جاودانگي شكوفههاي عشق به شهدا شكوفههاي عشق به شهدا را جمع كرده و آن را سوار بر كتيبه سرخ لاله كنيد و نثار وجودشان نماييد كه تنها عشق جاويدان است.
،روزگاري نه چندان دور، وقتي دشمن قصد تعرض به كشورمان را كرد، مرداني با ايمان و شجاع و با استقامت با روحيه اي وصف نشدني عاشقانه سينه هاي خود را در مقابل آماج گلوله هاي دشمن سپر كرده و توانستند جلوي تعرضات بي شرمانه دشمن را بگيرند. مرداني كه موقع رفتن به جبهه هاي جنگ غزل عاشقانه شهادت را سروده بودند و نماز عشق بجا آورده و شهد شيرين شهادت را نوشيده بودند. اينان به عشق امام حسين(ع)و به ياد او از جان و مال و خانواده خود گذشتند و هشت سال عاشقانه و خالصانه جنگيدند و اجازه ندادند دشمن حتي يك وجب از خاك ميهن عزيزمان را به تصرف خود درآورد. جوانان غيرتمند ميهن ما يكي پس از ديگري مثل كبوتري، عاشقانه به سوي معبود خويش پرگشودند و زمين و زمان را متحير كردند و تعدادي نيز ماندند با جسمي زخمي اما با قلبي بزرگ پر از عشق و آنان ماندند تا آن عشق درون سينه هايشان را براي نسل امروز هديه كنند.نسلي كه هيچ چيز از آن زمان را نديدند و اين خاطرات يادگاران جنگ است كه جوانان امروز را با فداكاري ها و رشادت هاي جوانان آن زمان آشنا كرده و آنان را عاشق شيدا ميكند و اين عشق پنهان شدني نيست و هر سال حضور بر شكوه جوانان در مكان هاي عملياتي گوياي اين عشق است. سلام بر تو زائر،به طواف كدام ضريح آمدهاي،اينجا من ضريحي نمي بينم، پس به كدامين طواف،دل خوش كردهاي،حريم آن حرمي كه دلت در آن دمي آرام گيرد كجاست، كبوتري نمي بينم تا ميدان جاذبه روح بلند و ارتفاع حيرتانگيز يك دل عاشق را تعيين كند.گنبد و بارگاهي در اين بيابان بنا نشده تا سينه خسته تو به مدد تلالؤ نور آن از تاريكي، يأس و دلمردگي رهايي يابد. پس به عشق كدام عاشق اين همه راه را آمدهاي و رنج سفر را بر دل بيتاب نشاندهاي؟ تارهاي سمج سوال هاي پي در پي،ناگهان چيزي در سينهام تركيد و بغض نهفتهاي همراه با اشك قطره قطره بر خاك چكيد. انگار ميگفت،اين حريمي است كه چشم باز دل آن را ميشناسد.گفتم،« پس حرمي، گنبدي، بارگاهي، ... »، خاك خيس از اشك انگار به تپش آمد و گفت،«اينجا شهيدي خفته دارم،گوش كن» از زبان او مي پرسم،« حريم محبت زهراي مرضيه (س)كجاست، ميدان جاذبهاش در اين كره خاكي كدام زمين را شرف عشق بخشيده است،كجا گنبد و بارگاهي براي آن غريبه مظلومه سراغ داري، اما آيا هزاران كبوتر عاشق هر روز در هواي محبتش اوج نميگيرند؟ ارتفاع عنايت بي دريغش تا آسمان شفاعت اوج ندارد؟ تو در كدام بارگاه با او پيمان ولايت بستهاي؟حريم او،حريم دلهاي مظلومان است. آري شهيد از سلاسه مظلوميت زهرا(س) است و شلمچه بارگاه بي گنبد عاشقان حريم بي حرم آن لاله داغ ديده ولايت است؛ فكه و چزابه ميدان جاذبه پهلويهاي تير خوردهاند؛دهلاويه و هويزه آستان مقدس سينههاي سوراخ از تركش خمپاره است؛ دو كوهه و طلائيه رواقهاي برآمده از بازوهاي شكستهاي هستند كه پايمال تانكهاي تجاوز شدند، اروند رود شاهد حماسه آفريني رزمندگاني است كه شبانه از آن گذشته و دشمن غدار را غافلگير كرده است. كارهاي زيبا و اصيل هميشه مردمياند،مثل چشمه ميجوشند و جاري ميشوند و وقتي در پايين دستها تشنگان از آن سيراب شدند، سرچشمه فراموش ميشود.اگر چه تأثيرگذار و ماندگارند، اما آغازشان در مَـــهِ ابهام فرو رفته است و اين ابهام نيز به زيبايشان ميافزايد،كاروانهاي زيارتي راهيان نور نيز از آن دستهاند. نخستين كاروان راهيان نور در اسفند 1370 يعني حدود 15 سال پيش از اين استان به مناطق جنگي اعزام شد و تا بهحال ادامه دارد.كاروان دانشجويان تبريز شايد نخستين كارواني بود كه بهراه افتاد و به دنبال آن،دانشگاهها و مراكز عالي ديگر اقدام به اين كار كردند. افق زمين و آسمان همه، وادي جنون شيفتگي و عشق كربلاي ايران است،جايي كه آسمان با همه جبروتش پاي خاك را بوسه ميزند، چرا كه در حرير سكوت،امروز هم بستر مويه بادهاي پريشان شده است و روزگاراني نه چندان دور، افتخار تحمل گامهاي راد مرداني را داشته است كه چشمههاي جوشان عشق را از بلنداي روح برقرار خويش بر آن جاري، و از زلال معرفت جانهايشان كام تشنهها اين صحرا را سيراب ساختند. هنوز ميتوان از حافظه آرام اين فضا،صداي تپش ايثار و دلدادگي را شنيد.هنوز ميتوان همهمه برقراري را از اعماق سنگرهاي انفرادي،همراه با زمزمه اشك بر گونههاي عبوديت شنيد. هنوز ميتوان پاي رويش عرفان حماسه ساز را ازشاخسار خشكيده انفجار خمپارهها ديد.هنوز ميتوان آهنگ دردآلود نمازهاي شبانه را در عرصه حضور تانكها، كاتيوشاها،تفنگها و هواپيماها شنيد. دنيا سخت تاريك است آيا فانوسي با خود آوردهاي؟آيا كولهباري براي بردن اين همه حقيقت بر دوش گرفتهاي؟ جاي جاي كربلا خوزستان و مناطق دفاع مقدس،ياد و خاطرهاي از ايثار،شهادت و شهامت رزمندگان كفر ستير اسلام را در دل خود دارد و اين سرزمين با خون پاك شهيدان مقدس و لالهزار شده است كه امروز فقط شايد اثري از آن همه ايثار و يادي از آن همه دلآوريها بتوان ديد و شكر سپاس الطاف الهي را بجاي آورد. شوق ديدار در وجود تك تك اعضاي كاروان موج مي زند حس عجيب و آشناي آنها را مي شد از چهره هاي تك تك شان احساس كرد انگار داشتند مي رفتند كربلا، آري ، زيارت اين مناطق كه با خون پاك چندين هزار جوان مومن، با ايمان و عاشق امام حسين (ع) آبياري شده همانند زيارت كربلاي امام حسين(ع) است. در پايان بايد گفت، وقتي با چند تن از اين عزيزان صحبت كردم و از هدف ،احساس و علاقه آنان و نسبت به اين سفر و تاثير آن بر روي جوانان پرسيدم به اين باور رسيدم كه هنوز جوانان ما شجاعت خود را حفظ كرده و هنوز هم ريشه غيرت و مردانگي نخشكيده و آنان اين غيرت و مردانگي را از شهدا به ارث برده اند و با حضور چنين جواناني هست كه دشمن هيچ وقت جرات تعرض به خاكمان را نخواهد كرد و كشورمان همچنان تا ظهور مهدي موعود ( عج) پايدار خواهد ماند.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}