حیله شرعی برای تیغ کشیدن در برابر امام(علیه السلام)
اینکه حسین بن علی(علیه السلام) از دین خارج شده است با این توجیه که هر کسی در برابر خلیفه مسلمین ایستادگی کند و اطاعتش نکند از دین خارج میشود. این بهترین توجیه و کلاه شرعی بود که آنان بهکار میگرفتند تا به مطامع دنیایی خود و وعدههایی که دریافت کرده بودند برسند. امام حسین(علیه السلام) با تشخیص این فریبکاریِ دشمنان بارها سخنانی بیان فرمود که این توجیهات را پاسخ دهد و آنان را با وجدان و فطرت خود روبرو کند.
اولین پاسخی که به آن می توان بیشترین اعتقاد را داشت این است که این افراد قلب سلیم نداشتند. قلبی که بتواند محبت پاک ترین انسان را در خود جای دهد. واژه "سلیم" از "سلم" و "سلامت" به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. امام صادق(علیه السلام) در بیان منظور از این واژه فرمود: قلب سلیم، قلبى است که خدا را ملاقات کند، در حالى که هیچ کس جز او در آن نباشد. مفسران قرآن برای "قلب سلیم" تفسیرهای متعددی بیان کرده اند که هر کدام از آنها به یکی از ابعاد این مسئله اشاره دارد؛ نظیر این که: قلب سلیم، قلبی است که پاک از شرک باشد. یا قلبی است که خالص از معاصی و کینه و نفاق باشد. و یا قلبی، که از عشق دنیا تهی باشد که حب دنیا سرچشمه همه خطاها است. و بالاخره قلبی، که جز خدا در آن نباشد!
یکی از واژه های قرآن کریم "قلب سلیم" است که بسیار زیبا و با محتوا است. واژه سلیم از "سلم" و "سلامت" به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.(1) جالب ترین تفسیر براى "قلب سلیم" را امام صادق(علیه السلام) بیان فرمود، آن جا که مى فرماید: "الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یلْقَى رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ"؛(2) قلب سلیم قلبى است که خدا را ملاقات کند، در حالى که هیچ کس جز او در آن نباشد.
نیز در روایت دیگرى از همان امام همام(علیه السلام) آمده است: "صاحِبُ النِّیةِ الصّادِقَةِ صاحِبُ الْقَلْبِ السَّلِیمِ، لِأَنَّ سَلامَةُ الْقَلْبِ مِنْ هَواجِسِ الْمَحْذُوراتِ بِتَخْلِیصِ النِّیةَ لِلّهِ فِى الاُمُورِ کُلِّها"(3) کسى که نیت صادقى دارد، صاحب قلب سلیم است؛ چرا که سلامت قلب از شرک و شک، نیت را در همه چیز خالص مى کند. بنابراین، امام صادق(علیه السلام)، صاحبان نیت پاک و خالص را، صاحب قلب سلیم می داند.
درباره اهمیت قلب سلیم همین بس که قرآن مجید آن را تنها سرمایه نجات روز قیامت شمرده، چنان که در سوره "شعراء" مى خوانیم: "یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ* إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ"؛[4] روزى که نه مال سود مىدهد و نه فرزندان، مگر آن کس که با قلبى رسته از شرک نزد خدا بیاید.
مفسران قرآن نیز برای "قلب سلیم" تفسیرهای متعددی بیان کرده اند که هر کدام به یکی از ابعاد این مسئله اشاره دارد:
1. قلب سلیم، قلبی است که پاک از شرک باشد.
2. قلبی است که خالص از معاصی و کینه و نفاق باشد.
3. قلبی، که از عشق دنیا تهی باشد که حب دنیا سرچشمه همه خطاها است.
4. و بالاخره قلبی، که جز خدا در آن نباشد!
باتوجه به اینکه هر انسان برای انجام یک عمل حتما با خود فکر میکند و دلایل متعددی را بررسی میکند، آنانکه میخواهند مرتکب یک گناه بزرگ شوند، مثلا در مقابل امام معصوم بایستند و با ناجوانمردانهترین شکل ممکن او را به شهادت برسانند، حتما برای خود استدلالی دارند اما این استدلال چه چیزی میتواند باشد؟ بهعبارتی یک مسلمان که آشنا به آداب مسلمانی است حتی به ظاهر، حتما به عمق رفتار خود فکر میکند و استدلالهایی میآورد اما چه میشود که این استدلالها مصادف با حق و حقیقت نیست؟
یکی از راههای گریز مسلمانها در این موارد «حیله شرعی» یا «توجیه شرعی» است که در عرف به آن کلاه شرعی میگوییم. حیله شرعی از صدر اسلام در مباحث فقهی وارد شده است و علمای اسلام و شیعه در خصوص آن نظراتی دادهاند. برخی آیات و روایات نیز شاهد بر جواز حیله شرعی در مواقع اضطرار نیز آورده شده است که البته بسیاری از آن شامل حیله شرعی نمیشوند. علما توسل به حیله شرعی را ناشی از گونهای نگرانی دانستهاند که فردِ باورمند در برابر حکمی الزامی در خویش، احساس میکند.
در اینباره دو دسته حیله شرعی وجود دارد: اول: حیلهای که به خودی خود مباح است و طریقی برای رسیدن به هدف مباح واقع شود، روا خواهد بود. یعنی دینداران باورمند برای رفع نگرانی "معقول" خود بهکار میبندند. دوم: حیلهای که به خودی خود حرام یا وسیلهای برای رسیدن به امری حرام باشد. اشخاصی که به انگیزه فریبکاری و نیرنگبازی جهت رسیدن بهکاری حرام، دست به حیله میزنند، کارشان تنها مصداق کلاه شرعی است؛ زیرا بهرهگیری چنین افرادی از حیلهها و قضایایی که ظاهری شرعی دارند، به لحاظ برداشت سوئی است که از متشرعان دارند. یعنی متشرعان بهواسطه باورشان و برای انجام یک امر مباح یا در اضطرار این حیله شرعی استفاده میکنند ولی فریبکاران صرف یک توجیه غیرشرعی و مقصود حرام به سمت آن میروند.
در کل اینکار در مسائل شرعی و برای فرار از برخی مسئولیتها توسط دینداران بیشتر دیده میشود. مثلا برای فرار از زکات، خمس و برخی تکالیف. برخی علما اینکار را در هر صورت و شکلی غیرمجاز دانسته و عدهای از علما جوازش را مقید به قیودی کردهاند. مثلا حسن بن علی معروف به ناصر میگوید: «هر حیلهای را در شفعه و غیر آن از معاملات رایج بین مردم، باطل میدانم و آن را اجازه نمیدهم.»
اما سید مرتضی(متوفی ۴۳۶ق) با رد ادعای ناصر، صحت آن را میپذیرد، گرچه معتقد است: «اگر قصد شخص از بهکارگیری حیله، ابطال حقوق دیگران باشد، گناهکار و مستحق عذاب خواهد بود.» که این مسئله نشان میدهد از نظر وی در چنین فرضی، حیله حرام و نارواست و در عدم چنین فرضی مجاز میباشد. صاحب جواهر که از شمار معتقدان به حیله شرعی محسوب میشود، جواز حیله شرعی را بهجایی محدود میکند که «ناقض غرض و مقصود شارع در تشریع یک حکم» نباشد.
وی میگوید: «هر چیزی که نقض غرض اصل مشروعیت یک حکم(شرعی) را به دنبال داشته باشد، به بطلان آن حکم میانجامد.» این موضع در جایی که کیان امت اسلامی در خطر است شاید واجب هم باشد مانند جاسوسی و اطلاعات دروغ و غلط دادن به دشمن و... در خصوص تقیه و توریه هم این موضوع بهکار میرود که همگی معلق به قید اضطرار است.
در خصوص دشمنان اهلبیت(علیهم السلام) تماما کلاههای شرعی را داریم که از بهظاهر مسلمانان صادر میشد و توجیهی بود برای رهایی از عذاب وجدان و پاسخ فطرت مانند اینکه حسین بن علی(علیه السلام) از دین خارج شده است با این توجیه که هر کسی در برابر خلیفه مسلمین ایستادگی کند و اطاعتش نکند از دین خارج میشود. این بهترین توجیه و کلاه شرعی بود که آنان بهکار میگرفتند تا به مطامع دنیایی خود و وعدههایی که دریافت کرده بودند برسند.
امام حسین(علیه السلام) با تشخیص این فریبکاریِ دشمنان بارها سخنانی بیان فرمود که این توجیهات را پاسخ دهد و آنان را با وجدان و فطرت خود روبرو کند. ایشان در جایی میفرمایند: «إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی». مشکل مسلمانان آنزمان سوای اکتفا به ظاهر اسلام این بود که عادت کرده بودند به فریب فطرت و استفاده از کلاه شرعی برای فرار از مسئولیت و اقناع وجدانی که از درون قلب مدام راه صحیح و غلط را به آنان تذکر میداد. عادتی که آنان را ننگ تاریخ بشریت کرد و خالدین در جهنّم؛
پینوشت:
(1) راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن کریم، ماده "سلم".
(2) کلینی، کافی، ج 2، ص 16، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1368ش.
(3) مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 67، ص 210، موسسه الوفاء، بیروت، 2404 ق.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}