امسال نیز مانند سال‌های قبل یک «جشنواره فیلم فجر» داریم با کلی لحظات قشنگ و کارهای بزرگ و حاشیه‌های متعدد. چهلمین جشنواره فیلم فجر روزهای پایانی خود را سپری می‌کند در حالی‌که مانند هر سال نقدها و نظرات متعددی حول محور فیلم‌های نمایش داده شده وجود دارد و حرف‌های مفید و مؤثری برای حال سینمای کشورمان شنیده می‌شود. برخی منتقدان فیلم‌ها را بهتر از فیلم‌های سال‌های گذشته می‌دانند، برخی دیگر جشنواره را زیر سوال برده و به انتخاب مسئولان جشنواره ایراد می‌گیرند و برخی دیگر کلا همه چیز را بدتر از هر سال قلمداد می‌کنند. اما به‌نظر هرچه جلوتر می‌رویم می‌بینیم میزان فرهیختگی در سینمای ما بیشتر می‌شود و نشانه‌های بلوغ فکری و فرهنگی‌مان عیان‌تر می‌شود. یعنی هر سال فیلم‌ها و نقدها و سطح توقعات به فرهیختگی، نزدیک‌تر می‌شود.
 
جشنواره فیلم فجر را باید جشنواره فرهیختگان نامید زیرا نگاه به سینما در کشور ما متعالی‌تر از نگاه دیگر کشورهای جهان است. سینماگران ما باید شاکر خداوند باشند که نقادان و تحلیل‌گران جزو طبقه فرهیخته جامعه هستند و به‌جای آنکه فقط به تکنیک توجه کنند به محتوا و اثر معنوی، فکری و فرهنگی هم توجه می‌کنند. منتقدان به‌دنبال یک سینمای متعالی‌تر هستند و نمی‌خواهند ما در پایین‌ترین سطح سینما بمانیم. نمونه بارز آن هجمه به فیلم «لایه‌های دروغ» بود. فیلمی که در ژانر اکشن صرف ساخته شد و از محتوا خالی بود. منتقدان در نقد این فیلم قدوقواره جشنواره را بسیار بالاتر از آن دیدند که چنین فیلم‌هایی را به بخش مسابقات خود را دهد. فراتر از آن این نوع فیلم ساختن را اصلا مناسب فضای فرهنگی کشور ما نمی‌دانند و معتقدند سینمای ما اصلا به‌دنبال این فیلم‌های بی‌کیفت و یک وجهی نیست.
 
یادم می‌آید زمانی که «مسعود فراستی» در برنامه هفت و در نقد فیلم «سیزده59» مقابل «سامان سالور» کارگردان این فیلم که موضوعش دفاع مقدس بود قرار گرفت، وقتی از کارگردان شنید که ما همیشه دوست داشتیم فیلم‌های اکشنی مانند هالیوود درست کنیم به‌شدت برآشفت و این تصور را رد کرد و گفت: «که ما نمی‌خواهیم از جنگ تحمیلی فقط صحنه‌های اکشنی مانند فیلم "بازگشت سرباز رایان" بسازیم. بلکه از فرهنگ آن باید بگوییم.» بله، فرهنگ دفاع مقدس به فضای فکری و نخبگانی کشور ما می‌آید نه فقط خلق صحنه‌های اکشن؛ پس اگر فضای فکری جامعه را نشناسیم نمی‌توانیم فیلم خوبی بسازیم.
 
به ‌هر تقدیر توقع نخبگان ما از سینما بیشتر از این است که هست، پس سینماگران و فیلم‌سازان و مسئولان سینمایی با قدر دانستن این فضای مطهر فکری باید بیشتر و بهتر از این فیلم بسازند و به تعمیق فکری، علم و فرهنگ در کشور ما کمک کنند. مردم ما هم قبل از توجه به صحنه‌های اکشن به دنبال محتوا هستند و انتظار دارند محتوای مناسبی به آنها عرضه شود. در مقابل فیلم باید در انتقال یک مفهوم یا یک معلوم به مخاطب خود اصل سادگی و سهولت را رعایت کند. به نظر بنده تکنیک در فیلم باید به انتقال بهتر محتوا کمک کند نه اینکه در خود تکنیک بماند البته نه اینکه در آن افراط شود. یعنی وقتی مخاطب مشغول دیدن فیلم است نباید با تکان دادن دوربین یا سردرگمی فیلم‌نامه یا دیالوگ‌های طولانی خسته شود. در اولی چشم خسته می‌شود، در دومی گیجی رخ می‌دهد و در سومی فکر منحرف می‌شود و این خستگی‌ها، کلافگی‌ها و سردرگمی‌ها مانع انتقال محتوا و ایجاد سوال یا درانداختن یک ایده در وجود مخاطب می‌شود. فیلم‌ساز تکنیک‌ها را رعایت می‌کند که مخاطب در دریافت مفاهیم به زحمت نیوفتد. حتی گره در فیلم می‌خواهد به جاذبه فیلم کمک کند برای انتقال بهتر مفاهیم و محتوا؛ پس سینماگر و فیلم‌ساز می‌خواهد با مباحث روز همراه شود و به نوبه خود فکر جامعه را در اختیار بگیرد و اصلاحات فکری و فرهنگی را صورت بدهد.

آنچه که در یکی دو سال اخیر در سینمای ایران دیده می‌شود حول محور مباحثی چون عدالت، تبعیض، فاصله طبقاتی، آقازادگی و مباحثی اینچنینی است. در سال‌های گذشته فیلم‌های زیادی در این باب دیده نمی‌شد اما امسال یعنی سال1400 شاید نیمی از فیلم‌ها حول این محور بودند. سینمای ایران می‌خواهد وارد بحث عدالت‌خواهی شود، تبعیض را رد و نقد نماید، به آسیب‌های نفوذ سیاسیون در امور کشور حمله کند، طبقات اجتماعی را برای جامعه مضر بداند، از زنان دفاع و حقوق آنها را طلب کند و... اما مشکل آنجاست که سینماگر فقط می‌خواهد، ولی نمی‌تواند این کار را انجام دهد. به‌عبارتی فیلم‌ساز یک‌سال کشور را رصد می‌کند که چه موضوعی می‌تواند مخاطب را جذب کند، بعد که موضوش را پیدا می‌کند نمی‌تواند آن‌را به‌اصطلاح دربیاورد. البته ما خوش‌بینانه نگاه می‌کنیم و نمی‌گوییم فیلم‌هایی ساخته می‌شوند که ظاهر عدالت‌خواهی و ضدسرمایه داری دارند اما در باطن مانند فیلم‌های‌ انگل، جوکر، پلتفرم و سریال بازی مرکب اتفاقا طرف‌دار پروپا قرص نظام سرمایه‌داری هستند. می‌گوییم سینمای ما دغدغه دارد برای عدالت، برای رفع تبعیض و مشکلات جامعه اما هنر اینکه بتواند آن‌را خوب ارائه دهد ندارد. وقتی هنر ارائه خوب ندارد محتوای فیلم با نیت فیلم‌ساز در تقابل قرار می‌گیرد.
 
فیلم‌هایی مانند «برف آخر»، «مرد بازنده»، «علفزار»، «شب طلایی» و «شادروان» به‌جامعه‌ای اشاره دارد که حق با حق‌دار نیست یا آنکه حقش را می‌خواهد با چالش‌های زیادی روبرو می‌شود. از نفوذ مسئولان، آقازاده‌ها یا قوانین دست‌وپا گیر گرفته تا کسی که حقش را می‌خورند اما کاری نمی‌کند. فیلم‌هایی که می‌خواهند بگویند طبقه فرودست جامعه یا افرادی که مرود ظلم قرار گرفته‌اند، چیز زیادی نمی‌خواهند جز حقشان. طبقه‌ای که با یک اشتباه در دره‌ای عمیق سقوط می‌کند و راه نجاتی ندارد. قوانینی که برای یک طبقه تبدیل شده به ابزار محدودیت و محرمیت بیشتر تاجایی‌که حتی خانواده‌ای که از طبقه بالای جامعه است هم به‌دلیل برخی ملاحظات یا مصلحت‌ها نمی‌تواند آزادانه برای گرفتن حقش تصمیم بگیرد. طبقه‌ای که دین دارد اما نمی‌داند برای چه دین دارد. مقید به برخی محدودیت‌های دینی است ولی آنجا که لذت بیشتری در کار باشد نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد. جامعه‌ای که طمع دارد و وقتی اشتباه می‌کند دنبال مقصری جز خودش می‌گردد و...
 
از این حیث سینمای ما به سمت‌وسوی خوبی حرکت می‌کند اما اینکه نمی‌تواند تمام و کمال این معانی و مفاهیم را منتقل کند دارای ضعف بزرگی است. سینمای ما که همیشه تک بعدی عمل می‌کرد اما اکنون جامعیت بیشتری در بررسی مشکلات جامعه پیدا کرده و سعی می‌کند به تمام حواشی دقت کند اما باز هم جای کار دارد. سینمایی که می‌خواهد فرهنگ‌های منسوخ را برچیند و به‌جای آن فرهنگ نو در بیاندازد نباید در فهم دقیق آن فرهنگ منسوخ و اینکه اصلا چه چیزی را جایگزین کند زبانش الکن باشد. سینمایی که می‌خواهد هر طبقه، قشر و جریان سیاسی، فکری، فرهنگی و اجتماعی را نقد کند باید خودش را هم زیر تیغ نقد ببرد و فقط صنف خود را پاک و مطهر نشان ندهد زیرا خودش هم در هر اتفاقی در جامعه نقش دارد.
 
سینماگران ما باید بدانند که یک پدیده شوم اجتماعی و فرهنگی محدود به یک طبقه یا گروه فکری نیست بلکه تمام افراد، گروه‌ها، طبقات و جریانات در ایجاد و توسعه و دوام آن شریک هستند. پس دید جامع، تعریف یک جهان‌بینی درست، پیدا کردن جایگزین‌ها، طرح دقیق مسئله، لطافت در برخورد با آدم‌ها و حفظ حریم انسانی آنها نیاز ضروری سینمایی است که می‌خواهد مفید باشد و می‌خواهد در کنار مردم و گرمابخش زندگی آنها باشد. تنها راه این سینما این است که بیشتر فکر کند، وقت بگذارد، تحقیق کند و بعد به‌سمت فیلم‌سازی برود. سینما یک نعمت خدایی است که می‌تواند در تعالی انسان کمک زیادی داشته باشد پس باید به‌درستی از آن استفاده شود.