از وقتی انسان در این کره خاکی پا گذاشت، نیاز به وجود یک راهبر و پیشرو را برای خود لازم می­دید. کسی­ که توان فکری و مدیریتی بالایی داشته باشد و بتواند مردم را از گذرگاه­های مختلف عبور دهد. یعنی لازم دیدند افرادی مدیر و توانمند با تدبیر، صبر و تأمل بالا اداره امور را برعهده بگیرند. این بود که حکومت‌ها سروشکل پدا کردند و افرادی در جایگاه رهبری و ریاست قرار گرفتند تا امور را اداره کنند.

متاسفانه جوامع در بیشتر اوقات از راهبری که بتواند استقلال، امنیت، رفاه و نیازهای مردمش را تأمین کند بی‌بهره بودند. حاکمان و شاهان همیشه به دنبال ثروت‌اندوزی، فخرفروشی، چپاول اموال مردم، جمع کردن انسان‌های شرور در کنار خود برای ایجاد هیمنه‌ای که کسی نتواند آنها را به زیر بکشد، بی‌توجهی به مردم، جلوگیری از آگاهی و بالا رفتن علم مردم، عدم توسعه دانش، جلوگیری از ورود مردم به سیاست و محدود کردن آن به یک طبقه، ایجاد طبقه اشراف و تقسیم مسئولیت‌ها میان آن خانواده‌ها و... بودند.

در کل هدف آنها پایین نگاه داشتن مردم در مباحث علمی و سیاسی و فقیر نگاه داشتن در مسائل مادی و معنوی بود. در میان صدها حکومت در طول تاریخ کمتر می‌توان ترغیب حاکمان به اندیشدن، حضور در میدان سیاست، عالم شدن، فکر کردن، انتقاد کردن، دعوت برای قبول مسئولیت‌ها، تقسیم مسئولیت‌ها میان طبقات پایین جامعه و... را پیدا کرد. مدیران و حاکمان از اندیشیدن و مطالعه و گسترش مراکز علمی و فکری و تحقیق هراس داشتند و از وجودش استقبال نمی‌کردند زیرا آگاهی مردم را برای حکومت‌شان مضر می‌دانستند چه رسد به آن‌که نهضتی برای سواد آموزی راه اندازی کنند.

هرچند در برخی جوامع دیگر که علم آموزی نهادینه شد، از ورود مردم به سیاست و اظهار نظر در مورد حکومت و حاکمان جلوگیری می‌شود. حکومت‌ها سرگرمی‌هایی برای مردم ایجاد کرده‌اند که اصلا کسی انگیزه انتقاد و مخالفت نداشته باشد. امروزه انتخاب مدیران یا حمایت از حاکمان و رهبرانی که شایستگی لازم را برای اداره جامعه داشته باشند به یک موضوع مهم تبدیل شده است. مردم گاهی خود را مؤثر در این انتخاب می‌دانند و گاهی مؤثر نمی‌دانند اما مهم برای‌شان این است که اهل قدرت بلای جان‌شان نشوند.

وجود حکومت آنقدر مورد نیاز بشر است که با دیدن همه آفت‌های آن و ظلم‌های متعددی که می‌شود باز هم مردم به‌دنبال یک حاکم و حکومت صالح برای اداره امور جامعه هستند و از تلاش برای رسیدن به آن خسته نمی‌شود. البته تشخیص اصول شایستگی اهل قدرت هم کار آسانی نیست و صرفا نمی‌توان با نگاه‌های سطحی به صلاحیت‌ها رسید. مردم باید شرایط لازم مسئول و مدیر را بدانند که در تطبیق با افراد، بتوانند صالحان را انتخاب یا حمایت کنند.

کسی‌که خود را در حد یک مدیر و رئیس جمهور می‌بیند، نباید در پایین‌ترین سطح اخلاق باشد که اگر چنین باشد جامعه را به فساد می‌کشاند. مردم باید با ریزبینی در رفتار مدعیان مسئولیت، سطح آنان را بسنجند. به‌طور مثال کسی که دستش به جنایت‌های بی‌شمار آلوده است، کسی‌که با جانیان و تررویستی‌ها همدم است و با سخن و سکوتش آنها را تایید می‌کند، نمی‌تواند جامعه و مردم را به سعادت برساند. نمی‌تواند پس از رسیدن به قدرت صلح و سازش ایجاد کند.

اگر یک فرد بخیل مسئول شود در دوره مسئولیتش مدام دنبال ثروت‌اندوزی می‌افتد. اگر نتواند خشم خود را کنترل کند مدام با خشونت برخورد می‌کند و به گسترش خشونت بها می دهد. اگر دلیل جنگ‌های بزرگ تاریخ را بررسی کنیم در همه آنها خصوصیات غیرانسانی اهل قدرت را می‌بینیم. همیشه شکست‌ها، کمبودها، حسرت‌ها، آرزوها، سرخوردگی‌ها و... که در وجود اهل قدرت رسوب می‌کند سبب جنگ و کشتار و ضعف در جامعه شده و می‌شود.

علی(علیه السلام) در خطبه 131 نهج البلاغه، خصوصیات پیشوای شایسته را یک به یک می‌شمارد که ما باید با رجوع به آن، خصوصیات لازم برای یک مدیر و رهبر را بشناسیم تا برای خودمان و برای انتخاب‌مان طبق آن ملاک‌ها حرکت کنیم. امام(علیه السلام) در آخرین بخش این خطبه به بیان ویژگی‌هاى حاکمان عدل و والیان حق، پرداخته و شش صفت مهم را براى آنان بیان مى‌کند و به این ترتیب بحثى که درباره حکومت الهى در این خطبه آغاز فرموده است را پایان مى‌دهد.
 

تغییر حالت حاکمیت و حکومت کردن

نحوه قدرت گیری حکومت ها و حاکمان به نحو سنتی اجرا میشد که با ورود به قرن جدید میلادی این حالت تغییر پیدا کرد. یعنی قدرت در دست حاکمان بود تا آنکه رفته رفته قدرتمند شدن و قدرت داشتن از حالت سنتی‌اش خارج شد و دیگر نیازی نبود یک فرد برای مدیریت عنوانی کسب کند، در جایگاهی بنشیند، مسئولیتی داشته باشد و... با توسعه دانش و فناوری افرای توانستند به‌صورت غیرمستقیم و حتی مجازی جامعه را خوب یا بد مدیریت کنند و نقش راهبر را برای آنان ایفا کنند. به‌طور مثال یک فرد می‌تواند با یک جمله، جامعه را دعوت به محبت، مدارا، امنیت، آرامش، تشویش و نگرانی و حتی اغتشاش و جنگ کند.

برای این‌کار کافی است از نقاط قوت و ضعف موجود در جامعه یا حساسیت‌هایی که دارد استفاده کند. ولی با توجه به اینکه در تمام جوامع نقاط ضعف و حساسی وجود دارد که می‌تواند در اقتصاد باشد یا فرهنگ یا مسائل مختلف خانوادگی و اجتماعی و... عده‌ای مدیریت سوء را پیش گرفته و قصد دارند جوامع را به ناآرامی دعوت کنند و از این نمد برای خود کلاهی تهیه کنند. فرض کنید در یک جامعه نگرانی از بالا رفتن قیمت‌ها وجود داشته باشد، کافیست فرد یا افرادی مدام بر این موضوع تاکید کنند و شایعه پخش کنند و جامعه را هر روز بیشتر از روز قبل مضطرب کنند. اینجا یک خبر جعلی در یک موقعیت مناسب می‌تواند به انفجار قیمت و حتی انفجار جامعه منجر شود.

در این مواقع ما باید بدانیم که اختیار ذهن و احساساتمان را به چه کسانی می‌دهیم؟ چه کسانی راهبری ذهن ما را برعهده گرفتند و چگونه ما را هدایت می‌کنند، برای اهداف خاص‌شان. آنها اگر ما را زودباور ببینند، به خود اجازه می‌دهند هر دروغی‌ را در ذهن ما جای دهند و از هر مکانی و در هر زمانی فکر و ما را مدیریت و به سمتی ما را به حرکت وارد کنند. اینکه ما به چه کسی اعتماد کنیم و رهبری فکرمان را به چه فرد یا افرادی بدهیم موضوعیت دارد. ما خصوصیات لازم برای یک راهبر و مدیر را باید در تعالیم دینی و مکتبی جستجو کنیم؛

باید کسانی­ که راهبری و مدیریت فکری ما را برعهده می‌گیرند بشناسیم که در خدمت شیطان نباشند و رفتارهای غیردینی را توسعه ندهند و با افکار غیرالهی مدیریت نکنند. کسانی‌که به قتل، دروغ، اغتشاش، توطئه، خیانت برای رسیدن به مطلوب خود اعتقاد دارند نمی‌توانند راهبری افکار را برعهده بگیرند تا به راهبری یک جامعه برسند.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در این‌خصوص می­فرمایند: «وَ لَا تُطِیعُوا الْأَدْعِیَاءَ الَّذینَ شَرِبْتُمْ بصَفْوِکُمْ کَدَرَهُمْ وَ خَلَطْتُمْ بصِحَّتِکُمْ مَرَضَهُمْ وَ أَدْخَلْتُمْ فِی حَقِّکُمْ بَاطِلَهُمْ، وَ هُمْ أَسَاسُ [آسَاسُ‏] الْفُسُوقِ وَ أَحْلَاسُ الْعُقُوقِ، اتَّخَذَهُمْ إِبْلِیسُ مَطَایَا ضَلَالٍ وَ جُنْداً بهِمْ یَصُولُ عَلَی النَّاس وَ تَرَاجِمَةً یَنْطِقُ عَلَی أَلْسنَتِهِمْ اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ وَ دُخُولًا فِی عُیُونِکُمْ وَ نَفْثاً فِی أَسْمَاعِکُمْ، فَجَعَلَکُمْ مَرْمَی نَبْلِهِ وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ وَ مَأْخَذَ یَدهِ‏؛ از فرومایگان اطاعت نکنید، آنان که تیرگی­شان را با صفای خود نوشیدید و بیماری­شان را با سلامت خود درهم آمیخته­اید و باطل آنان را با حق خویش مخلوط کرده­اید، در حالی­که آنان ریشه همه فسق­ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند. شیطان آن­ها را برای گمراه کردن مردم، مرکب­های رام قرار داده و از آنان لشکری برای هجوم به مردم ساخته و برای دزدیدن عقل­های شما و داخل شدن در چشم­های شما و دمیدن در گوش­های شما، آنان ­را سخنگوی خود برگزید. پس شما را هدف تیرهای خویش و پای­مال قدم­های خود و دستاویز وسوسه­های خود گردانید.»(نهج‌البلاغه، خطبه192)

کسانی‌که می‌خواهند از خوبی‌های مردم و از محبتی که در میان آنان است سوءاستفاده کنند و به دروغ وعده یک زندگی شیرین بدهند نباید بر ذهن و زندگی مردم تسلط پیدا کنند و نباید بی‌رحمی و خشونت خود را پشت دل‌سوزی و عطوفت مردم مخفی کنند.

از آن‌طرف طبق بیان امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه 131 نهج البلاغه «وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَیُهْلِکَ الْأُمَّة» کسانی‌که هدف‌شان کم‌رنگ کردن خدا در جامعه است شایستگی مدیریت فکر و قلب مردم را ندارند. ایشان در این خطبه در مورد کسانی‌که می‌خواهند عهده‌دار هدایت جامعه شوند نیز نکاتی را گوش‌زد می‌فرمایند، که ما باید با دقت آن را بخوانیم و به آن عمل کنیم. شناخت افرادی که دعوی هدایت جامعه و تشکیل حکومت دارند با دقت در نکات این خطبه آسان می‌شود.

علی(علیه السلام) نه فقط برای مؤمنان بلکه برای همه بشریت این سخنان را فرموده‌اند تا در هر زمان و مکانی قابل استفاده باشد. یعنی همه مردم جهان می‌توانند با ملاک قرار دادن بیانات امام علی(علیه السلام) زندگی خود را در مسیر انسان الهی قرار دهند. در کل ما باید برای ذهن و زندگی خود مدیر و راهبری انتخاب کنیم که ابتدا بتواند خود را در بالاترین سطح اخلاقی و فردی مدیریت کند و بنا به فرمایش علی(علیه السلام) هم دنیایی نگاه بلندی داشته باشد و هم آخرتی، بینای به آخرت باشد و نگاهش محدود به دنیا نباشد...

ایشان می فرمایند: «وَ إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى لَا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً، وَ الْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا، فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَى إِلَیْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ و همانا دنیا نهایت دیدگاه کور دلان است که آن سوى دنیا را نمى‌نگرند، امّا انسان آگاه، نگاهش از دنیا عبور کرده از پس آن سراى جاویدان آخرت را مى‌بیند. پس انسان آگاه به دنیا دل نمى‌بندد و انسان کور دل تمام توجّه اش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه برگیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم مى‌کند.»(همان، خطبه133)

بی‌اعتقادی به آخرت دنیا دوستی می‌آورد و دنیا دوستی یک فرد می‌تواند ضربه‌های مهلک را در مدیریت جامعه به مردم وارد کند. هر نقص ‌اخلاقی که در فرد باشد می‌تواند در اجرای احکام اسلامی و انسانی پس از رسیدن به قدرت اثر بگذارد و این اثر سوء یعنی زندگی سخت برای مردم. پس ما باید با چشم باز به سخنان و وعده‌هایی که می‌شنویم توجه کنیم و بدانیم حرف‌هایی که می‌شنویم به صلاح و مصلحتمان است یا افرادی قصد دارند از نقاط ضعف جامعه و احساسات‌مان سوءاستفاده کنند؟

مشکلی که اکنون با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم این است که توانایی، قدرت، علم، مدیریت و... در وضعیت جدید مفقود شده است و هر کسی با هر توان و علم ضعیفی بدون آنکه بتواند شایستگی خاصی را در خود بروز و ظهور دهد، یک جریان فکری راه می‌اندازد و اقدام به راهبری و راهبرد مردم می‌کند. از همه بدتر مردم نمی‌توانند مدیران مجازی ضعیف را پیدا کنند که با اعتراض و با رای ندادن به او تغییری ایجاد کنند و رشته امور را به دست شخصی توانمند بسپارند. پس اینجا باید بگوییم همانطور که نحوه مدیریت و حکومت تغییر کرده نحوه تلاش مردم برای بر مسند نشاندن حکومت صالح هم تغییر پیدا کرده است.
 
در کل آنچه که امروز نیازمند به آن هستیم این است که توانایی خودمان را برای تشخیص حق و باطل بکار بگیریم و بتوانیم حرف های حق را از باطل تمیز و تشخیص دهیم. درست است که نمی‌توانیم فرد نالایق و ناکارآمد را پیدا کنیم و او را از تخریب بیشتر جامعه منع کنیم اما می‌توانیم با بی‌توجهی به او صدماتش را بی‌اثر کنیم.