رهایی
ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی/ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی/ خورشید که سرچشمهٔ زیبایی و نور است/ از میکدهٔ چشم تو آموخته مستی/تا جرعهای از عشق تو ریزند به جامش/هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی/از چار طرف محو تماشای تو هستند/هفتاد و دو آیینهٔ توحیدپرستی/وا کرد درِ مسجدالاقصای یقین را/تکبیرة الاحرام نمازی که تو بستی/ تا وا شدن پنجره هرگز نزدی پلک/تا خون شدن حنجره از پا ننشستی/ای کاش که گلهای عطشناک نبینند/در دیدهٔ خود خار غمی را که شکستی/یک گوشهٔ چشم تو مرا از دو جهان بسپ/ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی/ شاعر: "محمدجواد غفورزاده"
تازه های گالری تصاویر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}