به مناسبت میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام
دین ندارد آن کس که عقل و ادب ندارد
هر چیزی که در این دنیاست، از یک چیزی اثر میگیرد تا بهوجود بیاید یا ظاهر شود. به همین دلیل اصطلاحی ایجاد شده که «از اثر میتوان پی به مؤثر برد»؛ یعنی آنقدر این اتفاق مرسوم و معمول است که به یک اصل تبدیل شده است.
بهعبارتی چهره ظاهری، محسوس و مشاهدهپذیر «عقلانیت» و «ادب» است. امیرمؤمنان(علیه السلام) میفرمایند: «الْأَدَبُ صُورَةُ الْعَقْلِ»؛ به تعبیر دیگر، ادب از محصولات و ثمرات درختی است که ریشه آن عقل است: «الْأَدَبُ فِی الْإِنْسَانِ کشَجَرَةٍ أَصْلُهَا الْعَقْلُ»؛ با توجه به این بیان باید گفت، بیادبی نشانه بیخردی است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرمایند: «لاَ عَقْلَ لِمَنْ لاَ أَدَبَ لَهُ»(غررالحکم، ج۱، ص۷۸۳). در واقع هر جایگاهی در این دنیا بسته به ادب است و تا ادب نباشد، رشد و پیشرفت در عرصههای مختلف مادی و معنوی بهوجود نمیآید. افراد میتوانند میزان و عمق عقلانیتشان را در میزان و عمق ادب پیدا کنند. در عرصههای مادی، مانند اجتماع هرقدر ادب باشد همانقدر عقلانیت هم وجود دارد. همانطور که مهمترین نشانه و شاخص «عقلانیت دینی» یک فرد را در میزان «ادب دینی» او در برابر خدا و اولیاء خدا و فرمانهای الهی باید دید.
البته منظور ادبی است که فرد در پنهان و پیدا دارد، نه ادبی که فقط در ظاهر وجود دارد. شاید فکر کنیم با ادب بودن یعنی خوب صحبت کردن و به کسی توهین نکردن، اما فقط این رفتار نیست که ادب را نشان میدهد. در کل، هر رفتار انسانی و الهی را میتوان به ادب ربط داد. اگر کسی دروغ بگوید، مزورانه رفتار کند، با آبروی افراد بازی کند، تهمت بزند، رفتارهای خبیثانه از او سر بزند، به حریم خصوصی دیگران تجاوز کند، حرمت انسانها و ارزششان را حفظ نکند، حقوق انسانهای دیگر را رعایت نمیکند و... یا ادب مادی را رعایت نکرده یا ادب معنوی و الهی را؛ وقتی در یک جامعه رشد مادی میبینیم، باید به عقلانیت مادی آنان پی ببریم.
وقتی در یک جامعه رشد معنوی میبینیم، باید به عقلانیت الهی و دینی پی ببریم و به عکس وقتی رشد و پیشرفتی در ابعاد مادی و معنوی نمیبینیم، جوامع را نیز خالی از عقلانیت مادی و معنوی مییابیم. پس برای رشد عقلانیت اجتماعی و دینی باید ادب را تقویت کرد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «همانا هر خیرى با عقل ادراک مىشود و دین ندارد آن کس که عقل ندارد.»(تحف العقول، ج۱، ص۵۴) عقل و ادب بهعنوان نشانههای شرافت و بزرگی هم معرفی شدهاند. مولیالموحدین(علیه السلام) میفرمایند: «بهدرستى که نیست شرف مگر بهعقل و ادب نه به مال و حسب یعنى آنچه شمرده شود از مفاخر پدران.»(غررالحکم، ج۱، ص۲۷۳) برای توسعه مادی و معنوی چارهای نداریم جز آنکه ادب الهی و انسانی را تقویت و حفظ کنیم. ما باید در محضر خداوند خاضع و خاشع باشیم و مطیع اوامر الهی باشیم تا هم در دنیا و هم در آخرت رشد کنیم و پیشرفتمان ماندگار و طولانیمدت باشد.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در حکمت پنجم نهجالبلاغه میفرمایند: «وَالْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ»؛ آداب (انسانى) لباس زیبا و کهنگىناپذیر است. هرگاه احساس کردیم که خستگی و ناامیدی به سراغمان آمده، باید با ادب الهی لباس کهنهمان را پاکیزه کنیم و در عبادت و اطاعت بکوشیم. جوامعی که احساس خمودگی و خستگی دارند، باید با معنویات و آداب دینی و اخلاقی خود را سرزنده و سرحال نگاه دارند تا رشد کنند.
در این راستا، «ابن ابیالحدید» در شرح سخن امام(علیه السلام) و تفاوت میان لباس ادب و لباس نو مادی مینویسد: «اینگونه گفته میشود که هیچ لباسی زیباتر از لباس ادب نیست، چرا که لباسهای پوشیدنی کهنه میشوند و از بین میروند، اما لباس ادب میماند و لباسهای پوشیدنی گاهی به سرقت میرود و دزدان آن را میدزدند، اما لباس ادب با جوهر انسانیت ماندگار است و قابل دزدیدن و سرقت نیست.» رهبر معظم انقلاب نیز عامل تمدنسازی و جامعهسازی را ادب میدانند و میگویند: «به سراغ جامعهپردازی و جامعهسازی بروید، برای رسیدن به تمدنسازی و جامعهسازی عقل تنها کفایت نمیکند؛ یعنی عاقل بودن تنها نشان متمدن بودن انسان نیست، بلکه نشانه تمدن انسان عاقل ادب اوست.»
جامعه انسانی باید تمدن داشته باشد و این تمدن به صمیمیت و دوستی نیاز دارد و طبق روایات این دوستی امکان پیدا نمیکند جز با ادب. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «شیطان، در عالِمی که بىبهره از ادب باشد، بیشتر طمع مىکند تا عالِمی که برخوردار از ادب است. پس ادب داشته باشید و الا اگر بیادب باشید مثل اعراب بیابانگرد هستید.»(أعلامالدین، ج1، ص96) منظور امام(علیه السلام) از بیابانی، فرد یا جامعهای فاقد تمدن است. جوامع آنجایی که پیشرفت مادی دارند، ادب مادی دارند. آنجا که ادب معنوی دارند، پیشرفت معنوی و اخلاقی دارند. ضعف در هر یک سبب ضعف در دیگری است.
رابطه عقل و عقلانیت
عقلانیت و عقل دو مفهوم کلیدی در فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی هستند که به طور گسترده در تحلیل رفتار و تصمیمگیریهای انسانی مورد بررسی قرار میگیرند. عقلانیت به حالت یا ویژگی معقول بودن اشاره دارد و بر انطباق اعتقادات و اقدامات فرد با دلایل منطقی و مستدل تأکید میکند1. این مفهوم در رشتههای مختلف علمی مانند اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی و علوم سیاسی به کار میرود و معانی متفاوتی دارد.عقل، از سوی دیگر، استعداد روانشناختی است که به انسان امکان میدهد تا از طریق استدلال و تفکر، به شناخت و درک مسائل برسد. عقل به فرایند تفکر منطقی و تحلیلی اشاره دارد که از طریق آن، انسانها میتوانند به دانش و حقیقت دست یابند.
رابطه میان عقلانیت و عقل را میتوان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد: نخست، عقلانیت به عنوان یک هدف یا معیار برای استفاده از عقل؛ و دوم، عقل به عنوان ابزاری برای دستیابی به عقلانیت. عقلانیت میتواند به عنوان یک هدف در نظر گرفته شود که انسانها با استفاده از عقل خود به دنبال رسیدن به آن هستند. در این معنا، عقلانیت به عنوان یک وضعیت ایدهآل تلقی میشود که در آن اعتقادات و اقدامات فرد بر اساس دلایل منطقی و معقول شکل میگیرند.
از سوی دیگر، عقل به عنوان ابزاری برای رسیدن به عقلانیت در نظر گرفته میشود. از طریق استفاده از عقل، انسانها میتوانند تصمیمات و اقدامات خود را بر اساس استدلالهای منطقی و معقول تنظیم کنند. در این معنا، عقل به عنوان یک فرایند فعال و پویا تلقی میشود که به انسان کمک میکند تا به شناخت و درک عمیقتری از مسائل برسد و در نتیجه، به رفتارهای عقلانیتر دست یابد.
عقلانیت و عقل همچنین میتوانند در تعامل با یکدیگر قرار گیرند. عقلانیت میتواند به عنوان یک معیار برای سنجش استفاده صحیح از عقل عمل کند، در حالی که عقل میتواند به عنوان یک ابزار برای دستیابی به اهداف عقلانی به کار رود. این تعامل میتواند به ایجاد یک چرخه مثبت منجر شود که در آن استفاده از عقل به تقویت عقلانیت کمک میکند و عقلانیت نیز به نوبه خود، استفاده بهتر و مؤثرتر از عقل را تشویق میکند.
در نهایت، عقلانیت و عقل دو مفهوم مکمل هستند که هر دو به شناخت و درک بهتر انسان از جهان پیرامون خود کمک میکنند. عقلانیت به عنوان یک هدف و معیار، و عقل به عنوان یک ابزار و فرایند، هر دو در تحلیل و تصمیمگیریهای انسانی نقش مهمی دارند و به انسان کمک میکنند تا به رفتارهایی دست یابد که بر اساس دلایل منطقی و معقول شکل گرفتهاند. این دو مفهوم در کنار هم، به انسان امکان میدهند تا به شکلی عقلانیتر و معقولتر در جهان عمل کند و به اهداف خود دست یابد.
رابطه عقل و ادب
عقل و ادب دو مفهوم اساسی در فرهنگ و تمدن اسلامی هستند که هر دو در تعالی فردی و اجتماعی نقش مهمی دارند. عقل، به توانایی تفکر، استدلال و درک مسائل اشاره دارد و ادب، به مجموعهای از رفتارها و اخلاقیاتی که در تعاملات اجتماعی باید رعایت شود.رابطه میان عقل و ادب را میتوان در چندین جنبه مورد بررسی قرار داد:
عقل به عنوان پایه و اساس ادب: عقل، زیربنای ادب است. توانایی تشخیص درست از نادرست و خوب از بد، که از ویژگیهای عقل است، به انسان کمک میکند تا رفتارهای ادبآمیز را انتخاب کند. عقلانیت میتواند ما را به سمت رفتارهایی هدایت کند که با ارزشهای اخلاقی و اجتماعی هماهنگ هستند.
ادب به عنوان نمایش عقل: ادب، نمایانگر عقل فرد است. رفتارهای ادبآمیز و اخلاق مدار نشاندهنده درک و تفکر عقلانی فرد در موقعیتهای مختلف است. افرادی که از عقلانیت برخوردار هستند، در تعاملات خود با دیگران ادب را رعایت میکنند و این امر باعث میشود تا احترام متقابل و فهم مشترک در جامعه افزایش یابد.
تأثیر عقل بر ادب: عقل میتواند بر ادب تأثیر بگذارد. تفکر عقلانی به انسان کمک میکند تا از پیشداوریها و تعصبات دوری کند و به جای آن، با دید باز و منصفانه به مسائل نگاه کند. این امر منجر به رفتارهای ادبآمیزتر و متعادلتر در جامعه میشود.
ادب به عنوان تقویتکننده عقل: ادب نیز میتواند به تقویت عقل کمک کند. رفتارهای ادبآمیز و احترام به دیگران میتواند فضایی را ایجاد کند که در آن تبادل نظرات و ایدهها به شکل سازندهتری صورت گیرد. این تبادل نظرات میتواند به افزایش دانش و درک عقلانی منجر شود.
عقل و ادب در تعالیم دینی: در تعالیم دینی، عقل و ادب هر دو به عنوان عناصر مهمی برای رسیدن به کمال انسانی تأکید شدهاند. عقل به عنوان نعمتی الهی و ابزاری برای شناخت حقیقت، و ادب به عنوان رفتاری که باید در تعامل با خدا و خلق خدا رعایت شود، مورد توجه قرار گرفتهاند.
عقل و ادب در ادبیات: در ادبیات فارسی، شاعران و نویسندگان بزرگی مانند سعدی، حافظ، مولانا و دیگران، به اهمیت رابطه میان عقل و ادب پرداختهاند. آنها در آثار خود به این موضوع اشاره کردهاند که عقل بدون ادب میتواند خشک و بیروح باشد، و ادب بدون عقل میتواند بیمعنا و سطحی باشد.
در نهایت، عقل و ادب دو جنبه مکمل یکدیگر هستند که هر دو برای رسیدن به یک زندگی متعادل و معنادار ضروری هستند. عقل بدون ادب ممکن است به خودخواهی و بیتوجهی به دیگران منجر شود، در حالی که ادب بدون عقل ممکن است به سادهانگاری و تقلید کورکورانه بینجامد. بنابراین، برای داشتن یک جامعه سالم و پویا، لازم است که هر دوی این مفاهیم به طور همزمان و متوازن در نظر گرفته شوند.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}