از قرار معلوم رسانه‌های غربی هم در دام تبلیغات رسانه‌ای بن سلمان افتادند و آنگونه که یک نویسنده غربی در «بیزینس اینسایدر» می‌گوید، به شکل شتابزده‌ای گفتند که چین جای امریکا در عربستان را گرفت.

این نویسنده چند دلیل مختلف می‌‌آورد که نشان دهد چین نمی‌خواهد نه پا جای پای امریکا بگذارد، نه دوست دارد با امریکا در این منطقه رقابت کند و نه دنبال ابرقدرتی است؛ بلکه صرفاً دنبال «منافع» خودش است و می‌خواهد با همه در این منطقه دوست باشد. دلیلش را هم پیش از این گفتیم که چین بر خلاف امریکا نگاه ایدئولوژیک به توسعه در جهان ندارد، بلکه نگاهش صرفاً افتصادی است. به همین دلیل برای دوست شدن همزمان با همه کسانی که دشمن به شمار می‌روند، هیچ مشکلی ندارد چرا که مشکلات این کشورها با هم ربطی به چین ندارد و این نقطه موفقیت چین است.

در ادامه سه دلیلی که این نویسنده این مطلب در مورد اصول حاکم بر سیاست خارجی چین جهت توسعه روابط با کشورهای آسیای غربی را به صورت خلاصه بررسی می‌کنیم؛ صرفاً به این دلیل که بدانید بر خلاف آن‌هایی که در ایران نه چین را می‌شناسند و نه می‌دانند چین چند ایالت دارد، چند زبان دارد، نام زبان رسمی چین چیست و... اما تحلیل‌هایی می‌کنند که هر کس نداند فکر می‌کند سال‌های سال حوزه مطالعه‌اش چین بوده؛ تحلیل‌های کسانی که دستی بر آتش دارند کاملاً متفاوت است و برای چین گسترش روابط با عربستان هیچ منافاتی با امضای قرارداد راهبردی 25 ساله با ایران ندارد. 

«اولین چیزی که باید بدانیم این است که دلیل اصلی حضور چین در آسیای غربی‌، وابستگی به انرژی است. چین در سال ۲۰۲۱ حدود ۷۲ درصد از نفت خام مصرفی خود را از طریق واردات تامین کرد و ۵۰ درصد از این واردات از آسیای غربی انجام شد. چین به تنهایی مقصد بیش از ۲۵ درصد از صادرات نفت خام عربستان سعودی است. پس تا زمانی که چین به منابع خارجی نفتی وابستگی داشته و عربستان هم به دنبال کسب درآمد باشد، طبیعی است که این دو کشور همکاری‌های اقتصادی خود را افزایش دهند، تجارتی دوجانبه که در حال حاضر ارزش آن به ۸۷.۳ میلیارد دلار می‌رسد.

این در مورد سرمایه‌گذاری گسترده چین در آسیای غربی از طریق طرح کمربند و جاده هم صادق است. سرمایه گذاری‌های چین در این طرح عمدتاً بر ساخت بنادر و پارک‌های اقتصادی در کشورهایی از جمله مصر، عمان، عربستان و امارات متمرکز است. با اندک تسلطی بر دانش جغرافیا، می‌توان دید که سرمایه‌گذاری‌های چین حول محور دسترسی امن و پایدار به انرژی حیاتی و پایگاه‌های تجاری می‌چرخد: خلیج فارس، خلیج عمان، دریای سرخ، تنگه باب‌المندب، تنگه هرمز، کانال سوئز و غیره.

دومین نکته مهم این است که چین به دنبال چیزی است که کمتر بازیگری در منطقه به آن دست یافته است: رویکرد دوستی با همه. در نتیجه، چین روابطش با عربستان را در حالی افزایش می‌دهد که در سال ۲۰۲۱ یک قرارداد همکاری ۲۵ ساله با ایران امضا کرده است. این قرارداد در مقابل تحریم‌های آمریکا به ایران کمک کرده و در ازای نفت ارزان قیمت، ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری چین در ایران را تضمین می‌کند. شاید هدف از چنین توافقی در ابتدا اراده چین برای مقابله با سیاست‌های آمریکا به نظر برسد، اما چین منافع خودش را در نظر می‌گیرد. پکن از اینکه ایران بتواند به طور پایدار نفتش را تضمین کند، منفعت شخصی می‌برد و یک ایران ضعیف نمی‌تواند ثبات تامین نفت چین را تضمین کند. پس انگیزه چین از اجتناب از ضعیف شدن ایران نه صرفاً یک بازی قدرت، بلکه به شدت اقتصادی است.

علاوه بر این، پکن می‌داند که این مناقشات منطقه‌ای ربطی به منافع چین ندارند. یکی از جنبه‌های کلیدی رویکرد چین نسبت به تامین انرژی، تکثر و تنوع منابع است. جهت‌گیری در مناقشات آسیای غربی تنها به معنای محدود شدن شرکای تجاری چین و کاهش فرصت‌های پکن برای کسب منافع اقتصادی مشترک است. در نتیجه، احتمال نمی‌رود که سفر شی جین‌پینگ به عربستان نشان‌دهنده همسو شدن این دو کشور باشد، چرا که پکن ترجیح می‌دهد بین روابطش با رقبای منطقه‌ای تعادل برقرار کند.

مسئله سوم که باید به آن توجه داشت، این است که روابط آمریکا با عربستان سعودی در سال‌های اخیر نشان‌دهنده رابطه‌ای مشتری-محور بوده است. اما به نظر می‌رسد که همیشه همکاری با آمریکا باعث می‌شود که امور داخلی طرف دوم، زیر ذره‌بین قرار گرفته و - به عنوان مثال - ارزش‌های غیر لیبرال یا رهبران خودکامه آن مورد انتقاد واقع شوند. چین و عربستان هر دو از جنجال‌های بین‌المللی رنج برده و از اختلاطی که میان مسائل اخلاقی و روابط اقتصادی یا دیپلماتیک در ارتباط با غرب ایجاد می‌شود، گریزان هستند.

در نتیجه، در سفر اخیر شی، مقامات دو کشور متعهد شدند که متقابلاً از دخالت در امور داخلی یکدیگر اجتناب کنند تا همکاری‌های اقتصادی آن‌ها ماهیت مستقل داشته باشد. عربستان از انتقادات ناشی از جنگ یمن یا قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار سعودی اجتناب می‌کند و چین هم در مواجهه با انتقادات ناشی از نقض ادعایی حقوق اویغورها در منطقه سین‌کیانگ، به حمایت اعراب نیاز دارد. پکن و ریاض در مقابل انتقادات سخت غرب، به شرکایی نیاز دارند که به دور از هر انتظار جانبی و اضافه‌ای، بر قراردادهای تجاری تمرکز داشته باشند.

واقعیت این است که مهم نیست دیدگاه چین درباره آسیای غربی چه باشد، منافع احتمالی که چین می‌تواند از راه سرمایه‌گذاری در آسیای غربی به دست آورد، آنقدر زیاد نیست که آمریکا را تهدید کند و به نظر می‌رسد که نگرانی واشنگتن از این مسئله، غیرضروری است. ظاهراً چین می‌داند که معایب و دشواری‌های نشستن در جایگاه آمریکا بیشتر از منافعش است و به هیچ وجه قصد ندارد در دامی بیفتد که آمریکا و (پیش از آن، روسیه) در آن افتادند، آن هم با گسترش روابطشان به ورای منافع اقتصادی مشترک و تلاش برای تحمیل اراده سیاسی و نظامی خود در این منطقه. آمریکا بالاخره آسیای غربی را با هزینه‌های زیاد و دستاوردهای ناچیز ترک خواهد کرد؛ اما باید بدانیم که چین تمایلی به تکرار این سرنوشت ندارد.»

بنابراین به آن‌هایی که قرار است تحلیل کنند، بنویسند و به دیگران درس بدهند باید یادآور شد که شاید چینی‌ها در حوزه مساله جزایر سه‌گانه خبط بدی کردند و در این مورد ایران برخورد مناسبی هم کرد و چینی‌ها نیز توضیح کافی دادند اما حقیقت امر آن است که در راهبرد کلان چین، ایران ضعیف، به هم ریخته و آشفته نمی‌تواند چندان محل اتکا باشد. آن چیزی که باعث چینی‌ها در امضای قرارداد 25 ساله با ایران مصمم شوند (در این مورد با اطلاع کامل می‌نویسم که شخص رئیس جمهور چین باوجود مخالفت جریان‌های غربگرا در حزب حاکم و دولت این کشور دستور امضای آن را صادر کرد) نحوه برخورد و تعامل ایران با امریکا در طول چند سال گذشته بود.

این نکته را هم اینجا می‌نویسم و با اطلاع می‌نویسم و شما در آینده متوجه آن خواهید شد؛ چینی‌ها امیدوار هستند که با گسترش روابط با عربستان این کشور را به خود وابسته کنند و به نوعی نفوذ اقتصادی در عربستان به دست بیاورند. خرید یک چهارم نفت صادراتی عربستان توسط چینی‌ها در همین حوزه تعریف می‌شود. با این حال چینی‌ها یک احتمال ضعیف می‌دهند که در حوزه راهبردی قوی است و آن نیز خودداری عربستان از صادرات نفت در روزی است که امریکایی‌ها بعد از روسیه سراغ چین بیایند و به سعودی‌ها فشار بیاورند که حق صادرات نفت به چین را ندارید، آن هم چه کسی باید به داد چینی‌ها برسد؟ چه کشوری توانایی جبران دارد؟

درسی که برخورد غرب با روسیه به چین داد این بود که نمی‌تواند روی متحدان امریکا به هیچ شکلی حساب باز کند، اما باید تلاشش را کرده و در این زمینه هر چه از دستش بر بیاید انجام دهد. در اتاق‌های فکر چینی‌ها (باز هم با اطلاع می‌نویسم) عربستان در نهایت بخشی از پازل غرب به ویژه امریکا به شمار می‌رود که باید با آن قمار کرد و هزینه‌اش را هم پرداخت. این هزینه همان ناکامی‌هایی بود که رئیس جمهور چین در سفرش به ریاض با آن مواجه شد؛ سعودی‌ها نه پول نفت را به یوان گرفتند، نه منطقه صنعتی در اختیار چینی‌ها گذاشتند، نه از چینی‌ها سلاح خریدند و در نهایت نه حاضر شدند با چین قرارداد تجارت آزاد امضا کنند! 

به باور چینی‌ها سفر رئیس جمهورشان به ریاض یک شکست بود، هر چند در رسانه‌ها اعلام نمی‌کنند و در رسانه‌های ما به گونه دیگری در این زمینه تحلیل می‌شود. به همین دلیل چینی‌ها تا جایی که امکان داشته باشد بازی اقتصادی خود را پی می‌گیرند. آن‌ها می‌دانند در طول سال‌های آینده با محدودیت‌ها و تحریم‌های اروپا و امریکا مواجه خواهند شد و اتفاقات بسیاری برای اقتصادشان روی خواهد داد، به همین دلیل از هم‌اکنون باید به فکر باشند. 

روسیه و چین دنبال حکمرانی منصفانه بر جهان

اینکه گفتیم چین به دنبال رابطه دوستی با همه است شواهد زیادی دارد. ثبات و تضمین برای چین اهمیت دارد پس به دنبال طرفهای قوی می رود و با همه آنها ارتباط اقتصادی ایجاد می کند. بهتر است بگوییم آنچه که امریکا در کشتار و جنگ در کشورهای جهان دنبال می کرد توسط چین با راه و رسم دوستانه و احترام متقابل در حال پیگیری است. امریکا به جای آنکه قدرت خود را در ضعف کشورهای جهان زیاد کند می توانست با قدرتمند کردن آنها این کار را دنبال کند. مطمئنا جواب بهتری می گرفت... این همان چیزی است که چین مورد توجه قرار داده و می خواهد آن را امتحان کند.

ترس امریکا از این ایده چین چنان زیاد است که می خواهد با بهم ریختن اوضاع چین و ساقط کردن دولتش با دخالت های رسانه و مالی مانع فهم این مطلب توسط مردم و دولت ها در جهان شود. آنها از هرگونه اقدام خرابکارانه در چین حمایت می کنند و سعی دارند قدرت سیاسی چین را از او بگیرند تا لااقل اگر در بخش اقتصادی نتوانستند با او رقابت کنند، در سیاست همیشه برتری خود را نسبت به چین حفظ کنند. 

چینی ها در ادامه ایده شان دیدارهای خود را ادامه می دهند، نمونه آن همین چند روز قبل است. رئیس جمهور چین در جریان دیدار خود با «دیمیتری مدودف» رئیس حزب روسیه متحد در شهر پکن گفت: «طرف چینی برای ایجاد روابط حسنه با روسیه و بهبود مداوم روابط دوجانبه دو کشور در دوران جدید آماده است. چین به همراه روسیه مایل به تسهیل اجرای منطقی‌تر و منصفانه‌تر یک حکمرانی جهانی است.» به گفته رئیس جمهور چین «در ۱۰ سال گذشته روابط میان چین و روسیه دستخوش آزمون‌های متعدد برآمده از تغییرات در وضعیت بین الملل شده است. پکن و مسکو به شکلی تغییرناپذیر توسعه هماهنگ و با ثبات تعامل دوجانبه در سطح عالی را تضمین کرده‌اند.»

شی جینپینگ ادامه داد: «شکل گیری شراکت راهبردی جامع چین-روسیه در دوران جدید انتخابی از سوی دو کشور با به حساب آوردن خصایص ملی منحصر به فردشان و منافع راهبردی بلندمدت بوده است.» از سوی دیگر، دیمیتری مدودف نیز در این دیدار به شی جینپینگ به نمایندگی از حزب حاکم روسیه متحد برگزاری بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین و انتخاب مجدد وی به عنوان دبیر کل این حزب و همچنین تعیین کمیته مرکزی جدید حزب را تبریک گفت. بر اساس این گزارش مدودف در این دیدار پیامی از جانب پوتین تحویل رئیس جمهور چین داد./جعفری