شانگهای، بریکس و ایجاد نظم جدید جهانی با محوریت ایران
غرب به سردکردگی امریکا پس از جنگ جهانی دوم تلاش کرد تا با ساخت نهادهای مختلف که تقریبا! بیشتر آنها را به سازمان ملل گره زده و مقر همه آنها یا امریکا یا اروپا بود، زنجیرهای متعددی به پای کشورهای مختلف جهان ببندد و از این طریق این نهادسازی تلاش کند تا آنکه «حاکمیت مبتنی بر قوانین» میخواند را به ملتهای جهان دیکته کند.
هر نهاد و سازمانی که خارج از این چارچوب تعریف شده شکل میگرفت، تهدید عمیق و جدی برای امریکا محسوب میشد و مانع از این شکلگیری آن میشدند. امریکا با سلطه دلار بر جهان و اشراف بر همین نهادها اگر نهاد و سازمانی هم خارج از این تعاریف شکل گرفت را بیاثر کرد و این را میتوانید در مطالعهای بر تاریخچه این نهادها مطالعه کنید. نه غیرمتعهدها به جایی رسید، نه سازمان همکاری اسلامی، نه آسهآن راه به جایی برد و نه اتحادیه افریقا و... حتی اتحادیه اروپا هم برای امریکا رقیب محسوب شد و با تشویق انگلیسیها به خروج از این اتحادیه و حتی با جنگ تجاری در دوره ترامپ و امروز با جنگ اوکراین این اتحادیه را به خاک سیاه نشاندند.
امریکا هیچ نهادی را که زیر سلطهاش نباشد بر نمیتابد، هر تصمیمی که توسط نهادهایی که امریکا در آن ناظری نداشته باشد یا نظرش را نپذیرند محکوم به شکست است، هر اتفاقی که در سطح جهان روی دهد و در آن امریکا مداخلهای نداشته باشد به شکلهای مختلف به قهقرا خواهد رفت، هر کشوری که بخواهد مستقل باشد با تطمیع، تحریم، تهدید و در نهایت جنگ و اشغال مواجه خواهد شد (هر چند این دو شق آخر به دلیل ضعف امریکا و قدرتمند شدن کشورهای دیگر دیگر قابلیت اجرایی ندارد) و به همین دلیل است که دو پیمان شانگهای و بریکس به دلیل آنکه کشورهایی در آن حضور دارند که معتبرترین آنها دارای استقلال در تصمیمگیری هستند میتوانند در برابر تخریب امریکا مقابله کنند.
یادم میآید سال گذشته به یکی از دوستان مطلع و آگاه گفتم که در صورت گسترش پیمان شانگهای و در بر گرفتن همه کشورهای آسیایی میتواند مقدمهای برای تشکیل سازمان کشورهای آسیایی (البته بدون کره جنوبی و ژاپن به عنوان مزدوران امریکا) باشد و در دل آن نهادهای جدید و تصمیم گیری شکل بگیرند که بتوانند فارغ از سازمان ملل تحت سلطه امریکا و اروپا، مشکلات قاره کهن را حل کنند. هر چند این دوست ما میگفت این ایده اجرایی شدنش سخت است اما حقیقت آن است که دنیای جدید نمیتواند با وجود سازمان ملل و شورای امنیت فعلی شکل بگیرد، این دنیا نمیتواند با وجود نهادهای متعدد تحت سلطه غرب کامل متولد شود.
شاید بتوان گفت که سازمان شانگهای زیربنای امنیتی و بریکس زیرساخت اقتصادی نظم جدید جهانی را شکل بدهند و از دل این دو نهاد که در آن امریکا تا این لحظه حضور و نفوذی ندارد نهادها و سازمانهای جدیدی که مشابه آن را امریکا و اروپا ساختند شکل بگیرد که بتواند حامل نظم جدید باشد. نظم جدید جهانی که در آن غرب به یک بازیگر همتراز یا در نهایت کنشگر تبدیل خواهد شد نیازمند گفتمانسازی معتبر، دقیق و جهانشمول است که بتواند با بسیاری از ساختارهای فکری که غرب بر مبنای آن هژمونی خود را شکل داد مقابله و برابری کند. این مهم فقط از یک مسیر به دست میآید؛ آن هم برگزاری نشستهای متعدد از جانب کشورهای عضو در قالب اتاقهای فکر یا همان «تینک تنک»ها است.
بر این اساس باید گفت که نظم جدید جهانی به خودی خود و صرفا بر مبنای قدرت اقتصادی و حتی نظامی به وجود نخواهد آمد. در میان کشورهای عضو شانگهای و بریکس تنها کشوری که دارای اندیشه جهانشمول و تعریف شده در حوزه بازیابی اقتدار جهان کهن و مقابله با سلطه غرب است، ایران است. برای پرداختن به این مهم باید فرصت دیگری در نظر گرفت اما این حقیقت که نه چین حاملهای فکری در این سطح دارد و نه روسیه، تکلیف هند و برزیل هم که مشخص است. در این مسیر، این مهم بر عهده ایران میافتد تا بتواند این چارچوبها را در تعامل با سایر اعضا تعریف کند. ایران باید میزبان اصلی و سالیانه این اتاقهای فکر باشد و به عنوان مرکز مبادله تفکرات میاناندیشکدهای کشورهای عضو به تعریف این مهم بپردازد. البته پیش از آن باید در کشور چنین اندیشکدهای با حضور صاحبنظران و متخصصان شکل بگیرد.
عضویت در گروه بریکس را باید به تمام ملت بزرگ و صبور ایران تبریک گفت، ملت صبوری که در میان تمام فشارها ، تحریمها، تهدیدها و کمبودها جانانه ایستادگی کردند و شرافت و کرامت خود را به دشمن نفروختند و امروز سربلند و سرافراز جایگاه حقیقی و واقعی خود را در دنیا پیدا میکنند. بدون شک آینده ایران ما روشن و پر از زیبایی و سعادت خواهد بود چرا که در این چند دهه تلاش شده تا صدها سال عقب ماندگی و عقب افتادگی از چرخه توسعه جبران شده و کشور به نقطهای برسد که امروز به عنوان یکی از ارکان تغییر نظم جهانی اثرگذار باشد. اگر بگویم این ایران بود که نظام تک قطبی آمریکا را به چالش کشید و با مبارزه بیامان در طول سه دهه گذشته کمر ابرقدرت غرب را به خاک مالید اغراق نکردم و امروز باید امیدوار باشیم که ایران ما با قدرت و سرعت جایگاه حقیقی خودش را پیدا خواهد کرد. عضویت ایران در گروه بریکس را نباید دست کم گرفت و تبعات و اثرات این عضویت در آیندهای نه چندان دور خودش را بر اقتصاد کشور نشان خواهد داد. باید از سران کاخ سفید پرسید کدام طرف منزوی است؟ ایران یا آمریکا یا رژیم صهیونیستی؟
دنیا جای عجیبی نیست، بلکه جای کسانی است که درست فکر و تحلیل میکنند و برآیند تحلیلشان در واقعیت به نتیجه میرسد، مسیر را درست انتخاب میکنند تا بتوانند افکار عمومی را آنگونه که باید و شاید صحیح تغذیه کنند. اما متاسفانه در کشور ما آدمهای بوالهوسی هستند که سیاست را عرصه افکار بیمار و رفتارهای آنارشیستی ناشی از وابستگیهای ذهنی و فکری به توهم ابرقدرتی غرب میدانند و همه چیز را بر این معیار و مقیاس میسنجند. این افراد در طول چند دهه گذشته کم دروغ نگفته و کم کلاه مخاطب ایرانی را از سر بر نداشتند اما همچنان اگر دروغ نگویند و مزخرف ننویسند اموراتشان نمیگذرد. از مستعمره شدن ایران توسط چین و روسیه گرفته تا دور زدن ایران توسط این دو کشور و خنجر زدن آنها به کشورمان، اما هرچه بافتند و گفتند دروغی بیش نبود! ای کاش مدتی خفه خون میگرفتند و چیزی نمیگفتند و نمینوشتند اما چه باید کرد که این قوم تا روزگار روزگار هست و آمریکا از پای در نیامده چنین توهمات بیمارگونهای را به عنوان تحلیل به خورد مخاطب میدهند و حتی حاضر نیستند یک بار از بابت دروغهایی که گفتهاند عذرخواهی کنند. دیدیم که چین به ایران خیانت نکرد!
و اما این عکس؛ تصویری از جهان جدیدی است که در حال شکل گرفتن است، جهانی که از پس برافتادن کلاه ابر قدرتی از سر آمریکا دارد خودش را پیدا میکند. دنیا دیگر یک ارباب نخواهد داشت بلکه همه یاد میگیرند تا در کنار هم مشکلاتشان را حل کنند و اگر باقیمانده توهم ابرقدرتی آمریکا و باغ گل اروپا که امروز به جای گل، خار مغیلان ثمر میدهد اجازه دهد شاید دنیایی ساخته شود که در آن جنگ و قتل و ویرانی که رهاورد سه قرن استعمار و استحمار و اشغال ملتهای جهان توسط ساکنان باغ گل است به پایان خواهد رسید.
رسیدن به این آرزو سخت و گاهی اوقات شاید ناممکن به نظر برسد اما تلاش برای دستیابی به افقهای جدید برای اداره جهان بر اساس نظمی خارج از اراده آمریکا و آنچه آنها ارزشهای غربی و حاکمیت قانون (که همان قوانین وضع شده توسط خودشان در قالب نهادها و سازمانهای برآمده از سلطهگری آنها است) میدانند آروزی خیلی از کشورها است. همین که این جمع از کشورهای جهان حضور پیدا کرده به هیچ مقام آمریکایی یا اروپایی در میان آنها حضور ندارد خودش امید بخش است و ما چارهای جز امیدواری به این آینده نداریم.
این نقشه کشورهای موسس و کشورهای که به تازگی عضو گروه بریکس شدهاند است، نقشهای واضح، روشن و پر از نکته. اگر دقت کنید هیچ کشور اروپایی و آمریکای شمالی عضو این گروه نیست و آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی کشورهای تشکیل دهنده این گروه هستند که به تنهایی سه پنجم جمعیت دنیا و البته به لحاظ مساحت نیز روسیه، چین و برزیل جزو ۵ کشور وسیع دنیا محسوب میشوند. اما به لحاظ منابع این گروه امروز بزرگترین دارنده منابع گاز و نفت در جهان محسوب شده و در جایگاه سایر منابع نیز کشورهای عضو موقعیت مناسبی دارند.
گروه بریکس بدون شک با نگاه سیاسی و راهبردی چین نسبت به آینده جهان کشورهای بیشتری را به عضویت خواهد پذیرفت و این مسئله تا حدود ۳۰ یا ۴۰ کشور پیش خواهد رفت اما هیچ یک از کشورهای قرار گرفته در محور غربی به عضویت آن در نخواهند آمد و به نظر هم نمیرسد کشورهای عضو ناتو مانند ترکیه در این گروه جایی داشته باشند. هرچند ابعاد اقتصادی گروه بریکس به دلیل نقطه نظرات کشوری مانند هند و برزیل با کمی چالش مواجه خواهد شد اما موتور محرکه این گروه چین هست که آن را به پیش خواهد برد. /کریم جعفری
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}