مهم این است که در مسیر حق باشیم
شاید گناه کسی که نه در مسیر حق است نه بر علیه باطل بیشتر باشد چون حق را نشناخته و هر عملش کمک به جبهه باطل است و باعث رشد آن. میانه بودن یعنی اجازه جولان دادن به باطل. شناخت حق، یاری آن، مراقبت از رفتارها و مواضع که از مسیر حق خارج نشود، تکلیف مؤمنان است.
در تعریف «حق» تعابیر گوناگونی آوردهاند: راغب اصفهانی در المفردات میگوید: «اصل حق به معنای مطابقت و موافقت است.» صاحب تاج العَروس میگوید: «حق» یعنی ضد «باطل»، صدق، وجود ثابت و... همچنین در تفسیر مجمع البیان جناب مفسر ذیل شرح و تفسیر لغوی حق آیه 7 سوره انفال و آنجا که واژه حق بهکار رفته است، چنین آورده است: «حق آن است که شیء در موقع خود واقع شود.» بهنظر ایشان حق هم معنای عدل است و این معنا بر تمام مصادیق حق قابل تطبیق است.
خداوند در آیه 36 سوره نحل میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ؛ ما در هر امّتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید»! خداوند گروهى را هدایت کرد و از میان آنان کسی هست که ضلالت و گمراهی بر او به حق واقع شد، پس در روى زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود.» شناخت حق به شناخت باطل هم کمک میکند که انسان میتواند با استفاده از هر دوی آن مسیر درست را تشخیص دهد و در دام شیاطین جنی و انسی گرفتار نشود. حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند: «برای هر حقی باطلی نیز قرار داده اند.»
خداوند اسلام را حق میداند و در آیه19 سوره آلعمران میفرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الإِسْلامُ...؛ دین در نزد خدا، اسلام است.» بهعبارتی حق در نزد خداوند اسلام و ایمان است. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هم میفرمایند: «دین اسلام آیینی است که خداوند برای خویشتن انتخاب نموده. اسلام دارای ستونهایی است که خداوند آنها را در اعماق حق استوار ساخته و بنیان آن را ثابت و استوار گردانیده است.»
همچنین در ذیل آیه فوق الذکر میفرمایند: «اسلام را بهگونهای توصیف خواهم کرد که قبل از من کسی آنگونه آن را وصف نکرده باشد و کسی پس از من نیز آنگونه توصیف نخواهد کرد. اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان یقین و یقین همان تصدیق و تصدیق همان اقرار است و اقرار ادا کردن است و ادا کردن همان عملکردن است. مؤمن کسی است که دینش را از پروردگارش گرفته باشد. مؤمن ایمانش را در عملش میشناسد و کافر، کفر خود را در انکارش. ای مردم! دینتان را، دینتان را دریابید...»(بحارالأنوار، ج۶۵، ص۳۱۱)
اما همینکه ایمان بیاوریم و حق را بشناسیم کافی است؟ خیر، اهل حق باید مدام از خود مراقبت کنند، با سوالات متعددی از جمله آنکه چطور باید دین، ایمان و اعتقادات خود را حفظ کند؟ و اینکه چطور باید از کیان اسلام دفاع کند؟ و نیز از مسلمانان چگونه دفاع کند؟ ما از کجا باید بفهمیم برخوردمان، قهر و آشتیمان و عملکردمان درست و مطابق حق است؟ این موضوعات در هر زمان جزو دغدغههای مهم اهل مکتب بوده و هست.
یعنی آنها همیشه باید مراقب کنند که از مسیر حق خارج نشوند یا نتوانند آنها را از حق دور کنند و شیطان نتواند بر آنها غلبه پیدا کند. همانطور که در بالا حدیثی از امام علی(علیه السلام) آوردیم برای رفع نگرانی در امکان انحراف از مسیر حق باید به دستورات شرع و مکتب عمل کنیم تا در هر مکان و زمانی تکلیفمان را بدانیم و در مقابل کسانیکه همیشه به عملکرد ما ایراد وارد میکنند پاسخی اخلاقی، عقلانی و قاطع داشته باشیم. بهعبارتی باید بتوانیم از رفتار و گرفتار و افکارمان دفاع کنیم و به سوالات و شبهاتی که مدام در مورد ما طرح میکنند پاسخ بدهیم.
دشمن همیشه از همانجایی که نتوانستیم حقمدارانه عمل کنیم وارد شده و ما را به چالش کشانده است. دشمنان با دقت در رفتار ما و تطبیقش با دستورات دین (که آن را فراگرفتهاند برای حمله به دین و دینمداران، نه برای عمل کردن به آن)، متوجه اشتباه و خطای ما میشوند و به شیوههای گوناگون به ما حمله میکنند تا باعث دلزدگی، تزلزل و خستگیمان شوند. وقتی حقمدارانه عمل کرده باشیم حمله دشمن سبب قدرت ما میشود زیرا میتوانیم قدرت استدلالی، علمی و تکنیکیمان را به رخ آنها و کسانیکه مخاطبشان هستند بکشیم. پس حضور در جبهه حق و عمل به حق از عناصر قدرت محسوب میشوند که دوام هم بهدنبال خود دارد.
پس باید در زندگی دنیایی همه رفتار و افکار را باید در دو دسته حق و باطل قرار دهیم. گرچه از نظر ظاهری شبیه به یکدیگر هستند. در امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی این قاعده وجود دارد. دشمنان دین با نادیده گرفتن عنصر حق، رفتارها را فاقد پشتوانه دین قلمداد میکنند و فقط به دلیل وجود شباهت ذهنیتهای غلط را در مورد آن ایجاد میکنند. یعنی آنها حقمحوری را از رفتارهای متدینین حذف میکنند و فقط به شباهتها اشاره میکنند، وقتی هم حق را از رفتاری جداکنی با رفتارهای باطل دیگر هیچ تفاوتی ندارد.
مثالهای متعددی در این زمینه وجود دارد، مثلا ازدواج اگر با آداب اسلامی و الهی باشد، صحیح است، زیرا در دینی که حق را ملاک میداند و امر به اطاعت حول محور حق میکند آنرا صحیح میداند و اگر طبق دستورات دین نباشد باطل است. ازدواج صحیح و باطل دارای شباهتهای مادی هستند، تنها تفاوتشان وجود و عدم وجود حق در آن است.
مثلا در جبهه جنگ، رزمنده معتقدی که در مسیر حق میجنگد با آن کسیکه در مسیر باطل میجنگد تفاوت دارد، گرچه هر دوی آنها در حال جنگیدن و رزم هستند. اهل ایمان اگر نتوانند حق را بشناسند با حملات دشمن کاملا مأیوس شده و سنگر را رها میکنند. زیرا دشمنان در این کار حق بودن را در نظر نمیگیرند و هر دو را شبیه به هم قلمداد میکنند و میگویند: «اولی میکشد، دومی هم میکشد، پس هر دو طرف قاتل، آدمکش و جانی هستند.»! در حالیکه در جبهه حق جنگیدن با جنگ در جبهه باطل تفاوت دارد.
اصلیترین تفاوت حلال و حرام یا حق و باطل در نتیجه و اثرشان است. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در خطبه167 نهجالبلاغه میفرمایند: «....خداوند چیزهایى را، که ناشناخته نیست، بر شما حرام کرده [و چیزهایى را که در آنها عیبى نیست بر شما حلال نموده.]....» اینکه میفرمایند عیبی در آن نیست، متوجه «آثار» آن است. بهعبارتی خداوند افعال حرام را بهواسطه آثار بدی که در آن وجود دارد، نهی کرده و افعال حلال را که آثار خوب دارد را امر فرموده است.
میگویند شخصی به نام «حارث بن حوت» خدمت علی(علیه السلام) آمد و با توجه به فضای حاکم بر جامعه و قرار گرفتن مجاهدانی از صدر اسلام در برابر امیرمؤمنان، گفت: «گمان میکنی که من اصحاب جمل را گمراه میدانم؟!» امام(علیه السلام) فرمود: «حارث! تو کوتاهبینانه نگریستى، نه عمیق و زیرکانه و سرگردان ماندى. تو حق را نشناختهاى تا بدانى اهل حق چه کسانی هستند و باطل را نشناختى تا پیروش را بشناسى!»
حارث بعد از شنیدن این سخنان گفت: «پس من مانند سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر بیطرف خواهم ماند!» امام فرمود: «آن دو نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند.» شاید گناه کسی که نه در مسیر حق است نه بر علیه باطل بیشتر باشد چون حق را نشناخته و هر عملش کمک به جبهه باطل است و باعث رشد آن. میانه بودن یعنی اجازه جولان دادن به باطل. شناخت حق، یاری آن، مراقبت از رفتارها و مواضع که از مسیر حق خارج نشود، تکلیف مؤمنان است.
مثال بارزش که همه آن را شنیدیم گفتگوی حضرت قاسم با امام حسین(علیه السلام) است که عرض میکند: «عمو جان آیا لحظه مرگ در مسیر حق قرار داریم؟» هنگامی که امام(علیه السلام) میفرمایند: «آری»؛ عرض میکند: «مرگ برای من شیرینتر از عسل است.» یعنی مهم این است که در مسیر حق باشیم. چه شهید شویم، چه قطعه قطعه شویم، چه دشمنان را نابود کنیم، پیروز شویم و... فرقی ندارد. آثار حق جاودان و ماندگار است وآثار باطل موقتی و فانی است. اینجاست که میفرماید: «حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است.»(اسرا/81)
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}