ابوالقاسم رحمانی: موضوعی که قصد نوشتنش را دارم، اولین‌بار از زبان یک راننده تاکسی اینترنتی اصفهانی شنیدم و حالا هم به‌عنوان تحلیل، اینجا ارائه می‌کنم. شب بود، حوالی ساعت9، تازه از تماشای میدان نقش‌جهان فارغ شده بودم، با یکی از این نرم‌افزارهای تاکسی اینترنتی ماشین گرفتم که به خوابگاه برگردم. خیلی زود موفق شدم و آرام‌آرام به موقعیت تاکسی در یکی از خیابان‌های اطراف میدان نزدیک می‌شدم. آن شب، هنوز مثل الان خیلی‌ها حتی از اعتراض کشاورزان و دامداران اطلاعی نداشتند یا حداقل اینکه مساله‌شان نشده بود و بی‌تفاوت از آن می‌گذشتند. اما راننده تاکسی اینترنتی به سبک و رویه باقی راننده تاکسی‌ها که در همین تهران زیادش را هم داریم، شروع به تحلیل وضعیت موجود کرد. از اعتراضات گفت و از مطالبات هم، اما بخش مهم‌تر صحبت‌هایش، پیش‌بینی‌هایی بود که از آینده داشت. می‌گفت این ابتدای مسیر اعتراضات است، خیلی زود چهارمحال‌وبختیاری و... دست به اعترض خواهند زد. آب کم است، آب هم که نباشد، همه چیز به‌هم می‌خورد.

پیش‌بینی‌اش را تا قبل از بازگشت به تهران و برگزاری آن تجمع مشهور در بستر خشک زاینده‌رود جدی نگرفته بودم، منتها وقتی آن تجمع انجام شد و وقتی دیده و شنیده هم شد، وقتی واکنش‌ها را هم برانگیخت، می‌شد حدس زد این سکانس اول ماجراست چرا؟ خب علت آن مشخص بود، آب زاینده‌رود از چهارمحال‌وبختیاری می‌آید و بعد از اصفهان به یزد می‌رسد. طبیعی است که به‌صورت مستقیم، این سه استان را درگیر کند، خیلی طول نکشید تا این پیش‌بینی درست از آب دربیاید و یکی، دو روز بعد از اصفهانی‌ها در مطالبه آب، مردم چهارمحال‌وبختیاری به خیابان‌های شهرکرد آمدند و همان چیزی را گفتند و خواستند که اصفهانی‌ها فریاد می‌کشیدند، یعنی آب! البته این‌بار و در چهارمحال‌وبختیاری، شعارها متاسفانه کمی قومیتی‌تر شد. چهارمحال‌وبختیاری، دومین قطعه و تکه این داستان بود و است که اعتراضش به گوش رسید اما آیا سکانس آخر است؟ بگذارید از روایت‌ها بگذریم و به طرح مساله به‌صورت جدی‌تر برسیم. به حد فهم و وسع، آنچه عیان است و می‌توان از وضع موجود استنباط کرد و تمام این ناملایمتی‌ها و مصائب و اعتراضات را به آن گره زد، مساله تعارض منافع و نبود یک ساختار، سیاست یا سند برای بهره‌برداری صحیح از منابع هر استان و منطقه به‌اندازه توان آن منطقه است. فلان رئیس و مدیر و معاون، فلان دیدگاه و استراتژی، فلان برآورد و چشم‌انداز، مادامی که بر مدار سیاست‌های سرمایه‌دارانه، سیاست‌های سنتی و سیاست‌های انتفاعی مدیران و مسئولان تنظیم شود، آورده‌ای جز وضعیت موجود، نابودی منابع و امکانات، توسعه نامتوازن و نامطلوب و اعتراضات و نارضایتی‌های عمومی و اجتماعی ندارد.
 

وضعیت فعلی ماحصل تفکر سنتی و نیت‌های خوب، اما بدون علم و تخصص است

با این اوصاف و به‌منظور تحلیل بهتر وضعیت موجود، گفت‌وگویی با سه نفر از اساتید و صاحب‌نظران داشتیم تا ضمن تایید و تصدیق این مدل از حکمرانی بر پایه تعارض منافع و بلایی که برسر ایران، خصوصا فلات مرکزی آمده، دلایل مهم دیگر را هم بازخوانی کنیم. ابتدا محمد درویش، فعال و پژوهشگر محیط‌زیست با به چالش کشیدن تفکرات سنتی و غیرعلمی گذشته و حال مسئولان و تصمیم‌گیران در جانمایی صنایع و... در کشور، به «فرهیختگان» گفت: «اصل ماجرا به‌نظر من تفکری است که معتقد است مرکز ایران جای امن‌تری برای توسعه است و ریسک سرمایه‌گذاری در مرکز ایران کمتر است. پس اگر محدودیت سرمایه‌گذاری در مرکز ایران را که آب هست رفع کنیم، بهتر است که سرمایه‌گذاری‌های راهبردی و استراتژیک را در مرکز ایران متمرکز کنیم. این نگاهی است که پدافند غیرعامل و نگاه‌های امنیتی تجویزش می‌کنند. این نگاه در دورانی تامل‌برانگیز هم بود، مثل دوران جنگ تحمیلی که تمام مراکز صنعتی و استراتژیک‌مان که در غرب کشور بود آسیب دیدند و آنهایی که در مرکز بودند، کمتر آسیب دیدند. خب آن ایام جنگ شمایل متفاوتی داشت، خبری از موشک و پهپاد و... نبود. الان کره‌شمالی، آمریکا را تهدید می‌کند و... . الان تفاوتی بین نقاط مرکزی و مرزی نیست. براساس آن ایده و باور ما توسعه را طراحی کردیم.

من اعتقادی ندارم که نیت خبیثی پشت این ماجراها بوده باشد. من بیشتر احساس می‌کنم اتفاقا نیت‌ها خوب هم بوده اما این نیت‌های خوب توام با تخصص و احترام به علم و آمایش سرزمینی نبوده است و این خوب به‌تنهایی شد دوستی خاله خرسه که ضررش بیشتر از یک دشمن دانا بود. ببینید بیشتر نیروگاه‌های ما در مرکز ایران هستند درحالی که در تمام دنیا این نیروگاه‌ها در اطراف منابع آبی و دریاها ایجاد شده‌اند. حالا به‌خاطر مسائل خاص خیلی این مسائل را مطرح نمی‌کنند. در قم، اراک و... نیروگاه‌هایی داریم که بسیار پرمصرف هستند اما خب هیچ‌وقت مطرح نمی‌شوند. بخش زیادی از آبی که از کارون و دز به قم و... می‌رود، فقط برای قم نیست که، به اسم قم هست اما خب در همین نیروگاه‌ها صرف می‌شود. یزد هم همین‌طور. طغیانی، نماینده مردم یزد در گفت‌وگویی اشاره کرد که من نماینده مردم هم نمی‌دانم آبی که برای یزد می‌رود، دقیقا کجا مصرف می‌شود؟ در کل ما براساس یک تفکر غلطی فکر کردیم مرکز امن‌ترین جا برای سرمایه‌گذاری است. بعد به این فکر افتادیم که برای مرکز آب تامین کنیم، از سرشاخه‌های کارون، سرشاخه‌های دز، اگر نشد از خلیج‌فارس، نشد از دریای‌خزر و... .

الان که ما داریم با هم صحبت می‌کنیم آلودگی هوا در اردکان بالاتر از حد مجاز است، بارگذاری صنایع در مرکز ایران بسیار بالاتر از ظرفیت این مناطق است و اگر فکر کنیم که با انتقال آب می‌توان این مشکلات را حل کرد، واقعا درست نیست و نمی‌توان و نباید چنین تصوری داشت. ما باید این مساله را حل کنیم و به فهمی برسیم که آن فهم فارغ از مصلحت‌های سیاسی برمبنای نیازهای امنیت غذایی در کشور ما باشد که می‌گوید در چه استانی چه نوع توسعه‌ای می‌تواند نیازهای مردم را براساس توان‌های اقتصادی، اجتماعی، اقلیمی و اکولوژیکی فراهم کند. ما باید دست برداریم از اینکه آب را از یک استان به استان دیگر ببریم و برمبنای این آب قرضی برنامه‌ریزی هم بکنیم. این آب قرضی در کشوری که درگیر تغییرات اقلیمی است، درگیر خشکسالی شدید است و... یک ریسک بسیار شدید است. کاری که ما کردیم این است که یک وام با بازپرداخت 30درصد گرفتیم که یک بیزینس نان و آب‌دار ایجاد کنیم، یک‌دفعه دچار بحران شدیم و آن توقع برآورده نشد. الان ما در چنین وضعیتی هستیم.»
 

هیچ راهکاری جز تحول در حکمرانی نداریم

سیدمجید حسینی، عضو هیات‌علمی دانشگاه تهران در تبیین وضع موجود از منظر اقتصاد سیاسی به «فرهیختگان» گفت: «چند نکته اینجا مطرح است. نکته اول اینکه ما چرا در سازمان حکمرانی مسیر مشخص و قاعده‌مندی برای اعتراضات و مطالبات تا حدی که به انفجار و کف خیابان نکشد، نداریم. این اعتراضات و انتقادها که به کف خیابان می‌کشد و تا حد ملی گسترش می‌یابد، از قبل خواسته‌های کوچکی بوده و آرام‌آرام شکل گرفته است. چگونه است که هیچ مسیر سامان‌یافته و نظام‌مند برای طرح مطالبات نیست؟ نکته دوم اینکه اصولا چرا استراتژی توسعه کشور بر ضد محیط‌زیست بالاخص استراتژی توسعه صنعتی ایران بر ضد توزیع آب شکل گرفته است؟ به هر حال ما می‌دانیم که بحران آب بحران کوچکی نیست. می‌شود گفت بزرگ‌ترین بحران خاورمیانه در سال‌های آینده و بزرگ‌ترین بحران سیاسی ایران در آینده خواهد بود.

چرا در این سال‌ها استراتژی صنعتی و اداره کشور چه براساس توزیع درستش و چه براساس این توزیع غلطی که الان دارد، اصولا به‌سمتی رفته که محیط‌زیست به‌صورت عجیب‌وغریبی غارت می‌شود و دچار بی‌توجهی است. گویی که آیندگان اصلا مهم نیستند و هیچ سهمی از زیستگاه‌شان ندارند و ما می‌توانیم هر آنچه را برای آیندگان هست غارت کنیم. واقعیت این است که توسعه صنعتی در اصفهان و یزد و حتی در کرمان اینها همه توسعه صنایعی بر ضد محیط‌زیست هستند و به هر شکلی امروز مساله ساماندهی شود همچنان بحرانی خواهد بود و هیچ فرقی نمی‌کند که شما این بحران را از یزد به اصفهان ببرید یا از اصفهان ببرید به سیستان‌وبلوچستان یا به هر جای دیگر. این بحران هست، وجود دارد، مثل این است که آتش را از یک دست به دست دیگر بدهید.

این یک وضعیت عمومی است که نشان می‌دهد توسعه صنعتی و تجاری کشور علیه محیط‌زیست طراحی شده و امروز بحران ایجاد کرده و هم امروز و هم آینده را بحرانی کرده است. حالا مساله این است که در رابطه با این بحرانی که بحران آینده ما و خاورمیانه است چه کار می‌خواهیم بکنیم؟ من فکر می‌کنم به‌جز تحول جدی در ایده حکمرانی که همخوان و هم‌سنخ بشود با بوم‌زیست و اقلیم ما، هیچ راه دیگری برای کنترل این بحران وجود ندارد. اصولا ساختار اداره کشور ما ضد محیط‌زیست است. چرا؟ چون ایده مبتنی‌بر یک‌جور سرمایه‌داری صنعتی-مالی شکل گرفته است و این سرمایه‌داری صنعتی-مالی اصولا یک سرمایه‌داری عمیقا ضد محیط‌زیست است و نه‌تنها ایران بلکه چین را هم بحرانی کرده است. بلکه آمریکا را هم بحرانی کرده است. این یک بحران جهانی است که منجر به گرمای زمین، کرونا و هزار بدبختی دیگر در وضعیت کلی انسانی شده است.

این نیاز به یک تغییر ساختاری، اداری-سیاسی کشور از استراتژی توسعه سرمایه‌داری صنعتی-مالی به یک اقتصاد درون‌زا و محیط‌زیست‌خوان است. اقتصادی که وجه سیاسی‌اش مهم است یعنی پشت آن سیاسی است. اگر این اصلاح نشود و به‌سمت اصلاح ساختاری کامل نرود این بحران هر روز تقویت می‌شود و فقط ما می‌توانیم آتش را به دست دیگر بدهیم. هیچ راهکار فوری ندارد. تنها کاری که می‌شود کرد این است که به‌سرعت باید شروع به اصلاح ساختاری به‌نفع محیط‌زیست کرد وگرنه بحران آب را می‌خواهیم چه کنیم وقتی آب کم است و دلیلش هم صنایع و سیستم سدها و سیستم کشاورزی است. دلایل ریشه‌ای در پرسپکتیو توسعه دارد و تا اینها رفع نشود مشکل حل نمی‌شود و هیچ راه‌حلی فوری از نظر من ندارد.»
 

جنبش‌های آتی، محیط‌زیستی است؛ معضل فعلی راهکار فوری ندارد

در پایان اما امیر خراسانی، جامعه‌شناس و پژوهشگر در ارتباط با بحران موجود و راهکارهای پیش‌رو برای برون‌رفت از این وضعیت پیش‌آمده، به «فرهیختگان» گفت: «وضعیت موجود راهکار فوری ندارد. هر راهکار فوری مساله‌ساز می‌شود. جنبش‌های ما محیط‌زیستی است. قضیه دامن‌گیرتر و پیچیده‌تر از این است. اینکه مدیریت هر حوزه باید براساس منابع آب همان حوزه اتفاق بیفتد؛ مثلا آبخوان الف را دارید، میزان آب مشخصی دارد و هر چیزی اعم از صنعت و کشاورزی در آن تعریف می‌شود البته براساس میزان آبی که در آن است تعریف می‌شود. حق‌آبه محیط‌زیست هم باید داده شود. این مهم‌ترین کاری است که باید در تعریف کلان مدیریت اتفاق بیفتد والا طرح‌های انتقال آب وحشتناک‌ترین طرح‌های آبی است. انتقال آب یک امر استثنائی است، نه امری طبیعی! هرجا آب زیاد دارد باید صنایع بیشتری تعریف کنید، کشاورزی بیشتری تعریف کنید، جایی که آب کم دارد میزان آب‌بری آنجا باید کمتر شود. براساس جیب خود باید خرج کرد. مدیریت باید حوضه‌ای باشد. حوضه یزد مثلا 100مترمکعب آب دارد و براساس آن باید مدیریت انجام شود. از جای دیگر نباید آب برای حوضه یزد آورد. وضع موجود نیاز به تغییر نگرش در اسناد و مدیریت دارد. تنها راه این است و هیچ راه دیگری نداریم. تنهاترین راه و منطقی‌ترین راه این است. اینکه شما مدیریت آب را از روی زمین به زیر زمین ببرید، درواقع این مدیریت آب‌های زیرزمینی است. این راهکارها هم فوری نیست که با دستور فلان وزیر و معاون و... وضعیت گل و بلبل شود. باید صداقت داشت و مدل جدید و مدل سازگار با کم‌آبی را به‌عنوان اصل اساسی جا انداخت وگرنه با کارهایی که معاون رئیس‌جمهور بگوید و فلان اقدام شود و انتقال آب انجام شود و غیره ممکن است مساله در کوتاه‌مدت حل شود. اینها صرفا مسکن کوتاه‌مدت است اما هیچ‌وقت اساسی حل نخواهد شد.»