تلاش علمی و فرهنگی امام باقر(ع)
بنابر آموزههای اهلبیت(علیهم السلام) هر تغییری در جامعه باید با نگاه علمی و اخلاقی باشد تا هم جامعه رشد کند و از مشکلاتش دور شود و هم عدالت و مواسات در آن برقرار شود. اگر هر کسی با هر اندیشهای بیاید و روشی را در جامعه اجرا کند و بدون کار فکری و علمی، بخواهد فرهنگ مردم را تغییر دهد، نه رشدی معنوی و اخلاقی شکل میگیرد و نه عدالت ایجاد میشود.
البته سنجیدن تمام جوانب هم یکی از اصولی بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) خود را ملزم به آن میدانستند و هیچگاه بدون تفکرات علمی و دینی کاری انجام ندادند.
اینکه دوران امامت امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) دوره رشد علمی و مکتبی بود، شاگردان بسیاری تربیت شدند و هزاران کتاب تالیف شد، به شرایط و اتفاقاتی و نیازمندیهایی که ایجاد میشد بازمیگشت. دوران امامت امام باقر(علیه السلام) دورانی بود که جامعه بهدنبال تغییرات و تحولات جدیدی میرفت و میخواست از قالبهای قدیمی خارج شود.
جامعه آن زمان به ظاهر آرام بود و بنیامیّه احساس میکرد تمام رقبای خود را از میدان خارج کرده و مردم در هر دستور و فرمانی مطیع حکومت هستند اما واقعیت چیز دیگری بود. دست به دست شدن حکومت میان بنیامیّه و بنیالعباس با آن پهنای سرزمینی زلزله بزرگ ایجاد کرد که اگر نبود تعلیمات دینی و اخلاقی اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) چیزی از اسلام باقی نمیماند.
بزرگان بنیالعباس قبل از رسیدن به حکومت بهظاهر خود را مطیع دستورات و تعلیمات اهل بیت(علیهم السلام) میدانستند و بارها از امام سجاد(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) سوالاتی پرسیدند و با ایشان مشورت میکردند. همین مشورتها و همفکریها در رفتار آنها و رفتار مردم اثر میگذاشت. وقتی حکومت دست به دست شد کار شدید علمی امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) هم شروع شد.
یعنی برخلاف گفته بسیاری از کارشناسان تاریخی و دینی که تلاشهای علمی این دو امام را از غفلت حکومت بنی امیه و بنیالعباس و سرگرم بودن اولی به حفظ و دومی به کسب قدرت میدانند، باید این دوره را نیاز شدید مردم به تعلیمات دینی بر اثر اتفاقات جهان اسلام دانست. همانطور که گفته شد تلاش علمی امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) جهت حفظ دین در آشفته بازار سیاست و جنگ قدرت بود که اگر این نبود، مردم بدون تکیهگاه قوی علمی در ورطه این کشمکشها همه چیزشان را از دست میدادند.
بنابراین همراه هر تغییری در جامعه باید عالمان و دانشمندانی باشند که مردم را در سوالات، شبهات، اشکالات و حتی اشتباهات ایجاد شده کمک کنند و نگذارند هر تغییری بدون دقت علمی و بررسیهای همه جانبه اتفاق بیوفتد. دوره امام باقر(علیه السلام) دورهای بود که علمای ادیان مختلف به جمعیت، اتحاد و رشد مسلمانان چشم طمع دوخته بودند و میخواستند این امّت را با ایجاد شبهات در دین اسلام بهسمت خود جذب کنند.
یعنی همان کاری که استعمارگران غربی انجام میدادند. ابتدا مبلغان مسیحی را به سرزمینهای مختلف میفرستادند تا نگاه خوشبینانه ایجاد کنند تا پس از ایجاد اطمینان، نفوذ و وارد کردن نظامیان خود، قتل، کشتار و نسل کشی را آغاز کنند. در دوران امامت امام باقر(علیه السلام) خطر افکار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مرجئه، جبریه، قدریه، غلات و... حیات فکرى اسلام را با خطر روبه رو کرده بود که تلاش علمى امام باقر(علیه السلام)، تفکرات خطرناک این فرقه و فرقه بازان را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت.
نمونهای از طمعکاری علمای ادیان این است که در تاریخ آمده که روزی امام باقر(علیه السلام) با گروهى که در اطراف میدان مشرِف به قصر تجمع کرده بودند، برخورد کرد. ایشان پرسید: «اینان کیستند؟» پاسخ گفتند: اینها راهبان و کشیشان مسیحى هستند که در مجمع بزرگ سالانه خود گرد هم آمده اند و در این مکان، نشست علمى دارند و در مورد مسائل گوناگون علمى خود بحث و تبادل نظر مىکنند! امام(علیه السلام) عباى خود را به سر گرفت و بهگونه ناشناس در آن مجمع شرکت کرد.
در این هنگام، اسقف بزرگ مسیحیان وارد جمع شد و همگان به احترام او برخاستند. او بسیار سالخورده بود و لباسى از حریر زرد نیز بر تن داشت. آهسته بهسمت جایگاه خود گام برداشت و نشست.
نگاهى به حاضرین کرد، نگاهش بر چهره تابنده امام(علیه السلام) متوقف شد. پرسید: «آیا شما از مایید یا از امّت مرحومه؛ امام(علیه السلام) پاسخ فرمود: «از امّت مرحومه»، اسقف پرسید: «از دانشمندانشان هستى یا از نادانان؟» امام(علیه السلام) فرمود: «از نادانان نیستم»؛ در این جریان سوالاتی پرسیده شد که امام باقر(علیه السلام) همه را با دلایل عقلی پاسخ داد تا جاییکه اسقف عصبانی شد.
وقتى پرسشهایش به پایان رسید، او با عصبانیّت از جایش برخاست و به حاضرین گفت: شما دانشمندى بلند مرتبهتر از مرا آوردید و نزد من [براى مناظره] نشاندید تا مرا رسوا سازید و مسلمانان بدانند که از ما مسیحیان برترند و دانش بیشترى دارند. بهخدا سوگند دیگر کلمهاى از من نخواهید شنید و اگر تا سال دیگر زنده ماندم، مرا در بین خود نخواهید یافت. این را گفت و رفت...
گرچه اهل حکومت نگذاشتند این ارتباط مردم با مبلغان غیراسلامی قطع شود ولی مردم آگاه شدند که این نمایشها برای تغییر مسیر دینی و اخلاقی مردم است. تلاش امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نتیجه داد و اسلام باقی ماند و مانند گذشته بار دیگر ائمه اطهار(علیهم السلام) از نابودی کامل اسلام جلوگیری کردند.
مقام علمی حضرت باقر(علیه السلام) آن قدر عظیم و بلندمرتبه است که خیلی از مخالفان او نیز به این امر اعتراف و اقرار دارند و دانشمندان فراوانی نیز به این امر اعتراف کرده اند که به نمونه هایی اشاره می شود:
1- ابن حجر هیثمی می گوید: «محمد باقر(علیه السلام) به اندازه ای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق و حکمتها و لطایف دانشها را بیان کرده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است که وی را شکافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.»
2- ابرش کلبی به هشام با اشاره به امام باقر(علیه السلام) گفت: «اِنَّ هَذا اَعْلَمُ اَهْلِ الْاَرْضِ بِما فِی السَّماءِ وَ الْاَرْضِ فَهَذا وَلَدُ رَسُولُ الله(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ به راستی این مرد (محمد باقر(علیه السلام)) داناترین مرد روی زمین است نسبت به آنچه در آسمانها و زمین می باشد. این فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است.
3- عبدالله بن عطاء مکی می گوید: «من هرگز دانشمندان اسلامی را نزد هیچ کس به اندازه مجلس محمد بن علی علیهماالسلام، از نظر علمی حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت امام باقر(علیه السلام) مانند کودکی در برابر استادش زانوی ادب بر زمین زده، شیفته او گردیده بود و خود حکم بن عتیبه درباره قول خداوند که می فرماید: «اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ» می گوید: «وَالله ِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِّیٍ مِنْهُمْ؛ به خدا سوگند! محمد بن علی (امام باقر(علیه السلام)) جزء آن هاست.
4- هشام بن عبدالملک با آن که از دشمنان سرسخت حضرت بود، خطاب به آن حضرت گفت: «لاتَزالُ الْعَرَبُ وَ الْعَجَمُ یَسُودُها قُرَیْشٌ مادامَ فیهِمْ مِثْلُکَ؛ تا زمانی که مثل تو در علم و مقام وجود داشته باشد، قریش بر عرب و عجم آقایی می کند.
5- قتادة بن دعامه بصری، یکی از علمای عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت: «من در محضر فقها و در محضر ابن عباس زیاد نشسته ام؛ ولی هیچ جا قلبم مضطرب نشد، جز زمانی که در محضر شما نشستم.
6- شمس الدین محمد بن طولون می گوید: ابوجعفر محمد بن زین العابدین... ملقب به باقر(علیه السلام)... عالم و آقا و بزرگوار بود. او را باقر نامیده اند، چون در علم توسعه ایجاد کرد.
7- محمد بن طلحه شافعی می گوید: «او باقر العلم و شکافنده علوم است و جامع و نشردهنده و بلندکننده پرچم آن است.
8- ابن ابی الحدید می گوید: «کانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ... سَیِّدُ فُقَهاءِ الْحِجازِ وَ مِنْ اِبْنِهِ جَعْفَرٍ تَعَلَّمَ النّاسُ الْفِقْهَ؛ محمد بن علی علیهماالسلام آقای فقهای حجاز بود و از او و فرزندش، مردم علم فقه را آموختند.
تشویق به فراگیری علوم
پایه و اساس هر عمل و فعالیت و کاری، اندیشه سازی و سالم سازی فکر است. اگر بخواهد در جامعه، علم رواج پیدا کند، در گام اول باید درباره اهمیت فراگیری دانش، ارزش و عظمت علما، مراد از فراگیری علم و آفات آن و... اندیشه سازی شود. حضرت باقر(علیه السلام) این گام اول را به خوبی با بیان احادیث برداشته و سخنان گهربار و نورانی فراوانی در این زمینه بیان کرده است. در مورد تشویق به فراگیری علم فرمود: «اَلْکَمالُ کُلُّ الْکَمالِ التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ؛ کمال، تمام کمال در سه چیز: فهمیدن دین، بردباری بر سختیها و اندازه گیری معیشت است .»آن حضرت درباره روش فراگیری علوم از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمود: «اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مِفْتاحُهَا السُّؤالُ فَاسْئَلُوا یَرْحَمُکُمُ الله ُ فَاِنَّهُ یُؤْجَرُ فیهِ اَرْبَعَةٌ: السّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُجیبُ لَهُمْ؛ علم گنجینه هایی است و کلید آن پرسش است. پس سؤال کنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا پرسش باعث می شود چهار کس اجر برد: پرسشگر، معلم، شنونده و کسی که جواب می دهد.»
در مورد جایگاه با ارزش علما و دانشمندان فرمود: «عالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ عابِدٍ؛ عالمی که از علمش بهره برده شود، برتر از هزار عابد است.» و فرمود: «وَ الله ِ لَمَوْتُ عالِمٍ اَحَبُّ اِلی اِبْلیسَ مِنْ مَوْتِ سَبْعینَ عابِداً؛ به خدا سوگند! مرگ یک عالم در نزد شیطان، محبوب تر از مرگ هفتاد عابد است.» و درباره شرایط فراگیری علم و اخلاص و دنیاگریزی عالم فرمود: «اِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ الْفَقیهِ الزّاهِدُ فِی الدُّنْیا الرّاغِبُ فِی الْآخِرَةِ الْمُتَمَسِّکُ بِسُنَّةِ النَّبِیِّ؛ فقیه حقیقی، فقیهی است که زاهد و گریزان از دنیا باشد و مشتاق آخرت و پیرو سنت نبی(صلی الله علیه و آله و سلم).»
و نیز فرمود: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُباهِیَ بِهِ الْعُلْماءَ اَوْ یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ اِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ، اِنَّ الرِّئاسَةَ لا تَصْلُحُ اِلاّ لاَِهْلِها؛ کسی که علم را برای مباهات و بالیدن نزد علما یا مجادله نزد سفها و یا راهیابی در دل مردم و جلب توجه مردم به سوی او، فراگیرد، پس نشیمنگاه خود را آتش قرار دهد. به راستی ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.»
نشر علوم
از نکاتی که حضرت باقر(علیه السلام) در مرحله اندیشه سازی بدان توجه داشته، توجه به نشر علوم و توسعه آن است. فقط فراگیری علوم کافی نیست؛ باید در راه نشر آن نیز سعی کرد. در این زمینه، حضرت سخنان نغز و دلکشی دارد که فقط به نمونه هایی اشاره می شود:1. «مَنْ عَلَّمَ بابَ هُدیً فَلَهُ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لایَنْقُصُ اُولئِکَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْئاً؛ کسی که باب هدایتی را تعلیم دهد، مانند اجر کسی را دارد که به آن عمل کرده است و از پاداش عمل کنندگان کاسته نمی شود.»
2. در جای دیگر فرمود: «تَذاکُرُ الْعِلْمِ دِراسَةٌ وَ الدِّراسَةُ صَلاةٌ حَسَنَةٌ؛ مذاکره علمی، درس و تعلیم است و درس، نمازی است نیکو (پذیرفته شده).»
3. و فرمود: «زَکاةُ الْعِلْمِ اَنْ تُعَلِّمَهُ عِبادَ اللهِ؛ زکات علم آن است که آن را به بندگان خدا تعلیم دهی.»
4. و فرمود: «رَحِمَ اللهُ عَبْداً اَحْیا الْعِلْمَ... اَنْ یُذاکِرَ بِهِ اَهْلَ الدِّینِ وَ اَهْلَ الْوَرَعِ؛ خدا رحمت کند بنده ای را که علم را زنده کند... و زنده کردن علم به این است که با اهل دین و افراد با ورع مذاکره کنی .»
اهلیت مرجعیت علمی
به راستی هر یک از نکات پیش گفته، درهای زیادی را بر روی انسان در فراگیری علم و ارائه آن باز می کند. حال اساسی ترین پرسش رخ می نماید و آن این که حالا که متوجه شدیم علم پاداش فراوان و عالم منزلت والایی دارد، علم را از چه کسانی باید بگیریم؟ و برای فراگیری علوم اسلامی درِ خانه چه کسانی برویم؟ و زانوی ادب در خدمت چه کسانی بزنیم؟در این بخش نیز امام باقر(ع) اندیشه سازی و راهنماییهایی دارد:
اولاً، علوم قرآن را تماماً مختص به اهل بیت علیهم السلام می داند و می فرماید: «لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌّ وَ لا صَوابٌ وَ لا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ یَقْضی بِقَضاءِ حَقٍّ اِلاّ ما خَرَجَ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ؛ در نزد هیچ کسی از مردم حق وجود ندارد و سخن صواب و راست پیدا نمی شود و هیچ کسی از مردم به حق قضاوت نمی کند، مگر از ما اهل بیت باشد.»
و در جای دیگر فرمود: «ما یَسْتَطیعُ اَحَدٌ اَنْ یَدَّعِیَ اَنَّ عِنْدَهُ جَمیعُ الْقُرْآنِ کُلِّهِ ظاهِرِهِ وَ باطِنِهِ غَیْرُ الْاَوْصِیاءِ؛ هیچ کس توان ندارد ادعا کند که جمیع علوم قرآن، ظاهر و باطنش در نزد اوست، جز اوصیاء پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام).»
و آن گاه صریحاً فرمود که اصل قرآن در نزد اهل بیت علیهم السلام است: «اِنَّ الْعِلْمَ الَّذی نَزَلَ مَعَ آدَمَ(علیه السلام) لَمْ یُرْفَعْ، وَ الْعِلْمُ یُتَوارَثُ وَ کانَ عَلِیٌّ(علیه السلام) عالِمَ هذِهِ الْاُمَّةِ وَ اِنَّهُ لَمْ یُهْلَکْ مِنّا عالِمٌ قَطُّ اِلّا خَلَفَهُ مِنْ اَهْلِهِ مِنْ مِثْلِ عِلْمِهِ اَوْ ما شاءَ اللهُ؛ به راستی علمی که با آدم(علیه السلام) نازل شد، برنگشته و از بین نرفته بلکه به ارث گذاشته می شود و آن علوم به علی(علیه السلام) رسیده اند و علی(علیه السلام) عالم این امّت است و به راستی عالمی از ما از دنیا نمی رود مگر این که کسی جانشین او می شود که مثل علم او را دارد و یا آنچه که خداوند بخواهد.»
امام باقر(علیه السلام) در کنار این اندیشه سازی، مذاهب منحرفی همچون: غلات و مرجئه و... را به شدت مورد انتقاد قرار داد و آنان را به مردم معرفی کرد که جای تفصیل آن فرصت دیگری میطلبد.
منابع:
تسنیم
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}