سوال بسیاری از عاشقان پروردگار و خالق بی‌منتها این است که چطور باید به‌خدا محبت پیدا کرد و او را در نهایت توان عبادت و اطاعت کرد؟ علمای اسلام کمال در عبادت را وابسته به کمال در محبت ‌می‌دانند که وابسته به کمال ذاتی خالق است.(ابن قیم) اگر خداوند را دارای کمالی بی‌انتها بدانیم به او محبت پیدا می‌کنیم و هنگامی که محبت ما به او زیاد شد به بهترین نحو او را عبادت می‌کنیم. اینکه ما عبادتی با کیفیت نداریم به نقص در یکی از این مراحل برمی‌گردد.

خداوند را در کمالی بی‌انتها دیدن نیاز به شناخت و معرفت اوست که شناخت و معرفت به‌خدا هم از شناخت خودمان شروع می‌شود. به‌همین جهت است که می‌فرمایند: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ اگر خودمان را بشناسیم یعنی از ارزشی که خداوند برای ما قائل شده و جایگاهی که به ما ارزانی داشته پی به وجود خالقی در کمال عظمت، قدرت و محبت ببریم. در شرح این حدیث شریف تاکنون ده‌ها کتاب تالیف شده است و هزار بحث وجود دارد و همان‌طور که در دعای زمان غیبت آمده شناخت نبی و پس از آن شناخت امام زمان(عج) نیازمند شناخت خود است. در این دعا آمده: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ....»؛ پس خداوندی که نعمات بسیار به ما داده است و به شدت دوستمان دارد را شایسته بهترین شکرگذاری می‌بینیم.

شکری که در عمل صالح و دوری از نافرمانی خلاصه می‌شود که با عقل می توان به آن رسید. به همین دلیل اهل معرفت عقل را اولین وسیله را برای رسیدن به خدا می‌دانند در همین راستا «سلوک عقلانی» را مقدمه «سلوک عرفانی» می‌دانند. اگر با عقل‌مان به خدا رسیدیم با عقل‌مان هم می‌توانیم برسیم و وقتی که عقل با قلب به سمت خدا حرکت کنند عاشق خدا می شویم و عبادت برای ما لذت‌بخش و شیرین می‌گردد در اینجاست که عاشقانه خداوند را عبادت می‌کنیم.

بنده خدا بودن و رهایی از قیود غیرخدایی یک سعادت بزرگ است که باید به آن افتخار کنیم و مقدسش بدانیم. از ابوبصیر نقل شده که امام باقر(ع) فرمودند: از جمله دعاهاى امیرالمؤمنین(ع) این بود: «اى خداى من، همین عزّت مرا بس که بنده توأم و همین افتخار مرا بس که تو پروردگار منى. اى خداى من، همان‌گونه که من دوست دارم تو از آن منى، پس مرا به آنچه دوست دارى موفّق بدار»؛(الحکم الزاهرة، ص488) قلب بی‌اعتنا را فقط خشوع در برابر پروردگار می‌تواند متوجه گرداند. «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ»؛ (حشر۲۱) تا جایی‌که از خشوع قلبی و علاقه شدید قلبی برسیم و ایمان‌مان سرچشمه از محبت خدا داشته باشد نه ترس از عقاب و طمع برای پاداش. «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»؛(بقره۱۶۵)

یکی از نشانه‌های بنده خوب این است که عاشق عبادت خداوند باشد و برای فرصت شکرگذاری و عبادت و اطاعت او لحظه شماری کند. در مقام خشوع است که راضی به رضای خدا می‌شویم و هر چه که او در دنیا و آخرت به ما داد را قبول می‌کنیم.«رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ»؛(بینه8) پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند: «أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها و أحَبَّها بقَلبِهِ و باشَرَها بِجَسَدِهِ و تَفرَّغَ لَها فَهُو لا یُبالی عَلى ما أصبَحَ مِنَ الدُّنیا عَلى عُسرٍ أم عَلى یُسرٍ»؛ بهترینِ آدم‌ها کسی است که به عبادت عشق ورزد، پس آن را در آغوش گیرد و در دلش آن‌را دوست داشته باشد و با بدنش بدان بچسبد و خودش را برای انجام آن فارغ کند. چنین کسی برایش مهم نیست که در سختی باشد یا در آسانی و گشایش»؛(اصول‌کافی، ج۲، ص۸۳)

این اشتیاق به بندگی خود مانع نافرمانی خداوند است «شَوْقِی إِلَیْکَ ذَائِداً عَنْ عِصْیَانِکَ»؛(امام سجاد، مناجات محبین) وقتی درخت عشق و محبت در قلب انسان ریشه گرفت برای تشدید این عشق به سمت خدا می‌رود و مدام سعی در شناخت او، شکر او و عبادت او دارد و از گناه فاصله می‌گیرد «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى»؛(نازعات40)

آنچه که در فحوای بیانات شریف اهل‌بیت(ع) وجود دارد این است که انسان‌ها باید به امری بالاتر از وعده بهشت و ترس از جهنم به سمت خدا اتکا کنند تا کاسب مأبانه خدا را عبادت نکنند. وقوف در این جایگاه هم دوام بیشتری برای بندگی و اطاعت دارد و هم کیفیت بهتری؛ که اگر کاسب‌کارانه باشد به بهشت هم راضی نمی‌شویم.(بینه8)

آنچه که در دعای عرفه از لسان مبارک امام حسین(ع) می‌شنویم فقط از کسی می‌توان شنید که عاشق تمام و کمال خداوند باشد و هیچ محبتی به غیر از او در دل نداشته باشد. حضرت اباعبدالله(ع) پروردگارش را به چشم عقل و نور قلب می‌دید و می‌فرمود: «عمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً...»؛ کور باد آن چشمی که تو را مراقب و نگهبان خود نبیند...(دعای عرفه) پس از این فراز است که از تجارتی بدون سود سخن می‌گوید و می‌فرماید: «زیان‌کار باد تجارت بنده‏‌اى که از محبتت براى او سهمى قرار نداده‌ای...» شاید اشاره به کاسبان بهشت و جهنم دارد که نمی‌توانند در این تجارت محبت خدا را بخرند، زیرا عشق به خدا خریدنی نیست؛