ترور شخصیتی و جنگ روانی حربه منافقان علیه مومنان
استهزا و تمسخر انواع مختلفی دارد که همه آنان نشأت گرفته از یک عیب نیست؛ بلکه سبک شمردن یک رفتار برای جلوگیری از گسترش آن هم هست. کفار و منافقان یک سنت الهی را به دروغ، عیب قلمداد میکردند تا مؤمنان از آن دست بردارند. میتوانیم در زندگیمان ببینیم که چقدر بهخاطر حرف دیگران به سمتی کاری رفتیم یا از آن فاصله گرفتیم.
انسان چه با فطرت خود و چه با دین خود و پایبندیهایی که دارد میتواند در مقابل این نیروهای منفی بایستد یعنی با استقامت و ایستادگی در راه خدا ثابت قدم میماند اما گاهی در موقعیت ضعف قرار گرفته و مطیع شیطان میشود. اینکه این ضعف از چه نشأت میگیرد علتهای مختلفی دارد که در جای خود باید به بحث در مورد آن پرداخت.
در مقابل دشمنان انسانیت نیز ابزارهای مختلفی برای بازداشتن انسان از طریق بندگی بهکار میبرند که یکی از آنها و شاید مهمترین آن، «استهزا» و «تمسخر» است. استهزا، در ظاهر یک گناه؛ ولی در باطن چند گناه است؛ در مسخره کردن، گناهان، تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلافافکنی، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران نهفته است.
با توجه به اینکه انسانها ذاتاً از تحقیر و تمسخر بیزارند، این کار نقطه ضعف بزرگی برایشان به شمار میآید. بسیار اتفاق افتاده که ما برای دور ماندن از تمسخر و کوچک شدن از کارهای بزرگی دست کشیدهایم و سعی میکنیم با ترک رفتارهایی خود را از این مهلکه نجات دهیم. این در حالی است که متوجه ضرر این دوری کردنها و کنار گذاشتن برخی اعتقادات و یا نظرات و رفتارها هستیم اما این تنگنا به ما اجازه نمی دهد که خوب فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم.
شیطان که انسانشناس خوبی است و بیش از آنکه فکرش را بکنیم ما را میشناسد، به این نقطه ضعف آگاه است و بهراحتی میتواند با مسخره کردن انسانها و ایجاد حس تحقیر آنها از کاری که میخواهند انجام دهند، بازدارد. بهطور مثال در طول تاریخ، تمسخر و استهزا یکی از پرکاربردترین ابزارها در مقابل تبلیغ پیامبران بوده است. پیامبران و یارانشان همیشه با این تمسخر و سبک تلقی کردن پیام، رسالت، تلاش و ایمان مواجه بودند و این وادی برای آنان یک میدان مبارزه بود.
کمتر کسی میتوانست در این فشار روحی و روانی مقاومت کند و در راه خود ثابتقدم بماند. البته اینکار همیشه به نیت بازداشتن افراد از افعال نیک و پسندیده نبود؛ بلکه برای ریشه نگرفتن یک فرهنگ الهی و اخلاقی و جلوگیری از گسترش یک رفتار خوب و مؤثر در جامعه بود. آیات و روایات فراوانی در این خصوص وجود دارد که شرح حال بندگان خدا در حین انجام کارهایی است که در راستای رضایت پروردگار میباشد.
خداوند در سوره توبه، آیه 79 میفرماید: «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویی میکنند و کسانی را که (برای انفاق در راه خدا) جز بهمقدار (ناچیز) توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره مینمایند، خدا آنها را مسخره میکند؛ (و کیفر استهزاکنندگان را به آنها میدهد) و برای آنها عذاب دردناکی است.»
برای نمونه، وقتی انفاق در جامعه گسترش پیدا کند، فقر از بین میرود و وقتی این اتفاق بیفتد، یکی از ابزارهای شیطان برای به گناه کشاندن انسان از دستش میرود، پس با فریب عدهای برای تمسخر عدهای دیگر از گسترش انفاق در جامعه جلوگیری میکند. قتاده و سایر مفسران میگویند: «این آیه درباره جنجاب بن عثمان نازل شده است؛ زیرا او یک صاع خرما نزد رسول خدا(ص) آورد و گفت: یا رسولالله من در نخلستان خود، دو صاع خرما به عمل آوردم که یک صاع آن را براى اهل و عیال خود گذاشتم و یک صاع آن را براى خدا در نظر گرفتم و نیز عبدالرحمنبنعوف چهارهزار درهم به عنوان صدقه آورده بود. منافقین گفتند: عبدالرحمن ریاکارى بزرگى کرده است و خداوند بىنیاز از چیزهایى است که او آورده است، سپس این آیه نازل گردید.»
جالب آنکه تمسخرکنندگان خود را موحد و خداشناس میدانند و معرفت خود را بیشتر از صدقهدهندگان برمیشمارند؛ بههمین دلیل خداوند در این آیه آنان را منافق دانسته است. منافقان با برتر نشان دادن خود و ضعیف نشان دادن افراد مقابل سعی میکنند کارهایی که به ظاهر کوچک است را بیارزش بدانند و کارهای بزرگ و مؤثر را به ریا کاری نسبت دهند.
در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشرکان سعی میکردند با تحقیر و تمسخر پیامبر(صلی الله علیه و آله) مردم را از اطراف او دور کنند، دقیقاً مانند همه پیامبران گذشته. مشرکان با اینکار سعی داشتند پیامبر(ص) را ترور شخصیتی کنند که دیگر کسی در مکه او را در قامت یک پیامبر نبیند و گرد او جمع نشود. هدف از اینکار هم مشخص بود، حرفها و تذکراتی که پیامبر خدا(ص) داشت زندگی حیوانی مشرکان را تحتتأثیر قرار میداد و آنان را پایین میآورد و صدارت و تسلطشان بر مردم را از بین میبرد. پس مشرکان در مقابل این تفکر با تمام توان ایستادند.
اینجا بود که همگی ابتدا سعی داشتند رسول اعظم(صلی الله علیه و آله) را ترور شخصیتی کنند. در قرآن خداوند از چهار روش تمسخر مشرکان گفته است. افراد، گروهها و حتی ادیان مختلف هر یک به دلایلی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آلهو مسلمانان را مسخره میکردند؛ ولی هدفشان یکی بود. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) هم باتوجه به هدفی که داشت، در مقابل رفتار دشمنان صبر میفرمود و با اینکار بیش از پیش در دل مردم جای میگرفت؛ یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با صبرش تمام نقشههای دشمن را نقش بر آب میفرمود.
امروزه نیز این افراد وجود دارند و با ابزارهای مختلف سعی دارند اهل تدین و اخلاق را تمسخر و استهزا کنند تا اثرگذاریشان در جامعه کم شود. گاهی در فیلمها این اشارات را میبینیم که اهل دین را طوری نمایش میدهند که انگار از بیعقلی و نادانی، افعال دینی را انجام میدهند و بر روی آن حساس هستند یا افراط و تفریط دارند و با این افراطشان زندگی انسانهای دیگر را بهخطر میاندازند و... مطمئنا این کار برای بازداشتن مؤمنان از اشاعه فرهنگ ناب اسلامی و دینی در جامعه و حفظ دستاوردهای حیوانی و مادی است.
البته استهزا و تمسخر انواع مختلفی دارد که همه آنان نشأت گرفته از یک عیب نیست؛ بلکه سبک شمردن یک رفتار برای جلوگیری از گسترش آن هم هست. کفار و منافقان یک سنت الهی را به دروغ، عیب قلمداد میکردند تا مؤمنان از آن دست بردارند. میتوانیم در زندگیمان ببینیم که چقدر بهخاطر حرف دیگران به سمتی کاری رفتیم یا از آن فاصله گرفتیم. بهطور مثال عدهای برای اینکه در لباس فقر نباشند و فقرشان را به دینداری ربط پیدا نکند، سعی کردند خود را از وضعیتی که دارند نجات دهند اما نشد آنچه که فکرش را میکردند.
حال باید از خود بپرسیم راه مبارزه با این روش دشمنان چیست؟ چطور میشود در مقابل این حملات ناجوانمردانه ایستادگی کرد؟ کوتاهترین پاسخ این است که ما باید به ارزش رفتارهایی که انجام میدهیم علم داشته باشیم. با ارزش دانستن ایمان، تقوا و عمل صالح انسان را در برابر دشمنش قدرتمند میکند.
فراموش نکنیم تمسخر و استهزا فقط از سمت شیطان و دشمنان دین و اخلاق به سمت مومنان نیست، بلکه گاهی اوقات مؤمنان به واسطه برخی اختلافات و منافع دیگر مومنان را مسخره می کنند و سعی دارند آنها را از کار و رفتار و جهتی که به ضرر مسخره کننده است دور کنند.
خداوند در سوره حجرات آیه11 می فرماید: ««یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ یکُونُوا خَیرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ یکُنَّ خَیرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ یتُبْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید، و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند.»
(*) علت های مختلف تمسخر
۱ـ گاهی مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن میفرماید: «وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ؛ الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ؛ وای بر کسی که به خاطر ثروتی که اندوخته است، در پیشرو یا پشت سر، از دیگران عیبجویی میکند.» (همزه/1و2)
۲ـ گاهی ریشهی استهزا، علم و مدرک تحصیلی است که قرآن میفرماید: «…فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ؛ به دانشی که خود داشتند خوشحال بودند (و غیر آن را هیچ میشمردند)، ولی آنچه را (از عذاب) به تمسخر میگرفتند آنان را فراگرفت.» (غافر/۸۳)
۳ـ گاهی ریشهی تمسخر، توانایی جسمی است. کفار میگفتند: «…مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّهً…؛ کیست که قدرت و توانایی او از ما بیشتر باشد؟...» (فصلت/۱۵)
۴ـ گاهی انگیزهی مسخره کرده دیگران، عناوین و القاب دهان پرکن اجتماعی است. کفار فقرایی را که همراه انبیاء بودند تحقیر میکردند و میگفتند: «…مَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا… کسانی را که از تو پیروی کردهاند، جز گروهی اراذل سادهلوح، مشاهده نمیکنیم.» (هود/۲۷)
۵ـ گاهی به بهانه تفریح و سرگرمی، دیگران به تمسخر گرفته میشوند.
۶ـ گاهی طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران میشود. گروهی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دربارهی زکات عیبجویی میکردند، قرآن میفرماید: « وَمِنْهُمْ مَنْ یلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یسْخَطُونَ؛ و در میان آنان کسانی هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده میگیرند، اگر از آن (غنایم، سهمی) به آنها داده شود، راضی میشوند، و اگر داده نشود، خشم میگیرند (خواه حق آنها باشد یا نه).» (توبه/۵۸) ریشهی این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهی راضی میشوند؛ ولی اگر ندهی همچنان عصبانی شده و عیبجویی میکنند.
۷ ـ گاهی ریشهی مسخره، جهل و نادانی است. هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) دستور کشتن گاو را داد، بنیاسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ موسی(علیه السلام) گفت: «…أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم.» (بقره/۶۷) یعنی مسخره برخاسته از جهل است و من جاهل نیستم.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}