همانطور که می‌دانید انسان باید در اجتماع باشد تا بتواند زندگی کنید، یعنی «مدنی‌الطبع» بودن انسان محرز است به‌همین دلیل باید در نحوه تعامل با دیگر انسان‌ها هنرهایی داشته، توانایی خود را در این زمینه بالا ببرد و به دنبال بالا بردن کیفیت زندگی خود باشد. یکی از توانایی‌ها «هنر گفتگو» است.

مؤمنان این هنر را در دستورات دینی جستجو می‌کنند و فرامی‌گیرند. به‌عبارتی وقتی که به اهمیت آن پیبردیم، باید برای شروع یک گفتگوی بهتر خود را مطیع دستورات و آموزه‌های دین بدانیم. اگر در دستورات قرآن و اهل‌بیت(علیهم السلام) دقت کنیم می‌بینیم اولین و آخرین توصیه شده و مورد استفاده توسط ایشان، برای تعامل احسن با دوست و دشمن «گفتگو» است.

گفتگو در شرایط عادی که هنر خاصی نمی‌طلبد اما وقتی می‌بینیم فردی مانند امام حسین(علیه السلام) در سخت‌ترین و بدترین شرایط می‌خواست با گفتگو و پند و اندرز دشمنش را آگاه کند متوجه این موضوع می‌شویم که گفتگو و سخن گفتن به‌طرز صحیح چقدر می‌تواند راه‌گشا باشد. در قرآن کریم حدود 560 آیه داریم که کلمات و مضامینی از اقسام گفتگو را به‌کار برده است و در روایات که بسیار بیشتر از این در خصوص سخن گفتن و شنیدن، تعاملاتی که با گفتگو صورت گرفته و پیام‌هایی که توسط آن داده شده است مواجهیم. خداوند از ما گفتن و شنیدن می‌خواهد و می‌فرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(زمر/178)

خداوند خودش اولین کسی است که با انسان گفتگو کرد و از گفتگوی خود با حضرت آدم(علیه السلام) و گفتگویش با فرشتگان و ابلیس در قرآن آیات بسیاری آورده است. ردوبدل کردن دلایل و نظرات میان خداوند و ابلیس خود گواه بر آن است که هر مشکلی که پیش آمد باید با سوال و جواب و توضیح دادن و توضیح خواستن انجام شود، مگر جایی که توضیح دادن آسیب دارد یا شنیدن آن در توان فرد مقابل نباشد.

شاید یکی از مهم‌ترین آیات در خصوص گفتگو و حل کردن مشکلات با گفتگو نیز آیه‌ای است که می‌فرماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ...»؛ بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است...(آل‌عمران/64) خداوند در قرآن این‌طور خواسته که اهل کتاب و اهل تقوا در گفتگو و توافق و تفاهم بر سر مشترکات پیش قدم باشند که اولا به اهمیت یادگیری آداب گفتگو و تعامل اشاره دارد و دوما به لزوم گفتگو میان مردم حتی در تفاوت عقاید پی میبریم.

در قرآن داستان‌هایی هم آمده که از گفتگوی میان افراد سخن گفته است. دستور خداوند به حضرت نوح، حضرت موسی و حضرت ابراهیم برای گفتگو با دشمنان از نمونه‌های بارز این داستان‌ها است؛ «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»(طه/44)، (مریم/ 42 تا 48) نصیحت و گوش‌زد کردن و تذکر دادن جهت آگاه شدن افراد با گفتگو امکان‌پذیر است که به امر قرآن هنر خاصی لازم دارد.

دستور به دوری از جدال و بحث‌های بیهوده و دعوت به گفتگوی خوب و در مدار دین و انسانیت؛ «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا»(انفال/46) صحیح و روی قاعده و مستدل گفتگو و صحبت کردن؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا»(احزاب/70) دوری از سخن گفتن و واکنش نشان دادن هنگامی‌که عصبانی هستید؛ «وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ»(شوری/37) و... نمونه‌هایی از لزوم گفتگو و شرایط آن است که در قرآن کریم آمده است. اما در روایات کتاب نهج‌البلاغه بهترین منبع است برای یادگیری آداب گفتگو و موقعیت‌هایی که باید از گفتگو و سخن گفتن و تبادل نظر برای حل مشکلات، استفاده کنیم.

در نهج‌البلاغه با سیره عملی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم می‌توانیم آشنا شویم و در رفتارمان و تعاملات‌مان از ایشان الگو بگیریم. علی(علیه السلام) نیز در بدترین شرایط، بهترین راه برون رفت را گفتگو می‌داند. ایشان آن‌قدر به این اصل پایند بودند که بسیاری از اطرافیان و محبان به صبر و اصرارشان به گفتگو کردن اعتراض می‌کردند و خواهان برخوردی تندتر و محکم‌تر بودند. آنچه که مولی الموحدین علی(علیه السلام) در گفتگو دنبال می‌فرمودند اثرگذاری و ماندگاری «جذب» و «دعوت» بود.

جذب معارضان، مخالفان و حتی دشمنان برای ایشان اهمیت بالاتری داشت تا حذف آنان. البته گفتگو کردن نباید به جدال و مِراء برسد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در برخورد با کسانی‌که جدل می‌کردند، می‌فرمایند: «پیشینیان شما را جدل و مراء هلاک کرد.»( بحارالانوار، ج2، ص138) مراء عبارت است از ایراد و اعتراض به سخن دیگری و اظهار نقص و خلل در آن به قصد تحقیر و اهانت وی، و اظهار برتری و هوشمندی خود. هدف در جدل و مراء نشان دادن حق نیست، نشان دادن و اثبات خود است که حتی اگر در آن موفقیتی باشد و طرف مقابل را محکوم کند از نظر شخصیتی و الهی برای افراد مناسب نیست و آثار سوء به‌همراه دارد.

آنچه که مورد تاکید آیات، روایات و فرمایش علما است، اصرار نداشتن بر موضعی است که فکر می‌کنید حق است. اصرار ورزیدن به یک موضع باعث کدورت و دشمنی می‌شود که خود آسیب‌های فراوانی دارد. در کل آنچه در دین اسلام اهمیت دارد، گفتگو بر مدار اخلاق و انسانیت است، تاجایی که اگر نتوانستیم حق را ثابت کنیم، سکوت اختیار کرده و اثبات حق را به مرور پیگیری کنیم.
 

ادامه مبارزه برای گرفتن حق تا کجا؟

با توجه به روایات، هنگامی که حق با ما است ولی نمی ‌توانیم آن را ثابت کنیم، باید به صبر و استقامت روی بیاوریم و به خداوند توکل کنیم. در اسلام، ایمان به حقیقت و عدالت خداوند و اعتقاد به جزا و پاداش در آخرت بسیار مهم است. اگرچه ممکن است در برخی از مواقع نتوانیم حق خود را در دنیا ثابت کنیم، اما می ‌توانیم به خداوند توکل کنیم و اعتماد به عدالت او را داشته باشیم. می ‌توانیم در دعاهای‌مان از خداوند بخواهیم که حق ما را برهاند و عدالت را برقرار سازد.
 
علاوه بر این، در اسلام، توصیه می ‌شود که در برخورد با مشکلات و نامناسبی ‌ها، به صبر و استقامت روی بیاوریم. امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «من صبر فلسفه زندگی را دانسته است.» با صبر و استقامت، ما می ‌توانیم برای رسیدن به حق خود تلاش کنیم و به امید رحمت و عدالت الهی زندگی کنیم. بنابراین، در صورتی که حق با ما است ولی نمی‌توانیم آن را ثابت کنیم، می‌توانیم با صبر و استقامت روی بیاوریم، به خداوند توکل کنیم، از راه‌های قانونی استفاده کنیم و به امید رحمت و عدالت الهی زندگی کنیم.
 
دفاع از حق باید تا جایی که ممکن است ادامه پیدا کند. در اسلام، دفاع از حق مورد تأکید قرار دارد و به ما توصیه می‌شود که تا جایی که برای حفظ حق خود، خانواده‌مان یا سایر افراد نیاز است، تلاش کنیم. با این حال، باید توجه داشت که در دفاع از حق، ما باید به روش ‌های شرعی و قانونی عمل کنیم. در اسلام، وضعیت ‌هایی مانند خود دفاع (دفاع در برابر حمله) و حق دفاع (حفظ حقوق و اموال خود) مورد تأیید قرار دارند. اما در هر صورت، ما باید در زمان دفاع از حق، از خشونت و سوء استفاده خودداری کنیم و در حدود قوانین و مقررات مربوطه عمل کنیم.
 
علاوه بر این، در اسلام، به ما توصیه می‌شود که در تلاش برای دفاع از حق، به صبر و استقامت روی بیاوریم و به خداوند توکل کنیم. ممکن است در برخی مواقع نتوانیم حق خود را به طور کامل به دست آوریم، اما با اعتماد به عدالت الهی و امید به جزا و پاداش در آخرت، می‌ توانیم صبورانه به دفاع از حق ادامه دهیم. بنابراین، دفاع از حق باید تا جایی که ممکن است ادامه پیدا کند، با رعایت روش ‌های شرعی و قانونی، با صبر و استقامت، و با اعتماد به خداوند و امید به جزا و پاداش در آخرت.
 
مطابق با آیات و روایات اسلامی، اهل بیت عصمت(علیهم السلام) و طهارت همواره در تمامی اعمال و رفتارهای خود به معیارهای شرعی پایبند بودند و از هیچگونه رفتار غیر شرعی استفاده نکردند. آنها نمونه‌هایی از اطاعت کامل از وحی و آموزه‌های دینی بودند و در تمامی زمینه‌های زندگی خود، از جمله در دفاع از حق، به روش‌های شرعی و قانونی عمل می‌کردند.
 
مثال‌های زیادی از رفتار شرعی و عدالت‌طلبانه اهل بیت عصمت و طهارت در تاریخ اسلام وجود دارد. برای مثال، امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا به دفاع از حق و عدالت برخاست و با رعایت اصول دینی و شرعی، در برابر ستم و ستمگران مقاومت کرد. امام صادق(علیه السلام) نیز در مواجهه با ستم و ظلم امویان، با تدریس علم و اطلاعات دینی، به عدالت و حقیقت پاسخ داد.
 
از این رو، می ‌توان نتیجه گرفت که اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)  در تمامی رفتارهای خود به اصول و قوانین دینی پایبند بوده‌اند و هیچگونه رفتار غیر شرعی را انجام نداده‌اند. آنها نمونه‌هایی از اطاعت کامل از خداوند و رسول اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و در تلاش برای اقامه عدالت و حقیقت، به روش ‌های شرعی عمل می‌ کردند.