پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني ثمره رشادتها و پايمردي هاي بزرگ مرداني است كه در اين مسير با اهداي خون خود ضامن تداوم حركت و حيات آن گرديده اند. در اين ميان شهيد آيت الله حسين غفاري از مبارزان سرسخت دوران ستم شاهي و از معتقدان راستين مكتب مبارزه و شهادت، كسي بود كه جان خويش را در اين راه فدا مي نمايد. او با باور و اعتقاد به حقيقت قيام خونين 15 خرداد 1342 به رهبري امام خميني پشت سر ايشان در مسير مبارزه سياسي و انقلابي با رژيم طاغوت قرار مي گيرد. افشاگري هاي شجاعانه ايشان در محكوميت مواضع غيراسلامي حكومت و حمايت علني و بي پرده از امام خميني سرانجام موجبات دستگيري و زنداني شدن ايشان را فراهم مي نمايد، بطوريكه در مقاطع مختلف سالهاي 42 تا 53 را ايشان عمدتا در زندان گذرانده و تحت سخت ترين و بي رحمانه ترين بازجويي ها و شكنجه ها قرارگرفتند تا آنكه سرانجام در سال 53، اين مجاهد نستوه پس از سالها مجاهدت و استقامت و پايداري و تحمل زندان و شكنجه به دست دژخيمان مجلس ظلماني شاه به شهادت مي رسد. اما نكته اي كه در اينجا شايان توجه مي نمايد آنكه شهادت اين پايمردان پايان زندگي و سرانجام مبارزه شان نيست، بلكه خون سرخ آنان سبب دميدن روح حماسه و شهادت طلبي و آغازي ديگر در تداوم خط جهاد و پيكار با باطل مي باشد. مراسم تشييع پيكر اين مبارز مجاهد گواه راستيني بر اين مدعا است. پس از شهادت ايشان در زندان، ماموران رژيم خواستار آن شدند كه مراسم تشييع و خاكسپاري با كمترين سر و صدا و جلب توجهي به انجام رسد ولي خانواده شهيد موفق مي شوند كه با استفاده از موقعيتي هر چه سريعتر پيكر ايشان را به قم منتقل نمايند و ترتيب حركتي انقلابي و افشاگرانه را در ضمن برگزاري مراسم بدهند. پسر شهيد غفاري- هادي غفاري- كه خود از مبارزان انقلابي و از هم بندان شهيد در زندان نيز بوده اند از مراسم تشييع پيكر ايشان در قم چنين نقل مي كنند:«... به اتفاق طلبه هاي مدرسه حقاني جنازه را به طرف قبرستان نو برديم. در قبرستان جمعيت موج مي زد. مي خواستيم هر طوري شد معركه بيافرينيم، لذا جنازه را به طرف حرم حضرت معصومه (س) حركت داديم... دراين هنگام حرم شلوغ شد. آيت الله العظمي نجفي و آقاي شريعتمداري آمدند و تعداد زيادي از آقايان روحانيون نيز در آنجا حضور پيدا كردند. بعد هم شعارها شروع شد.» در كنج زندان كشته شد به خون خود آغشته شد« خيابان شلوغ شد و مامورين ساواك و شهرباني جمعيت را كنار مي زد. من يك لحظه كه به عقب نگاه كردم تصور كردم تمام جمعيت قم دارد پشت جنازه مي آيد.» و بدين ترتيب ساواك كه براي خاموش كردن صداي يك انقلابي مبارز اقدام به حذف او مي نمايد اينك در مراسم تشييع جنازه اش با خيل عظيم جمعيتي مواجه مي شود كه اين بار نيز چاره اي جز مقابله با آن را ندارد. هادي غفاري در ادامه چنين مي گويد:« ... اوضاع به هم ريخت و بزن و بزن شروع شد. پليس ها افتادند به جان طلبه ها و آنها را زدند. دركنار قبرستان رودخانه اي بود پاسبانها مردم را توي رودخانه مي ريختند. ساعتي بعد شهر پر شده بود از عبا و عمامه و نعلين...» چنانچه گويا در آن روز حدود ششصد نفر دستگير مي شوند كه به سه ماه تا سه سال حبس محكوم مي گردند و اين چنين است كه خون شهيد، آتش مبارزه و مقابله با باطل را هر دم شعله ور مي سازد.