به تصریح قرآن کریم، یکی از سنت های الهی در جامعه بشریت، احقاق حق و ابطال باطل است.[1] قانون خداوندی بر این رقم خورده که علیرغم تلاش شیاطین و دشمنان راه خدا، راه حق استوار مانده و به پشتوانه قدرت خداوند تثبیت گردد. کتاب خدا در سه مقطع مختلف بر این موضوع تاکید می کند که خداوند پیامبر را با هدایت و دین حق ارسال فرمود تا بر همه ادیان و آیین ها پیروز شود؛ حتی اگر مشرکان با آن مخالف باشند.[2] پس سنت قطعی الهی، یاری جبهه حق در هر زمان و مکانی، وابسته به حقانیت آن جریان است. این بدان معنا نیست که در این مسیر، نقش انسانی وجود ندارد و جامعه ایمانی هر عملکردی که داشته باشد، پیروز است. بلکه جامعه ایمانی به میزان همراهی با حق، پیروز خواهد بود و خواهد توانست در برابر جریان باطل ایستادگی کند. از این رو، پیروان جبهه حق اگر بخواهند ذیل آن سنت الهی قرار گیرند، باید وظایفی را پذیرا بوده و نقش خود را در این بخش ایفا نمایند.
 
در این در بخش ضوابط انسانی گسترش جبهه حق، عوامل مختلفی نقش دارند که هم می توانند بر گستره موضوع فوق اثرگذار باشند و هم در تعجیل و تاخیر زمان تحقق آن موثر باشند. بدان معنا که حق جویان و رهپویان راه حق با نوع رفتار خود هم می توانند حجم این جبهه را تقویت نموده و هم در زمان تحقق وعده الهی نقش آفرین باشند.
 
 
 
وحدت امت اسلامی یکی از عوامل اثرگذار در این قضیه شمرده می شود که از چند جنبه در گسترش دایره جبهه حق نقش دارد. وحدت، هم تاثیر کیفی بر گسترش این دایره دارد و هم تاثیر کمّی در وسعت آن دارد؛ به این معنا که وحدت هم می تواند بر بهبود کیفیت جبهه حق اثرگذار باشد و هم گسترش حجمی و عددی آن را به دنبال داشته باشد. این دو جنبه در ابعاد ذیل قابل مشاهده هستند:
 

1 . تاثیر وحدت در قدرت گیری جبهه حق

قرآن کریم بر این نکته تاکید می ورزد که نداشتن وحدت و نزاع میان مسلمانان با یکدیگر، باعث سستی آنان و از میان رفتن قدرت و شوکت آنان است.[3] بر اساس مفهوم این آیه، عدم وحدت و منازعه درونی میان جبهه حق باعث تضعیف جبهه حق شده و شکاف های درونی، آنان را از ظهور مقتدرانه در مقابل جبهه باطل باز می دارد.
 
نکته قابل دقت آن است که اساساً وحدت خود یکی از الزامات حقانیت این جبهه است و فقدان آن خود یکی از عناصر بطلان شمرده می شود. یعنی وقتی تفرقه در میان امت اسلامی پدید آمد، در واقع باطل در میان آنان رسوخ کرده است. زیرا لازمه التزام به راه حق، پرهیز از هر گونه شکاف درونی، جدایی طلبی و تک روی است تا جبهه حق دچار آسیب پذیری نشده و جبهه باطل، راه نفوذ خود را در برابر آن هموار نبیند. برای مثال اگر در درون جبهه حق، جریان نفاق نقش منفی خود را بروز داده و باعث ایجاد دوگانگی و چندگانگی میان این جمعیت گردد، نتیجه قطعی آن این است که هم حق طلبان دچار شکاف شده و هم دشمنان، از عدم اتحاد مسلمین سوء استفاده می کنند. عدم ایجاد این پیامد مستلزم آن که جریان حق، رهبران حق را شناخته و سعی کند به صورت همگانی از آن اطاعت کند تا جریان نفاق، قدرت بروز در جامعه ایمانی نداشته باشد. رسول خدا فرمود: «سخن حاکمان الهی را شنوا باشید و مطیع امر آنان باشید که این مایه وحدت نظام اسلام است».[4]
 

2 . تاثیر وحدت در افزایش جمعیت جبهه حق

از بعد کمّی نیز وحدت بر گسترش دایره جبهه حق موثر است. وحدت میان حق طلبان به عنوان یکی از عناصر زمینه ساز در جهت ازدیاد نفرات جبهه حق شمرده شود. چنین اثری از چند جهت محقق می گردد:
 
نخست آن که وحدت مایه ایجاد امنیت در سرزمین های اسلامی می گردد و از جنگ و منازعه و خونریزی جلوگیری می کند. این شرایط در مقایسه با شرایط منازعات مذهبی و فرقه ای که گهگاه باعث ریخته شدن خون بسیاری از برادران دینی می گردد، حکایت گر آن است که وحدت باعث حفظ جان بسیاری از انسانها گشته و از ظلم ها و جنایت های فراوانی پیشگیری می کند. پس پیش از آن که گسترش دایره حق در افزایش  از بیرون این جبهه معنا پیدا کند، در جلوگیری از کاهش درونی این جبهه معنا پیدا می کند.
 
 
 
دوم آن که در سایه وحدت و امنیت حاصل از آن، بستر ازدیاد نسل فراهم می گردد. در توصیه های رسیده از پیشوایان معصوم، امر به توالد، فرزندآوری و افزایش جمعیت مسلمانان مکرر به چشم می خورد. در نگاه فرهنگ اسلامی، فرزندآوری یک ارزش شمرده و تمام الزامات و زحمات مربوطه به آن، دارای اجر و ثواب شمرده شده است. اما چنین هنجاری در شرایطی که میان دو مذهب از مذاهب اسلامی، یا دو سرزمین از سرزمین های اسلامی، درگیری وجود داشته باشد، یا متوقف شده و یا کاهش خواهد یافت. نمی توان انتظار داشت در بستر درگیری و تبعات ناشی از آن، این امر خانوادگی، عرصه وجود بیابد و به صورت ایده آل محقق گردد.
 
سومین بعد این مسئله ناظر به جلوگیری از ضربه های خارجی ناشی از عدم وحدت میان جبهه حق است. فقدان وحدت در هر شرایطی، وضعیت مطلوب برای جریان حق ستیز است. جبهه باطل بسیاری از منافع خود را در تفرقه و انفصال میان نیروها و جمعیت های جبهه حق می بیند و به همین خاطر همواره تلاش دارد تا به منازعات مذهبی، قومیتی و ملیتی میان مسلمانان و ایرانیان دامن بزند. دقیقاً به همین جهت است که از گروه های به ظاهر مذهبی که به طعن مقدسات سایر مذاهب می پردازند حمایت نموده و حتی امکانات مادی و رسانه ای در اختیار آنان می گذارد. نمونه روشن آن جریان «تشیع انگلیسی» است که مورد حمایت مستقیم حکومت سلطنتی انگلیس بوده است. مسئولیت نخست این گروه و نمونه های آن، دامن زدن به تنازع میان شیعیان و اهل سنت است تا اصل ارزشمند وحدت در میان مسلمانان از بین برود. در چنین شرایطی اگر مذاهب مختلف اسلامی با یکدیگر متحد باشند و در دام نیرنگ و برنامه ریزی دشمنان نیفتند، منهای آن که از تبعات داخلی تفرقه مصون خواهند ماند، از قدرت یابی دشمن علیه خود نیز در امان خواهند بود و اجازه نخواهند داد که او از شکاف صورت گرفته در تنازع مذهبی سوء استفاده کند.  
 
چهارم آن که وحدت و لوازم آن، از انزجار عناصر درونی نسبت به فضای احتمالی موجود در شرایط عدم وحدت پیشگیری می نماید. در جامعه ایمانی، تمام افراد نسبت به تفاوت های مذهبی، حساسیت ندارند و اساساً ممکن است دغدغه ای در این باره نداشته باشند. عوام مردم حتی در دایره جبهه حق، به دنبال فضای آرامی هستند که با عافیت و امنیت زندگی کنند. اما گهگاه مشاهده می شود که درگیری های لفظی و یا موضع گیری های پیروان مذاهب اسلامی علیه یکدیگر، باعث می شود تا این گروه از جامعه نسبت به حقانیت هر دو گروه بدبین شده و هر دو را خارج از حیطه اخلاق و انصاف بدانند و آن گاه به صورت کلی نسبت به مقدسات، حالتی خنثی پیدا کرده و خود را جدای از جریان حق قلمداد نمایند. در واقع سوء اخلاق برخی از پیروان جبهه حق باعث زدگی و سرخوردگی سایرین گردیده و آنان را به حاشیه براند. در حالی که پایبندی به اصل وحدت از این پیامد منفی نیز جلوگیری کرده و باعث میگردد همگان در جبهه حق، نسبت به عناصر مشترک التزام قابل قبولی داشته باشند.
 

 

3 . تاثیر وحدت در جذب پیروان سایر ادیان به سمت جبهه حق

بازخوردی که پیروان ادیان و ملل گوناگون از دین حق و جبهه حق دارند، گاهی مربوط به محتوای آن دین، آموزه ها و هنجارهایی که آن دین ارائه می نماید؛ گاهی برخاسته از نقشی است که پیشوایان یک دین و یک مذهب در تاریخ از خود نمایان ساخته اند و گاهی ناشی از عملکردی است که پیروان یک دین در مقابل دیگران از خود به نمایش می گذارند. برلی مثال نمی توان انتظار داشت که از پیروان سایر ادیان بخواهیم صرفاً به محتوای دین اسلام توجه نموده و یا فقط به سیره و منش پیشوایان اسلامی توجه نمایند و هیچ توجهی به رفتار پیروان در گذشته تاریخ و یا امروز جهان نداشته باشند. تلقی یک انسان منصف و  آزاده آن است که اگر یک دین حق است و اگر یک جریان ضد باطل است، پس باید رفتار پیروان آن حق مدارانه بوده و از هر گونه باطلی به دور باشد؛ هرچند این موضوع، مجزای از اصل دین است.
 
اگر آرمان جبهه حق آن است که پیروان این جبهه تا قبل از ظهور منجی بشریت به حداکثر میزان ممکن برسند، یک الزام مهم آن این است که نسبت به بازخوردی که پیروان سایر ملل از این جبهه و عملکرد این جبهه دارند، منفی نباشد. اگر غیر مسلمانان احساس کنند که پیروان دین اسلام، حتی نمی توانند اختلافات میان خود را مدیریت کنند و دائماً در حال نزاع و کشمکش با یکدیگر هستند، آیا می توان انتظار داشت که دایره جبهه حق گسترش یافته و با چنین وضعیت درونی، عناصر بیرونی را جذب نماید؟ بنابراین وحدت تابلوی حقانیت جبهه حق در برابر دیدگان جهانیان بوده و باعث افزایش اعتماد سایرین به این مکتب و این راه و این جبهه می گردد.
 
 

پی‌نوشت:
[1] . انفال 8
[2] . توبه 33، فتح 28، صف 9.
[3] . انفال 46.
[4] . امالی مفید ج 1 ص 14.