حفظ دین و دینداران هدف صلح
مومنین وظیفه دارند برای حفظ دین در جامعه برنامه داشته باشند و تلاش کنند. یکی از مهترین جهادها در راه خدا جهادی است که برای حفظ دین صورت میگیرد. آنانکه از جان و مال خود را برای حفظ دین هزینه می کنند پاداش بزرگی از سوی خداوند برای آنان در نظر گرفته شده است. اینکه همه انسان ها در آخرت و در بهشت به مقام شهدا غبطه می خورند هم می تواند به همین دلیل باشد. اینکه کسانی خودشان را فدا کردند تا اسلام بماند...
حکومت اسلامی باید برای حفظ دین برنامه داشته باشد و شبانه روز تلاش کند. زیرا تلاش تمام پیامبران الهی در زمان خودشان نشر و حفظ دین بود. تمام تصمیمات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) هم در زمان حیات دنیایی حول محور «حفظ دین» بود. اولویتی که هیچگاه تغییر نکرد و مصلحتی بالاتر از آن نیامد. آنچه که برای معصومین ملاک عمل بود این بود که آیا این رفتار و گرفتار به نشر، توسعه و حفظ دین کمک می کند یا نه؟ فریادها، سکوت ها، محافل علمی، جنگ ها، صلح ها، کمک ها همه و همه در این راستا قرار داشت. این راهی بود که جان گرانقدر ائمه معصوم(علیهم السلام) هم در آن فدا شد و هر روز مکتب عزیزمان عزتمندی بیشتری پیدا کرد.
اصلی ترین دلیلی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به سکوت و صبر واداشت تا جایی که جان دادن و شهادت همسرش مطهره اش حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) را دید و تحمل، صبرر و سکوت فرمودند، چیزی نبود جز «حفظ دین»؛ ابلیس و ایادی او هر لحظه راهی جدید برای نابودی اسلام پیش گرفتند و با دسیسه های مختلف وارد شدند اما نتوانستند در مقابل این عزم جدی و این برنامه دقیق قد علم کنند. خداوند در قرآن در مورد این حملات ابلیس و یارانش می فرماید: «وَلا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا...»؛ (دشمنان) همواره با شما مقاتله میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند.(بقره/۲۱۷) بله صبر و درایت اهل بیت(علیهم السلام) آنان را ناکام گذاشت و حقیقت اسلام مانند روز روشن جلوی چشم بشریت قرار گرفت.
اهل بیت(علیهم السلام) نه ابایی از جنگیدن داشتند و نه خجالتی از صلح و صبر داشتند. بارها اتفاق افتاد که علی(علیه السلام) و حسنین(علیهما السلام) چنان جنگیدند که کسی نتوانسته لحظهای در مقابل ایشان مقاومت کند و در عین حال وقتی مصلحت حفظ دین ایجاب می کرد ایشان سکوت می فرمودند و در دام شیطان نمی افتادند. زیرا جهاد و جنگ دستور خداوند برای دفع دشمن است. خداوند در قرآن کریم جنگ را تأیید میفرماید و با اشاره به ضرورت مقابله و دفاع در برابر ظلم و فساد میفرماید: «وَقاتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ الذَّینَ یقاتِلُونَکُم»؛ در راه خدا با کسانیکه با شما میجنگند بجنگید.(بقره/190)
ائمه(علیهم السلام) چه با جنگ و چه بدون جنگ موفق بودند؛ زیرا هدفشان اول بندگی خدا، دوم حفظ دین و سوم حفظ دینداران بود. حتی حفظ دینداران ظاهری! موفقیت ایشان را میتوانیم در این ببینیم که تا قیامت و پس از آن هر کسی در حق یا باطل بودن راه اهل بیت(علیهم السلام) با خود بیندیشد، بدون هیچ درنگی به حق بودن آن پی میبرد و بدون هیچ جانبداری اعتراف میکند که راه ائمه معصوم(علیهم السلام) هیچ نقطه خاکستریای ندارد؛ چه رسد به تاریک بودن یا باطل بودن. امام علی(علیه السلام) خانهنشینی را برگزیدند؛ در حالیکه خلیفه و امام بودند و ماندند و در موقعیت لزوم جنگیدند، فقط بهخاطر حفظ دین.
امام حسن(علیه السلام) در دورهای قیام و جنگ و در دورهای صلح را اختیار فرمودند، فقط برای حفظ دین. امام حسین(علیه السلام) قیام و خروج فرمودند: «وَ إِنّی لَم أخرُجْ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفسِداً وَ لا ظالِماً وَ إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی اُرِیدُ أن آمُرَ بِالْمَعرُوفِ وَ أنهی عَنِ الْمُنکَرِ» و در زمین کربلا به شهادت رسیدند، فقط به جهت حفظ دین و نیز امامان دیگرمان هر یک به نحوی مبارزه فرمودند و فقط حفظ دین خدا را در نظر داشتند. تدبیر اهل بیت(علیهم السلام) دفعکننده دشمنیها، خاموشکننده آتش فتنهها، برهمزننده بساط ظالمان و درهمکوبنده هیبت و حیثیت دشمنان بود. ایشان هر دشمن و دشمنی را با روش صحیح و درست خودش دور و نابود فرمودند.
خداوند در آیه ۲۵۱ سوره بقره میفرماید: «... لَولاَ دَفع اللهِ النَّاسُ بَعضَهُم بِبَعٌضٍ لَّفَسَدَت الاَرض…»؛ چنانچه خداوند گروهی از مردم را با گروه دیگر دفع ننماید، همانا زمین دچار فساد میگردد... تصور ما از جنگ این است که عدهای با سلاح در مقابل حریفشان بایستند و بجنگند؛ اما جنگ را باید هرگونه مقابله با دشمن دانست با ابزارها، برنامهها و هنرهای متفاوت؛ روش امام حسن(علیه السلام) در دفع دشمن این بود که سازش فرمایند و مسلمانان را از یک مصیبت بزرگ، یعنی گرفتاری در شبهه، اختلاف و تردید که بیدینی میآورد، نجات دهند.
امام حسن(علیه السلام) هنگام سازش با معاویه خطاب به سپاهیان خودشان فرمودند: «معاویه با من در مورد حقی منازعه میکند که آن برای من است و برای صلاح امت و قطع فتنه و آشوب آن را رها کردم و شما با من بیعت کرده بودید که با هر که صلح کنم، صلح و با هر که بجنگم، بجنگید. به این عقیده رسیدهام که با معاویه سازش کنم و خط جنگ بین خود و او را پایان دهم و با او بیعت نمودم و دیدم که جلوگیری از خونریزی بهتر از ریختن آن است و قصدم از این کار صلاح و بقای شماست و شاید این امر آزمایشی برای ما بوده و تا زمان اندکی آنان را بهرهمند سازد.»(بحار الأنوار، ج44، ص65)
منظور امام حسن(علیه السلام) از بقای شما در خطبهشان میتواند هم مادی باشد و هم معنوی، اما بُعد معنوی و اعتقادی آن پررنگتر است. ایشان هیچ هراسی از جنگ نداشتند و ای بسا اگر میجنگیدند، پیروز میدان میشدند؛ ولی آنچه در آنزمان خطرناک بود برای شیعیان، نه شمشیرها و میدان جنگ، بلکه رسانه و شبهات و شایعات خطرناک بود که هر ساعت تعویق سازش میتوانست تلفات بیشتری در میدان معنوی و مجازی جنگ بگیرد. آنچه در آن موقعیت برای شیعیان لازم و ضروری بهنظر میرسید، اتحاد و همدلی بود؛ یعنی چیزی که معاویه هم آن را فهمید و علیه آن اقدام کرد؛ اما برخی اطرافیان امام حسن(علیه السلام) آن را نمیفهمیدند.
حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند: «إِنَّهُ لَا غَنَاءَ فِی کَثْرَةِ عَدَدکُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِمَاعِ قُلُوبکُمْ»؛ بدانید که هرگز تعداد بسیار شما در صورتیکه همدلی و پیوستگی قلبهایتان اندک باشد، سودی بهحال شما نمیبخشد.(نهجالبلاغه، خ۱۱۸) منظور امیرالمؤمنین(علیه السلام) از اتحاد همان اتحادی است که در جنگ بدر وجود داشت. اتحادی که قدرت مسلمانان را افزود، بهصورتیکه جمعیت بسیار اندک آنان توانست جمعیت زیاد کفار و مشرکان مکه را در هم بکوبد؛ اما وقتی این اتحاد از بین برود، قدرت و استحکام هم کم میشود. در این زمان است که باید با درایت و تدبیر برنامهای را پیش گرفت که به تفرقه و دشمنی نرسد.
رابطه اتحاد و قدرت
با توجه به آموزههای اسلام و قرآن، اتحاد مسلمانان یکی از مهمترین عوامل برای ارتقاء و تعمیق قدرت اسلامی است. در ادامه، به برخی نکات مرتبط با این موضوع اشاره میکنم:قدرت اسلامی و اتحاد:
اتحاد مسلمانان میتواند نیرویی عظیم و شکستناپذیر را در امت اسلامی به وجود آورد. با همکاری و انسجام، مسلمانان میتوانند در برابر مداخلهجویی و چپاولگری قدرتهای سلطهگر ایستادگی کنند.
حفظ صلح و آرامش:
اتحاد در جامعه جهانی، حس نوعدوستی و همکاری متقابل را تقویت میدهد. حفظ صلح و آرامش و دوری از جنگ و خونریزی از مهمترین دستاوردهای اتحاد است.
مقابله با تفرقهافکنی:
اتحاد مسلمانان میتواند از تفرقهافکنی جلوگیری کند. با همبستگی و اتحاد، میتوانیم از تفرقهها و اختلافات داخلی جلوگیری کنیم. بنابراین، اتحاد مسلمانان، به عنوان یک راهبرد اساسی، میتواند به توسعه و تعمیق قدرت اسلامی کمک کند.
با همکاری و اتحاد، مسلمانان میتوانند دستاوردهای مهمی را به دست آورند:
قدرت سیاسی و نظامی:
اتحاد مسلمانان میتواند قدرت سیاسی و نظامی جهان اسلام را تقویت کند. با همکاری در زمینههای اقتصادی، نظامی و فرهنگی، میتوانیم به یک جامعه قدرتمند تبدیل شویم.
مقابله با تهدیدات خارجی:
اتحاد مسلمانان میتواند در مقابل تهدیدات خارجی مانند تجاوزها و تحریمها مقاومت کند. با تشکیل محورهای مقاومت و همکاری در مقابل تهدیدات، میتوانیم به امنیت منطقه و جهان کمک کنیم.
توسعه اقتصادی و فرهنگی:
اتحاد مسلمانان میتواند به توسعه اقتصادی و فرهنگی کمک کند. با تبادل تجربیات و همکاری در زمینههای علمی، فرهنگی و هنری، میتوانیم به توسعه پایدار منطقه و جهان کمک کنیم. بنابراین، اتحاد مسلمانان میتواند به توسعه و پیشرفت جامعههای اسلامی کمک کند.
قدرت اقتصادی:
اتحاد مسلمانان میتواند به توسعه اقتصادی مناطق فقیر کمک کند. با همکاری در زمینههای تجارت، سرمایهگذاری، کشاورزی و صنعت، میتوانیم به ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی در مناطق کمتوسعه کمک کنیم.
تبادل تجربیات و دانش:
اتحاد مسلمانان میتواند به تبادل تجربیات و دانش در زمینههای مختلف کمک کند. با همکاری در زمینههای علمی، فناوری، کشاورزی و بهداشت، میتوانیم به پیشرفت مناطق فقیر کمک کنیم.
توسعه زیرساختها و آموزش:
اتحاد مسلمانان میتواند به توسعه زیرساختها و آموزش در مناطق فقیر کمک کند. با همکاری در زمینههای آموزش، بهداشت، آب و برق، حملونقل و مسکن، میتوانیم به بهبود شرایط زندگی افراد در مناطق کمتوسعه کمک کنیم. بنابراین، اتحاد مسلمانان میتواند به رشد و پیشرفت مناطق فقیر کمک کند.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}