بارها گفته و شنیدیم که یکی از اصلی‌ترین اقدام سربازان انسانی شیطان، تغییر و جابه‌جایی در مفاهیم است. آنها همه چیز را به نفع تفکر شیطانی تغییر می‌دهند، ظلم را محبت و محبت را ظلم، حق را باطل و باطل را حق، ثواب را گناه و گناه را ثواب، حلال را حرام و حرام را حلال جلوه می‌دهند و سعی می‌کنند به تعاریف و معانی و مفاهیم حمله کنند نه انسان‌ها؛ وقتی ذهن انسان‌ها تسلیم تعاریف و معانی جدید آنها شد، خودشان می‌شوند سربازانی در خدمت شیطان.

این‌کار روز به روز می‌تواند به قدرت شیطان بیافزاید. یکی از تعاریفی که توسط دشمنان دین و انسانیت تغییر کرده، تعرف «آزادی و آزاد اندیشی» است. البته این اتفاق جدیدی نیست و از زمانی که انسان در این کره خاکی قدم گذاشته شیطان و سربازانش مشغول این تغییرات هستند. ما گاهی فکر می‌کنیم سکوت در برابر گناه از هر نوعی، چه اقتصادی، چه علمی و فرهنگی، چه حکومتی و چه مردمی نشان از آزاد اندیشی ما دارد.

دشمنان آزاد اندیشی را برای ما، حق دادن به گناه و ظلم تعبیر کرده‌اند. یعنی در مقابل گناه سکوت می‌کنیم و این سکوت را نشانه فکر بلند و نواندیشی و شخصیت می‌دانیم. برای این کار صدها استدلال هم می‌آوریم تا تقصیر را گردن دیگران بیاندازیم. معمولا ما با دیدن یک فعل قبیح، مخرب و گناه می‌گوییم چه شد که این فرد به این گناه گرفتار شد؟ چه کسانی مؤثر و مقصر بودند؟ یا این فرد از عواقب گناهش خبر ندارد، مجبور بوده، عصبانی‌اش کرده‌اند، کسی به او یاد نداده و... در صورتی‌که در حال فرار از یک تکلیف الهی که همان امر به معروف باشد هستیم.

بسیاری از اوقات هم می‌دانیم که در حال توجیه کردن گناه هستیم اما روی آن اصرار داریم. نمونه‌های زیادی در تاریخ وجود دارد که سکوت در برابر گناه به بزرگ شدن گناهان و انفجار و نابودی انسان‌های زیادی ختم شده است.

به‌طور مثال در صدر اسلام چند واقعه مهم اتفاق افتاد که کسی فکرش را نمی‌کرد چنین فجایعی در میان مسلمانان رخ دهد. یکی از آنها واقعۀ حرّه و تجاوز به نوامیس مسلمانان‌ در مدینه بود. که با ترویج هوسرانی و از بین بردن امرها و نهی‌های اسلامی شروع شد. یعنی وقتی مجالس لهو و لعب در شهرهایی چون مکه و مدینه رواج یافت، کسی اعتراض نکرد، در شهری که هنوز بزرگانی از صدر اول اسلام (از صحابه و تابعین) حضور داشتند.‌

«ابوالفرج اصفهانی» در اینباره می‌نویسد: «در محیط مدینه، نه عالمان، آوازه خوانی را زشت می‌شمردند و نه عابدان با آن مخالف بودند، به‌طوری که فریاد آوازه خوانان از سراسر آن شهر به گوش می‌رسید.»! توجیه گناه و به‌کار نگرفتن عقل و فکر و فریب خوردن از شیطان و توجیهاتش کار را به‌جایی رساند که واقعه حرّه لکه سیاهی در تاریخ اسلام شد.

آیا مؤمنان نمی‌دانستند که این افعال گناه است؟ آیا با امربه‌معروف آشنا نبودند؟ آیا خودشان عذرتراشی‌ها را باور می‌کردند؟ خداوند در سوره قیامت آیه14 و 15 می‌فرماید: «بلکه انسان، خودش بر وضع خود آگاه است، هر چند در ظاهر برای خود، عذرهایی بتراشد.»! یعنی علم دارد اما مدام فعل حرامش را توجیه می‌کند.