چالش مانکن

سیدمهدی موسوی‌تبار: تیزر یک قطعه موسیقی به‌نام «تهران توکیو» از ساسی مانکن در صفحه شخصی‌اش منتشر شده است. نزدیک به 6 میلیون نفر از این تیزر 28 ثانیه‌ای بازدید کرده‌اند. حدود 120 هزار کامنت زیر این پست دیده می‌شود که اکثر آنها تعریف و تمجید از این قطعه است و در میان آنها بازیگران و چهره‌های مشهوری دیده می‌شوند که داخل ایران فعالیت می‌کنند و در پست‌ها و استوری‌های خودشان از اخلاق و هنر فاخر و توجه به نسل‌های جدید می‌گویند.

این قطعه با حضور یک ستاره مشهور فیلم‌های پورن و بازسازی سکانس معروف فیلم «ابد و یک روز» ساخته شده است. باتوجه به اسم قطعه، احتمالا بخش‌های دیگری از آن در توکیو ساخته شده و مانند اکثر قطعات ساخته‌شده توسط ساسی، ملغمه‌ای است از الفاظ رکیک و اسامی مخرب یا مواد مخدر و بعضی ارجاعات گل‌درشت سیاسی و بی‌فایده. مساله عجیب، تلخ و مهم اما واکنش‌های مثبت و دفاعیات غیرقابل توجیه بخش اعظمی از مردمی است که در داخل ایران زندگی می‌کنند و با استدلال «همه باید فرصت فعالیت داشته باشند» زیر پست تیزر قطعه جدید ساسی، از آن دفاع می‌کنند.

آنهایی که خودشان فرزند دارند، اما آنقدر مطالعه ندارند که بدانند در همه‌جای جهان، قانون دربرابر محتواهای غیراخلاقی و به‌طور خاص پورن از کودکان و نوجوانان دفاع می‌کند و حتی در آزادترین کشورها هم از حریم کودک و نوجوان به‌شدت و قاطعانه دفاع می‌شود.برخی معتقدند باید بین قطعه موسیقی و نماهنگ آن تفاوت قائل شد و گروهی دیگر اما ارائه توام آن توسط خواننده را آگاهانه و حساب‌شده می‌دانند و مرزی بین صدا و تصویر این قطعات قائل نیستند. فارغ از این تحلیل‌ها در فرم اما بهتر است کمی به صورت‌مساله بپردازیم.

یک خواننده جوان که در دهه80 و به همراه گروهی از دوستانش، قطعاتی را تولید و در شبکه‌های فارسی زبان پخش می‌کرد، آنقدر محبوب شد که برای یکی از کاندیداهای انتخابات پرسروصدای 88 قطعه مخصوص تولید و حتی از او حمایت کرد. پس از مدتی و درحالی‌که چندان در داخل موفق نبود، مهاجرت کرد و بعد از تولید و پخش قطعات مختلف، در سال 97 و با آهنگ «جنتلمن» مجددا مشهور شد و شنیده شدن میلیونی این قطعه در داخل دوباره او را سر زبان‌ها انداخت و تغییرات مالی و جایگاهی مثبت برایش رقم زد. استقبال از این آهنگ از طرف کودکان و نوجوانان به‌حدی بود که حتی پای آن به مدرسه هم باز و به مناسبت روز معلم! از بلندگوی برخی مدارس پخش شد؛ اتفاقی که منجربه تغییر چند مدیر مدرسه شد و این خواننده ادعا کرد حتی استعفای وزیر آموزش‌وپرورش هم به آهنگ او ربط دارد.

ساسی اسفند سال گذشته و همراه با تعدادی از خوانندگان مشهور آن‌طرفی به عربستان سعودی رفت و اصرار داشت که پس از انتشار آهنگ «دکتر» در روزهای ابتدایی کرونا، کارنامه خود را سیاه و سیاه‌تر کند. دریافت پول از سعودی‌ها هم با واکنش‌های اغلب منفی مواجه شد، اما قطعه «دکتر»ش با نمایش عریانی بیشتر و ابتذال در کلام و ملودی طرفدارانی هم در داخل داشت. تعداد این طرفداران البته نسبت‌به «جنتلمن» کمتر شده بود، اما همچنان غالب این هواداران، کودکان و نوجوانان و درنهایت دانش‌آموزان بودند. آنهایی که سهمی از موسیقی داخلی نداشتند و آنچه در حوزه موسیقی برایشان در شبکه‌های «پویا» و «نهال» پخش می‌شد، چیزی شبیه به شوخی بود. گروهی دیگر مثل همیشه قائل به محدودکردن فضای مجازی و اینستاگرام بودند و خبری از واکاوی و بررسی فنی و ارائه راهکارهای همراه با مطالعه و نه احساسی، نبود.
 

دست به دامن ابتذال

موسیقی در داخل و خارج از کشور اوضاع خوبی ندارد و کارشناسانش معتقدند پول، این وضعیت را به‌وجود آورده است. بنگاه‌های شرط‌بندی، برای کسب درآمد بیشتر هر کاری می‌کنند و نشان دادند که هم می‌توانند خوانندگان مشهور آن‌طرفی را جذب کنند و هم خوانندگان دسته‌چندم داخلی را. حالا و پس از حضور یک ستاره پورن در کلیپ تازه ساسی، عده‌ای می‌گویند همه اینها می‌تواند قطعاتی از یک پازل بزرگ باشد که هدفش درنهایت جذب دنبال‌کننده‌های بیشتر و درپی آن، کسب درآمدهای هنگفت باشد. اما سوال اصلی این است که در حوزه و بازار موسیقی داخلی ما چه اتفاقاتی افتاده است که قطعات ضعیف و مبتذلی مانند «دکتر» و«تهران توکیو» ساخته می‌شود و خیال سازندگانش هم راحت است که در داخل ایران با استقبال مواجه می‌شوند.

نکته جالب اما اینجاست که مدیران موسیقی ارشاد ادعا دارند که در ارائه مجوزها سعی کرده‌اند به نیازهای نسل جدید توجه کنند و با تسامح به برخی ترانه‌ها و تنظیم جواز بدهند. قطعه تازه ساسی مانکن، یک ابتذال کامل است و مخاطب آگاه، این سوال جدی و ترسناک را از خودش دارد که قدم بعدی این مسیر چیست و کجاست؟ خانواده‌ها قرار است خودشان را برای چه پدیده تازه‌ای آماده کنند؟ آیا تنها راه چاره به قول مدیر شبکه پویا، شکایت از این خواننده است؟ آیا این مدیر و مدیران دیگر نباید پاسخگوی وضعیت فعلی موسیقی و سلیقه کودکان و نوجوانان ما باشند؟ الان دیگر صرفا مساله ابتذال کلام و ریتم در میان نیست و پای مسائل جنسی و آموزش و الگوسازی‌های غیرمستقیم و مستقیم در میان است. 

بازی ترویج بی‌بند و باری و تبلیغ آن با استفاده از ستاره‌های مشهور پورن، درنهایت به ضرر این خواننده و دست‌اندرکاران پشت‌پرده تمام می‌شود، زیرا سابقه تاریخی ایرانیان نشان می‌دهد برخلاف آنچه در رسانه‌های مجازی و ماهواره‌ای مطرح می‌شود، نسبت‌به این موضوع، هنوز هم حساسیت‌های زیادی وجود دارد و تحلیل درستی از آن‌سو نسبت‌به جامعه ایرانی وجود ندارد.

در نهایت شاید گفتنش تلخ باشد، اما داستان این است که یک جوان که در داخل ایران مشهور شده و رشد کرده، می‌تواند با انتشار یک قطعه درطول سال، چنان فضا را آلوده و پیچیده کند که ده‌ها دستگاه و رسانه مرتبط و غیرمرتبط به آن واکنش نشان دهند و درنهایت به یک تصمیم قاطع و منطقی نرسند. ساسی مانکن در سه سال اخیر، سه قطعه جنجالی منتشر کرده که هر سه آنها پرطرفدار و محبوب بوده و در این سه سال، اتفاق خاصی برای مقابله فرهنگی و موسیقایی با او نیفتاده است.
 

ساسی؛ بیجه 2021

سینا مهدوی: سوءاستفاده از معروف بودن یک پورن‌استار به‌خوبی نشان می‌دهد «بیجه 2021» هم می‌داند مخاطب به این تله خواهد افتاد و دیدن یک پورن‌استار کنار یک فارسی‌زبان و نه ایرانی مثل همان وعده دیدن توله‌سگ‌هایی است که بیجه در سال‌های ابتدایی دهه 80 به قربانیانش می‌داد.

یکی از هولناک‌ترین جنایات دهه 80 قتل و تجاوز به بیش از ۱۷ کودک و سه بزرگسال با محوریت یک نفر بود؛ «بیجه» جوانی 20ساله ساکن بیغوله و کارگر آجرپزی‌های بیابان برهوت پاکدشت. او که طی دوسال پرونده سنگین قتل و تجاوز را برای خود رقم زد، علاوه‌بر معضلات خانوادگی و منع از تحصیل هوش فراوانی داشت. بیجه قربانیانش را از بین پسربچه‌هایی انتخاب می‌کرد که دیدن کفتربازی و توله‌سگ برایشان جذاب بود. قربانیان به‌اجبار که نه، با پای خود قدم در کوره‌های آجرپزی و خرابه‌هایی می‌گذاشتند که او برای اجرای افکار غیرانسانی‌اش مهیا کرده بود.

جامعه هدف بیجه- که خود در دوران نوجوانی مورد آزار جنسی قرارگرفته بود- پسربچه‌هایی بود که به یک همجنس بزرگ‌تر اعتماد می‌کردند و هیچ‌گاه در ذهن قربانیان نقش شوم او حتی متصور هم نمی‌شد. درواقع قاتل و متجاوز سریالی علاوه‌بر سوءاستفاده از شرایط مکانی و تله‌گذاری جذابیت‌های مورد علاقه یک پسر کودک یا نوجوان خیالش راحت است که طعمه‌هایش هیچ‌گاه درباره مقاصد شوم یک‌غریبه توجیه نشده‌ بودند. 

رفتار ساسان حیدری‌یافته یا همان ساسی‌مانکن را می‌توان از جهات مختلف شبیه رفتار بیجه دانست. سال 98 با آهنگ جنتلمن و واکنش‌ها و تکرار آن در مدارس، او جامعه هدف جدیدی برای خود پیدا کرد. نوجوان‌هایی که دیگر مثل گذشته شاید پایشان به کوره‌های آجرپزی پاکدشت نمی‌رسد، ولی با سریع‌ترین زمان محتوای تصویری آهنگ‌های او در اختیار همه قرار می‌گیرد. هوش ساسی‌مانکن در استفاده از محتوای اروتیک و جنسی و الفاظ تحریک‌آمیز دامی است که در موزیک‌ویدئو‌های او برای نسل نوجوان پهن می‌شود. او از اتفاقات و علایق روز مخاطبان نوجوانش هم به‌شدت بهره می‌برد و می‌داند در دوران کرونا باید از «دکتر»‌ها و نماهای اروتیک و در موزیک‌ویدئو جدیدش از «سمیه نرو» ابدویک‌روز استفاده کند.

ساسی‌مانکن در سریال تجاوزهای ذهنی به مخاطب نوجوانش هیچ‌ابایی ندارد که از کودک هم در تولید محتوا استفاده کند و درواقع عرصه کودک‌آزاری بیجه از کوره‌پزخانه‌ها را به بیابان بی‌حساب‌وکتاب فضای مجازی بکشاند. سوءاستفاده از معروف بودن یک پورن‌استار- که بهتر است به‌جای «کارگر جنسی» او را «سرمایه‌دار جنسی» بنامیم- به‌خوبی نشان می‌دهد «بیجه 2021» هم می‌داند مخاطب به این تله خواهد افتاد و دیدن یک پورن‌استار کنار یک فارسی‌زبان و نه ایرانی مثل همان وعده دیدن توله‌سگ‌هایی است که بیجه در سال‌های ابتدایی دهه 80 به قربانیانش می‌داد.

خواه‌ناخواه طی چند روز آینده کلیپ جدید ساسی میهمان خوانده یا ناخوانده تمام گوشی‌های ایرانی می‌شود و باید موج جدید دابسمش‌های این کلیپ را در فضای مجازی ببینیم. اما سوال اینجاست در دوران کرونا که به‌بهانه آموزش مجازی تبلت و گوشی هوشمند با کمک خیرین و نه مسئولان در دسترس حتی کسانی که از نعمت توپ فوتبال دولایه در همان پاکدشت و خاوران محروم هستند، قرار می‌گیرد، چاره‌ای برای متجاوز جدید به روح و جسم این کودکان اندیشه شده است؟ چرخ سال‌هاست که اختراع و بومی شده، ولی بیجه و ساسی‌مانکن منتظر فرهنگ‌سازی‌های مسئولان در قالب پیوست‌های فرهنگی نمی‌مانند.

تا وقتی فیلترشکن‌های متعدد سهل‌الوصول موجود است، بدون‌شک فیلتر و فیلترینگ هوشمند راهکار نیست و باید چاره‌ای برای میلیون‌ها نوجوان قربانی اندیشید تا دوباره انگشت حسرت به‌دهان نگیریم که چرا نوجوانی با یک هرزه مجازی لایو مشترک می‌گذارد. حتما کسانی که اوباما را با فک و فامیلش به مسلمان‌ها و ایرانی‌ها وصل کردند، دلبستگی ملی از سرمایه‌دار جنسی می‌سازند و علاقه او به مردم ایران و حتی خوردن گز در سی‌وسه پل اصفهان!
 

گفتگو با رضا مهدوی کارشناس موسیقی

رضا مهدوی، یکی از پژوهشگران و کارشناسان حوزه موسیقی است که هم دستی در نواختن ساز دارد و هم دستی در برنامه‌های تلویزیونی ویژه موسیقی. با او به بهانه انتشار قطعه تازه ساسی مانکن، درباره ابتذال در موسیقی و وضعیت فعلی آن صحبت کردیم.

بسیاری از اهالی هنر معتقدند اوضاع موسیقی در شرایط فعلی چندان مساعد نیست و عوامل مختلفی را برای آن می‌شمارند. آیا شما اصلا با این نظریه موافقید و تحلیل شما از وضعیت موسیقی ما چیست؟
شرایط اجتماعی در دنیا به‌سمتی می‌رود که با شتاب بیشتر به‌دنبال سودآوری از هر راه و طریقی است. این درست است که گفته می‌شود انسان کمال‌جو و فطرت او پاک و سالم است، ولی حقیقت ماجرا این است که ازطریق راه‌های مختلف ازجمله هنر می‌خواهد به اقتصادی برسد که درکنار این اقتصادی که یک‌شبه ره صدساله می‌رود، بیشتر هویت خودش را نشان دهد. در عرصه هنر غالبا این‌گونه شده که می‌خواهند از هر طریقی به اسم نوآوری به شهرت برسند. درحال حاضر هم شاهدیم که با کمک سایت‌های قمارخانه‌ای و جریان پول کثیف، خیلی از افراد در داخل و خارج به ژانرهای موسیقی ورود کرده‌اند و از چهره‌های موسیقی برای کسب سود بیشتر استفاده می‌کنند. 

این را هم اضافه کنید که ما در داخل کشور هم کمتر کنسرت‌های درجه یک می‌بینیم. چهره‌های شاخص کشور ما خارج از کشور اجرا می‌کنند و بعد از مدتی ویدئوی آنها را می‌بینیم. در فستیوال بین‌المللی در این چهاردهه شرکت نکردیم و طبیعی است رسانه‌ها هجوم می‌آورند، چه ازطریق ماهواره و چه فضای مجازی. باید بپذیریم که امروزه عصر فضای مجازی است و بنگاه‌ها و باشگاه‌ها و افراد و موسسات و شرکت‌هایی که هوس و اشتهای زیادی در ثروت‌اندوزی دارند، از راه فکر و ناهنجاری‌های اخلاقی وارد می‌شوند؛ چه ترانه‌ها و چه آهنگ‌ها و چه شخصیت‌ها و چه پوشش‌هایی که مبتنی‌بر فرهنگ هر ملتی نیست، ولی به‌واسطه هجمه رسانه‌ای که اصطلاحا امواج رادیویی، تصویری و شنیداری هستند، می‌توانند در هر خانه‌ای ورود پیدا کنند.

خب، راه مقابله با این شرایط و وضعیت چیست؟
ما باید بتوانیم قوه شنیداری فرزندان‌مان را با موسیقی خوب تقویت کنیم تا در بزرگسالی مورد هجوم اصوات مسموم قرار نگیرند یا درصد کمی تحت‌تاثیر این اصوات باشند. چون آموزش‌های درست در کودکی نیست، در بزرگسالی دچار وقفه شنیداری می‌شوند که قبلا با چیزهای مسموم پر شده است. این خلأ در کودکان ما بسیار است و شاهد هستیم در مهدکودک‌ها یک جوان با ارگ، همین موسیقی‌ها را می‌آورد و در مدارس ما رسوخ می‌کند. پس سه عامل اصلی باعث بروز چنین وضعیتی شده است. مدیریت فرهنگی ما فشل است. مدیران بالادستی اساسا فرهنگی نیستند. چیزهایی که باید نشان می‌دادیم و در عبور تربیتی از مدارس تا سطوح عالی در ژانرهای گوناگون می‌بود، آموزش ندادیم. رسانه‌های ما آنچه را که باید نشان می‌دادند ندادند و مساله چهارمی که به‌واسطه این سه موضوع ایجاد می‌شود و برآیند آنهاست و همپوشانی می‌دهد، این است که انسان وقتی گرسنه است هر غذایی را می‌خورد، پس چه خوب که قبلا خود را سیر کنیم که واداشته نشویم هر چیزی را ببینیم، هر چیزی را گوش دهیم و هر چیزی را بگوییم.

همین ساسی مانکن دو سال پیش آهنگی را به نام جنتلمن خواند. این آهنگ در مدارس ما پخش شد و بچه‌ها با این آهنگ خواندند و نهایتا چند مدیر و وزیر جابه‌جا شدند. چنین واکنش‌هایی منطقی و راه علاج است؟
در عرصه فرهنگ و هنر بدترین شیوه حذف موضوع است؛ اینکه یک وزیر، یک معلم، یک مدیر یا غیره تغییر کند، قضیه عوض نمی‌شود. اینها مقصر نیستند. مقصر بسیاری از موسسات و نهادهای فرهنگی هستند که بودجه‌های کلان دریافت می‌کنند، ولی تاکنون هیچ قدمی برنداشته‌اند. اگر قدمی برداشتند، ناکارآمد بوده است. ما هیچ‌گاه آسیب‌شناسی نمی‌کنیم ببینیم چه نهادهایی را باید حذف کنیم که تاریخ مصرف آنها تمام شده و بودجه‌ها را باید به کجا بیشتر بدهیم و کجا را کمتر کنیم و چه جشنواره‌هایی را نیاز داریم و چه جشنواره‌هایی را نداریم. در مدارس چه موسیقی‌هایی را به بچه‌ها بدهیم که «جنتلمن» وارد نشود. حالا هم که این را منتشر کرده که یک اثر فجیع، کریه و غیراخلاقی است. به مرور هم این جلو می‌رود. تتلو هم همین راه را رفت. ما نتوانستیم تتلو را در ایران مدیریت کنیم. درنتیجه به خارج از کشور رفته و ما را مدیریت می‌کند.

عده‌ای اعتقاد دارند امثال ساسی و تتلو با آهنگ‌هایی که منتشر می‌کنند خودشان را به‌دست خودشان نابود می‌کنند؛ یعنی تا این میزان مرز ابتذال از بین می‌رود. شما چنین باوری دارید؟
سه‌دیدگاه وجود دارد. اگر نگاه اخلاق‌مدارانه را مدنظر بگیریم، این چیزی که شما می‌گویید درست است. هر انسانی که پای کج بردارد و اصلاح نکند و توبه نکند، به قهقرا می‌رود و عاقبت به‌خیر نمی‌شود و لطمه خواهد دید. نگاه حدوسطی وجود دارد که می‌گوید باید ببینیم تا کجا پیش می‌رود، انسان جایزالخطا است. خداوند آنقدر ارحم‌الراحمین است که لحظه آخر توبه آدم گناهکار را می‌پذیرد. یک وجه سومی هم هست که به هیچ‌یک از اینها اعتنایی ندارد. دنیای امروز دنیای پول است و می‌گوید تا زمانی که زیبایی و جوانی و توانایی دارید پول به‌دست ‌آورید تا در دوران پیری بهترین زندگی را داشته باشید. اگر دنیا را انتخاب کرده باشید، از این منظر این حرف‌ها معنی پیدا نمی‌کند.

باید ببینیم آدم‌ها چه چیزی را انتخاب کرده‌اند. اما بدترین نوع کار این است که همدیگر را قضاوت کنیم بدون اینکه اشکالات خود را بدانیم و فکر کنیم فقط اشکال از دیگران است. اشکال از ماست که اینها این‌گونه شدند و روی لجاجت حرکت‌هایی ناشایست را انجام می‌دهند. ما باعث شدیم اینها بی‌تربیت و بی‌اخلاق شوند. اگر مدیران ما تدبیر می‌کردند و اینها را بازی می‌دادند، وضع اینچنین نمی‌شد، درحالی‌که ما هنوز برای مجوز دادن مساله داریم. هنوز نمی‌دانیم باید مجوز بدهیم یا خیر.  این خواننده‌ها که برای خودشان دنبال شهرت هستند، اگر در ایران بودند، در سایت‌های رسمی خیلی بیننده داشتند.

دو هزار بیننده بود، تازه نصف‌کاره آهنگ را گوش می‌کردند، ولی آن‌ور رادیوها و پلتفرم‌هایی که وجود دارد، میلیون‌ها بیننده و شنونده دارد. نه اینکه همه بد باشند، خوب و بد قاطی است. زرنگ هستند. در 10 نمونه خوب دو نمونه فاسد می‌اندازند، سه مورد معمولی می‌اندازند و پنج مورد خوب از آب درمی‌آید. هدف اصلی این است که آن بی‌اخلاقی دیده شود که اتفاقا در کنار آن خوب‌ها این دیده می‌شود. شما هم متوجه نیستید چطور در ذهن و بدن و روح کودکان نفوذ می‌کند. همه را کنار هم قرار می‌دهند و طبیعی است کودکان ما سراغ این می‌روند و در حافظه خود نگه می‌دارند.

پلی‌لیست خیلی از آدم‌های محترم را نگاه کنید، خجالت می‌کشید، از مردم عادی دیگر انتظاری نیست. فرد به آن‌سوی مرزها رفته، به او حقوق می‌دهند و از او حمایت می‌کنند که با گردن‌کلفت‌ها، در قمارخانه‌‌ها و شرط‌بندی‌ها و غیره کار کند. او ماموریت خود را انجام می‌دهد، درحالی‌که ما نتوانستیم ماموریت برای چهره‌های شاخص خود در همه عرصه‌ها تعریف کنیم.
 

بی‌ربط و کم‌عمق

فرزین طاهری: در مواجهه با آخرین کار ساسان حیدری (ساسی‌مانکن) اگر چشم‌مان را ببندیم و تصویر را نبینیم، تفاوتی با کارهای قبلی‌اش ندارد، همانقدر بی‌ربط، همان اندازه کم‌عمق و زننده. اگر این قطعه بدون تصویر منتشر می‌شد همینقدر بحثش داغ می‌شد؟ بی‌شک خیر. ساسی مانکن کار عجیبی نکرده، او تنها به نیاز جامعه‌ای پاسخ داده که این محتوا را طلب می‌کند. تا زمانی هم که تقاضا هست، عرضه سروری می‌کند.

واقعه ویدئوی اخیر ساسی‌مانکن را می‌توان از دو منظر بررسی کرد: یک، موسیقی و دو، تبلیغات. در حوزه موسیقی باید پذیرفت وجود سبک‌های مختلف در این حوزه به سلیقه متفاوت مخاطبان برمی‌گردد. هرکسی مختار است موسیقی‌ای را گوش کند که دوست دارد. موسیقی را می‌توان به بخش‌های قوی و ضعیف و یا ارزشمند و کم‌ارزش تقسیم کرد.  اما نمی‌توان برای قضاوت درمورد موسیقی از کلمه ابتذال استفاده کرد، چون اساسا موسیقی در بطن خود مبتذل نیست.  ساختار موسیقی و شباهتش به ریاضی آن را به یک فضای قانونمند شبیه کرده، بنابراین همان‌طور که نمی‌توانیم به یک مبحث در ریاضیات مبتذل بگوییم، به تولیدات حوزه موسیقی هم نمی‌توانیم این واژه را اطلاق کنیم.  آن چیز که موسیقی را برای اهل فن زننده می‌کند، کلام سخیف است. آن چیز که موسیقی را کم‌ارزش می‌کند، غایت حرفی است که می‌زند. در مواجهه با آخرین کار ساسان حیدری (ساسی‌مانکن) اگر چشم‌مان را ببندیم و تصویر را نبینیم، تفاوتی با کارهای قبلی‌اش ندارد، همانقدر بی‌ربط، همان اندازه کم‌عمق و زننده. اگر این قطعه بدون تصویر منتشر می‌شد همینقدر بحثش داغ می‌شد؟ بی‌شک خیر.
 

اما چه باعث می‌شود که او و اطرافیانش چنین تصمیمی بگیرند؟

دلیلش یک جمله بیشتر نیست، جامعه چه می‌خواهد؟ اینکه آمارهای رسمی و یا خود افراد چه به زبان می‌آورند مستند محکمی برای خواست جامعه نیست، خواست جامعه را باید با بررسی دنبال‌کردن و دیدن صفحه‌ها و به اشتراک گذاشتن محتواهای شبکه‌های اجتماعی فهمید.  میلیون‌ها نفر از ما ساعت‌های بسیاری را در طول شبانه‌روز، به دیدن آدم‌ها و صفحه‌هایی می‌گذرانیم که زشت‌ترین، سخیف‌ترین و زننده‌ترین رفتارها را از زندگی‌شان به اشتراک می‌گذارند و تازه بعد از آن ساعت‌ها غرق‌شدن در آن جهان پوچ، در میان دوستان و اطرافیان‌مان به نقدشان می‌پردازیم و سبک‌سر می‌دانیم‌شان.  ساسی مانکن کار عجیبی نکرده، او تنها به نیاز جامعه‌ای پاسخ داده که این محتوا را طلب می‌کند.  تا زمانی هم که تقاضا هست، عرضه سروری می‌کند. در وجه دیگر، محتوای چیزی است که تولید شده، فارغ از اینکه حجم پوچی، آنقدر گسترده است که در نگاه نخست باید گفت هر توضیح و تشریحی به بیشتر دیده شدن این جنس محتوا‌ها کمک می‌کند. اما از زاویه‌ دیگر می‌توان بررسی کرد که چه شد که این‌گونه شد و امروز اینجا ایستادیم.  چه شد که هزل‌ترین تولید محتوا مثلا در تئاتر خصوصی در چند سال گذشته، به نسبت نمونه‌ مورد بحث، بسیار فاخر و آبرومند جلوه می‌کند؟ ترکیب ساسی مانکن، الکسیس تکزاس و لوکیشن فیلم ابد و یک روز، پیش از هر چیز، به کابوسی دهشتناک شبیه است که هیچ تعبیری ندارد.(1)
 

انتهای ابتذال

گفتگو با چند جامعه شناس و روانشناس در مورد پیامدهای اجتماعی و روانی کلیپ مبتذل یک خواننده خارج نشین.
برای در امان ماندن نوجوانان از آثار وحشتناک چنین محتواهایی چه باید کرد؟
یگانه شوق‌الشعرا: بازار فروش ابتذال در جامعه ما چنان گرم است که بخش کوچکی از موزیک ویدئوی یک خواننده معلوم‌الحال با مشارکت و بازی یک بازیگر مشهور فیلم‌های غیراخلاقی تنها در کمتر از 24 ساعت حدود 6 میلیون بار در صفحه مجازی او بازدید داشته است و بسیاری از افراد با این موزیک، دابسمش ساخته و در فضای مجازی منتشر کرده‌اند. دیری نخواهد پایید که والدین از فرزندان خود بخواهند با استفاده از این موزیک دابسمش گرفته و در فضای مجازی به اشتراک بگذارند. همچنین این خواننده در موزیک قبلی خود از مخاطبان خواسته بود درس و کتاب را رها کرده و به فضای مجازی روی آورند تا اینگونه ابتذال‌ها خریدار داشته باشد. از دیدن این ویدئو به راحتی می‌توان متوجه شد سازنده آن شناخت دقیقی از مخاطبان خود دارد و طبق سلیقه آن‌ها این ویدئو را بر اساس سکانسی شناخته شده از فیلم ایرانی «ابد و یک روز»ساخته است. روزی احساسات عده‌ای از ما ایرانیان تحت تاثیر این فیلم و بخش‌هایی از آن قرار گرفت و امروز با بهره‌برداری از این پیشینه، تجسم ابتذال در عده‌ای دیگر را شاهد هستیم. مخاطب اصلی فضای مجازی و این نوع خواننده‌ها متاسفانه قشر نوجوان و جوانی است که نه می‌دانند بایسته‌های هنر و هنرمند چیست و نه از امر مبتذل آگاهی دارند. جدای از تبعات روانی این نوع کلیپ‌ها بر قشر نوجوان، امر مبتذل می‌تواند در جامعه تبعات اجتماعی زیادی داشته باشد که مخاطبان بهتر است از آن به نحوی درست، آگاه شوند. ما درباره تبعات روانی انتشار چنین محتوایی به سراغ روانشناسان رفتیم و از جامعه شناسان تبعات اجتماعی و راه حل مقابله با ابتذال را جویا شدیم.
 

مبنای مبتذل خواندن

وقتی مقوله داوری و قضاوت و ارزش‌گذاری به میان می‎آید، مسئله بعدی معیار و سنجه و ملاک قضاوت و داوری است. یعنی زمانی که فرد الف، فرد ب، یا رفتار و گفتار فرد او، یا عقاید و افکار و احساسات یا خواسته‎های او یا سلیقه‎اش را مبتذل یعنی پیش پا افتاده و دم دستی می‎خواند، لابد سنجه‎ و معیاری دارد و بر اساس آن چنین قضاوت می‎کند. این معیار هم می‎تواند خصوصی یعنی فردی و شخصی یا عمومی یعنی دسترس‎پذیر برای همگان و مورد وفاق و عینی یا ذهنی(یا بین‏الاذهانی) باشد. همچنین متناسب با معیار ارزش‌گذاری و قضاوت، می‎توان انواعی برای آن بر شمرد از جمله قضاوت اخلاقی بر مبنای اصول اخلاقی خواه ذهنی باشند یا عینی یا عمومی یا خصوصی، قضاوت حقوقی بر مبنای قانون، ارزش‌گذاری زیباشناختی بر مبنای تعریفی که از زشت و زیبا داریم، قضاوت علمی بر مبنای معیارهای سنجش‎پذیر عینی، ارزش‌گذاری دینی بر مبنای هنجارها و اصول موضوعه دین، ارزش‌گذاری بر مبنای آداب و رسوم و عرف و عادات فردی و اجتماعی و ارزش‌گذاری بر مبنای مصلحت‏اندیشی.

از سوی دیگر انسان با دو عنصر آگاهی و اراده از سایر موجودات متمایز می‌شود و بر اساس این دو خصیصه موجودی مختار و گزینش‎گر است، یعنی در دایره محدودی می‏تواند دست به انتخاب بزند و برگزیند. نفس انتخاب و گزینش‌گری میان ولو دو گزینه، به معنای ترجیح (رجحان بخشیدن و برتر دانستن) یکی بر دیگری و بنابراین ارزش‌گذاری است. بنابراین ارزش‌گذاری فی‎نفسه امری ناگزیر است و به طور کلی نمی‎توان از آن تبری جست. اما این که کنش‎ها و رفتارها و کردارها و گفتارها و عادات و اندیشه‎ها و باورها و احساسات و خواسته‌های دیگران را مبتذل و بی‎ارزش بخوانیم، سخن دیگری است. ضمن آن که «مبتذل» خواندن یک کنش یا گفتار، عمدتا نوعی قضاوت اخلاقی یا زیبایی‎شناختی یا دینی تلقی می‌شود و از این حیث همواره محل مناقشه است. به عبارت دیگر وقتی کسی یا گروهی، چیزی مربوط به دیگری را مبتذل و بی‎ارزش می‎خواند، به سرعت این پرسش مطرح می‎شود که بر چه مبنایی و با کدام متر و معیار؟ آیا این سنجه و ملاک امری عینی و دسترس‎پذیر برای همگان است یا خیر؟

عقلانیتِ رشد نکرده و ذهنیت عقب‌ مانده در برابر خودانتقادی مقاومت می‌کند. اساساً یکی از نشانه‌های بارز عقل و ذهن توسعه‌نیافته همین است که فاقد اراده و توان خودانتقادی است. این پدیده مانند بسیاری دیگر از پدیده‌های زندگی انسانی، وقتی در سطحی جمعی و اجتماعی مدنظر قرار گیرد، ممکن است خود را به عنوان اشکالی ناهنجار از فرافکنی‌های مرتبط با قدرت و مصلحت، توجیه‌های محافظه‌کارانه سیاسی برای حفظ و بازتولید فرایندهای معیوب اما منفعت‌طلبانه و حتی رویکردهای فاشیستی برای اشکال نرم سلطه، تعین ببخشد.از سوی دیگر این موقعیت توسعه‌نیافته که مجبوریم آن را در همان سطح جمعی و فراگیر اجتماعی و سیاسی خوانش و فهم کنیم، در عرصه‌های مختلف، عامل بروز انواع و اقسام ابتذال‌ها هم است. عرصه‌هایی چون اخلاق، ادبیات، رسانه، هنر، اقتصاد، سیاست و... که شکل خاصی از انتقاد را به شکلی کاملا مبتذل تبدیل به خوراک جمعی می‌کنند از همین رویکردها ریشه می‌گیرند.

به همین دلیل در این موقعیت «عقب‌ماندگی ذهنی» که سوژه عمداً یا سهواً از خودانتقادی تن می‌زند، ما همواره در خطر غلتیدن به رویکردهای فاشیستی از یک سو و ابتذال از سوی دیگر هستیم. دلیلش هم این است که در این موقعیت مهم‌ترین دستاویز «سوژه» یک فرافکنی تمام‌عیار است تا به دلیل تن زدن از خودانتقادی، همه کاسه‌کوزه‌ها را بر سر چیزها یا کسان دیگر بشکند و خود را به مبتذل‌ترین وجه تبرئه کند. در این موقعیت که از پیش قرار است همواره حقیقت یا بخشی از آن «پنهان» یا «قلب» شود، نوعی از منش فاشیستی و مبتذل که از قضا قرابت و پیوندهای بسیاری با هم دارند، همواره بیخ گوش ما هستند، حتی نزدیک رگ گردن! اکثر ما معمولا در پاسخ به دلیل پذیرش این شکل از رفتارها و کنش‌ها بر اساس آنچه گفته شد، به دلیل مناقشه در همان معیارهایی که ملاک قضاوت و ارزش‌گذاری قرار می‌گیرند ناخودآگاه به ابتذالِ بیشتر دچار می‌شویم و از طرفی هم برای توجیه و فرار از خودانتقادی، دیگران را مسئول اعمال و رفتار و سلایق خود می‌دانیم.
 

تبعات مخرب روحی و روانی

درباه تبعات روانی قرار گرفتن چنین محتوایی در دسترس نوجوانان، فاطمه رسولی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به آفتاب یزد گفت: « باتوجه به این که مخاطبان چنین دست محتواهایی در فضای مجازی نوجوانان و کودکان هستند تاثیراتی که در این گروه‌ها به وجود می‌آورد این است که باعث افزایش حس کنجکاوی این گروه‌ها نسبت به افراد به نمایش گذاشته شده در این کلیپ‌ها می‌شود و نوجوانان سعی می‌کنند با جست و جو بفهمند این بازیگران چه کسانی هستند. با جستجو کردن و دستیابی به کلیپ‌هایی که به نوعی در آن‌ها هرزه انگاری وجود دارد این افراد محتمل خطرات و آسیب‌های زیادی می‌شوند. اولین آسیبی که می‌تواند دیدن فیلم‌ها و کلیپ‌های این چنینی در نوجوانان به وجود آورد بروز بلوغ جنسی زودرس است. زمانی که بلوغ جنسی زودرس اتفاق می‌افتد نوجوانی که هنوز به بلوغ فکری متناسب نرسیده است دچار تغییرات هورمونی‌ای می‌شود که اصلا متناسب با سن او نیست. در نتیجه وقتی هنوز به سن عقلی مناسب نرسیده است دست به رفتاری می‌زند که باعث به وجود آمدن هیجانات منفی، افسردگی، اضطراب و.... در او می‌شود. همچنین ممکن است دست به کارهایی بزند که آمار بیماری‌های مراقبتی را در جامعه افزایش دهد. همچنین افکار غلط و نگرش‌های غلط در باره امر جنسی یکی دیگر از آسیب‌های دسترسی به این نوع محتواها است. زمانی که بچه‌ها با چنین چیزهایی مواجه می‌شوند دچار احساس نفرت و احساس گناه نسبت به والدین خود می‌شوند و نمی‌توانند درک درستی از این قضیه پیدا کنند. دیدن این فیلم‌ها می‌تواند فرزندان ما را به راحتی در معرض خطر قرار دهد. زیرا وقتی برای آن‌ها با این دست کلیپ‌ها این نوع روابط عادی‌سازی می‌شود در نتیجه به راحتی فریب دیگران را می‌خورند و ناخواسته در تله تجاوز می‌افتند. بچه‌ها در سنین پایین وقتی با چیزهایی مواجه می‌شوند که متناسب با سن‌شان نیست دچار سردرگمی و ترس می‌شوند، چون نمی‌توانند به درستی تجزیه و تحلیل کنند. بعضی از کودکان وقتی این محتواها را می‌بینند حتی ممکن است دچار ناخن جویدن و شب ادراری شوند و بعدا ممکن است در روابط عاطفی خود دچار مشکل شوند.»
 

به فرزندانتان آموزش دهید

وی در ادامه افزود: «اما کاری که بهتر است پدر و مادرها در رابطه با این موضوع برای فرزندان خود انجام دهند این است که با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند، درباره سود و زیان این محتواها و غیرواقعی بودن آن‌ها با فرزندان خود صحبت کنند. پدر و مادرها باید سعی کنند حتما علم‌شان را نسبت به اینترنت و فضای مجازی به روز کنند تا بتوانند به وسائل الکترونیکی بچه‌ها نظارت داشته باشند. والدین باید بدانند که نباید از روش‌های خشن و تنبیهی در این موارد استفاده کنند و حس کنجکاوی فرزند خودشان را به رسمیت بشناسند و اجازه ندهند محتواهای این چنینی تا حد امکان در دسترس آن‌ها قرار بگیرد. فرزندان باید مطابق سن خود یک سری آموزش‌های جنسی را دریافت کنند که این آموزش‌ها باید توسط والدین به آن‌ها منتقل شود. درباره کلیپ این خواننده که در مدت زمان بسیار کمی بازدید‌کننده زیادی داشته است باید حتما به بچه‌ها این هشدار داده شود که این ادبیات معنا و مفهوم مناسبی ندارد و جایگزین‌های بهتری را برای فرزندان خود فراهم کنند تا آن‌ها بتوانند هیجانات خود را از طریق گوش دادن به موسیقی‌های بهتر تخلیه کنند. خوراکی که والدین به فکر فرزندان خود می‌دهند بسیار اهمیت دارد. بچه‌ها باید از سنین کودکی در فضای فرهنگی مناسبی قرار گیرند و پدر و مادرها الگوی مناسبی برای بچه‌های خود باشند. فرهنگ‌سازی در خانواده بسیار برای تربیت فرزندان حائز اهمیت است. اگر پدر و مادر مراقب رفتارهای خود نباشند به الگوی نامناسبی برای فرزندان خود تبدیل می‌شوند.»
 

نتیجه برخورد سلبی مسئولین

همچنین دکتر سیدجواد میری جامعه شناس در این باره گفت: «اواسط دهه 60 رئیس صدا و سیما در گفتگویی با علما متهم شده بود که به امور فرهنگی توجه ندارد و ولنگاری در جامعه به وسیله صدا و سیما در حال اشاعه است. در پاسخ محمد هاشمی رئیس صدا و سیما در رادیو این را گفت که به زودی در جامعه جهانی ابزار تکنولوژی چنان گسترده و وسیع خواهد شد که دیگر نمی‌توان در برابر این سیل عظیم و بنیان افکن مقاومت کرد. به عبارتی با امر سلبی نمی‌توان افکار عمومی کشور را مدیریت کرد و نیاز به یک برنامه‌ریزی بلند مدت در سطح جهانی برای مقابله با چنین اموری می‌باشد. این حرف‌ها در آن زمان به صورت جدی مورد توجه سیاست گذاران و مدیران فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار نگرفت. تا امروز هم اولین کاری که در مواجهه با اپلیکیشنی مانند تلگرام اتفاق افتاد، فیلتر کردن آن بود. ثقل کار بر یک حرکت واکنشی و عکس‌العملی وسلبی گذاشته شده است که جلوی تکنولوژی را با یک ابزار تکنولوژیک گرفته‌اند. آن چیزی که ما امروز با آن مواجه هستیم این است که تکنولوژی به مثابه یک ابزار نیست. به عبارتی دیگر نمی‌توان گفت تکنولوژی یک ابزری است که می‌شود جلوی آن را با یک ابزار قوی‌تر گرفت، مثلا در برابر تلگرام فیلترینگ مطرح شود. بسیاری از فیلسوفان بزرگ جهان در این فضا نظریه پردازی می‌کنند که تکنولوژی شیوه زندگی انسان فراصنعتی است و دیگر ابزاری در کنار دیگر ابزارها نیست. زمانی که ما این تمایز را درک کنیم آن موقع نوع مواجهه ما با تکنولوژی به اینگونه که ما امروز گرفتار آن شده‌ایم نخواهد بود بلکه می‌فهمیم اساسا در جهان تکنولوژی مدیریت افکار عمومی چگونه باید باشد؟ آیا ما باید صرفا تلاش کنیم دانه به دانه فیلترشکن‌ها را محدود کنیم یا برویم به سمت اینکه سوژه وارگی انسان معاصر را بفهمیم و با درک آن در برابر این موضوعات جایگزین‌هایی را خلق کنیم. مادامی که ما در چنبره تفکر سلبی قرار گرفته‌ایم و می‌خواهیم تکنولوژی را به مثابه ابزار ببینیم صورت مسئله برای ما حل نشده است و نمی‌دانیم با چه مسئله‌ای مواجه هستیم. به همین دلیل است که نوع مواجه سیاست‌گذاران و مدیران فرهنگی در جامعه ایران بیشتر از نوع مواجهه عکس‌العملی است.»
 

انتخاب ابتذال در واکنش به سرکوب فرهنگی

این جامعه شناس در ادامه افزود: «صورت‌بندی مسائل اجتماعی در ایران با صورت‌بندی مسائل در جوامع دیگر متفاوت است و این تمایز باعث شده است خواننده‌ای در خارج از فضای ایران از این تمایز استفاده کند و با تصاویر و مفاهیمی هنر خود را مطرح کند که در ایران به دلیل فشارهای فرهنگی این بحث‌ها قابل مطرح شدن نیست، چون تابو است. در حاشیه قرار گرفتن امر تابو این نتیجه را به دنبال دارد که بسیاری از گفتمان رسمی به سمت صحبت کردن درباره امر متعالی است و همه باید به صورت یک شکل در عرصه عمومی درباره امر متعالی بسیار غیرمبتذل صحبت کنند. آدم‌ها و ذائقه‌ها در یک سطح نیستند و وضعیت جهان معاصر مملو از تکثر و تنوع است و اگر در برابر آن، عنصر اختیار و حق انتخاب وجود داشته باشد خود افراد می‌توانند به سمت امر مبتذل نروند، اما چون در مدیریت و سیاست‌گذاری‌های فرهنگی مفهوم انسان ایرانی به مثابه یک سوژه مستقل که خودش بتواند خلاقیت و قدرت انتخاب داشته باشد، وجود ندارد و دائم امر سوژه واره در سطح کلان فرهنگی سرکوب می‌شود و به این شکل است که انگار مدیران می‌دانند چه چیزی در عرصه زندگی شخصی افراد برایشان بهتر است و در عرصه خصوصی هم کنترل وجود دارد، این در ایرانی‌ها یک رد فعل ایجاد کرده است و آن‌ها دائما به سمت حرکت‌های واکنشی می‌روند و کمتر دیده می‌شود ایرانی‌ها در عرصه اجتماعی خلاقانه و کنش‌گرایانه وارد شوند. این حالت، واکنشی از نوع فرهنگ رد فعلی را در ایرانی‌ها ایجاد کرده است که امر مبتذل هم برای آن‌ها جذابیت زیاد دارد.»
 

پدیده‌هایی زودگذر ولی تاثیرگذار

همچنین سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این خصوص گفت: « این پدیده یک امر جهانی است. نکته‌ای که وجود دارد این است که در جوامع دیگر از این نوع خواننده‌ها استقبال زیادی می‌شود. این به یک فرهنگ در بین جوانان و نوجوان تبدیل شده است که از این نوع محتواها استقبال زیادی می‌کنند. من فکر می‌کنم این تفاوت نسلی را نشان می‌دهد. نسل جوان در همه جای جهان به دنبال چنین نمایش‎‌هایی در فضای مجازی هستند و این افراد پیروان زیادی دارند. به نظر من این پدیده زودگذر است ولی در نهایت تاثیرگذار است زیرا این فضا دنیای جدیدی برای نوجوان است که قابل کنترل هم نیست. به همین خاطر دیده می‌شود که از این محتواها در مدت زمان کوتاهی استقبال زیادی می‌شود. هرکسی هم نمی‌تواند چنین استقبالی را برای خود داشته باشد، این افراد کسانی هستند که در بین نوجوانان و جوانان سابقه ذهنی دارند و به محض مطرح شدن، بار دیگر مشهور می‌شوند. این پدیده نمی‌تواند به یک جریان تاثیرگذار در جامعه تبدیل شود. جوانان امروز چیزهایی را تجربه می‌کنند که والدین آن‌ها تا به حال آن‌ها را تجربه نکرده‌اند و به فعالیت در فضاهایی وارد هستند که والدین توانایی فعالیت در آن فضاها را ندارند.»

منبع:
(1) فرهیختگان
(2) آفتاب یزد