تغییر جهت کیسنجر از روسیه به چین!
همانگونه که میبینید، نگرانی کیسینجر بیشتر از چین است تا روسیه، به هر حال او معتقد است که میشود روسیه را جذب کرد، روسیه مسیحی که همگرایی بسیاری با اروپاییها دارد و بخشی از جامعه آنها به شمار میرود! به همین دلیل او اصرار دارد که نباید روسیه را راند، نباید دچار توهم شد و خطر اصلی را رها کرده و به خطر کمتر پرداخت...
بدون شک، با توجه به اشراف جریانهای نامبرده شده در بالا بر سازمانهای بینالمللی خودساخته غرب و اینکه این سازمانها دیگر کارکرد مدنظر کشورهای اروپایی و به ویژه امریکا را ندارد، ما شاهد دو حادثه مهم خواهیم بود که دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد: نخست: نابودی سازمانهای فعلی مانند سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، دیوان بینالمللی و... مواردی از این دست که کارکردشان دیگر منافع غرب را تامین نمیکند؛ حادثه دوم که بسیار بعید است: اصلاح ساختار این سازمانها به عنوان تنها راه نجات و شانش کشورهای غربی برای سوار شدن مجدد بر گُرده جهانیان.
شکاف به وجود آمده میان لیبرالهای سنتی که با راهکارهای خود باعث شدند تا پس از جنگ جهانی دوم امریکا به قدرتمندترین کشور بازیگر در جهان تبدیل شود و سلطهای بیسابقه را در حوزه اقتصادی، نظامی و سیاسی بر جهان اعمال کند با نئولیبرالهایی که در دو دو دهه گذشته با وارد کردن مفاهیم جدیدی در عرصه قدرت این سلطه را به چالش کشیده و با متحمل کردن هزینههای هنفگت عاملی مهم در تخریب قدرت و جایگاه امریکا در سطح جهان شدند، حالا دارد بیش از پیش خود را نشان میدهد. این مساله هر چند پیش از این در اندیشکدههای امریکایی به کرات دیده شده بود، اما با جنگ اوکراین مانند زخمی عمیق خود را نشان میدهد.
گفتم که جنگ اوکراین حاصل جمع منافع چه گروههایی است، اما این گروهها به نظر میرسد که باوجود داشتن شبکهای قدرتمند ارتباطی برای ناچار کردن همه کشورهای اروپایی برای پیوستن به این جنگ و کنار گذاشتن بیطرفی، در چند محاسبه خود دچار خطای عمیق شدهاند و همین خطای محاسباتی دارد کار دست آنها میدهد. در واقع، آنها پندهای استادان قدیمی خود را که سیاست را به شکل عملگرایانه توضیح میدادند و توصیه میکردند کنار گذاشتند تا به این ناکامی لجامگسیخته در اوکراین برسند. این گروه پس از شروع جنگ اوکراین و حمله روسیه به این کشور چنان سرکیف بودند که با هیچ منطقی نمیشد با آنها صحبت کرد.
در واقع، این صدای این گروهها که کاخ سفید تا باکینگهام و از آنجا تا الیزه و دفاتر سران کشورهای اروپایی را به تسخیر درآورده بودند چنان بلند بود که کمتر کسی جرأت میکرد گوشهای از حقیقت جنگ را در غرب بر زبان بیاورد. رسانهها به دستور این گروهها اقدام به تبلیغات دروغ از جنگ کردند، جنگ را میان خیر و شر توصیف کرده و شروع به تدارک ارتشی جهانی کرده و با توصیفهای مندرآوردی و انتشار خبرهای دروغین از جنگ عملا همه را منحرف کردند. صدای بلند آنها و تبلیغ اشتباه این گروهها از جنگ باعث شد تا فرصت تصمیمگیری درست از کشورهای اروپایی و امریکا گرفته شود و آنها به چاه منافع کورشان بیفتند.
کمی زمان لازم بود تا ماهیت واقعی جنگ خود را نمایان کند، حقیقتِ این نبرد و واقعیتهای موجود در آن به منصه ظهور برسد تا یکی از همین اساتید که یک قرن عمر کرده جرأت کند در اجلاس داووس حرفهایی بزند که برای شاگردان منحرفش چندان مورد پسند و رضایت نباشد. از روزی که «هنری کیسینجر» در اجلاس داووس تاکید کرد که کشورهای اروپایی در مورد روسیه دارند اشتباه میکنند، تلاش برای اینکه صدای او در میان همهمه گم شود ادامه یافت، اما هر چه شکست ارتش زلنسکی عینیت بیشتری پیدا میکرد و پیروزی روسیه به بهای شکست اروپا رقم میخورد، او هم با قدرت بیشتری صحبت کرد و دیدگاههایش را گفت.
کیسینجر در تازهترین اظهار نظر خود در مورد روسیه و جنگ در اوکراین، دیدگاه پیشین خود را به شکلی دیگر توضیح داده که شاید هضم و توصیف آن آسانتر باشد. وزیر خارجه اسبق آمریکا در مصاحبه با روزنامه تایمز گفت: «بعد از حوادث اوکراین اگر نمیخواهیم روسیه به «پایگاه مستحکمی» برای چین در اروپا تبدیل شود باید جایگاهی برای اوکراین و روسیه پیدا کنیم.» این یعنی این سیاستمدار پیر امریکایی به خوبی نهایت مصاف را تشخیص داده و به خوبی درک کرده که نیاز فزاینده روسیه باعث خواهد شد که خیلی ساده به دامان طرف چینی بیفتد و این همان موضوعی که لیبرالهای سنتی مانند او از آن وحشت دارند.
در حقیقت، آنها نگران این هستند که 800 سال پس از ظهور مغولها و هجوم آنها به دروازههای اروپا در قالب اردوی زرین (که البته این حمله هم با هدایت یهودیان خضری صورت گرفت) این بار هم حوادث به سمتی برود که ارتش چین بار دیگر در مرزهای شرقی اروپا حضور پیدا کرده و به تهدیدی معتبر و دائم برای کشورهای غربی تبدیل شوند. این همان چیزی است که سالهای درازی است ما هم در مورد آن صحبت میکنیم و کیسینجر نخواسته بگوید که اگر جایی برای روسیه پیدا نکنید آنها ناچار خواهند شد که حتی از ارتش چین کمک بخواهند و این مساله باعث میشود تا اروپا برای همیشه در خطر بیفتد.
البته دیدگاههای دیگر کیسینجر در این گفتوگو هم جالب است. او درباره ناتو گفت: «باید سازمانی را که منعکس کننده همکاری اروپا و آمریکاست حفظ کنیم. باید به این مسئله اعتراف کنیم که سؤالات زیادی درباره روابط خاورمیانه و آسیا با اروپا و آمریکا وجود دارد. لازم نیست که نظرات اعضای ناتو مثل هم باشد. اعضای این سازمان درباره وضعیت اوکراین متحد شدند چراکه تهدیدات قدیمی را به یادشان میآورد. این مساله که چین به یک قدرت مسلط تبدیل شود، برای آمریکا راهبردی غیر منطقی است. تسلط بر جهان یک «مفهوم چینی» نیست، اما این کشور میتواند بیش از حد قوی شود و این به نفع آمریکا نیست.»
همانگونه که میبینید، نگرانی کیسینجر بیشتر از چین است تا روسیه، به هر حال او معتقد است که میشود روسیه را جذب کرد، روسیه مسیحی که همگرایی بسیاری با اروپاییها دارد و بخشی از جامعه آنها به شمار میرود! به همین دلیل او اصرار دارد که نباید روسیه را راند، نباید دچار توهم شد و خطر اصلی را رها کرده و به خطر کمتر پرداخت، در واقع، او بر این باور است که عدهای به عمد روسیه را به طرف دشمن تبدیل کردهاند و این همان چیزی است که میتواند برای این کشورها خطرناک باشد. جدا شدن راه افرادی مانند کیسنجر از نئولیبرالها و برداشت او از شناخت خطر اصلی، به ما میگوید که اوضاع آنچنان هم که فکر میکنیم بد نیست./ جعفری
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}