رحلت آیت الله فاطمینیا بههمراه واکنش علاقهمندان ایشان
ویژگی بارز آیتالله فاطمینیا این بود که بیشتر از آنکه به نیازها و نقایص فکری و ذهنی مستمعانش تأکید داشته باشد، به قصورها و اشتباهاتشان در عرصه زندگی اعم از زندگی فردی و اجتماعی میپرداخت: خوشاخلاقی با همسر و فرزندان، احترام ویژه به پدر و مادر، سلوک اجتماعی با بندگان خدا...»
پس از مصطفوی، او از علمایی چون علامه طباطبایی، سید محمدحسن الهی طباطبایی (برادر کوچکتر علامه طباطبایی)، محمدتقی آملی، سید رضا بهاءالدینی، محمدتقی بهجت، علامه جعفری و… که بیشترشان شاگردان آیتالله قاضی بزرگ بودند در علوم اسلامی و عرفان استفاده نمود. از این رو، وی با یک واسطه، از شاگردان سید علی قاضی میباشد.
آیتالله فاطمینیا از جمله کارشناسان علوم اسلامی میباشند که به تحقیق و پژوهش در این زمینه اشتغال داشتند؛ از دیگر فعالیتهای ایشان میتوان به تدریس در حوزههای علمیه، حضور در برنامههای مذهبی صدا و سیما به عنوان کارشناس و سخنرانی در مراکز حوزوی و دانشگاهی اشاره نمود. این استاد اخلاق در مورد علم رجال و عرفان نظری دارای آگاهی گسترده بوده و در عین حال بیشتر به خطابه در منابر عمومی میپرداختند. آیتالله فاطمینیا از مفسران معروف و زبردست صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه بهشمار میرود و در جلسات متعددی در این موارد به سخنرانی پرداخته است.
کتابهایی که از استاد فاطمینیا به چاپ رسیده است
کتاب فرجام عشق، کتاب فرهنگ انتظار، ترجمه از کتاب ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیدالساجدین و بسیاری مقالات به زبان عربی در حوزه عقاید و سایر موارد از جمله تالیفات استاد فاطمینیاست که تعدادی از آنها هنوز چاپ نشده است. همچنین شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره، دوره سه جلدی «کتاب نکتهها از گفتهها»، روضههای استاد فاطمینیا نیز براساس بیانات و سخنان ایشان گردآوری شده است. همچنین از ایشان مقالات بسیاری هم در نشریات مختلف به چاپ رسیده است.
هرکس با مقام معظم رهبری مخالفت کند، خدا از او نمیگذرد
یکی از اظهارنظرهای مشهور استاد فاطمینیا، بیانات ایشان در خصوص ولایت فقیه و مقام معظم رهبری است که در لزوم تبعیت از ایشان فرمودهاند: «بنده روی منبر امام حسین(ع)، در خانه خدا، آن هم در مجلس زهرا(س) اگر چیزی را یقین نکنم، نمیگویم. بدانید و آگاه باشید هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هرکس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد، خدا او را نخواهد بخشید. این را یقین بدانید. قدردان رهبر باشید؛ اگر افکار پاشیدهای، پوسیدهای به شما عرضه کردند، قبول نکنید؛ این مرد بزرگ عزّ اسلام است و هرکس با این مرد بزرگ، با مقام معظم رهبری مخالفت کند، خدا از او نمیگذرد، اگر یقین نداشتم نمیگفتم.
فیلم بخشی از سخنان استاد فاطمی نیا در خصوص بدتر بودن تعغیف نظام و رهبری از شرب خمر
حواستان باشد؛ یک چیزی میدانم و میگویم. امروز از اوجب واجبات، یکپارچگی و تأیید آیتالله خامنهای است. جوانها! یک وقت افکارتان را اینطرف و آن طرف نکنید. فقط حواستان به رهبر باشد، گوشتان به رهبر باشد. فلان کسی همچنین چیزی گفت، فلان روزنامه همچنین چیزی نوشت، گوش ندهید. گوشتان به رهبر باشد. این را سربسته گفتم. گفت که «العاقل یکفیه الاشاره» یک چیزی را میدانم عرض میکنم، مدعی علم غیب نیستم. هیچی نیستم. یک کودک نادانم، ولی بفضلالله و کرمه که یک معیارهایی در دست دارم که بر مبنای آن میدانم کسی مخالفت با این مرد بکند و توبه هم نکند، خدا او را نمیبخشد، مگر توبه کند.»
نگاه به برخی از سخنان ایشان
آیتالله فاطمینیا(رحمتالله علیه) میفرمود: میخواهی با خدا رفیق شوی...؟ اول از زبان شروع کن؛ زهرمار نریز. پرخاش نکن. عصبانی نشو. غیبت نکن. نمازهایت را هم که الحمدلله میخوانی؛ ببین چقدر ساده است. امام سجاد میفرمایند: «خدایا، کسی که میخواهد پیش تو بیاید راهش کوتاه است.»
او می گفت: «جز اینکه آدمی بود که اسمش، صداش و تصویرش رو میدی و میشنیدی حس آرامشی قلبت رو میگرفت. با حساب و کتاب حرف میزد.»
همچنین میگفت: «جوان عزیز، اگر عروج میخواهی و میخواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن، دل مادر و پدر را شکستی برو درستش کن.»
ایشان توصیه می کرد: «خداوند دوست ندارد بندهاش گناهی که مرتکب شده را به دیگران بگوید، اگر گناهی کردی و پشیمانی، توبه کن! خدا میبخشد.شیوهی خدا این است که همیشه زیباییها را ظاهر میکند. اگر خداوند بدیهای ما را ظاهر میکرد، آیا آبرویی داشتیم.»
او می گفت: «جز اینکه آدمی بود که اسمش، صداش و تصویرش رو میدی و میشنیدی حس آرامشی قلبت رو میگرفت. با حساب و کتاب حرف میزد.»
همچنین میگفت: «جوان عزیز، اگر عروج میخواهی و میخواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن، دل مادر و پدر را شکستی برو درستش کن.»
ایشان توصیه می کرد: «خداوند دوست ندارد بندهاش گناهی که مرتکب شده را به دیگران بگوید، اگر گناهی کردی و پشیمانی، توبه کن! خدا میبخشد.شیوهی خدا این است که همیشه زیباییها را ظاهر میکند. اگر خداوند بدیهای ما را ظاهر میکرد، آیا آبرویی داشتیم.»
آیت الله فاطمینیا تذکر می داد: «ما هیچ کاره هستیم؛ اگر خودت را هیچ کاره بدانی، همه کاره می شوی، ولی اگر خودت را همه کاره بدانی هیچ میشوی...»
ویژگی بارز آیتالله فاطمینیا این بود که بیشتر از آنکه به نیازها و نقایص فکری و ذهنی مستمعانش تأکید داشته باشد، به قصورها و اشتباهاتشان در عرصه زندگی اعم از زندگی فردی و اجتماعی میپرداخت: خوشاخلاقی با همسر و فرزندان، احترام ویژه به پدر و مادر، سلوک اجتماعی با بندگان خدا...
آیتالله فاطمی نیا خاطره ای نقل می کند که: پدرم هدیه ازدواجم تابلویی را دادن که با خط خود از اباعبدالله نوشته بودن: «بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد.» میخواستن همیشه یادم باشه، چون زن در منزل شوهر همه داشتهاش رو میاره و جز خدا پناهی نداره!
ایشان به احترام به خانواده و خصوصا به مادر توصیه کرده و میفرمودند: «دست مادر که بالا میرود، بلاها از شما دفع میشود. میفرمودند حیف است سر مسائل جزئی مادرها را برنجانید، یک اخم به پدر و مادر آدم رو صد سال عقب میاندازد. مهمان سفرهی امیرالمومنین باشید.»
از توصیههای مؤکد مرحوم آیت الله فاطمینیا حفظ آبروی اشخاص [در مواردی که واقعا کسی گناه کرده] است؛ حالا فکرش را بکنید تهمت زدن و دروغ گفتن درباره دیگران چه قبحی دارد. مخصوصا که برایش توجیه بتراشند! ایشان می گفت: «خداوند اصلا نمیخواهد بندهاش گناهی را که مرتکب شده است به کسی بگوید، بعضیها میآیند به مردم میگویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شدهام! چرا میآیی گناهت را میگویی!؟ اگر گناهی کردی و پشیمانی، توبه کن! خداوند میبخشد.»
همچنین میفرمود: «یکی از ارکان عبودیت این است که ما همیشه خود را بدهکار خدا بدانیم. اعمال خود را اگر مهم بدانیم از کیفیت آن کم میشود؛ باید همه اعمالمان را ناچیز بدانیم. همه این کارها وظیفه است، ما کاری نکردهایم؛ هرچه هست تفضل خداست.»
در راه رفاقت با خدا توصیه داشتند که: «میخواهی باخدا رفیق شوی؟ اول از زبان شروع کن، پرخاش نکن، عصبانی نشو، غیبت نکن، نمازهایت را هم که الحمدلله میخوانی؛ چیزهای دیگر را هم که ماشاالله حفظید. ببین چقدر ساده است. امام سجاد(علیهالسّلام) در صحیفه میفرمایند: «خدایا، کسیکه میخواهد پیش تو بیاید راهش کوتاه است.»
و میگفت: «اگر گناه می کنی و غصه می خوری هنوز چشم خدا نیافتادهای. اما اگر گناه میکنی و میگی مهم نیست قطعا از چشم خدا افتادهای. بترس که دورت خط کشیده باشند. یعنی چی مهم نیست؟! مولایمان امیرالمومنین علی(ع) فرمود: بدترین گناه گناهی است که صاحبش به به چشم حقارت بهش نگاه کند.» آیت الله فاطمینیا همچنین میگفت: «مواظب دلها باش، اگر یک دل را بشکنی گاهی باید هفتاد سال دنبالش بدوی. یعنی هفتاد سال عقب میمانی، هفتاد سال نگهت میدارند که یک قدم جلو نروی.»
دستنوشته استاد فاطمی نیا در پی شهادت سپهبد قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و دیگر همراهان شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید سعید سپهبد حاج قاسم سلیمانی شخصیت استثنائی و ارث بر مالک اشترها و عمارها و میثم ها و دیگر شجاعان و غیوران از اصحاب شاه ولایت امیرالمومنین صلوات الله علیه بود ؛ این قبیل افراد روی کره خاکی تنها دل خوشیشان انجام وظیفه و عبودیت است و پیوسته مشتاق عالم بالا هستند. شهید بزرگوار حاج قاسم شیر میادین نبرد بود و این شجاعت و صولت همراه با قدرت تفکر و صفات عالیه ، بزرگ مردی بی نظیر از او ساخته بود.
"حیف بود حاج قاسم در بستر بمیرد. "
روح مقدسش و ارواح طیبه ابومهدی و دیگر همراهان شهید ، مهب نسیم های رحمت و مصب زلال رضوان و معرفت باد. شهادت این عزیز را به محضر نورانی حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه و حضور مبارک رهبر معظم دامت برکاته و هم وطنان گرامی و خانواده مکرم آن جناب تبریک و تسلیت عرض میکنم. «و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین»
الاسیر الفانی سید عبدالله فاطمی نیا ابن العارف بالله الحاج سید اسماعیل اصفیائی قدس سره / ١۴ دی ١٣٩٨
پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت استاد فاطمینیا: لحن شیرین این عالم محترم منبعی پرفیض برای جوانان بود
رهبر انقلاب اسلامی با صدور پیامی درگذشت استاد فاطمینیا را تسلیت گفتند.
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالمِ واعظِ درسآموز، جناب حجتالاسلام آقای حاج سیّد عبدالله فاطمینیا رضوانالله علیه را به خاندان گرامی و همهی صاحبان عزا و ارادتمندان و مستفیدان ایشان تسلیت عرض میکنم/ اطلاعات گسترده و بیان جذاب و لحن شیرین این عالم محترم، منبعی پرفیض برای جمع زیادی از جوانان و راهجویان بود و فقدان آن مایهی تأسف و انده است/ از خداوند متعال مسألت میکنم که رحمت و غفران خود را شامل حال ایشان فرماید و پاداش وافر به ایشان عنایت کند.
سیّدعلی خامنهای
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت عالمِ واعظِ درسآموز، جناب حجتالاسلام آقای حاج سیّد عبدالله فاطمینیا رضوانالله علیه را به خاندان گرامی و همهی صاحبان عزا و ارادتمندان و مستفیدان ایشان تسلیت عرض میکنم/ اطلاعات گسترده و بیان جذاب و لحن شیرین این عالم محترم، منبعی پرفیض برای جمع زیادی از جوانان و راهجویان بود و فقدان آن مایهی تأسف و انده است/ از خداوند متعال مسألت میکنم که رحمت و غفران خود را شامل حال ایشان فرماید و پاداش وافر به ایشان عنایت کند.
سیّدعلی خامنهای
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
واکنش علاقهمندان ایشان
مراسم وداع با پیکر استاد فاطمینیا برگزار شد
آیین وداع با پیکر استاد اخلاق آیت الله فاطمی نیا با حضور خیل کثیری از دوستداران و دلدادگان این شخصیت برجسته اخلاقی در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد. به گزارش خبرنگار مهر، آئین وداع با پیکر استاد اخلاق آیت الله فاطمی نیا ساعت ۲۱:۳۰ با حضور خیل کثیری از دوستداران و دلدادگان این شخصیت برجسته در دانشگاه امام صادق (ع) آغاز شد. این مراسم با قرائت زیارت عاشورا با حضور خیل عظیمی از دوستداران و شاگردان این استاد برجسته ادامه پیدا کرد و در حوالی ساعت ۲۳ پیکر مرحوم آیت الله فاطمی نیا وارد مسجد دانشگاه امام صادق (ع) شد.
در این هنگام محسن عرب خالقی به ذکر مصیبت خاندان اهل بیت عصمت و طهارت و نوحه خوانی همراه با سینه زنی پرداخت. در این مراسم علاوه بر دانشجویان، شاگردان، دوستداران و علاقه مندان این استاد اخلاق اساتید دانشگاه و برخی شخصیتهایی همچون محمدرضا مخبر دزفولی، مهدی فیروزان مدیرعامل، شهر کتاب و تعدادی از شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی حضور داشتند.
*اگر روضه حضرت علی اصغر (ع) بخوانم، میمیرم
این مراسم با روضه و خاطراتی از مرحوم آیت الله فاطمی نیا از زبان پسرشان همراه شد که در بخشی فرزند مرحوم استاد فاطمی نیا گفت: در روزهای آخری که پدر هشیار بودند من با آقا بیمارستان میرفتیم در آمبولانس به من گفتند: «روضه علی اصغر (ع) برای من بخوانید.»
وی ادامه داد: این گفته ایشان به خاطرهای برمیگردد. در مسجد دروس که میرفتیم از ایشان میخواستیم که روضه شش ماهه بخوانند و پدر هیچ زمان روضه مستقیم حضرت علی اصغر را نمیخوانند. آقا میخواستند روضه بخوانند از مادرش میگفتند که بعد از واقعه عاشورا هیچ وقت زیر سایه ننشست. شبی گفتم چرا روضه حضرت علی اصغر (ع) نمیخوانید؟ پسر جان من اگر در مورد حضرت علی اصغر (ع) متمرکز شوم، میمیرم.
در این هنگام محسن عرب خالقی به ذکر مصیبت خاندان اهل بیت عصمت و طهارت و نوحه خوانی همراه با سینه زنی پرداخت. در این مراسم علاوه بر دانشجویان، شاگردان، دوستداران و علاقه مندان این استاد اخلاق اساتید دانشگاه و برخی شخصیتهایی همچون محمدرضا مخبر دزفولی، مهدی فیروزان مدیرعامل، شهر کتاب و تعدادی از شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی حضور داشتند.
*اگر روضه حضرت علی اصغر (ع) بخوانم، میمیرم
این مراسم با روضه و خاطراتی از مرحوم آیت الله فاطمی نیا از زبان پسرشان همراه شد که در بخشی فرزند مرحوم استاد فاطمی نیا گفت: در روزهای آخری که پدر هشیار بودند من با آقا بیمارستان میرفتیم در آمبولانس به من گفتند: «روضه علی اصغر (ع) برای من بخوانید.»
وی ادامه داد: این گفته ایشان به خاطرهای برمیگردد. در مسجد دروس که میرفتیم از ایشان میخواستیم که روضه شش ماهه بخوانند و پدر هیچ زمان روضه مستقیم حضرت علی اصغر را نمیخوانند. آقا میخواستند روضه بخوانند از مادرش میگفتند که بعد از واقعه عاشورا هیچ وقت زیر سایه ننشست. شبی گفتم چرا روضه حضرت علی اصغر (ع) نمیخوانید؟ پسر جان من اگر در مورد حضرت علی اصغر (ع) متمرکز شوم، میمیرم.
* «بفاطمه» ذکری که باعث باز شدن چشمان آیت الله فاطمی نیا در هنگام بیهوشی شد
وی با اشاره به وضعیت و حال مرحوم آیت الله فاطمی نیا در شبهای ماه رمضان و شب قدر ادامه داد: در شب بیست و یکم آقا در حال بیهوشی بودند. قرآن سر ایشان گذاشتم و اذکار را گفتم تا به ذکر شریف «بفاطمه» رسیدم. دیدم در آن بیهوشی چشمشان را باز کردند و گفتند: «اگر این یک کلمه درست گفته شود همه مشکلات حل میشود.» و مجدد بیهوش شدند.
*التزام به ذکر مصیبتی از امام حسن (ع) در روز عاشورا
سپس فرزند ایشان ذکر مصیبتی که مرحوم فاطمی نیا در روز عاشورا را داشتند را بیان کرد و گفت: آقا بنا بر دلیلی که نگفتند خودشان را ملتزم میدانستند در روز عاشورا از امام حسن(ع) روضهای بخوانند. همیشه استناد میکردند به جملهای از امیرالمومنین (ع) که در شب شهادت حضرت علی (ع) امام حسن(ع) بالای سر آقا گریه میکردند حضرت چشمان خود را باز کردند و به امام حسن(ع) فرمودند: حسن جان، گریه نکن چرا که اشکت جور دیگری دل مرا میسوزاند.
علل و اسباب هدایت در مکتب اهل بیت(ع)
گفتاری از آیت الله فاطمی نیا: همیشه حکما و علما درباره یک امر از دو دیدگاه بحث میکنند. یکی از دیدگاه «امکان» بحث میکنند و یکی از دیدگاه «وقوع»؛ چون امکان یک بحثی است و وقوع بحث دیگری. فرض بفرمایید که الآن میگوییم آیا ممکن است در وسط مهدیه حوضی ساخته شود، میگویید: بله ممکن است، محال نیست. خب بحث دوم وقوع است. آیا واقع هم شده یا نه؟ میگوییم: نه نشده. حوض ممکن است ساخته بشود؛ ولی ساخته نشده است.
علما در مورد «هدایت خاصه» و انواع ظهورات آن این بحث را کردهاند که اولاً بگوییم آیا میشود که پرده در برابر چشم کسی کنار برود یا نمیشود؟ قرآن و حدیث متفقالقول امکان این را میرسانند که این امکان هست و اما واقع شده است یا نه؟ واقع شدن یا نشدن را باید روی بندگان ممتاز خدا مطالعه کنیم، ببینیم واقع شده یا نه؟ بنابراین وقتی وقوعش را روی بندگان ممتاز سیر کردیم، ایمان ما به این مطلب زیاد میشود، یقین ما زیاد میشود. در بحث امکان شرح صدر، بحث امکان هدایت خاصّه، زدن پردهها بهکنار روایات و آیات متفقالقول این بحث را حل کرده است.
از لحاظ وقوع هم مثالهای زیادی میتوان پیدا کرد. مطلب دیگری که به شما بگویم، این است که سیدبنطاووس(رضوانالله علیه) در بین علمای امامیه که در کنار سفره اهل بیت(ع) پرورش یافتهاند، خصوصیاتی داشته است که میشود گفت منحصر به خودش بوده است. سید از لحاظهای عدیده مرد بزرگی است؛ مؤلفات سید سراسر نور است و خانواده سید خانواده نور بود... خلاصه بسیار مرد بزرگی است.
در همین تهرانِ ما بعضیها هستند که خدا کمک کند. انشاءالله تحت عنوان اینکه اینها آدمهای مقدسی هستند و صحبت هم گاهی میکنند همه را نمیگویم بعضیها را میگویم دیدم که آیه را غلط میخوانند، حتی یکی را یک کسی ایراد کرد که چرا این طور میخوانی؟ سرش را تکان داد و به حالت استخفاف گفت ما از قاف و غین گذشتهایم! یعنی چی؟ آدم قرآن را غلط میخواند، چون آدم مقدسی است یا حدیث را غلط میخواند.
شیعه اهلبیت(ع) باید ادیب و آبرومند و قوی باشد «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه»؛ فقط توپ و تانک را نمیگوید و از هر نظر میگوید. آنها ادیب دارند، ما باید ادیب داشته باشیم. آنها شاعر دارند، ما هم باید شاعر داشته باشیم. در جنگهای اسلام شعارهایی که مشرکین میدادند، امیرالمؤمنین(ع) هم وزن و هم قافیه با آنها جواب میداد، مشرکین میگفتند: «نحن لهم عزا و لا عزا لکم» امیرالمؤمنین(ع) میفرمود: «الله مولانا و لا مولا لکم» آنقدر رعایت میکرد و اعدوا لکم مستطعتم، از هر نظر باید باشد.
خلاصه سید کتابخانه بزرگی داشت و یکی از کتابشناسهای بزرگ شیعه است که کتابهای فهرست و کتابهای خودش را فهرست کرده و خودش مستقلاً کتاب شده، اسمش را گذاشته است: «الأمانه عن کتب الخزانه»؛ منتها این کتاب چاپ نشده است. حالا در کتابی که در واقع وصیتنامه سید است، به گسترش «کشف المحجه لثمره المهجه» در آنجا وصیتنامه است، این کتاب وصیتهایی که به پسرش کرده، پسرش اسمش سیدمحمد بوده. به او وصیت کرده و کتابخانه را توصیف کرده است.
مختصر میگوید خدا برای تو در فقه تهیه کرده، یعنی این کتب بعد از مرگ من به تو میرسد: «قد حیی الله تعالی لک کتب فی الکلام» ما در این کتابخانه کلام داریم. تا اینکه آخر کتابخانه چون خیلی جامع بوده، میرسد به اینجا که میفرماید «قد حیی الله لک کتب فی رمل و جفر». دقت کنید اینجا را در بحثهای گذشته گفتیم که دروغگو زیاد است. نباید دروغگو باعث شود شما به حقایق بدبین بشوید، حقایق سر جایش است.
یک نفر شیاد پیدا میشود میرود یک چند تا زن را فریب میدهد و میگوید من رمل میاندازم و رمال در جامعه مترادف کلمه شیاد است. یک همچین چیزی، آخر علم رمل را کسی بلد باشد، اصلا به کسی نمیگوید تا اینکه برود دو تا زن را فریب بدهد. اجمال بحث این است که هدایت خاصه ظهورهای مختلفی دارد از یک آدم صالح و سر به زیر شدن گرفته تا صاحب کشف و شهود شدن که خود این بحث بزرگی است و عظمت اسلام را ببینید؛ عظمت این مکتب را ببینید.
در کنار این مکتب آدم صاحب کشف میشود، صاحب شهود میشود و چه بسا بندگانی هستند که اینها صلاحشان نیست صاحب کشف شوند، صاحب شهود بشوند. خدا با همان دید به اینها نگاه میکند، آدمهای مهذبی هستند، نورانیاند. حالا به یک دلیلی، به یک عللی صلاح نیست صاحب شهود بشوند و اینها چه بسا ناله هم میکنند، تضرع هم میکنند و چه بسا ثوابشان از بعضی صاحبان کشف بیشتر میشود که بنده در این مورد آن بیت زیبا را خیلی بهکار میبرم: «گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی، گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی». در مورد ائمه(ع) هم همینطور است، بعضیها مورد نظر امامزمان(عج) قرار میگیرند بدون اینکه خودشان بدانند حضرت زیر و رویشان میکند، بله عنایت میکند، بلند میشود نماز شب میخواند، پنجاه سال نماز شب خوانده نفهمیده چه کسی عنایت کرده. نه که امام زمان(عج) واقعاً بیاید دستش را بگیرد و بلندش کند، فقط تصرفات است.
خب چند تا جمله به این مبحث مربوط میشود: یکی یا «حبیب قلوب الصادقین» در دعای کمیل که مختصر توضیح دادم. این دعای کمیل دریاست، دانشگاه است، چقدر خوب است که این دعای کمیل تدریس بشود. «یا نور المستوحشین فی الظلم»؛ خدا نور آنهایی است که در ظلمتها وحشتزده بشوند و ظلمتها انواع و اقسام دارد: ظلمت حسی داریم، ظلمت غیر حسی داریم. ظلمتهای غیر حسی بعضیها مربوط به دنیاست و بعضیها مربوط به آخرت است، در تمام اینها نوری که میدرخشد، خداست «یا نور المستوحشین فی الظلم»؛ بعضیها را گناه برای آنها ظلمت درست میکند باز هم نور آنها خداست و باید استغفار کنند. «والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکر الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون»(آل عمران/35) این آیه را عنایت بفرمایید. بندگان خوب را توصیف میکند. نه اشتباه نشود، معصوم که گناه نمیکند. بندگان خوب آنهایی هستند که نورانیتی دارند؛ بالاخره معصوم هم نیستند و گاهی میلرزند.
میفرماید: «و الذین اذا فعلوا»؛ این خوبها وقتی کار زشتی بکنند گناهی بکنند زود یاد خدا میافتند، غیر از گناهکارهای حرفهای هستند. گناهکار حرفهای ناراحت نمیشود. یک چیزی یادگاری به شما بگویم که یک معیار است. میخواهی ببینی از چشم خدا افتادهای یا نه؟ این معیار را تا حالا فکر کردی میخواهم ببینم هنوز خدا به نظر رحمت به من نگاه میکند یا نه؟ معیار دارد. هر وقتی دیدی که از گناه کردن ناراحت میشوی، بدان که از چشم خدا نیفتادهای.
هنوز هر وقت خدایی نکرده گناه کردی گفتی مهم نیست. بعضی یک کارهایی میکنند که پیش آن چیزی نیست اگر گفتی مهم نیست، پناه ببر بهخدا. این را من استنباط کردم از بعضی روایات. به زبان فارسی ساده اگر گناه کردی ککت نگزید، بدان از چشم خدا افتادهای. برو ناله کن برگردد دوباره. یک کسی گناهان زیادی کرده بود میگفت من توبه کردهام، یک روز صحبت شد اینطور میگفت بله آن وقتها که یادش به خیر! گفتم پس تو چه توبهای کردی؟! تو که میگویی یادش بهخیر، باید آدم آب بشود، عرق بکند، بگوید من بودم این کارها را میکردم. اشک بریزد. یک وقت مکه مشرف بودم، دیدم یک نفر آمده است صد و بیست نفر از حجاج بودند این آدم بیراهی بوده خلاصه نمیخواهم مفصل بگویم چی بوده توبه کرده بود.
آقا آنچنان اشک میریخت، من همچین چیز تا حالا ندیدهام. یک وقت دست زد به این کتف من، گفت تو میگویی خدا من را میبخشد یا نه؟ من هم ناراحت شدم و اشاره کردم که بابا حاجیهای زیادی هستند، گفتم از تمام اینها تو را زودتر میبخشد. ظلمت گناه که درست میشود برای آنها، زود یاد خدا میافتند و خدا را یاد میکنند. میگویند با وجود این خدای خوب و این همه نعمتها با این همه انسانها من چه کار کنم؟ وقتی یاد خدا افتادند، در همان حد خلاصه نمیشود واستغفر بذنوبهم، برای گناهان خود آمرزش میطلبند. ظلمت گناه درست میشود یاد خدا میافتد پشت سرش استغفار و توبه و اشک ندامت القا میکند. میگوید: «و من یغفر الذنوب الا الله».
علما در مورد «هدایت خاصه» و انواع ظهورات آن این بحث را کردهاند که اولاً بگوییم آیا میشود که پرده در برابر چشم کسی کنار برود یا نمیشود؟ قرآن و حدیث متفقالقول امکان این را میرسانند که این امکان هست و اما واقع شده است یا نه؟ واقع شدن یا نشدن را باید روی بندگان ممتاز خدا مطالعه کنیم، ببینیم واقع شده یا نه؟ بنابراین وقتی وقوعش را روی بندگان ممتاز سیر کردیم، ایمان ما به این مطلب زیاد میشود، یقین ما زیاد میشود. در بحث امکان شرح صدر، بحث امکان هدایت خاصّه، زدن پردهها بهکنار روایات و آیات متفقالقول این بحث را حل کرده است.
از لحاظ وقوع هم مثالهای زیادی میتوان پیدا کرد. مطلب دیگری که به شما بگویم، این است که سیدبنطاووس(رضوانالله علیه) در بین علمای امامیه که در کنار سفره اهل بیت(ع) پرورش یافتهاند، خصوصیاتی داشته است که میشود گفت منحصر به خودش بوده است. سید از لحاظهای عدیده مرد بزرگی است؛ مؤلفات سید سراسر نور است و خانواده سید خانواده نور بود... خلاصه بسیار مرد بزرگی است.
در همین تهرانِ ما بعضیها هستند که خدا کمک کند. انشاءالله تحت عنوان اینکه اینها آدمهای مقدسی هستند و صحبت هم گاهی میکنند همه را نمیگویم بعضیها را میگویم دیدم که آیه را غلط میخوانند، حتی یکی را یک کسی ایراد کرد که چرا این طور میخوانی؟ سرش را تکان داد و به حالت استخفاف گفت ما از قاف و غین گذشتهایم! یعنی چی؟ آدم قرآن را غلط میخواند، چون آدم مقدسی است یا حدیث را غلط میخواند.
شیعه اهلبیت(ع) باید ادیب و آبرومند و قوی باشد «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه»؛ فقط توپ و تانک را نمیگوید و از هر نظر میگوید. آنها ادیب دارند، ما باید ادیب داشته باشیم. آنها شاعر دارند، ما هم باید شاعر داشته باشیم. در جنگهای اسلام شعارهایی که مشرکین میدادند، امیرالمؤمنین(ع) هم وزن و هم قافیه با آنها جواب میداد، مشرکین میگفتند: «نحن لهم عزا و لا عزا لکم» امیرالمؤمنین(ع) میفرمود: «الله مولانا و لا مولا لکم» آنقدر رعایت میکرد و اعدوا لکم مستطعتم، از هر نظر باید باشد.
خلاصه سید کتابخانه بزرگی داشت و یکی از کتابشناسهای بزرگ شیعه است که کتابهای فهرست و کتابهای خودش را فهرست کرده و خودش مستقلاً کتاب شده، اسمش را گذاشته است: «الأمانه عن کتب الخزانه»؛ منتها این کتاب چاپ نشده است. حالا در کتابی که در واقع وصیتنامه سید است، به گسترش «کشف المحجه لثمره المهجه» در آنجا وصیتنامه است، این کتاب وصیتهایی که به پسرش کرده، پسرش اسمش سیدمحمد بوده. به او وصیت کرده و کتابخانه را توصیف کرده است.
مختصر میگوید خدا برای تو در فقه تهیه کرده، یعنی این کتب بعد از مرگ من به تو میرسد: «قد حیی الله تعالی لک کتب فی الکلام» ما در این کتابخانه کلام داریم. تا اینکه آخر کتابخانه چون خیلی جامع بوده، میرسد به اینجا که میفرماید «قد حیی الله لک کتب فی رمل و جفر». دقت کنید اینجا را در بحثهای گذشته گفتیم که دروغگو زیاد است. نباید دروغگو باعث شود شما به حقایق بدبین بشوید، حقایق سر جایش است.
یک نفر شیاد پیدا میشود میرود یک چند تا زن را فریب میدهد و میگوید من رمل میاندازم و رمال در جامعه مترادف کلمه شیاد است. یک همچین چیزی، آخر علم رمل را کسی بلد باشد، اصلا به کسی نمیگوید تا اینکه برود دو تا زن را فریب بدهد. اجمال بحث این است که هدایت خاصه ظهورهای مختلفی دارد از یک آدم صالح و سر به زیر شدن گرفته تا صاحب کشف و شهود شدن که خود این بحث بزرگی است و عظمت اسلام را ببینید؛ عظمت این مکتب را ببینید.
در کنار این مکتب آدم صاحب کشف میشود، صاحب شهود میشود و چه بسا بندگانی هستند که اینها صلاحشان نیست صاحب کشف شوند، صاحب شهود بشوند. خدا با همان دید به اینها نگاه میکند، آدمهای مهذبی هستند، نورانیاند. حالا به یک دلیلی، به یک عللی صلاح نیست صاحب شهود بشوند و اینها چه بسا ناله هم میکنند، تضرع هم میکنند و چه بسا ثوابشان از بعضی صاحبان کشف بیشتر میشود که بنده در این مورد آن بیت زیبا را خیلی بهکار میبرم: «گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی، گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی». در مورد ائمه(ع) هم همینطور است، بعضیها مورد نظر امامزمان(عج) قرار میگیرند بدون اینکه خودشان بدانند حضرت زیر و رویشان میکند، بله عنایت میکند، بلند میشود نماز شب میخواند، پنجاه سال نماز شب خوانده نفهمیده چه کسی عنایت کرده. نه که امام زمان(عج) واقعاً بیاید دستش را بگیرد و بلندش کند، فقط تصرفات است.
خب چند تا جمله به این مبحث مربوط میشود: یکی یا «حبیب قلوب الصادقین» در دعای کمیل که مختصر توضیح دادم. این دعای کمیل دریاست، دانشگاه است، چقدر خوب است که این دعای کمیل تدریس بشود. «یا نور المستوحشین فی الظلم»؛ خدا نور آنهایی است که در ظلمتها وحشتزده بشوند و ظلمتها انواع و اقسام دارد: ظلمت حسی داریم، ظلمت غیر حسی داریم. ظلمتهای غیر حسی بعضیها مربوط به دنیاست و بعضیها مربوط به آخرت است، در تمام اینها نوری که میدرخشد، خداست «یا نور المستوحشین فی الظلم»؛ بعضیها را گناه برای آنها ظلمت درست میکند باز هم نور آنها خداست و باید استغفار کنند. «والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکر الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون»(آل عمران/35) این آیه را عنایت بفرمایید. بندگان خوب را توصیف میکند. نه اشتباه نشود، معصوم که گناه نمیکند. بندگان خوب آنهایی هستند که نورانیتی دارند؛ بالاخره معصوم هم نیستند و گاهی میلرزند.
میفرماید: «و الذین اذا فعلوا»؛ این خوبها وقتی کار زشتی بکنند گناهی بکنند زود یاد خدا میافتند، غیر از گناهکارهای حرفهای هستند. گناهکار حرفهای ناراحت نمیشود. یک چیزی یادگاری به شما بگویم که یک معیار است. میخواهی ببینی از چشم خدا افتادهای یا نه؟ این معیار را تا حالا فکر کردی میخواهم ببینم هنوز خدا به نظر رحمت به من نگاه میکند یا نه؟ معیار دارد. هر وقتی دیدی که از گناه کردن ناراحت میشوی، بدان که از چشم خدا نیفتادهای.
هنوز هر وقت خدایی نکرده گناه کردی گفتی مهم نیست. بعضی یک کارهایی میکنند که پیش آن چیزی نیست اگر گفتی مهم نیست، پناه ببر بهخدا. این را من استنباط کردم از بعضی روایات. به زبان فارسی ساده اگر گناه کردی ککت نگزید، بدان از چشم خدا افتادهای. برو ناله کن برگردد دوباره. یک کسی گناهان زیادی کرده بود میگفت من توبه کردهام، یک روز صحبت شد اینطور میگفت بله آن وقتها که یادش به خیر! گفتم پس تو چه توبهای کردی؟! تو که میگویی یادش بهخیر، باید آدم آب بشود، عرق بکند، بگوید من بودم این کارها را میکردم. اشک بریزد. یک وقت مکه مشرف بودم، دیدم یک نفر آمده است صد و بیست نفر از حجاج بودند این آدم بیراهی بوده خلاصه نمیخواهم مفصل بگویم چی بوده توبه کرده بود.
آقا آنچنان اشک میریخت، من همچین چیز تا حالا ندیدهام. یک وقت دست زد به این کتف من، گفت تو میگویی خدا من را میبخشد یا نه؟ من هم ناراحت شدم و اشاره کردم که بابا حاجیهای زیادی هستند، گفتم از تمام اینها تو را زودتر میبخشد. ظلمت گناه که درست میشود برای آنها، زود یاد خدا میافتند و خدا را یاد میکنند. میگویند با وجود این خدای خوب و این همه نعمتها با این همه انسانها من چه کار کنم؟ وقتی یاد خدا افتادند، در همان حد خلاصه نمیشود واستغفر بذنوبهم، برای گناهان خود آمرزش میطلبند. ظلمت گناه درست میشود یاد خدا میافتد پشت سرش استغفار و توبه و اشک ندامت القا میکند. میگوید: «و من یغفر الذنوب الا الله».
استاد مهربان
عبدالرضا سمیعی: رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از رحلت آیتالله فاطمینیا در پیامی فقدان این عالم عامل را تسلیت گفته و بیان فرمودند: «بسم الله الرحمن الرحیم، درگذشت عالمِ واعظِ درسآموز، جناب حجتالاسلام آقای حاج سیّدعبدالله فاطمینیا(رضوانالله علیه) را به خاندان گرامی و همه صاحبان عزا و ارادتمندان و مستفیدان ایشان تسلیت عرض میکنم. اطلاعات گسترده و بیان جذاب و لحن شیرین این عالم محترم، منبعی پرفیض برای جمع زیادی از جوانان و راهجویان بود و فقدان آن مایه تأسف و اندوه است. از خداوند متعال مسئلت میکنم که رحمت و غفران خود را شامل حال ایشان فرماید و پاداش وافر به ایشان عنایت کند.»
نکاتی که رهبر فرزانه انقلاب در این پیام به آن اشاره کردند، اولاً درسآموز بودن این عالم واعظ بود که همان نقطه اتصال مخاطب به معارف دینی است؛ یعنی هدف یک منبری باید تعلیم و تربیت باشد و نه فقط ایجاد هیجان و جلب توجه مخاطب به برخی مسائل که جنبه تعلیمی و تربیتی ندارند. مجالس مذهبی و محافل ذکر اهل بیتی(ع) مخصوص درسآموزی و تعلیم است؛ زیرا در هیچ محفل و مدرَس و مکتبی در مورد اعتقادات و معارف عمیق برنامهای وجود ندارد و اگر این مجالس هم خالی از درسهای معرفتی شوند، جوانان ما دستشان از کسب معارف خالی میماند. رهبر معظم انقلاب دیگر ویژگی آیتالله فاطمینیا را اطلاعات گسترده دانستند که برای مخاطبان امکان یافتن پاسخ پرسشها را ایجاد میکند.
مخاطبی که با پرسشهای فراوان در مجالس وعظ و خطابه حاضر میشود و نمیتواند همه پرسشها خود را در یک مجلس پاسخ بگیرد، اطلاعات گسترده واعظ میتواند او را به غنای مطلوب رسانده و پرسشهای متعدد او را پاسخ دهد. ضمن آنکه این اطلاعات گسترده همراه با لحنی شیرین و جذاب به او انتقال پیدا کند. مخاطبی که در بیان واعظ مهر و محبت و دلسوزی را میبیند و فاصلهای میان خود و او فرض نمیکند، در دریافت اطلاعات موفقتر است.
شاید روزی روش خطابه و وعظ با لحنی متفاوت، مانند لحن خطیب شهیر حجتالاسلام فلسفی مطلوب بود؛ اما امروز به اقتضای شرایط لحن آنزمان بهکار نمیآید و لازم است لحنی صمیمیتر و ملایمتر بهکار گرفته شود. فهم این مسئله از جانب واعظ یکی از بزرگترین توفیقات برای او و برای مخاطب است. تسلط بر شرایط روز و نیازهای جامعه، خود بر عظمت این شخصیت شهادت میدهد. این مهم بهدلیل حضور استاد فاطمینیا در میان مردم است که توانایی استخراج نیازهای آنان را به او داده و باعث جذب بیشتر شده است. اینکه رهبر معظم انقلاب سخنرانیهای استاد را منبعی پرفیض برای جوانان میدانند، هم در فضای جامعه و نقل قولهایی که از این عالم وارسته در میان مردم وجود دارد، میتوان دید. بسیاری از جوانان با جملات اثرگذار ایشان مأنوس هستند و در زمانها و مکانهای گوناگون آن را استفاده میکنند. در کنار هم قرار گرفتن علم، معرفت، بیان شیرین و جذاب و تصویری دلنشین از استاد میتواند راهگشای زندگی مخاطبان باشد.
نکاتی که رهبر فرزانه انقلاب در این پیام به آن اشاره کردند، اولاً درسآموز بودن این عالم واعظ بود که همان نقطه اتصال مخاطب به معارف دینی است؛ یعنی هدف یک منبری باید تعلیم و تربیت باشد و نه فقط ایجاد هیجان و جلب توجه مخاطب به برخی مسائل که جنبه تعلیمی و تربیتی ندارند. مجالس مذهبی و محافل ذکر اهل بیتی(ع) مخصوص درسآموزی و تعلیم است؛ زیرا در هیچ محفل و مدرَس و مکتبی در مورد اعتقادات و معارف عمیق برنامهای وجود ندارد و اگر این مجالس هم خالی از درسهای معرفتی شوند، جوانان ما دستشان از کسب معارف خالی میماند. رهبر معظم انقلاب دیگر ویژگی آیتالله فاطمینیا را اطلاعات گسترده دانستند که برای مخاطبان امکان یافتن پاسخ پرسشها را ایجاد میکند.
مخاطبی که با پرسشهای فراوان در مجالس وعظ و خطابه حاضر میشود و نمیتواند همه پرسشها خود را در یک مجلس پاسخ بگیرد، اطلاعات گسترده واعظ میتواند او را به غنای مطلوب رسانده و پرسشهای متعدد او را پاسخ دهد. ضمن آنکه این اطلاعات گسترده همراه با لحنی شیرین و جذاب به او انتقال پیدا کند. مخاطبی که در بیان واعظ مهر و محبت و دلسوزی را میبیند و فاصلهای میان خود و او فرض نمیکند، در دریافت اطلاعات موفقتر است.
شاید روزی روش خطابه و وعظ با لحنی متفاوت، مانند لحن خطیب شهیر حجتالاسلام فلسفی مطلوب بود؛ اما امروز به اقتضای شرایط لحن آنزمان بهکار نمیآید و لازم است لحنی صمیمیتر و ملایمتر بهکار گرفته شود. فهم این مسئله از جانب واعظ یکی از بزرگترین توفیقات برای او و برای مخاطب است. تسلط بر شرایط روز و نیازهای جامعه، خود بر عظمت این شخصیت شهادت میدهد. این مهم بهدلیل حضور استاد فاطمینیا در میان مردم است که توانایی استخراج نیازهای آنان را به او داده و باعث جذب بیشتر شده است. اینکه رهبر معظم انقلاب سخنرانیهای استاد را منبعی پرفیض برای جوانان میدانند، هم در فضای جامعه و نقل قولهایی که از این عالم وارسته در میان مردم وجود دارد، میتوان دید. بسیاری از جوانان با جملات اثرگذار ایشان مأنوس هستند و در زمانها و مکانهای گوناگون آن را استفاده میکنند. در کنار هم قرار گرفتن علم، معرفت، بیان شیرین و جذاب و تصویری دلنشین از استاد میتواند راهگشای زندگی مخاطبان باشد.
عالم بصیر
علیرضا رضانژاد: یکی از خصوصیات علمای شیعه «حریّت» و «شجاعت» است. آموزههای اهل بیت(علیهالسلام) سبب شده است علمای مکتب در شرایط مختلف با شجاعت و آزادگی بهترین تصمیم را داشته باشند و در اظهار نظرشان منافع دنیوی و شخصی را در نظر نگیرند. اثر عمل به آیات قرآن و روایات اهل بیت(علیهالسلام) نوری است که راههای تاریک زندگی را روشن و امکان دیدن حقایق را ایجاد میکند. برای نمونه در آیات قرآن و روایات میبینیم نفاق مذموم است. در تاریخ اسلام علمای بسیاری بودند که در میان مردم محبوبیت پیدا کردند، اما این محبوبیت باعث نشد از مدار حق خارج شوند تا محبوبیتشان از دست نرود. علمایی هم بودند که تحت فشار دشمنان قرار گرفتند تا حقی را پایمال کنند، اما آنان با تأسی به آموزههای مکتب هر سختی را تحمل کردند، اما حقگریزی نکردند.
امروزه در وضعیتی به سر میبریم که دشمنان اخلاق و دین برخلاف گذشته سعی میکنند با ترور شخصیتی مدافعان حق و دین و حتی نظام دینی را از میدان مبارزه خارج کرده و چهره آنان را مخدوش کنند. در این وضعیت، شاید هر انسانی برای محفوظ ماندن از این حملهها به خود حق میدهد که سکوت کند، دفاع نکند. علما را هم میتوان مشمول این حس دانست، اما آن عالمی که مکتبی است بهدلیل شهرت عینی عصر موجود حق را ناحق جلوه نمیدهد و بدون هیچ ترسی از حقایق موجود زندگی اجتماعی و سیاسی دفاع میکند.
«استاد فاطمینیا» یکی از علمای محبوب بود که تا آخرین لحظه زندگی عزّت و سلامت خود را حفظ کرد. هنگامی که استاد فاطمینیا با اعتقاد کامل و استدلالی جامع، گناه نافرمانی از رهبر معظم انقلاب را بدترین و بزرگترین گناه قلمداد کرد، میدانست با ترور شخصیتی دشمنان مواجه و شخصیتش تخریب میشود؛ اما مانند بسیاری از اتفاقات زندگیاش تقوای او و آموزههایی که فراگرفته بود او را در این مسیر یاری کرد. دشمنان نظام این حرف را بهانهای برای تخریب و ترور شخصیتی قرار دادند؛ اما نتوانستند کمترین خللی در نظر او ایجاد کنند. آنچه از وی برای نسل جوان به یادگار ماند، تقوا، شجاعت و صداقت بود. جوانان بهچشم خود دیدند که عمل به آموزههای مکتب میتواند چشم و دل را روشن کند و حقایق را در معرض دید قرار دهد.
امروزه در وضعیتی به سر میبریم که دشمنان اخلاق و دین برخلاف گذشته سعی میکنند با ترور شخصیتی مدافعان حق و دین و حتی نظام دینی را از میدان مبارزه خارج کرده و چهره آنان را مخدوش کنند. در این وضعیت، شاید هر انسانی برای محفوظ ماندن از این حملهها به خود حق میدهد که سکوت کند، دفاع نکند. علما را هم میتوان مشمول این حس دانست، اما آن عالمی که مکتبی است بهدلیل شهرت عینی عصر موجود حق را ناحق جلوه نمیدهد و بدون هیچ ترسی از حقایق موجود زندگی اجتماعی و سیاسی دفاع میکند.
«استاد فاطمینیا» یکی از علمای محبوب بود که تا آخرین لحظه زندگی عزّت و سلامت خود را حفظ کرد. هنگامی که استاد فاطمینیا با اعتقاد کامل و استدلالی جامع، گناه نافرمانی از رهبر معظم انقلاب را بدترین و بزرگترین گناه قلمداد کرد، میدانست با ترور شخصیتی دشمنان مواجه و شخصیتش تخریب میشود؛ اما مانند بسیاری از اتفاقات زندگیاش تقوای او و آموزههایی که فراگرفته بود او را در این مسیر یاری کرد. دشمنان نظام این حرف را بهانهای برای تخریب و ترور شخصیتی قرار دادند؛ اما نتوانستند کمترین خللی در نظر او ایجاد کنند. آنچه از وی برای نسل جوان به یادگار ماند، تقوا، شجاعت و صداقت بود. جوانان بهچشم خود دیدند که عمل به آموزههای مکتب میتواند چشم و دل را روشن کند و حقایق را در معرض دید قرار دهد.
در فراق عبد خدا
سیدحسین خاتمیخوانساری: یکی از دلایل موفقیت استاد سیدعبدالله فاطمینیا، مانند اسلاف خویش این بود که همان اول هدف خود را مشخص کرد و تمام توانش را برای رسیدن به آن بهکار برد. هدف ایشان تأمین نیازهای معنوی و معرفتی مردم بود با حضور در کنارشان و حضور در قلبشان. او مانند علمای قدیم که همیشه در کنار مردم بودند، در دسترس مردم بود و این ویژگی مطلوب باعث میشد سخنانش و توصیههایش در دل و جان مردم بنشیند. شاید مهمترین دلیلش این بود که زندگی سیدعبدالله با مردم هیچ تفاوتی نداشت که نیاز باشد برای مخفی ماندن بخشی از زندگیاش از مردم فاصله بگیرد. اینکه او را آشنا به جامعه و اجتماع میدانند هم از همین خلق او سرچشمه میگیرد.
او قائل به ارتباط چهره به چهره بود و کمتر میخواست از پشت تریبونها و برنامههای تلویزیونی با مردم سخن بگوید. به قول استاد عزیز شیخ محسن قرائتی: «کسی که میخواهد فردی را به راه خلاف بکشاند از فضای مجازی استفاده نمیکند، بلکه ارتباط چهره به چهره میگیرد ما هم باید برای تبلیغ راه درست به این نحو ارتباط بگیریم.» اینکه در کوچه پس کوچهها دیده شوی و آماده پاسخ به سؤالات و برآوردن نیازهای مردم باشی، کار بسیار مشکلی است؛ اما استاد فاطمینیا این سختیها را بهجان میخرید تا باری از دوش مردم بردارد.
ایشان مخاطبشناس خوبی بود و بهجای آنکه برای مخاطب مجازی صحبت کند و به کسانیکه پای منبر او نیستند توصیههایی داشته باشد، با مخاطب واقعی خود که از رفتار و گفتارش خبر دارد، سخن میگفت. او میدانست که مخاطبانش با حضور در محافل و مجالس مذهبی و معنوی ذخیره ارزشمندی از معنویات دارند و نباید آن را به راحتی از دست بدهند؛ پس باید از رفتاری که باعث میشود این مخزن نشتی پیدا کند، جلوگیری کند. بههمین دلیل قسمت اعظمی از سخنانش شامل رفع این ایرادات بود.
او میگفت: «میخواهی با خدا رفیق شوی...؟ اول از زبان شروع کن؛ زهرمار نریز. پرخاش نکن. عصبانی نشو. غیبت نکن. نمازهایت را هم که الحمدلله میخوانی؛ ببین چقدر ساده است. امام سجاد(علیهالسلام) میفرمایند: خدایا، کسی که میخواهد پیش تو بیاید راهش کوتاه است.» یعنی میشود که نماز خواند، اما با خدا رفیق نبود. میشود که مسجد و هیئت آمد، ولی مسجد و هیئتی نبود. پس لزوم بهره کافی از مسجد و مجلس روضه را در رفع ایرادات اخلاقی میدانست و بنا داشت آن را رفع و دفع کند.
این عارف سالک مرتب جوانان را خطاب قرار میداد و سعی داشت در همین ایام جوانی اخلاق آنان را در مسیری درست قرار دهد. او میگفت: «جوان عزیز، اگر عروج میخواهی و میخواهی بهجایی برسی از خانه خودتان شروع کن، دل مادر و پدر را شکستی، برو درستش کن.» از نظر فاطمینیا راه همیشه برای بازگشت باز است، در کلام او هیچگاه ناامیدی دیده نمیشود، سعیش توصیه و ترغیب است برای جبران اشتباهات و بهدست آوردن دلهایی که رنجیده است. او میگفت: «دست مادر که بالا میرود، بلاها از شما دفع میشود. میفرمودند حیف است سر مسائل جزئی مادرها را برنجانید، یک اخم به پدر و مادر آدم رو صد سال عقب میاندازد. مهمان سفره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) باشید.»
این عالم زحمت کشیده نمیخواست با ترساندن جوانان آنها را به سمت خدا بکشاند؛ پس در انتخاب کلماتش سعی میکرد دل افراد را درگیر موضوع کند تا با همراهی دل بهسراغ فکر برود. شاید میتوانست بهجای کلمه «حیف است» کلمه دیگری بهکار ببرد که مخاطبش را تکان بدهد و با ترس او را به اشتباه جبرانش تشویق کند، در حالیکه میدانست انسانها همیشه برای رفع ترسشان تدبیر میکنند، نقشه میکشند، ایستادگی میکنند و حتی اختراع میکنند؛ پس ترساندن شیوه خوبی برای عمق بخشیدن به مسائل اخلاقی و معنویات نیست.
استاد فاطمینیا حتی نمیخواهد مخاطبش دچار کبر و غرور شود. نمیخواهد که عمل کم خود را زیاد ببیند. مخاطبش باید بداند که هرقدر هم مذهبی باشد، مسجدی باشد و معنوی باشد، باز هم نباید خود را یک مؤمن ایدهآل فرض کند. نباید موفقیتهای معنویاش را از خودش و زحمت خودش یا قدرتش ببیند. او میفرمود: «یکی از ارکان عبودیت این است که ما همیشه خود را بدهکار خدا بدانیم. اعمال خود را اگر مهم بدانیم از کیفیت آن کم میشود؛ باید همه اعمالمان را ناچیز بدانیم. همه این کارها وظیفه است، ما کاری نکردهایم؛ هرچه هست تفضل خداست.»
یک مؤمن واقعی هر دستاوردی را به پرورگار خود نسبت میدهد. ایشان با فهم این مهم میگفت: «ما هیچکاره هستیم. اگر خودت را هیچکاره بدانی، همه کاره میشوی، ولی اگر خودت را همه کاره بدانی هیچ میشوی...» شاید برای هر کسی حفظ دستاوردهای معنوی مخاطب مهم نباشد؛ ولی او میخواهد برادران و خواهران دینیاش از هر آفتی دور باشند. همان آفاتی مانند عجب و کبر و غرور که میتواند هر زاهد پارسای سالکی را در کمترین زمان از عرش به فرش تنزل دهد.
بندگی خدا از نظر سیدعبدالله بندگی کامل است و باید بنده با خدا رفیق شود و انس بگیرد. بنده باید به خدا اعتماد کند و مدام خدا را در قلب خود جستوجو کند تا اگر کمترین فاصلهای احساس کرد، آن را جبران کند. سید میگفت: «اگر گناه میکنی و غصه میخوری هنوز از چشم خدا نیفتادهای. اما اگر گناه میکنی و میگی مهم نیست قطعا از چشم خدا افتادهای. بترس که دورت خط کشیده باشند. یعنی چی مهم نیست؟! مولایمان امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) فرمود: بدترین گناه گناهی است که صاحبش به چشم حقارت به آن نگاه کند.» او در میان حقوق و اعمال قسمتی را با اهمیت جلوه نمیداد و قسمتی را بیاهمیت، اما در مورد حقالناس تأکید بیشتری دارد.
آیتالله فاطمینیا میفرمود: «مواظب دلها باش، اگر یک دل را بشکنی، گاهی باید هفتاد سال دنبالش بدوی. یعنی هفتاد سال عقب میمانی، هفتاد سال نگهت میدارند که یک قدم جلو نروی.» یکی از مهمترین تصاویری که در ذهن مردم از ایشان شکل گرفته، احترام به پرچم، منبر و مجلس امام حسین(ع) است. ایشان خود را مقید میدانست که منبر و پرچم مجالس اهل بیت(ع) را ببوسد و خود را با آن متبرک کند و با این کار روح خود را جلا دهد. این فرزند حضرت زهرا(س) تمام تلاشش را بهکار برد تا به ما بگوید بنده خدا شدن خیلی ساده است؛ سادهتر از بنده شیطان شدن؛ بیدردسرتر و با آرامش بیشتر؛ کاش این حرفش را باور کنیم تا آن لحظاتی که مهمان اهل بیت(ع) است ما را هم دعا کند. از خداوند بلندمرتبه علو درجات را برای این بنده مهربانش خواستاریم.
او قائل به ارتباط چهره به چهره بود و کمتر میخواست از پشت تریبونها و برنامههای تلویزیونی با مردم سخن بگوید. به قول استاد عزیز شیخ محسن قرائتی: «کسی که میخواهد فردی را به راه خلاف بکشاند از فضای مجازی استفاده نمیکند، بلکه ارتباط چهره به چهره میگیرد ما هم باید برای تبلیغ راه درست به این نحو ارتباط بگیریم.» اینکه در کوچه پس کوچهها دیده شوی و آماده پاسخ به سؤالات و برآوردن نیازهای مردم باشی، کار بسیار مشکلی است؛ اما استاد فاطمینیا این سختیها را بهجان میخرید تا باری از دوش مردم بردارد.
ایشان مخاطبشناس خوبی بود و بهجای آنکه برای مخاطب مجازی صحبت کند و به کسانیکه پای منبر او نیستند توصیههایی داشته باشد، با مخاطب واقعی خود که از رفتار و گفتارش خبر دارد، سخن میگفت. او میدانست که مخاطبانش با حضور در محافل و مجالس مذهبی و معنوی ذخیره ارزشمندی از معنویات دارند و نباید آن را به راحتی از دست بدهند؛ پس باید از رفتاری که باعث میشود این مخزن نشتی پیدا کند، جلوگیری کند. بههمین دلیل قسمت اعظمی از سخنانش شامل رفع این ایرادات بود.
او میگفت: «میخواهی با خدا رفیق شوی...؟ اول از زبان شروع کن؛ زهرمار نریز. پرخاش نکن. عصبانی نشو. غیبت نکن. نمازهایت را هم که الحمدلله میخوانی؛ ببین چقدر ساده است. امام سجاد(علیهالسلام) میفرمایند: خدایا، کسی که میخواهد پیش تو بیاید راهش کوتاه است.» یعنی میشود که نماز خواند، اما با خدا رفیق نبود. میشود که مسجد و هیئت آمد، ولی مسجد و هیئتی نبود. پس لزوم بهره کافی از مسجد و مجلس روضه را در رفع ایرادات اخلاقی میدانست و بنا داشت آن را رفع و دفع کند.
این عارف سالک مرتب جوانان را خطاب قرار میداد و سعی داشت در همین ایام جوانی اخلاق آنان را در مسیری درست قرار دهد. او میگفت: «جوان عزیز، اگر عروج میخواهی و میخواهی بهجایی برسی از خانه خودتان شروع کن، دل مادر و پدر را شکستی، برو درستش کن.» از نظر فاطمینیا راه همیشه برای بازگشت باز است، در کلام او هیچگاه ناامیدی دیده نمیشود، سعیش توصیه و ترغیب است برای جبران اشتباهات و بهدست آوردن دلهایی که رنجیده است. او میگفت: «دست مادر که بالا میرود، بلاها از شما دفع میشود. میفرمودند حیف است سر مسائل جزئی مادرها را برنجانید، یک اخم به پدر و مادر آدم رو صد سال عقب میاندازد. مهمان سفره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) باشید.»
این عالم زحمت کشیده نمیخواست با ترساندن جوانان آنها را به سمت خدا بکشاند؛ پس در انتخاب کلماتش سعی میکرد دل افراد را درگیر موضوع کند تا با همراهی دل بهسراغ فکر برود. شاید میتوانست بهجای کلمه «حیف است» کلمه دیگری بهکار ببرد که مخاطبش را تکان بدهد و با ترس او را به اشتباه جبرانش تشویق کند، در حالیکه میدانست انسانها همیشه برای رفع ترسشان تدبیر میکنند، نقشه میکشند، ایستادگی میکنند و حتی اختراع میکنند؛ پس ترساندن شیوه خوبی برای عمق بخشیدن به مسائل اخلاقی و معنویات نیست.
استاد فاطمینیا حتی نمیخواهد مخاطبش دچار کبر و غرور شود. نمیخواهد که عمل کم خود را زیاد ببیند. مخاطبش باید بداند که هرقدر هم مذهبی باشد، مسجدی باشد و معنوی باشد، باز هم نباید خود را یک مؤمن ایدهآل فرض کند. نباید موفقیتهای معنویاش را از خودش و زحمت خودش یا قدرتش ببیند. او میفرمود: «یکی از ارکان عبودیت این است که ما همیشه خود را بدهکار خدا بدانیم. اعمال خود را اگر مهم بدانیم از کیفیت آن کم میشود؛ باید همه اعمالمان را ناچیز بدانیم. همه این کارها وظیفه است، ما کاری نکردهایم؛ هرچه هست تفضل خداست.»
یک مؤمن واقعی هر دستاوردی را به پرورگار خود نسبت میدهد. ایشان با فهم این مهم میگفت: «ما هیچکاره هستیم. اگر خودت را هیچکاره بدانی، همه کاره میشوی، ولی اگر خودت را همه کاره بدانی هیچ میشوی...» شاید برای هر کسی حفظ دستاوردهای معنوی مخاطب مهم نباشد؛ ولی او میخواهد برادران و خواهران دینیاش از هر آفتی دور باشند. همان آفاتی مانند عجب و کبر و غرور که میتواند هر زاهد پارسای سالکی را در کمترین زمان از عرش به فرش تنزل دهد.
بندگی خدا از نظر سیدعبدالله بندگی کامل است و باید بنده با خدا رفیق شود و انس بگیرد. بنده باید به خدا اعتماد کند و مدام خدا را در قلب خود جستوجو کند تا اگر کمترین فاصلهای احساس کرد، آن را جبران کند. سید میگفت: «اگر گناه میکنی و غصه میخوری هنوز از چشم خدا نیفتادهای. اما اگر گناه میکنی و میگی مهم نیست قطعا از چشم خدا افتادهای. بترس که دورت خط کشیده باشند. یعنی چی مهم نیست؟! مولایمان امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) فرمود: بدترین گناه گناهی است که صاحبش به چشم حقارت به آن نگاه کند.» او در میان حقوق و اعمال قسمتی را با اهمیت جلوه نمیداد و قسمتی را بیاهمیت، اما در مورد حقالناس تأکید بیشتری دارد.
آیتالله فاطمینیا میفرمود: «مواظب دلها باش، اگر یک دل را بشکنی، گاهی باید هفتاد سال دنبالش بدوی. یعنی هفتاد سال عقب میمانی، هفتاد سال نگهت میدارند که یک قدم جلو نروی.» یکی از مهمترین تصاویری که در ذهن مردم از ایشان شکل گرفته، احترام به پرچم، منبر و مجلس امام حسین(ع) است. ایشان خود را مقید میدانست که منبر و پرچم مجالس اهل بیت(ع) را ببوسد و خود را با آن متبرک کند و با این کار روح خود را جلا دهد. این فرزند حضرت زهرا(س) تمام تلاشش را بهکار برد تا به ما بگوید بنده خدا شدن خیلی ساده است؛ سادهتر از بنده شیطان شدن؛ بیدردسرتر و با آرامش بیشتر؛ کاش این حرفش را باور کنیم تا آن لحظاتی که مهمان اهل بیت(ع) است ما را هم دعا کند. از خداوند بلندمرتبه علو درجات را برای این بنده مهربانش خواستاریم.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}