سهیلی‌زاده، بهرنگ توفیقی و مصطفی کیایی. جالب است بدانید که فقط مصطفی کیایی سابقه ساختن سریال برای تلویزیون را نداشته و کارش را با سینما آغاز کرد و از آنجا چهره شد. به جز او بقیه کارگردانان شبکه نمایش خانگی از تلویزیون مشهور شدند و حالا تعداد کمی از آنها و در یک شرایط خاص یا صرف هزینه‌های بالا حاضر به همکاری با تلویزیون هستند. انگار داریم به پاسخ معادله‌مان می‌رسیم. انگار خالی ماندن سبد سریال‌های جذاب تلویزیون به دلیل همکاری نکردن با کارگردانان موفق به دلایل مختلف است. یا از آن‌سو شرایطی را در حوزه‌های مالی، مدیریتی و نظارتی به‌وجود آورده‌اند که کمتر کارگردانی حاضر می‌شود با تلویزیون و مخاطبان گسترده‌تر که هزینه‌ای هم برای دیدن سریال‌هایشان نمی‌کنند کار کند.

پیش از این به دلایل و چرایی اقبال بیشتر مردم به سریال‌های شبکه نمایش خانگی پرداختیم و آنجا گفته شد که صرفا پول، فضای باز در ظاهر و آرایش بازیگران یا گستره بازتر دیالوگ‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی در این امر دخیل نیست و انگار مدیریت و نوع مواجهه با هنرمند اهمیت بیشتری دارد. هنرمند فقط به دنبال درآمد نیست و قطعا و با استناد به گفته‌های خودشان در گفت‌وگوهای مختلف، به دنبال اعتماد و احترام است. اعتماد در پیش‌تولید، تولید و پخش است که باعث خلق آثار ماندگار شده است. اگر به خاطرات مدیران تلویزیون در دهه‌های 60 و 70 رجوع کنیم، می‌بینیم که آنها به دلیل عدم تسلط‌شان، بنا به گفته خودشان، کارگردان و تهیه‌کننده را تقریبا در ساخت اثر، آزاد می‌گذاشتند و کمترین نظارت را بر عملکردشان داشتند و از بودجه‌های آنچنانی هم خبری نبود. حالا و در دو سه سال اخیر شاهد افت چشمگیر کیفیت سریال‌های تلویزیونی هستیم و مدیران محترم سیما، به جای حل مساله یا آن را گردن کاهش بودجه می‌اندازند یا کرونا را مقصر می‌دانند.

این روزها خبرهای مختلفی درباره تولیدات برنامه‌ها و سریال‌های شبکه نمایش خانگی توسط «فیلیمو» و «نماوا» منتشر می‌شود. هر دوی این پلتفرم‌ها درحال حاضر برنامه‌ها و سریال‌های متنوع و مختلفی را درحال پخش دارند و ساخت سریال‌های مهم دیگری را هم در دست. «ملکه گدایان»، «خوب، بد، جلف» و «می‌خواهم زنده بمانم» را فیلیمو پخش می‌کند و «قورباغه»، «سیاوش» و «همرفیق» هم توسط نماوا پخش می‌شود. اما خبرهای منتشر شده حاکی از آن است که سریال‌هایی مانند «گیسو» ساخته منوچهر هادی و «هیولای2» به کارگردانی مهران مدیری توسط نماوا تا انتهای سال منتشر خواهد شد و برای سال 1400 هم رضا عطاران قرار است برای نماوا سریال بسازد که خبر مهمی در حوزه سریال‌سازی این بازیگر سیمرغ گرفته پس از 13 سال است. البته نماوا ظاهرا قرار است برنامه‌های دیگری در مدل «همرفیق» هم تهیه و پخش کند. فیلیمو اما انگار در این حوزه، دست پرتری دارد و «مردم معمولی» به کارگردانی رامبد جوان، «جیران» ساخته حسن فتحی، «قبله عالم» به کارگردانی حامد محمدی، «جزیره» ساخته سیروس مقدم، سری جدید «شب‌های مافیا» از سعید ابوطالب و «زخم کاری» محمدحسین مهدویان را در دست ساخت یا پخش دارد و ظاهرا سال 1400 را باید سال رقابت سریال‌های بخش خصوصی دانست و خبری از سریال‌های بزرگ و پربیننده تلویزیون نیست.

فارغ از حضور و فعالیت بخش خصوصی، استقبال مردم از بازپخش سریال‌های قدیمی تلویزیون و آمار بالای بازدیدکنندگان آنها نسبت به سریال‌های تازه هم دلیل محکم دیگری است که نشان می‌دهد صداوسیما در زمینه سریال‌سازی در سال‌های اخیر موفق نبوده و حتی شکست خورده است. سپردن سریال‌ها به دوستان خودی با صرف هزینه‌های هنگفت و بازدهی اندک و صرف بودجه‌های بالا برای تجربه‌اندوزی کارگردان‌های جوانی که از دورهمی‌های دوستانه بیرون آمده‌اند و راندن کارگردان‌های برجسته با بهانه‌های دم‌دستی و عدم تلاش برای جذب نیروهای قدیمی و متفاوت در گرایش‌های سیاسی ازجمله دلایلی است که باعث به‌وجود آمدن وضع فعلی تلویزیون و به‌طور خاص حوزه سریال شده است. در این گزارش مروری داریم بر فعالیت برخی از چهره‌هایی که در تلویزیون مشهور شدند و حالا در صف شبکه نمایش خانگی قرار گرفته‌اند و جای خالی‌شان به‌شدت احساس می‌شود.
 

رضا عطاران؛ خستگی یا لجبازی؟

وقتی خبر کارگردانی رضا عطاران بعد از گذشت ۱۳ سال از آخرین سریالش، به‌عنوان اولین کار در شبکه خانگی و به تهیه‌کنندگی سعید ملکان پخش شد، بسیاری از بینندگان گوشه لب‌شان خنده‌ای نقش بست و دنبال اطلاعات بیشتری رفتند. درنهایت بیش از اینکه این سریال مثل دیگر سریال‌های رضا عطاران کمدی است و سال ۱۴۰۰ آماده و به‌صورت اختصاصی از نماوا پخش خواهد شد، چیز دیگری به‌دست نیاوردند. آنهایی که به عطاران علاقه دارند که تکلیف‌شان معلوم است، آنهایی که دوستش ندارند یا بی‌تفاوت هستند هم تایید می‌کنند که سریال‌های عطاران، موفق‌تر و جذاب‌تر از فیلم‌های سینمایی‌اش هستند و بازپخش‌های متعدد این کارها، دلیل این مدعا است. در هر فهرست برترین سریال‌های تلویزیون و با هر نوع دسته‌بندی، حتما یکی‌دو سریال از او وجود دارد. خودش در گفت‌وگوی سال 96 با همشهری جوان اینچنین گفته بود: «خودم از کارهای تلویزیونی بیشتر راضی هستم.» «سیب خنده»، «مجید دلبندم» و «قطار ابدی» برای عطاران حکم دست‌گرمی را داشت تا برسد به «کوچه اقاقیا» در سال 82.

عطاران درباره این مجموعه و در سال 82 به مهر گفته بود: «این مجموعه باتوجه به سابقه ذهنی و موضوع‌هایی که از قبل به‌دنبال بیان آن بودم شکل گرفت و درحقیقت بیانگر عادت‌ها و رفتار آدم‌های مختلف در اشکال گوناگون است. برای تولید فیلم باید به موضوع‌های متنوع و شخصیت‌های مختلف اجتماعی در طبقات مختلف پرداخت و از یکسونگری و لودگی در حوزه بازیگری پرهیز کرد. سطحی‌نگری و تکرار، آفت تولید طنز تلویزیونی است.» کوچه اقاقیا آنقدر موفق بود که شبکه3، سریال ماه رمضان سال 83 خودش را به‌دست او و «خانه به‌دوش» بدهد و مخاطبان میلیونی به‌دست آورد. این سریال تاکنون بیش از 10بار از شبکه‌های مختلف تلویزیونی پخش شده و همچنان جذاب است. موفقیت شگفت‌انگیز خانه به‌دوش و ارائه تصویر ساده اما دقیق از مردم طبقه متوسط باعث شد عطاران، ماه رمضان سال بعد «متهم گریخت» را برای شبکه3 بسازد و دوباره ماجرای اقبال عمومی تکرار شود.

«ترش و شیرین» و «بزنگاه» حاصل سال‌های 86 و 87 بودند و همین پنج سریال بزرگسالان کافی است تا نام عطاران در بین محبوب‌های تلویزیونی ثبت شود. بعد از بزنگاه اما دیگر خبری از همکاری عطاران و تلویزیون نبود. برای ساختن بزنگاه، اصرار زیادی به عطاران شد و او نمی‌پذیرفت، اما درنهایت قبول کرد و طرحش را ارائه داد و مدیران وقت سازمان هم به او قول همکاری دادند؛ اتفاقی که در ادامه ساخت سریال نیفتاد. او در گفت‌وگویش با امیر قادری در اواخر دهه80 درباره این دخالت‌ها و اتفاقات چنین گفته بود: «...یعنی ما کار را شروع کردیم و حتی تا شروع تصویربرداری هم قرار بود ماجرای کسی که خانه را خریده مطابق طرح اولیه باشد؛ اما دست آخر این بخش تغییر کرد. حتی دو سه تا سکانسش را هم گرفتیم. آخر سر هم قرار شد خرید خانه توسط همین حاج‌آقایی که می‌بینید، صورت بگیرد.

تقریبا می‌شود گفت از نیمه به بعد کل طرح دستخوش تغییرات شده، ولی خب در ریزه‌کاری‌ها و پرداخت سکانس‌ها و ماجراها چیزهایی رعایت شده که به‌نظرم تازگی دارد و مطابق با همان خواسته‌های اولیه ماست. به همین خاطر قبول کردیم سریال را کار کنیم؛ یعنی اگر قرار است اعتیاد یک نفر را نشان بدهیم به صرف اینکه یک بچه هم جلوی تلویزیون نشسته یا چون مثلا شرایط تلویزیون به‌شکلی است که سیگار را هم نشان نمی‌دهد، خودمان را محدود نکردیم که حتی سیگار کشیدن طرف را هم نشان ندهیم. گفتیم اگر این آدم معتاد است پس باید یک سیخی چیزی دستش باشد و معتقدم برخلاف آن چیزی که می‌گویند ما اعتیاد را زیاد نشان داده‌ایم، چیزی که ما درباره اعتیاد در این سریال نشان دادیم، در حد صفر ماجرا هم نبوده است؛ یعنی باتوجه به واقعیتی که در جامعه وجود دارد، ما هیچ چیزی نشان ندادیم. فقط خواستیم تماشاگر باور کند که این آقانادر معتاد است.

خب اگر این آدم سیگار هم نکشد، دیگر چه‌طور ممکن است این باور معتاد بودنش در تماشاگر به‌وجود بیاید. یا اگر بددهن نباشد یا خماری نکشد، خب این چه‌جور معتادی می‌شود؟...» و این خلف‌وعده‌ها انگار بهانه‌های خوبی شد که عطاران قید کار در تلویزیون را بزند.  او بعدها در گفت‌وگو با همشهری جوان و درباره دلیل این عدم همکاری گفته بود: «...یک بخشش را قبول دارم که لج هنری است، جمله خوبی هم گفتید. (می‌خندد) مثلا بعد از سریال بزنگاه شاید چنین شرایطی به‌وجود آمد، اما یک بخشی هم برمی‌گردد به اینکه گفتم مغزم دیگر نمی‌کشد و فقط کارهای کوتاه را می‌توانم انجام دهم.  در سینما کل یک فیلم ۹۰ دقیقه است و تایم فیلمبرداری هم نهایتا دوماه. در سریال اما باید زمان زیادی صرف کرد. همان‌طور که خودتان هم گفتید مثل «کوچه اقاقیا» یک جایی ممکن است خسته شوم و حالم خراب شود.»
 

برای مردم این‌بار در جایی دیگر

رامبد جوان با شیطنت‌های «فرید جینگلبرد» و حضورش در سریال «خانه سبز» مشهور شد. بعدها «کت جادویی» را بازی کرد و کمی بعدتر کارگردان شد و سریال سخت «گمگشته» را برای ماه رمضان سال 1380 ساخت. چندسال پیش که نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما انجام شد، این سریال جزء محبوب‌ترین و موفق‌ترین سریال‌های مناسبتی قرار گرفت.  کارگردانی در تلویزیون را با ساخت سریال‌هایی همچون «باغ بلور»، «نشانی» و «مسافران» ادامه داد تا اینکه در سال 1392 برنامه «خندوانه» را شروع کرد؛ برنامه‌ای که فصل به فصل مخاطبانش را بیشتر کرد و ظرفیت‌های شبکه نسیم با ساخت چنین برنامه‌ای شناخته شد. محبوبیت برنامه به‌اندازه‌ای است که همچنان مردم خواهان پخش سری جدیدش هستند. شرایط کرونایی و حاشیه‌هایی که برای او به‌وجود آمد، باعث شد پخش سری جدید خندوانه مدام عقب بیفتد.

خیلی‌ها می‌گفتند که رامبد جوان دیگر نمی‌خواهد با تلویزیون همکاری کند و خندوانه بسازد، اما بالاخره بعد از سه‌سال وقفه، چند روز پیش اعلام شد که ضبط این برنامه سرگرم‌کننده شروع شده است.  او همکاری با تلویزیون را برای خودش مفید دانسته و در گفت‌وگویی درمورد برنامه خندوانه و تجربه‌هایی که از این برنامه داشته، گفته است: «یاد گرفته‌ام برای مخاطب ایرانی چطور حرف بزنم و چه بسازم. به چه چیزهایی بیشتر توجه کنم که او احساس کند به نیازهایش پرداخته می‌شود. اینها کم نیست و یک چیز فردی است. نمی‌شود ادایش را در آورد و ما نمی‌توانیم درطول ۷۶۰ قسمت ادا دربیاوریم. این همه کارهای مهم و با رکورد انجام دادیم؛ از جمع‌آوری پول برای بیماری‌ها و موضوعات دیگر تا آدم‌هایی که در حرفه‌های مختلف معرفی کردیم.

واقعا خندوانه برای همه ما که از تولد تا رشدش نقش و سهم داشتیم، چیزی نیست که بتوانیم به‌راحتی کنارش بگذاریم و قطعا روزی دوباره دور هم جمع خواهیم شد و شکلش می‌دهیم.»  آنهایی که از بیرون سازمان صداوسیما نظاره‌گر موفقیت خندوانه هستند، معتقدند که مدیران تلویزیون به نسبت دیگر برنامه‌ها فضای بهتری را برای رامبد جوان و خندوانه‌اش فراهم کرده‌اند و کم شدن محدودیت‌ها و سختگیری‌ها، باعث رونق فصل‌به‌فصل این برنامه شده است. با این حال جوان خودش را به قوانین رسانه ملی ملتزم می‌داند و در این باره گفته است: «همه شبکه‌های تلویزیون قوانین کلی دارند. بعضی شبکه‌ها تعریف مشخص‌تری دارند و کارکرد و وظایف‌شان هم مشخص است. نسیم شبکه سرگرمی و کمدی است و قرار است شوخی‌های زیادی چه در برنامه‌های تولیدی و چه تامینی در آن دیده شود. اما از آنجا که پنج‌فصل است خندوانه روی کمدی کار می‌کند، شاید خودش به یک تعریف جامع‌تری نسبت به برنامه‌های دیگر رسیده باشد.

اگر شبکه یا برنامه‌ای فکر می‌کند دست خندوانه در شوخی بازتر است به همین دو مورد برمی‌گردد، یعنی اول کارکرد شبکه و دوم مستمر بودن خندوانه؛ اما درکل وقتی در تلویزیون کار می‌کنیم باید قوانین آن را هم بپذیریم.» از یکی، دو ماه قبل شنیده شده که رامبد جوان می‌خواهد سریالی را برای شبکه نمایش خانگی بسازد، سریالی پر از بازیگر و به‌قول معروف با ایده‌های جدید که بتواند مخاطب را هم با خودش همراه کند. او قصد دارد به‌موازات تولید خندوانه در تلویزیون سریالی به نام «مردم معمولی» را برای شبکه نمایش خانگی تولید کند. این سریال قرار است در 100 قسمت تولید شود و مراحل پیش‌تولید آن نیز گویا به‌پایان رسیده است. تاکنون اطلاعات چندانی از قصه و فضای این سریال به بیرون درز نکرده است. جوان تا به‌حال همزمان با ساخت خندوانه پروژه دیگری را قبول نکرده بود و باید دید او چطور این دو پروژه سنگین را با هم پیش خواهد برد. این روزها که فیلمسازان زیادی به‌سمت ساخت سریال برای شبکه نمایش خانگی رفته‌اند، باید دید رامبد جوان در اولین تجربه‌اش چه داستانی را برای مخاطبش آماده کرده است.
 

در زمانه شهرزاد

یکی از اولین کارگردان‌هایی که با شبکه نمایش خانگی همکاری کرد و اتفاقا خروجی موفقی چون «شهرزاد» داشت حسن فتحی بود. کسی که از تلویزیون شروع کرد اما از آخرین اثرش در تلویزیون، یعنی «زمانه» بیش از هشت سال می‌گذرد و حالا خبر از همکاری تازه‌اش با شبکه نمایش خانگی منتشر شده است.

کارنامه درخشان و پربیننده. این عبارتی است که می‌توان درباره فهرست کارهای حسن فتحی به‌کار برد. کارگردان سریال‌هایی مانند «پهلوانان نمی‌میرند»، «شب دهم» و «میوه ممنوعه» کار خودش را از تئاتر شروع کرده و «مضحکه پهلوان پری» را در سال 69 نوشته است. یک‌سال بعد یک نمایش هندی روی صحنه برده و چندسال بعد هم «در خیابان‌های سرد شهر» را ساخته است. در آن زمان در تئاتر وضعیت سختی داشته چون هم مقاله و مطلب درباره اوضاع تئاتر آن زمان می‌نوشته و از طرفی هم می‌خواسته در فضای موجود آن زمان فعالیت تئاتری داشته باشد. همان زمان با دعوت حسین سلیمی که آن موقع مدیر گروه ادب شبکه دو بوده به تلویزیون رفته است.

خودش درباره نحوه ورودش به تلویزیون می‌گوید: «آقای سلیمی علاقه‌مند به احیای تله‌تئاتر در شبکه دو بود و درنتیجه این امکان فراهم شد که من هم تله‌تئاترهایی را بسازم. این سیر و سفر من در حوزه تله‌تئاترها همچنان ادامه پیدا کرد و کار جدیدی که اتفاق افتاد این بود که من رفته‌رفته از استودیو خارج شدم و به فضای باز آمدم و تله‌تئاترهایی در این شرایط ساختم. این سیر ادامه داشت تا رمضان سال ۷۲ که آقای عفیفه با فیلمنامه ۳۰ قسمتی به نام همسایه‌ها به سراغم آمد و سریال ماه رمضان پخش شد که با استقبال بی‌نظیری روبه‌رو شد و تا اندازه‌ای بود که منشائی شد که ساخت آثار ویژه ماه رمضان به‌صورت یک امر همیشگی ادامه پیدا کرد.» اما شاید کمتر کسی است که سریال همسایه‌ها یادش باشد اما فتحی با «پهلوانان نمی‌میرند» و داستان جنایی‌اش چهره شد.

فتحی درباره تولید این سریال «پهلوانان نمی‌میرند» گفته بود: «سریال پهلوانان نمی‌میرند کار آسانی نبود و سکانس‌هایی را در تهران و سکانس‌هایی را در نائین داشتیم؛ ضمن اینکه یک مجموعه گرانقدر سینما و تلویزیون در آن ایفای نقش می‌کردند...» یکی از دلایل جذابیت آن سریال، طرح جنایی و سنتی آن بود که در زمان خودش، مساله مهمی بود. فتحی در این باره چنین گفته است: «در زمان پخش همه با هم قول حرفه‌ای دادیم که به کسی نگوییم قاتل پهلوان خلیل کیست و پایان سریال را لو ندهیم. همان زمان مادرم با من تماس گرفت که بداند قاتل کیست ولی هرچه اصرار کرد، نگفتم و آخر هم به حالت قهر تلفن را قطع کرد.» فتحی برای ماه محرم سال 80‌، شب دهم را ساخت که تعداد بینندگانش و تاثیرش در آثار بعدی تلویزیون شگفت‌انگیز بود.

او درباره زمان و نحوه نوشتن و ساختن این سریال می‌گوید: «اواخر سریال ملاصدرا بود که فکر نوشتن شب دهم به سَرَم زد و در ساعات فراغت مشغول قصه این سریال بودم. ابتدا به سینما فکر کردم اما بعدها در گفت‌وگوهایی که با آقای بشکوفه داشتیم به این نتیجه رسیدیم که شاید سریال بهتر باشد. به‌ویژه اینکه آن سال ما تقارن عید و محرم را داشتیم و آن زمان مدیران تلویزیون هم مستاصل بودند که برای مردم چه برنامه‌ای تدارک ببینند که هم شعائر را رعایت کرده باشد و هم مردم را سرگرم کرده باشد.» توجه شود به نحوه تعامل مدیران با هنرمندان و نگاهی که به مسائل روز و مناسبت‌ها بوده است. فتحی درباره استقبال مردم و بازخوردهایی که این مجموعه داشته گفته است: «... قصه به‌خاطر جذابیتی که داشت، پیش‌بینی می‌کردیم با استقبال مواجه شود اما وقتی کار پخش شد، آن سطح از استقبال برای ما غیرمنتظره بود و خوشبختانه به‌حدی دیدگاه‌ها و قشرهای مختلف با کار ارتباط برقرار کرده بودند که خستگی یک کار شاق و سخت از دوش ما برداشته شد.»

ساخت مجموعه شب دهم اتفاق مهمی بود چون نشان می‌داد که هم می‌شود برای عید سریال ساخت و هم می‌شود نگاه محرمی داشت و دیگر جایگاه فتحی در تلویزیون تثبیت شده بود و نوبت سریال جذاب و تاریخی«مدار صفر درجه» رسیده بود. سریالی با بازی شهاب حسینی که طرفداران زیادی داشت و روایت منصفانه‌ای از تاریخ هم در آن دیده می‌شد. فتحی در این سریال نگاهی انسانی داشت و شاید به‌خاطر همین بود که این سریال از شبکه‌های کشورهای مختلف پخش شد و طرفداران غیرایرانی زیادی داشت. فتحی درباره این سریال می‌گوید: «قصه‌ای را طراحی کردم که بر مبنای آن فیلمنامه مدار صفر درجه نوشته و ساخته شد. خاطرم هست وقتی این سریال پخش شد، خیلی استقبال کردند آن هم به‌خاطر مواضع انسانی که نسبت به فرهنگ‌ها و ادیان دیگری که ما به آن پرداخته بودیم. در مدار ما یک مجموعه قابل اعتنا از بازیگران خوب و مطرح را داشتیم.

آن زمان ما سکانس‌هایی داشتیم که یک بازیگر به زبان فارسی، دیگری عربی، یکی انگلیسی و دیگری فرانسه و آن یکی هم مجاری صحبت می‌کرد. اما چون ارتباط حسی و عاطفی خوبی با متن و کار برقرار کرده بودند این تفاوت‌های زبانی در تعامل روحی روانی و عاطفی که داشتند، آسیب و صدمه‌ای را وارد نکرد. فکر می‌کنم جزء معدود سریال‌هایی بود که بازتاب جهانی خوبی داشت و خیلی از رسانه‌ها در آن زمان به ایران آمدند و مصاحبه کردند. از این نظر مهم بود که در یک منظر فرامرزی نشان می‌داد که ما ایرانی‌ها در طول تاریخ چه نگاه عمیق و انسانی به دیگر فرهنگ‌ها داشته‌ایم.» فتحی رشد می‌کرد و تلویزیون هم با سریال‌های او و در اوج فعالیت و تحرک شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان، توانسته بود مخاطبان زیادی را جذب کند. ماه رمضان 86 بود و تلویزیون باز هم سراغ فتحی آمده بود. سریالی جنجالی و پرحاشیه که هنوز هم در زمان پخشش، قسمت‌هایی از آن سانسور می‌شود؛ قسمت‌هایی که در زمان پخش، مشکلی نداشتند!

«در سال ۸۶ به سراغ میوه ممنوعه رفتم و همکاری خیلی خوبی با یک تیم خبره‌ داشتم که علاقه‌مند به کار بودند. کار بسیار فشرده بود و زمانی که پخش می‌شد ما سکانس‌های روزهای بعدی را می‌گرفتیم و شاید روزی ۱۶ ساعت کار می‌کردیم. آقای نصیریان قبل از میوه ممنوعه چند سریال کار کرده بودند که خیلی موفق نبودند و من در بحث مقابل ایشان می‌گفتم که باید حساب یک بازیگر موفق را از کار ناموفق جدا کرد. زمان انتخاب بازیگران من روی آقای نصیریان و امیر جعفری خیلی پافشاری داشتم که همه شاهد بودند آنها در این کار چه کردند. مخصوصا که امیر جعفری پیش از این مدام در کارهای طنز کار کرده بود و این دلهره وجود داشت که آیا او می‌تواند از پس یک ملودرام بربیاید یا نه.» اینها را فتحی درباره میوه ممنوعه گفته بود و البته که نشان دادن عشق پیری در تلویزیون، خودش یک حرکت ممنوعه بود. اما صبر و پافشاری مدیران آن زمان باعث خلق یکی از بهترین آثار تلویزیون شد و هنوز هم این مجموعه جذابیت دارد. فتحی در دهه هشتاد یکی از پرکارترین کارگردان‌ها بود و تکرار چندباره سریال‌های او، البته به‌صورت ممیزی شده، نشان می‌دهد که جای خالی او در تلویزیون پرشدنی نیست.
 

تجربه شکست دوباره یا پیروزی

برای مخاطبان تلویزیون نام سیروس مقدم با سریال «پایتخت» گره خورده، اما سریال‌های مهم و ماندگاری را برای قاب تلویزیون ساخته است که اگر برای چندمین‌بار از شبکه‌های مختلف پخش شود، باز هم مخاطبان خودش را دارد. سریال‌هایی همچون «میکائیل»، «مدینه»، «دیوار»، «بچه‌های نسبتا بد» و «تا ثریا» ازجمله آنها هستند. اگرچه مقدم با تلویزیون رابطه خوبی دارد، بدش هم نمی‌آید در شبکه نمایش خانگی هم حضور داشته باشد. او در سال 98 سریال «خواب‌زده» را راهی شبکه نمایش خانگی کرد؛ سریالی با نویسندگی سعید نعمت ‌الله. پیش از آمدن این سریال در شبکه نمایش خانگی گفته می‌شد که فضای خواب‌زده شباهت‌هایی با سریال «اغما» دارد.

سریالی که مقدم آن را برای ماه رمضان سال 1386 کارگردانی کرده بود. گویا او به‌دنبال تکرار تجربه موفق اغما در خواب‌زده بود؛ در اغما ماجرا درباره پزشکی بود که بر سر جراحی همسرش و کارکردهای اخلاقی حوزه پزشکی به بن‌بست می‌خورد و شیطان هم در قالب یک انسان سعی می‌کند او را از مسیر منحرف کند. در خواب‌زده هم ماجرا درباره دختری به نام هماست که پس از دیدن یک خواب ترسناک از خواب بلند می‌شود و چیزهایی را مشاهده می‌کند که تنها او قادر به دیدن آنهاست. پیش از پخش این سریال خیلی‌ها آن را به‌عنوان یک سریال ترسناک نام می‌بردند، اما بعد از پخش سریال مشخص شد که فیلم همان حال‌وهوای ماورایی مورد علاقه سیروس مقدم را دارد که یک‌دهه پیش در اغما به مخاطبان عرضه کرده بود. در اینجا نیز شیطان در وجود یک انسان رخنه کرده بود و از شر پشتیبانی می‌کرد. در زمان پخش اغما حاشیه‌ها و نقدهای زیادی درمورد همین بحث تجسم شیطان به‌صورت انسان شکل گرفت، به‌گونه‌ای که بعدها کمتر شاهد ساخت این مدل قصه‌ها در فضای تلویزیون بودیم. با این حال مقدم درمورد این انتقادها جواب خودش را داشت.

او در این باره گفته بود: «طی جلسات متعددی که با کارشناسان داشته‌ام دلایل، نشانه‌ها و احادیثی یافته‌ام که براساس آنها می‌توانم ثابت کنم شیطان قادر است عینیت و تجسم انسانی پیدا کند. من حتی در سخنرانی قمشه‌ای شنیدم که شیطان در زیباترین و فریبنده‌ترین شکل خود به‌عنوان یک استاد شطرنج، شطرنج باز دیگری را به‌عرصه می‌کشاند و با آگاهی در این بازی می‌بازد تا آن حریف را به اوج خودخواهی و غرور برساند و همین پاشنه آشیل او برای سقوط می‌شود. درمورد این مساله اتفاق نظر وجود ندارد، ولی آن دسته‌ که تجسم شیطان را قبول دارند، قوی‌تر است.»  اما این مدل پاسخ و توجیهات مقدم، دیگر برای مدیران تلویزیون اعتباری نداشت و شاید برای همین بود که سریالی مثل خواب‌زده را در شبکه نمایش خانگی ساخت؛ سریالی که نتوانست موفقیت چندانی در جذب مخاطب داشته باشد. رضا توسلی، منتقد سینما و تلویزیون درباره این سریال گفته است: «برای کارگردانی با این سابقه ساخت این سریال یک ناامیدی کامل به‌حساب می‌آید. مشکلات فنی که شاید در ساخته‌های فیلمسازان جوان بتوان آن را مشاهده کرد، اما برای کارگردانی همچون سیروس مقدم مشاهده این ضعف‌ها غیرمنتظره است.

صحنه باز کردن در اتاقی که به مکانی جهنم‌مانند راه می‌یابد، یکی از بدترین جلوه‌های ویژه ممکن را حتی در مقیاس فنی در ایران دارد؛ سکانسی عجیب که در آن ظاهرا شیاطین و مردگان در آتش درحال سوختن هستند و افکتی که به‌عنوان صدا برای آنها استفاده شده، از بازی‌های کامپیوتری زامبی‌محور گرفته شده و روی صورت آنها قرار داده شده است! معلوم نیست با توجه به کیفیت فنی ضعیف تیم جلوه‌های ویژه سریال خواب‌زده چه تاکیدی بر به‌تصویر کشیدن چنین موقعیتی در سریال بوده که اینچنین نتیجه‌ای رقم زده است. روند قصه هم وضعیت بهتری از دیگر بخش‌های سریال ندارد. خواب‌زده با یک دزدی از صرافی آغاز می‌شود و سپس نوبت به گسترش داستان و معرفی شخصیت‌های دیگر می‌رسد. شخصیت‌های تک‌بُعدی که هم بازی‌های بدی از خودشان بر جای گذاشته‌اند و هم اینکه منطقی در رفتارشان مشخص نیست. دیالوگ‌هایی که میان شخصیت‌ها رد و بدل می‌شود خیلی زود به مخاطب اعلام می‌کند که قرار نیست با یک اثر تاثیرگذار مواجه باشیم. برخی از این دیالوگ‌ها چنان بد بیان شده‌اند که مخاطب حرفه‌ای سریال را به‌راحتی پس می‌زند.

یکی از این دیالوگ‌ها این است: «تو به شیطان اعتقاد داری؟... اما اون بهت اعتقاد داره!» که نحوه بیان آن به بدترین شکل ممکن انجام شده است.» خواب‌زده با وجود اسم کارگردان و ادامه پیدا کردن در دوفصل اما باز هم نیمه‌تمام ماند و کارگردان برای فصل‌های بعدی آن را ادامه نداد و نخواست این تجربه اول به‌قول معروف شکست را بیشتر از این ادامه دهد.  این روزها سیروس مقدم درحال ساخت ادامه پایتخت 6 است؛ سریالی که در نوروز امسال به دلایل شرایط کرونا ناتمام ماند و حالا قرار است با ساخت چند قسمت پایانی نوروز پرونده این فصلش هم به‌پایان برسد. اما او با وجود ساخت این قسمت‌های پایتخت، باز هم بیکار نمانده است و می‌خواهد تجربه دیگری را هم دوباره در شبکه نمایش خانگی تکرار کند.  مجموعه «جزیره» سریال جدید مقدم است و قرار است که در سال 1400 در شبکه نمایش خانگی پخش شود. نویسندگی سریال را علی طالب‌آبادی برعهده گرفته است. منوچهر محمدی، تهیه‌کنندگی کار را برعهده دارد. مقدم در این سریال جدید سراغ قصه‌ای درام و اجتماعی رفته است، باید دید سیروس مقدم که تجربه موفقی از شبکه نمایش خانگی نداشته و نتوانسته است مخاطبانش را با خود همراه کند؛ این‌بار در سریال جدید چطور این کار را پیش خواهد برد.

جوان هاکجایید؟

«زخم کاری» سریال جدید مهدویان

یک مورد کمیاب است در تاریخ تلویزیون؛ اینکه یک نفر با ساختن یک مستند تلویزیونی کارش را شروع کند و آنقدر بدرخشد که برود به سینما و حالا شبکه نمایش خانگی برود سراغ او. محمدحسین مهدویان که در سال 91، مستند تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» را براساس زندگی حسن باقری ساخته، آنقدر خوب عمل کرده بود که برای اولین اثر سینمایی‌اش، نهادهای مختلفی پای کار بیایند و فیلم جذاب «ایستاده در غبار» ساخته شود. حالا مهدویان قرار است «زخم کاری» را برای فیلیمو بسازد و احتمالا از وجود بازیگرانی که قبلا با آنها کار کرده، استفاده کند. تلویزیون برای روایت دفاع مقدس ما می‌توانست همچنان از هنر مهدویان استفاده کند اما معلوم نشد که چرا تجربه موفق «آخرین روزهای زمستان» دیگر تکرار نشد. مهدویان با «شیشلیک» در جشنواره مورد انتقاد جدی طرفداران سابق خود قرار گرفت اما حکایت این «زخم کاری» انگار متفاوت است و باید منتظر ماند و دید که قرار است یک «لاتاری» دیگر تکرار شود یا مجدد قرار است «درخت گردو»یی دیگر تکرار شود. تلویزیون می‌توانست به‎جای شبکه نمایش خانگی میزبان سریال تازه مهدویان باشد اما کارگردان‎‏های تازه‎کار و آشنایی هستند که جای مهدویان را در سیما بگیرند.
 

«میدان سرخ» کارگردان جوان

اینکه این همه اشتیاق برای ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی وجود داشته باشد، کمی عجیب است. کارگردان‌هایی که کارشان فقط در سینما بوده است و حالا به‎سمت ساخت سریال در این فضا می‌آیند و یا تهیه‎کننده‌هایی که وقتی پول و میزان درآمد از VOD‌ها را می‌بینند برایشان این مساله مهم می‌شود که ما هم این کار را انجام بدهیم و همین می‌شود که الان می‌بینیم و صف طولانی ساخت سریال. این‎بار نوبت به ابراهیم ابراهیمیان رسیده است تا بعد از تجربه‌های سینمایی، اولین سریالش را در شبکه نمایش خانگی با تهیه‎کنندگی جواد نوروزبیگی بسازد. میدان سرخ نام این سریال است و تاکنون فقط حضور حمید فرخ‌نژاد در این سریال قطعی شده و پیش‎تولید آن ادامه دارد. قرار است این سریال به‎صورت اختصاصی در فیلیمو پخش شود. ابراهیم ابراهیمیان فیلم‌های «ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه»، «آااادت نمی‌کنیم، «پیلوت» و «دابلند» را در کارنامه خود دارد و این اولین سریالی است که با حضور ستاره‌های سینمای ایران و در ژانری متفاوت کارگردانی می‌کند.
 

طنزی از دوره قاجار

حامد محمدی، نویسنده اثر مشهور «طلا و مس» است. او در اولین تلاش حرفه‌ای‌اش در سینما موفق ظاهر شد. بعدها که فیلمنامه «حوض نقاشی» را برای مازیار میری نوشت، تصمیم گرفت که خودش فیلمنامه‌هایش را کارگردانی کند. مهم‌ترین آثار حامد محمدی در حرفه‌ کارگردانی «فرشته‌ها با هم می‌آیند»، «چهار انگشت» و «اکسیدان» است. او تجربه همکاری با تلویزیون را هم در کارنامه خود دارد، سریال زعفرانی که در سال 1395 از تلویزیون پخش شد. حضورش در تلویزیون ادامه‎دار نبود و حالا او در قدمی جدید می‎خواهد به‎سمت ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی برود. سریال «قبله عالم» سریالی طنز برآمده از اتفاق‌های تاریخی دوران ناصرالدین‎شاه قاجار است. این سریال درحال طی مراحل پیش‎تولید برای عرضه در شبکه نمایش خانگی است، قرار است این اتفاق با سرمایه‌گذاری سرویس وی‎او‎دی فیلیمو و تهیه‌کنندگی نمایش‎گستران انجام شود. «قبله عالم» با درون‎مایه طنز رخدادهای تاریخی دوران ناصرالدین‎شاه را به جامعه امروز پیوند می‌زند. نکته‌ای که درمورد این سریال گفته می‌شود مقایسه آن با سریال «قهوه تلخ» ساخته مهران مدیری است که در همین فضا ساخته شده بود و می‌گویند سریال جدید محمدی هم فضایی شبیه آن سریال دارد و باید دید که این کارگردان جوان می‌تواند مانند قهوه تلخ یک تجربه موفق را در شبکه نمایش خانگی داشته باشد یا نه؟
 

آکتور آقای خاص در شبکه نمایش خانگی

نیما جاویدی را نویسنده‌ای قوی می‌دانند. او کارش را با مستند و فیلم کوتاه در سینما آغاز کرد، کار او بسیار خاص است. اولین تجربه کاری‌اش، فیلم سینمایی ملبورن است که هم کارگردانی کار را به‎عهده داشته هم نویسنده بود. 5 سال بعد از ساخت ملبورن سراغ ساخت فیلم جدیدش رفت که اتفاقا تجربه موفقی هم برای او بود. فیلم سینمایی «سرخپوست» که در جشنواره سال 1397 توانست خیلی از چشم‌ها را به خود خیره کند. او بعد از سرخپوست سراغ فیلم دیگری رفت و کار نویسندگی فیلم سینمایی «خورشید» ساخته مجید مجیدی را به‎عهده گرفت.

جاویدی درمورد تجربه متفاوت ساخت دو فیلم «ملبورن» و «سرخپوست» در گفت‌وگویی که با او داشتیم، گفت: «از ملبورن تا سرخپوست، من هم تغییر کردم و نگاهم عوض شده، اما تاکید می‌کنم که نقاط مشترک کمی هم ندارند. از نظر کلاسیک بودن و وحدت زمان و مکان با هم نقاط اشتراک زیادی دارند. از نظر آیتم اصلی اما موافقم که تفاوت هم دارند. البته در این فاصله من درگیر فستیوال و سفرهای بین‌المللی و فیلم سینمایی ملبورن بودم و بعد از آن هم یک محدوده زمانی را جهت فرصت مطالعاتی گذاشتم؛ درواقع کارهایی که موجب زمان زیاد با فاصله زیاد شد.» در همان گفت‌وگو از کارهای بعدی‌اش پرسیدیم و او در جواب گفت: «باور می‌کنید خودم هم نمی‌دانم. البته تا جایی که من می‌دانم، اکثر فیلمسازها هم همین‌جوری هستند و این مثل مسیر زندگی می‌ماند.

ما به جلو می‌رویم تا موضوع موردنظر در ذهن‌مان شکوفا شود و برای انتخاب موضوع و ساختن فیلم، فاکتورهای خیلی زیادی وجود دارد. فعلا 24 ساعته درگیر اکران هستم و فرصت فکر کردن به اینکه فیلم بعدی چه خواهد بود، ندارم، اما به احتمال زیاد نمی‌گذارم بین فیلم دوم و سومم فاصله بیفتد.»  تجربه بعدی او با مجید مجیدی بود و فیلمنامه خورشید را برای این کارگردان مشهور سینمای ایران نوشت. حالا خبرهایی از کار جدیدش شنیده می‌شود و قرار است که او سریال «آکتور» را برای شبکه نمایش خانگی کارگردانی کند. این اولین تجربه جاویدی هم در سریال‎‏سازی و هم نمایش در پلتفرم‎هاست. هنوز از اسامی بازیگران و روند کار او در این سریال جدید چیزی مشخص نشده است. باید دید او که سبکی کلاسیک در کارگردانی‌اش دارد، چطور می‌خواهد سریالش را برای مخاطب در شبکه نمایش خانگی جذاب کند.

منبع: فرهیختگان