برنامه ریزی برای آموزش راههای کسب فرهنگ قدرت و عزت به نسل جوان مسلمان
آموزش کسب فرهنگ عزت به نسل جوان مسلمان
وظیفه اسلامی و ضروریات عینی و بیرونی جامعه اسلامی می رساند که لاجرم باید در مسیر وحدت اسلامی خوشبینانه حرکت نمود. اما پرسش اساسی آن است که اگر راههای سابق برای وحدت در میان نسل موجود و قدیم مسلمانان پاسخگو نیست، پس چه باید کرد؟
تأملی در مفاهیم اساسی عزت
یک) عزت: در واژه شناسی، بهترین منبع، فرهنگ لغات است. در لسان العرب (ج ۵، ص ۳۷۴) در باره ماده مورد بحث آمده که "العز فی الأصل: القوة و الغلبة". عز در اصل به معنای قوت و شدت و غلبه است. آنگاه" عزت" را با اتکای به آیات قرآنی در معانی متعدد به کار برده است. مثلا در ذیل آیه « مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا ...» (1) آورده که هر کس می خواهد با عبادتش غیر خدا را به دست آورد، فقط عزت دنیایی برای اوست. ولی عزتها همه فقط برای خداست؛ به این صورت که خداوند در دنیا و آخرت یاری می کند و عزیز می گرداند.در همین منبع در توضیح آیه «... أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ ...» (2) آورده که "ای اشداء علیهم. قال و لیس هو من عزة النفس. یعنی بر کافران سختگیر است و گفت که این معنا ربطی به عزت نفس ندارد. (آیه اخیرالذکر اشاره به قومی مطلوب خداوند دارد که از ویژگیهای آنها فروتنی نسبت به مؤمنان و سرفرازی و اقتدار نسبت به کار است.) در مجمع البحرین (ج ۴، ص ۲۶) در ذیل واژه "عزة"، از جمله آورده "والعز بالکسر، خلاف الذل". یعنی واژه عز، معنای متضاد و مخالف با ذلت دارد.
راغب اصفهانی در "مفردات" (ص ۳۳۳) عزت را در دو معنای ممدوح و مذموم آورده و برای واژه عزت در معنای ممدوحش به آیه « …وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ ...» (3) استشهاد نموده است. و برای واژه عزت در معانی مذموش، به آیه «بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقَاقٍ» (4) استناد کرده است که در این آیه از ویژگی کافرین، سرکشی و ستیزه ذکر شده است و معنای "سرکشی" برای واژه "عز" آن هم در مقابل خدا، معنای مذموم است. راغب اصفهانی توضیح می دهد که چون عزت برای خدا، رسول و مؤمنین، دائمی و باقی است، پس عزت حقیقی می باشد. ولی عزت کافرین که خود را به عزت زدن است (تعزز)، در حقیقت ذلت است و به این حدیث استشهاد می کند " کل عز لیس بالله فهو ذل" هر عزتی که به خدا باز نگردد ذلت است. و نهایتا می گوید گاهی واژه عز استعاره حمیت، و تکبر ناپسند است. مثل این گفته خداوند که«وَ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ» (5) و چون او را به اندرز گویند از خدا بترس، خود پسندی او را به بد کاری برانگیزد.
در مبسوط ترین فرهنگ لغات فارسی، مرحوم دهخدا (ج ۳۴، صفحات ۲۲۲ و ۲۳۰) واژه "عزت" را به معانی عظمت، بزرگواری، ارجمندی، ارج، سرافرازی، کرامت و بزرگی و "عزت" را نیز به معانی ارجمندی، عزیزی، خلاف ذل، چیرگی و قوت و شدت آورده است و توضیح می دهد که گویند "عزت"، غیر از "کبر" است. چون عزت شناختن انسان است حقیقت نفس خود را، و قرار دادن آن است در مقام و منزلت خود. اما کبر، جهل انسان است نسبت به نفس خود، و قرار دادن آن است در منزلتی بالاتر از منزلت و مقام خود. از تأملی "عبارت شناختی" بر واژه "عز و عزت" به اینجا می رسیم که:
واژه عزت در یک معنا استعمال نشده است. گاهی معانی ممدوح دارد. از جمله آنکه از این ماده، صفت "العزیز " مشتق می شود که از صفات خداوند است و یا "عزت" از ویژگیهای خاص خداوند، رسول و پیروانش شمرده می شود و با توضیحی که بدان اشاره شد، در نگاه دینی هیچ راهی غیر از صراط الهی به عزت حقیقی منتهی نمی گردد. و یا عزت از ویژگی انسانهایی است که نمی خواهند زیر بار ذلت دیگران بروند و از جهت اخلاقی در مقابل ستمگران، کریم، بزرگوار، و نفوذ ناپذیرند. و گاهی نیز واژه عزت معنای مذموم دارد که به معنای سرکشی در مقابل خداوند است و یا معنایی معادل "کبر" دارد. مثلا در (سوره بقره /۲۰۶) واژه عزت در مجموع بار معنایی مثبت آن بر معانی منفی آن غلبه دارد.
در پژوهش حاضر نیز مفهوم "عزت" حامل بار معنای مثبت است و حداقل دو معنا از معانی یاد شده فوق مورد توجه اند که هر دو صبغه اخلاقی داشته و با هم متلازم و مرتبط اند: یکی عزت که از ویژگیهای نفس بوده (عزت نفس) و معادل کرامت نفس و بزرگواری روح است و دیگری عزت در مقابل ذلت که به معانی زیر بار ستم نرفتن، مقاوم، نفوذ ناپذیر و محکم در مقابل ستمگران و سرکشان و ظالمان بودن است.
عزت؛ قوی و قدرت
دو) قوی و قدرت: دهخدا در لغتنامه، کلمه قوی را در معانی زیر توضیح داده است: زورمند، توانا، محکم، استوار، زورآور. هم او از ترکیب و پسوندهای زیر برای این واژه سخن به میان آورده است: قوی بازو، قوی بال، قوی حال، قوی پنجه، قوی دست، قوی شوکت و قوی هیکل.منابع مهم لغوی چون مجمع البحرین، کتاب العین، و لسان العرب، نکته برجسته ای در تفسیر و تحلیل واژه "قوى و القوى" ندارند. اما راغب اصفهانی در مفردات الفاظ القرآن، در شرح واژۀ قوی می نویسد: القوة گاهی به معنی قدرت استعمال می گردد؛ مثلا«خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ» (6) و گاهی آمادگی موجود در چیزی را گویند. مثل: النوى بالقوة نخل. این واژه در باره بدن، قلب، و کمک بیرونی و قدرت الهی کاربرد دارد.
امروزه واژه قدرت در علوم مختلف بشری مصطلح و متداول است و معنای آن از نفوذ و تأثیر سویی(فردی، جمعی، چیزی) بر سوی دیگر حکایت می کند. در علوم سیاسی و روابط بین الملل، قدرت ملی را بر اساس عناصر ملموس و غیر ملموس می سنجند. مهمترین این مؤلفه ها عبارتند از:
مادی قدرت: وضع جغرافیایی و قدرت کشور ۲) منابع طبیعی و قدرت کشور ۳) قابلیت پیشرفت صنعتی و قدرت کشور ۴) فن آوری نظامی و رهبری نظامی ۵) جمعیت و قدرت کشور
عناصر غیر مادی قدرت: خصایص ملی و قدرت کشور؛ ۲) روحیه و قدرت کشور؛ ۳) دولت خوب ۴) پرستیژ بین المللی و ۵) ایدئولژی و قدرت کشور (بهزادی: ۱۳۲۵، ص۲۰۳)
سه) تعریف جوان: «جوان» و ترکیبات دیگر این واژه بنا به گزارش مرحوم دهخدا در لغت نامه، در فرهنگ فارسی کثیر الاستعمال است. از جمله جوان وش (به مانند جوان)، و جوان فر (دارای فر جوانی. اما دهخدا نیز معانی روشنی از جوانی ارائه نکرده و ذیل واژه نوشته اند: برنا، هر چیز که از عمر آن چندان نگذشته باشد، شاب، مقابل پیر.
در فرهنگ اسلامی، کلمات «شاب» و «شباب» در قرآن کریم نیامده اند. گرچه در روایات آمده و از جمله در اوصاف امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) به عنوان سرور جوانان اهل بهشت استعمال شده است (سید الشباب اهل الجنه) که در زیارت نامه ها (از جمله زیارت امام رضا) و ادعیه وارد شده و در فضایل زیارت قبر امام حسین در برخی روایات از ایشان به «آقای جوانان اهل بهشت» تعبیر شده است (نوری، ج ۱۰، ص ۲۹۴).
قریب ترین واژه قرآنی به جوان و جوانی، کلمه «فتی» است، که تنها یک بار آن هم در وصف حضرت ابراهیم، به نقل از بت پرستان در سوره انبیاء /۶۰ وارد شده و مفسرین مثلا تفسیر آسان (در ذیل همین آیه) در بسط مطلب، اولا: آن را حدود معادل جوانمرد (و نه لزوما جوان گرفته اند؛ و ثانیا: حدیثی از پیامبر نقل کرده اند که وقتی با ردای قرمز رنگ نزد اعرابی آمد، او گفت: مثل جوانها قدم می زنی! ایشان فرموند: «انا الفتی، ابن الفتى، اخو الفتی». من جوان، فرزند جوان و برادر جوان هستم. و مراد از فرزند جوان هستم، اشاره به جدش حضرت ابراهیم دارد و مراد از برادر جوان، حضرت امیر است.)
گرچه هنوز هم اجماع نظری درباره بدء و ختم مقاطع زندگی بشر و از جمله جوانی وجود ندارد، اما در برخی منابع، آغاز سن جوانی ۱۷ و اختتام آن ۲۵ سال ذکر شده است(جمعی از نویسندگان، ۱۳۷۳: ۸۳-۸۲).
چهار) آموزش: و آن عبارت است از فعالیتهایی که به منظور ایجاد یادگیری از جانب آموزش دهنده طرح ریزی و اجرا می شود و بین آموزش دهنده و آموزش بیننده به صورت کنش متقابل جریان می یابد (سیف، ۱۳۷۶، ص ۱۴).
در تعریف "روش آموزش"، مترجم کتاب راهبردها و فنون طراحی آموزش (هاشم فردانش) آورده است: روشها عبارت است از انواع مختلف عملکرد که خود شامل روشهای سازماندهی محتوا، روشهای ارائه محتوا و روشهای مدیریتی می شود. از این نگاه هر گاه با استفاده از نتایج تحقیقات آموزش، مجموعه ای از راه حلها و روشهای لازم برای پاسخگویی به پرسشهای مشخص در زمینه روشهای آموزش تحت شرایط خاص آموزش برای دستیابی به نتایج خاص آموزش گردآوری و سازماندهی شود، یک "الگوی" طراحی آموزش به دست می آید. درباره اقسام و شیوه های متعدد و پیچیده آموزش سخن بسیار است که در ادامه مباحث به برخی از آنها اشاره خواهد گردید.
برخی از موضوعات از جمله رابطه قدرت با عزت را می توان با رویکردهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ...) مورد بررسی قرار داد. اما در اینجا سخن از تربیت نسل جوان مسلمانان است که گرچه از تجارب و دانش بشری برای قدرت و اقتدار او و به تبع عزت و کرامت او بهره جسته می شود، چنانکه در ادامه از دیدگاههای آکادمیک استفاده خواهد شد) ولی شایسته است پیش از هر منبع و مرجع دیگر برای رسیدن به غایت یاد شده از منابع دینی و خصوصا قرآن مجید بهره گرفته شود؛ زیرا در فرآیند آموزش اولا برای اینکه اصالت دینی اش حفظ شود و ثانیا برای اینکه همه مسلمانان آن را قبول داشته باشند و بر مبنای آن سهل تر و مطمئن تر به تفاهم و وحدت برسیم، شایسته است که به قرآن مجید که مهمترین سند مکتوب آسمانی در میان مسلمانان است تمسک بجوییم. با این وصف، رویکرد اصلی مباحث نوشتار که فضا را برای سایر مباحث باز و روشن می سازد، دینی و بویژه قرآنی خواهد بود.
قدرت و عزت در فرهنگ اسلامی
برای یک مؤمن هیچ چیز زیباتر از آن نیست که او را به راهی الهی بخوانیم، او را برای کسب فضایلی دعوت نماییم که سرچشمه آن اوصاف به خدای سبحان باز گردد، او را به شیوه ای از زندگی در این دنیا دعوت کنیم که با خدایی شدن هم در این جهان به سعادت برسد و هم در آن جهان. دعوت به قدرتمند شدن و عزیز شدن جوانان مسلمان، از این مجاری و معابر است؛ چون هم قدرت و عزت هر دو از اسمای حسنای الهی اند و هم مسلمانان و مومنان به کسب این ویژگیها دعوت شده اند؛ خصوصا آنکه نوعی حماسه جویی و رشادت طلبی و استغنا در آن مستتر است که روح مواج و پرانرژی جوانان را سیراب می سازد. خداوند باریتعالی واجد اسمای زیبای متعدد و صفات کثیر است « لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى» (7). اما نام عزیز (و العزیز) برای خداوند، مجموعة ۸۸ مرتبه در قرآن مجید تکرار شده و از اسماء و صفات کثیر الاستعمال در باره خداوند است.صفت "قوى و القوى" نیز مجموع هفت مرتبه، آن هم همراه با "عزیز و العزیر" از اسمای حسنای الهی آمده اند. مجموعه آیاتی که در بر دارنده هر دو اسم و صفت مورد بحث با هم در این مطالعه اند، به قرار زیرند: «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»: (8) آن مؤمنانی که ( به ظلم کفار) به ناحق از خانه هاشان آواره شده و جز آنکه می گفتند پروردگار ما خدای یکتاست (هیچ جرمی نداشتند و اگر خدا "رخصت جنگ ندهد" و دفع شر بعضی از مردم را به بعض دیگر نکند، همانا صومعه ها و دیر و کنشت ها و مساجدی که در آن نماز و ذکر خدا بسیار می شود، همه خراب و ویران می شد و هر که خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد؛ خدا را منتهای اقتدار و توانائی است.)
تفسیر منهج الصادقین (ج ۶، ص ۱۷۰ ذیل آیه ۴۰/ حج) می نویسد: حق تعالی در قسمت آخر این آیه وعده داده مظلومان صحابه را به نصرت و انجاز وعده آن کرده، چه تسلیط مهاجر و انصار نمود بر صنادید عرب و اکابر آکاسر عجم و قیاصره ایشان و زمین و دیار ایشان را به مسلمانان تفویض فرمود. پس آیه اخبار است به ظهر غیب از آنچه بعد از به ظهور رسیده، از استیلای اهل اسلام بر اهل کفر و نصرت و غلبه ایشان برمشرکان و سایر کافران.
و تفسیر نمونه (ج ۱۴، ص ۱۱۶) ذیل آیه ۴۰/ حج آمده: بدون شک وعده خدا بر یاری آیین خداجویان تحقق یافتنی است تا مدافعان خط توحید تصور نکنند در میدان مبارزه حق و باطل و در برابر انبوه عظیم دشمنان سرسخت، تنها و بدون تکیه گاه اند. از پرتو همین وعده الهی بود که مدافعان راه خدا در میدانهای جنگ با دشمنان با اینکه در بسیاری از صحنه ها از نظر نفرات و ساز و برگ جنگی در اقلیت بودند، بر آنها پیروز می شدند.
و اما آیه دیگری که «قوت و عزت» را با هم دارد: «مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ»: (9) (این مشرکان) مقام خدا را نشناختند. در حقیقت، خدا ذاتی است بی نهایت توانا و بی همتا.
در تفسیر المیزان (ج ۱۴، ص ۵۷۸) ذیل آیه ۷۴/ حج آمده است: جمله ان الله لقوى عزیز، تعلیل نفی سابق است و اگر قوت و عزت را مطلق آورده برای این است که بفهماند او نیرویی است که هرگز دچار ضعفی نمی شود و عزیزی است که هرگز ذلت به درگاه او راه ندارد. همچنان که خودش فرمود: «ان القوة لله جمیعا» (بقره/ ۱۶۵) و نیر فرمود: «... فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا» (10) و اگر این دو اسم را ذکر کرد و به جای آن دو، اسم دیگری را ذکر نکرد بدین مناسبت است که در مقابل ضعف و ذلت بتها (که در مثل خاطر نشان شده بود) قرار بگیرند.
عین آیه سوم در موضوع چنین است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ و َمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (11) همانا ما پیغبران خود را با ادله و معجزات (به سوی خلق) فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم تا معلوم شود چه کسی خدا و رسلش را با ایمان قلبی یاری خواهد کرد. (هر چند که خدا بسیار قوی و مقتدر و از یاری خلق بی نیاز است. در تفسیر المیزان (ج ۱۹، ص ۲۰۲) ذیل آیه ۲۵/ حدید در دلیل تعبیر پایانی آیه آمده که ختم کردن آیه با این جمله کوتاه اشاره دارد به اینکه دستور خدای تعالی به جهاد برای همین بوده که امتثال کنندگان را از دیگران جدا کند؛ نه اینکه خدای تعالی احتیاجی به نصرت ناصری داشته باشد. چون خدا قوی است و به هیچ وجه ضعف در او راه ندارد و عزیزی است که ذلت به سویش راه نمی یابد.
آیه چهارم نیز به نحو زیر متضمن قوت محفوف به عزت است: «کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ»: (12) خدا (در لوح محفوظ) نگاشته و حتم گردانیده که البته من و رسولانم (بر دشمنان) غالب می شویم که خدا بی حد قوی و برنصرت رسولش) بسیار مقتدر است.
و در آیه پنجم درباره این موضوع می خوانیم: «وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا»: (13) و خدا کافران را با همان غضبی که به مؤمنان داشتند، بی آنکه هیچ خیر و غنیمتی به دست آورند، ناامید برگردانید وخدا امر جنگ را از مؤمنان کفایت فرمود که خدا بسیار توانا و مقتدر است.
و در تفسیر نمونه (ج ۱۷، ص ۲۴۸) ذیل آیه ۲۵ سوره احزاب آمده: بدون احتیاج به درگیری وسیع، جنگ پایان یافت. زیرا از یکسو طوفان شدید و سردی اوضاع مشرکان را به هم ریخت؛ و از سوی دیگر، رعب و وحشت که از لشگرهای نامرئی خداست بر قلب آنها افکند، و از سوی سوم، ضربه حضرت علی (علیه السلام) بر عمر بن عبد ود، سبب فرو ریختن پایه های امید آنها شد. دست و پای خود را جمع کردند و محاصرۂ مدینه را شکستند و ناکام به قبایل خود باز گشتند. و در آخر جمله که گفته شده خدا قوی و عزیز است برای آن است که ممکن است کسی قوی باشد اما عزیز و شکست ناپذیر نباشد؛ یعنی شخص قویتری بر او پیروز شود. ولی تنها قوی شکست ناپذیر در عالم خدا است که قدرتش بی انتها است.
عزت از آن خدا و بندگان خداست
محتوای آیه ششم: «اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»: (14) خدا را به بندگان لطف و محبت بسیار است هر که را بخواهد روزی می دهد و او توانای مطلق و مقتدر و غالب است. و نهایتا آیه آخری از قرآن مجید که مفاهیم قوت و عزت را باهم در یک آیه دارد:« فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ»: (15) چون وقت فرمان قهر ما رسید، تنها صالح و مؤمنان با او را به رحمت خاص خود از بلای آن روز نجات دادیم که خدا بر هر چه خواهد مقتدر و تواناست. از نکات قابل توجه در باره اسماء و صفات الهی و نکات قابل تذکر و تأمل در این بررسی عبارتند از:۱) تنها وصفی از اوصاف الهی که در قرآن مجید بر اسم خدای عزیز و العزیز مقدم آمده، صفت قوى و القوى است و بقیه اسماء و صفات (حکیم، مقتدر، ذوانتقام، رحیم، علیم، غفور، الجبار المتکبر، الحمید وغیره) همه بعد از عزیز و العزیز آمده اند. این نکته در تفاسیر شیعی مشهور(که در این مقاله بدانها مکررا ارجاع داده می شود) مورد توجه قرار نگرفته است. شاید بتوان این نکته مهم را از آیات یاد شده استفاده نمود که "شرط لازم"، عزت، کرامت، شرافت و نفاست آدمیان احساس قدرت( مادی یا معنوی بالقوه یا بالفعل) است. و کسی و یا ملتی که خود را و توانایی های خود را باور نکند و روحیه اش را ببازد، نمی تواند در مقابل دیگران سربلند ظاهر شده و عزیز بماند.
اما قدرت، تنها شرط و به عبارت دیگر شرط کافی برای احساس عزت نیست؛ چرا که در تجربه تاریخی دیدیم به عنوان شاهد در نبرد احزاب) که مشرکان در عین حال که قدرتمند بودند، اما با عنایت خداوند در مقابل مسلمانان در محاصرۂ مدینه، مفتضحانه به مکه بازگشتند و با احساس ذلت، عرصه جنگ را ترک نمودند. با توجه به مفاد آیات مورد بحث، به شرطی قدرت قطعة عزت می آورد که یا از قدرت بی انتهای خداوند صادر شده باشد و یا در راستای آن بوده و بدان قدرت منتهی گردد. از این روست که در آیاتی عزت حقیقی را از آن خداوند می داند (سورۂ فاطر / ۱۰، نساء / ۱۳۹، یونس /۶۵) و یا در آیات دیگری دامنه عزت را به رسول خدا و مؤمنین نیز امتداد می دهد؛ چنانکه در سورۂ منافقون /۸ می خوانیم: «و الله العزة ولرسوله و للمؤمنین»: عزت مخصوص خدا، رسول و مؤمنان است.
۲) همراه با صفت عزیز و العزیز، هم صفات "جمال" الهی (مثل علیم، حکیم، حمید، و غفور در بقره/۲۰۹ و فاطر /۲۸ و ...) آمده و هم صفات و اسمای "جلال" الهی (مثل جبار، متکبر، منتقم، مقتدر. مثلا در ابراهیم /۴۷ و مائده /۹۵). از این شواهد حداقل می توان این نکته را برای تعاملات مسلمانان ادراک نمود که به بهانه عزیز و شریف بودن نباید نسبت به همه بی تفاوت بود و ارتباط صمیمی و مبنی بر رحمت را قطع نمود. و فرد یا ملت قوی و عزیز نباید در برابر همه افراد (اعم از ظالمان و جانیان و متجاوزان به حریم دیگران) سکوت کند و یا با آنها دست دوستی دهد. به تعبیری، خلیفه خداوند بر روی زمین (بقره /۳۰) و کسی که نفخه ای از روح خدایی در خود دارد(سورۂ ص /۷۲)،( استاد مطهری که هم عزت و کرامت را نقطه کلیدی اخلاق اسلامی می دانند و هم از آیه ۷۰/اسرا کرامتو عزت ذاتی انسان را استنتاج می کنند، ریشه این علو و منزلت را به نحو زیر با وجود روح الهی در بشر گره می زنند:"قرآن کوشاست که انسان خود " را کشف کند. این خود، خود شناسنامه ای نیست، که اسمت چیست؟ ... آن "خود" همان چیزی است که روح الهی نامیده می شود و با شناختن آن خود است که انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر می شمارد. به قداست خویش پی می برد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند. (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ج 4، انسان در قرآن، ص۲۷). هم باید بجا و بموقع و بر مبنای اصولی برای گروهی جاذبه داشته باشد و هم بر مبنایا اصولی اساسی، عده ای را از خود دفع نماید؛ گرچه متأثر از صفات حضرت حق، رحمت مؤمن بر غضبش تقدم دارد.( چون خداوند به تعبیر ادعیه ای مثل جوشن کبیر این چنین است: یا من سبقت رحمته غضبه.) اجمالا مدار دفع و جذب مؤمنان بر مدار دفع و جذب الهی دور خواهد زد. آنچه و آنکه را خداوند دوست دارد، مؤمن باید دوست بدارد و هرآنچه که مطرود و مغضوب خداست مورد قهر و دفع او قرار می گیرد.
۳) با مراجعه به مجموعه آیات دیگر حد و مرز دوستی و دشمنی بهتر معلوم می گردد. در سوره نساء آمده که: « وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»(16): خدا هیچگاه برای کافرین نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد گذاشت. این نگاه فرهنگی که عزت را علاوه بر ابعاد فردی در ابعاد جمعی پی می گیرد، در آیات متعدد قرآنی مورد توجه و تذکر قرار گرفته اند. به عنوان شاهد در آیه ۲۸/ آل عمران، می خوانیم: نباید اهل ایمان به جای مؤمنین، کافران را دوست و سرپرست خود قرار دهند و هر کس چنین کند پیش خدا هیچ ارزشی ندارد؛ مگر آنکه از کفار پروا و تقیه کند. و در سوره نساء، آیه های ۱۳۸ و ۱۳۹ آمده: منافقین که از کافرین سرپرستی و دوستی می جویند، آیا عزت را نزد کافران می جویند؟ همانا همه عزت نزد خداوند است. در تفسیر نور( ج ۲، ص ۴۷۳) ذیل آیه مورد بحث این گونه نتیجه گیری شده است:
اول) عزت خود را در وابستگی به کفار جستن، خصلتی منافقانه است. در سیاست خارجی، نباید عزت خویش را در وابستگی به کفار جستجو کرد..
دوم) کفار حق سرپرستی مؤمنان را ندارند و مؤمنان نیز نباید ننگ سلطة کفار را بپذیرند.
سوم) عزت تنها به دست خداست. چون سرچشمه عزت یا علم است یا قدرت و دیگران از علم و قدرت بی بهره اند.
راه حل ذلت گریزی
۴) راه حل ذلت گریزی نیز بنابه نص قرآنی، تقویت قدرت مسلمانان است که بدان مأمور شده اند: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ». (17) و شما ای مؤمنان در مقام مبارزه با آن کافران، خود را مهیا کنید و از آذوقه و تسلیحات و اسبان جنگی برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید و بر قوم دیگری که شما بر دشمنی آنان مطلع نیستید و خدا بر دشمنی و مکر آنان آگاهست، نیز مهیا باشید و آنچه که در راه خدا صرف می کنید خدا به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد.در تفسیر احسن الحدیث (ج ۴، ص ۱۵۸) ذیل آیه ۶۰/ انفال می خوانیم: "قوت" هر چیزی است که با آن توانایی کار به دست می آید. و آن شامل هر سلاح و هر سرباز است. "رباط الخیل" به معنی ذخیرۂ اسبان شامل هر وسیله نقلیه در این زمان خواهد بود. "ما استطعتم" حاکی است که باید کمال توان در این آمادگی به کار برده شود. ترهبون" تعلیل "آیدوا" است. یعنی با این آمادگی، دشمنان معلوم و غیر معلوم را می ترسانید. این آمادگی سبب ترس دشمن و سبب عدم بروز جنگ خواهد بود... به هر حال به حکم این آیه باید مملکت اسلامی از لحاظ تجهیزات و نفرات پیوسته مانند یک عمود آهنین آماده باشد تا دشمنان در آنها طمع نکنند.
۵) ممکن است از آیاتی که عزت و ذلت را از آن خداوند و به دست او می دانند (مت؟ آل عمران ۲۶: ). کج فهمی شده و بر بی مسئولیتی و عدم دخالت افراد در تعیین سرنوشت تأکید شود. اما تقریر استاد شهید مطهری اسلام شناس معاصر ایرانی از موضوع بسیار محکم و زیباست. ایشان در یکی از تحلیلها می گویند: ما دو آیه شبیه یکدیگر در قرآن داریم که هر یک دارای نکته ای است که دیگری فاقد آن است. یکی در سوره رعد است که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(18)؛ یعنی خدا آن اوضاع و احوالی را که در یک قومی وجود دارد هرگز عوض نمی کند مگر آنکه خود آن قوم آنچه را که مربوط به خودشان است، یعنی مربوط به روح و فکر و اندیشه و اخلاق و اعمال خودشان است عوض کنند. یعنی اگر خداوند اقوامی را به عزت می رساند و یا اقوامی را از عزت به خاک ذلت فرو می نشاند، اگر اقوامی را که پایین بودند بالا برد و اقوامی را که بالا بودند پایین آورد به موجب آن است که آن اقوام آنچه را که مربوط به خودشان است تغییر دادند. البته همه به دست خداست. «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (19).
همه چیز به دست خداست اما با حساب به دست خداست. کار خدا از روی حساب است. در آن آیه می گوید: عزت و ذلت فقط به دست اوست؛ و در این آیه می گوید: اما بدانید که ما عزت و ذلت را روی چه حساب و قانونی می دهیم. ما نگاه می کنیم به اوضاع و احوال روحی و معنوی و اخلاقی و اجتماعی مردم و به هر چه که در حوزه اختیار و اعمال خود مردم است. تا وقتی که خوبند، به آنها عزت می دهیم. وقتی که خودشان را تغییر دادند، ما هم آنچه را که به آنها دادیم تغییر می دهیم. عزت و ذلت به دست ماست؛ اما روی حساب می دهیم. اگر بی حساب باشد که خدا حکیم نیست..
حساب در کار است؛ یعنی تابع یک جریانهای منظم و قطعی است. « إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (20) خداعوض نمی کند اوضاع و احوال مردمی را تا آنکه آن مردم یغیروا (این "یغیروا" استقلال مردم را می رساند خودشان به دست خودشان اوضاع خودشان را تغییر بدهند.
این آیه اعم است؛ هم شامل این است که قومی از نعمت و عزت به نقمت و ذلت برسند، یا برعکس از نقمت و ذلت به نعمت و عزت برسند. یعنی هم شامل آن جایی می شود که مردمی خوب و صالح باشند و نعمتهای الهی شامل حالشان شده باشد، بعد فاسد بشوند، خدا نعمتها را بگیرد، و هم شامل قومی می شود که فاسد باشند ولی بعد بازگشت کنند، توبه و استغفار کنند، به راه راست بیایند و خدا به آنها عزت بدهد.
آیه مورد بحث شامل یکی از این دو قسمت است و آن این است که مردمی عزت و نعمت داشته باشند، بعد فاسد بشوند و خداوند عزت و نعمت را از آنها بگیرد، به جایش نقمت و ذلت بدهد. آیه این است: « ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (21). خدا چنین نبوده است که نعمتی را که به قومی می دهد از آنها به گزاف و گتره بگیرد؛ مگر آنکه آنها آنچه را که مربوط به خودشان است تغییر داده باشند... (آشنایی با قرآن، ج۳، آیاتی از سوره انفال و توبه، صص ۱۲۵-۱۲۸)
عزت مسلمانان در اقتدار آنان است
اگر مجرای عزت مسلمانان قدرت و اقتدار آنان است، هم باید از قدرتمندی فرد فرد مسلمانان به عنوان یک امتیاز و ارزش دفاع نمود و هم از توانمندی جمعی و گروهی آنان. از آنجا که منابع، ابزار و طرق کسب، حفظ و بسط قدرت شامل موضوعات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و غیره می شود، از این رو باید برای توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مسلمانان تدبیر نمود. زیرا ضعف و فقر و ناتوانی مسلمانان سبب شده که امروزه دهها ستم در جای جای عالم و خصوصا خاور میانه بر مسلمانان رود؛ اما هیچ قدرت جهانی و نهاد بین المللی به ناله های مظلومانه آنان توجهی نکند.نگارنده در مکتوب مستقلی این فرضیه را به آزمون گذاشت که «از نگاه دینی، غنا امتیاز و ارزش است و فقر و ضعف در میادین مختلف ضدارزش و نامطلوب است.» و در آنجا از جمله گفته شد: مهمترین دلیل دینی بر اینکه غنا و قوت ارزش است و فقر و ضعف ضدارزش، این است که خداوند باری تعالی دارای اوصاف متعددی می باشد. در دعای جوشن کبیر حداقل هزار اسم و صفت خداوند به صورت یکجا آمده است. در هیچ اسم و صفت مربوط به حضرت حق از ضعف، نداری، فقر و مسکنت خداوند سخنی به میان نیامده است و حال آنکه «غنی»، «قدرت»، «علم» وغیره از اوصاف الهی است. از این رو کسی نمی تواند ادعای جانشینی خدا داشته باشد، اما در مقابل دیگران فقیر، ضعیف و آسیب پذیر ظاهر شود؛ زیرا در این صورت نمی تواند قبول مسئولیت سنگینی نماید که قرار است بر عهده او باشد. و این قدرت هم حیطۂ فردی و هم حوزه جمعی را دربر می گیرد و معمولا جامعۀ قوی از افراد قوی ساخته می شود و افراد ضعیف در صورت تجمع نیز در مقابل تجمع افراد قوی، ضعیف اند. با این نگاه، بر اساس نص قرآنی می توان در حیات بشری از ارزش قدرت و غنا و مکنت سخن به میان آورد و ضعف و نیازمندی انسانها به دیگر آدمیان را محکوم کرد.
آموزش نسل جوان برای کسب عزت و قدرت
اصول یاد شده قرآنی، راه را جهت فرهنگ سازی برای نسل جوان مسلمان در مسیر کسب قدرت و عزت هموار می سازد. ویژگیهای جوانان نیز بستر بسیار طبیعی و مناسبی برای برنامه ریزی در راستای این مقصود است. در ادامه ضمن آشنایی با برخی ویژگیهای جوانان به راهکارهای مناسب آموزشی پرداخته می شود.ویژگیهای جوانان
نگارنده در نوشتاری دیگر به صورت مبسوط به اوصاف و ویژگیهای جوانان پرداخته که در ادامه، برخی اوصاف مرتبط با موضوع، مورد اشاره قرار می گیرند:اوج قدرت جسمانی
سن جوانی اوج قدرت جسمانی هر فرد است. به عبارت دیگر، گرچه قدرت بدنی افراد با هم متفاوت است، ولی اگر منحنی توانمندی آنها ترسیم شود، اوج نیرو، انرژی و توان هر فرد، خاص عصر جوانی او است. لذا در این مقطع، توان انجام کارهایی را دارد که در مقاطع دیگر عمرش ندارد.اعتماد به نفس
همین قدرت جسمی و انرژی بالا، اعتماد به نفسی را به جوان میدهد که به نوعی می تواند به خود ببالد، خود را عزیز پندارد و در کنار دیگران احساس کند کسی است. به عبارت واضح تر، اگر کسی در جوانی از عزت نفس و هویت نیرومند بهره یی ندارد، در میانسالی و پیری دیگر امیدی به او نیست و علی القاعده در طول عمرش زندگی ذلت باری را تجربه خواهد نمود.آماده روحی، فکری و قلبی جوان
به جهت همین بستر آماده روحی، فکری و قلبی جوان است که در حوادث، بحرانها، از جوان توقع خطر نمودن و امید حماسه آفرینی می رود. زیرا جوان با اعتماد به نفس بالا، حاضر نیست تن به ذلت بدهد؛ حال آن که کودکان جرأت حضور در چنین عرصه هایی را معمولا ندارند و پیران نیز اگر به محافظه کاری کشانده نشده باشند، از توانایی لازم برای ایستادگی برخوردار نیستند.هویت یابی و احساس قدرت
به دلیل اعتماد به نفس بالا، هویت یابی و احساس قدرت است که جوان نمی پسندد برایش تصمیم بگیرند و به او ابلاغ کنند؛ بلکه شائق است که خود برگزیند؛ خصوصا اگر احساس کند که مطالبات از او منصفانه نیست. در این صورت، احتمال مخالفت جوان بالاست. ریشۀ قانون شکنی های جوانان را نیز عمدتا باید در همین موضوع دید. جوان می بیند نسل قبلی برای او تصمیم می گیرد، بدون آن که خواسته ها و آرمانهای به حقش را در نظر بگیرد. از این رو متهم به قانون شکنی است.جوان باجرأت و نترس
نترسیدن و باجرأت بودن از ویژگی های عصر جوانی (نسبت به سایر مقاطع عمر هر فرد) است. چون هنوز درگیر جاذبه های طبیعی، مادی و دنیایی به صورت جدی نگردیده است. به همین دلیل سخن از مرگ گفتن و شنیدن برای جوانان چندان سخت نیست. با بالا رفتن سن، دلبستگی ها و وابستگی ها زیاد می شود و آدمی نسبت به جاذبه های بیرونی علاقه مندتر و حریص تر می گردد. لذا از دادن مال واهمه دارد، چه رسد به دادن جان برای کسی و چیزی و موضوعی. از این منظر اگر به گلزار شهدای ایران در سراسر کشور گذری داشته باشیم، می بینیم که غالب شهدای انقلاب اسلامی خصوصا در دفاع مقدس، جوانان اند.امکان بازبینی بازشناسی و بازگشت
جوان به جهت ریشه عمیق نداشتن مظاهر دنیایی در جانش، هم امکان بازبینی بازشناسی و بازگشت را بهتر از میانسالان و کهنسالان دارد و هم به جهت قدرت بالا، توان انجام کاری را دارد که برای سنین بالاتر امکان ندارد. پس جوان هم به سرعت در حرکت است و هم با قدرت می تواند تغییر مسیر بدهد. ( منصورنژاد:۱۳۸۶، ۱۸- ۲۲)به جهت این ویژگیها بود که حضرت امام خمینی در باره جوانان می فرمود: «شما جوانها بهتر می توانید تهذیب نفس کنید. شما به ملکوت نزدیک تر هستید از پیرمردها. در شما آن ریشه های فساد کم تر است، رشدش کمتر است. آن طور رشد نکرده... هزاران جوان اصلاح می شوند و یک پیر نمی شود... جوانان متعهد در طول تاریخ به خصوص دانشجویان مسلمان در نسل حاضر و در نسل های آینده، سرمایه های امیدبخش اسلام و کشورهای اسلامی هستند» (امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۱۷ و ۳۵۸).
آموزش کسب فرهنگ قدرت
الگوها، روشها و ابزارهای آموزش کسب فرهنگ قدرت و اقتدار برای نسل جوان امت اسلامی:اگر بخواهیم مباحث و مسائل آموزشی را برای جوانان جهت کسب، حفظ و بسط فرهنگ قدرت و اقتدار طراحی کنیم، نظریه و قالب بندی " راجرکافمن" و " جری هرمن" در کتاب برنامه ریزی استراتژیک در نظام آموزش در پنج دسته و در دو سطح درون سازمانی و برون سازمانی، مدل گویا و مناسبی است. پنج عنصر سازمانی تحت عنوان الگوی عناصر سازمانی (OEM) به نحو زیر قابل ترسیم است: (کافمن - هرمن، ۱۳۸۲، ص ۵۱). گرچه الگوی عناصر سازمانی برای آموزش رسمی طراحی شده ولی این ظرفیت را دارد که در قالب آن بتوان مجموعه آموزشهای رسمی و غیر رسمی جوانان در امت اسلامی را توضیح داد. چون در برنامه ریزی، بالاخره عواملی بر آموزش جوانان مؤثرند(در وندادها) و اجرای آموزش به روشها، شیوهها و الگوهایی نیاز دارد (فرآیندها) و نتیجه آموزش نیز خروجی با کم و کیف مختلف خواهد بود (نتایج و خروجیها). همچنین چون از بازیگران اصلی اجرای آموزش دولتهای اسلامی اند، از این رو الگوی یاد شده در تفسیر کارکرد آموزش رسمی دولتها مفید است.
برنامه ریزی آموزش جوانان
می دانیم که تحقق آموزش جوانان نیاز به "برنامه ریزی" (که یکی از عناصر مدیریتی است) دارد و امروزه مناسب ترین برنامه ریزیها "برنامه ریزی استراتژیک یا جامع" با خصوصیات زیر است:اول: برنامه ریزی جامع، انعکاسی از ارزشهای حاکم بر جامعه است. جهان بینی ها، اعتقادات و سنتهای جامعه در برنامه ریزی جامع منعکس می شود.
دوم: برنامه ریزی جامع معطوف به سؤالات اصلی و مسائل اساسی سازمانهاست؛ سؤالاتی از این قبیل که برنامه های امروز سازمان چیست و برنامه های آتی چه باید باشد؟ امروز کجا هستیم و جهت گیریهای آینده چیست؟ امکانات و منابع سازمان در آینده چه وضعیتی دارند و باید مصروف چه اهدافی گردند؟
سوم: برنامه ریزی جامع با مطرح ساختن اهداف بلند مدت و تبیین رسالتهای سازمان، مدیران را در انجام فعالیتهایشان هم جهت و هماهنگ می سازد.
چهارم: برنامه ریزی جامع دارای دید درازمدت است و افق های دورتری را در سازمان مطرح می سازد. برنامه ریز در این نوع برنامه ریزی به آینده های دور می اندیشد و می کوشد تا موقعیت سازمان را در بلندمدت ترسیم نماید.
پنجم: برنامه ریزی جامع، عملیات و اقدامات سازمان را در دوره های زمانی بالنسبه طولانی هماهنگ نموده و به آنها پیوستگی و انسجام می بخشد.
ششم: برنامه ریزی جامع در سطوح عالی سازمان شکل می گیرد؛ زیرا اطلاعات لازم در مورد امکانات و منابع سازمان و توقعات از آن، در این سطوح متمرکز است.
هفتم: برنامه ریزی جامع، فراگیر بوده و برنامه های عملیاتی سازمان را در بر می گیرد و به آنها جهت می بخشد.
هشتم: برنامه ریزی جامع امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی سازمان را مد نظر دارد و با توجه به آنها پیش بینی های خود را انجام میدهد. (الوانی: ۱۳۷۶، ص ۵۹ و ۶۰) در مهندسی برنامه فرهنگ قدرت و عزت اسلامی برای نسل جوان، چرخه مطرح شده در استراتژی مذکور باید مورد توجه قرار گیرد؛ از هدفگذاری دقیق گرفته تا بازسازی استراتژی مناسب آن مقصود.
آموزش جوانان برای کسب، حفظ و بسط قدرت و عزت
آموزش جوانان برای کسب، حفظ و بسط قدرت و عزت می تواند در اشکال متعدد زیر طراحی گردد:اول: آموزش حضوری؛ آموزش حضوری یا رو در رو که قدیمی ترین و در عین حال پایدارترین ساز و کار است و در دو صورت آموزش رسمی و غیررسمی اجرا می گردد.
دوم: آموزش غیر حضوری؛ بر حسب تعریف فوق، اگر آموزش چهره به چهره نبوده و کارکنان ملزم به شرکت در محل آموزش نباشند، آنگاه آموزش غیر حضوری با رعایت شرایطی امکان تحقق دارد. این نوع آموزش در الگوهای بسیار متفاوت از ارسال کتاب و جزوات و نشریات و تعیین زمان برای آزمون گرفته تا بهره گیری از نوار کاست، نوار ویدئوئی وغیره) قابل اعمال است
سوم: آموزش نیمه حضوری؛ اگر نظام آموزش به گونه ای طراحی گردد که بخشی از محتوای آموزشی از طریق چهره به چهره و در مکانهای آموزشی به دانشجویان عرضه شود و در بخشی دیگر از مواد آموزشی مخاطبان فرصت داشته باشند که خود منابع معرفی شده را مطالعه نموده و برای آزمون آمادگی داشته باشند، چنین آموزشی را نیمه حضوری نامند. ( فتحی واجارگاه: ۱۳۸۴، ص ۸۲ و ۸۳).
آموزشها در سه شیوۂ یاد شده می توانند به صورت جمعی، گروههای کوچک وحتی انفرادی به مرحله اجرا در آیند. در شیوه های نیمه حضوری آموزش، ساز و کارهای زیر قابل بهره برداری اند:
دوره های ساندویچی، آموزش سیار، آموزش در اوقات فراغت، آموزش از راه دور نماد بارز آموزش غیر حضوری، (امروزه واژه دورکاری (Telework or Teleworking) شکلی از انجام کار که از فناوری اطلاعات و ارتباطات بهره می جوید و به جای اینکه کارکنان به سوی کار حرکت کنند، کار را به سوی کارکنان منتقل می کند، اندک اندک در فرهنگ فعالیتهای اداری ما جا باز می کند. فعالیتهای ذیل این شیوه، به سه سطح تمام وقت، پاره وقت، اختصاصی و موردی تقسیم می گردد. خود آموزی، (Self- pace Learning) هسته اصلی این نظام را تشکیل میدهند. فرض اساسی آموزش از راه دور توانایی انسان دریاد گیری فردی و به وسیله خود است)
آموزشهای یاد شده فوق اگر بدون بهره گیری از اینترنت باشد، "آموزش حقیقی"، و اگر بر اساس اینترنت و در گفتمان مجازی و دنیای مجازی (Virtual World) و جامعه مجازی)(Virtual Community) خصوصا به صورت آن لاین" باشد "آموزش مجازی" نامیده می شود.( جوامع مجازی، تجمعهای اجتماعی - الکترونیکی هستند که هر کجا افراد به شبکه های الکترونیک دسترسی داشته باشند برای اهداف متعدد کوتاه مدت با بلند مدت در هر حوزه ای (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و غیره) روی شبکه ها ایجاد می کنند. افراد در جوامع مجازی از کلمات روی (Screen) برای تبادل احساسات، وارد شدن به یک گفتمان نظری و فکری، انجام تجارت و بازرگانی، تبادل دانش، حمایت، طراحی و اجرای نقشه، اظهار عشق و محبت، پیدا کردن دوست، بازی و... استفاده می کنند. افراد در جامعه مجازی تقریبا هر چیزی را که در زندگی واقعی انجام می گیرد، انجام میدهند؛ با این تفاوت که هیکل، یا بدن فیزیکی خود را با خود به درون آن جامعه نمی برند)
آموزشهای جوانان برای تولید فرهنگ قدرت و عزت
آموزشهای جوانان برای تولید فرهنگ قدرت و عزت را می توان براساس اقسام رسانه ها برنامه ریزی نمود. اقسام رسانه ها در طبقه بندی های زیر جا می گیرند:اول: نظام متکی بر انسان (معلم، مربی، معلم خصوصی، فعالیتهای گروهی و گردشهای علمی)
دوم: نظام متکی بر چاپ (کتابها، دستور کارها، کتابهای تمرین، کمک شغلها، نوشته های توزیع شده بین شاگردان)
سوم: نظام متکی بر وسایل دیداری (کتابها، کمک شغلها، نگاره ها، نمودارها، نقشهها، شکلها، ورقه های شفاف و اسلایدها)
چهارم: نظام متکی بر وسایل دیداری و شنیداری (ویدئو، فیلم، اسلاید و نوار صدا، برنامه، پخش تلویزیون مستقیم)
پنجم: نظام متکی بر کامپیوتر (آموزش متکی بر کامپیوتر، ویدئوی تعامل متکی بر کامپیوتر و متن تقویت شده)
امروزه با فعال شدن موبایل به عنوان یک رسانه ارتباطی، می توان از این ابزار نیز در مسیر آموزش جوانان ای در جامعه اسلامی بهره برد. جایگاه موبایل می تواند هم در نظام متکی بر وسایل دیداری و شنیداری باشد و با پخش فیلم، نوار صدا و برنامه های آموزشی در خدمت نظام آموزش قرار گیرد و هم نظام متکی بر کامپیوتر؛ زیرا ارتباطات اینترنتی نیز از طریق موبایل میسور است. از قابلیت های موبایل که بسیار مفید و از مؤثر است ارسال پیامک می باشد که می توان پیامهای کوتاه معنوی، شعارهای حماسی و یا زمان نماز و تکالیف دیگر را از این طریق با نیروها در میان گذاشت.
برخی بر اساس نوع کارکرد و قابلیت رسانه، دسته بندی دیگری از رسانه ها دارند که اتفاق برای طراحی برنامه های آموزشی جوانان در جغرافیای جهان اسلام، اشاره اجمالی بدانها خالی از فایده نیست. در این بعد، دیدگاه "آلوین تافلر" بسیار شاخص است؛ آنجا که از اقسام سه گانه رسانه ها یاد می کند.
تافلر تحلیل هایش را بر مبنای "سه موج" از تحولات بشری ارائه می کند. بحث رسانه ها نیز با تکیه به همین مبانی بدین نحو معرفی می شوند: در موج اول و یا جوامع کشاورزی، اکثر ارتباطات در بین گروههای بسیار کوچک، رو در رو از طریق دهان به گوش صورت می گرفت و تنها راه برای رساندن یک پیام به توده شنوندگان، گرد آوردن یک جماعت بود. موج دوم که در آن، رسانه های همگانی مبتنی بر فن آوری اختراع شدند، روزنامه ها، مجلات، فیلمها، رادیوها و تلویزیون که هر یک قادر بودند پیام واحدی را به طور همزمان به میلیونها نفر ابلاغ کنند، به ابزارهای اصلی تمرکزگرایی در جوامع مبدل شدند. در مقایسه، سیستم جدید موج سوم، بازتاب نیازهای اقتصادی درحال پیدایش پس از دوران تولید انبوه است. برخلاف رسانه های موج دوم که هر یک از آنها کم و بیش مستقل از دیگری عمل می کرد، رسانه های جدید در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر بوده و در هم ادغام شده اند و به جای یکپارچه کردن دنیا، چنانکه رسانه های دیرین موج دومی انجام دادند، سیستم نوین رسانه های جهانی ممکن است به تنوع و گوناگونی سلیقه ها عمق ببخشند. بنا بر این، جهانی شدن به مفهوم یکدست شدن یا یکپارچه شدن نیست. (تافلر: ۱۳۷۰، صص ۵۱۲-۵۱۵ و ۴۹۹)
محدودیت نخبگان جهان اسلام برای نهادینه نمودن فرهنگ عزت طلبی
حداقل نتیجه ای که از بحث این قسمت به دست می آید، آن است که نخبگان جهان اسلام برای نهادینه نمودن فرهنگ قدرت خواهی و عزت طلبی در بین جوانان امت اسلامی هیچ گونه محدودیت در انتخاب الگوها، روشها و رسانه های رایج در اختیار ندارند؛ بلکه نکته مهم آن است که در برنامه ریزی، تا حد امکان از تمام ظرفیتهای موجود در رسانه ها بهره گیرند. از آسیبهای موجود در جغرافیای جهان اسلام آن است که یا به رسانه ها و شیوه های سنتی و به تعبیر تافلر، موج اولی قناعت می کند و حال آنکه در برنامه های جامع باید برای سایر رسانه ها نیز محتوا و مواد تولید نمود.محتوا و مضمون تهیه شده برای رسانه های جدید از جهت کیفیت با رسانه های دیگران و خصوصا دشمنان باید بتواند رقابت کند. در این زمینه، توان تخصصی و علمی جهان اسلام باید بسیج شده و به کار گرفته شود. برای تحقق بهتر این مقصود، همکاری نخبگان جهان اسلام شیعه و سنی در مراکز حوزوی و دانشگاهی کاملا ضروری است. برنامه ریزیهای غیر مرتبط با هم و یا موازی با یکدیگر در زمینه آموزش جوانان در سطح جهان اسلام نیز نه تنها قدرت زا و عزت آفرین نیست بلکه چه بسا آسیب زا و تهدید آفرین است.
راهکارهای بسط فرهنگ قدرت و عزت در جوانان اسلامی
از جمله راهکارهای فرهنگی، اجتماعی، ارتباطاتی و دینی و مذهبی برای تولید و بسط فرهنگ قدرت و عزت در جوانان اسلامی با اتکا به اصولی قرآنی استخراج شده و با بهره گیری از اقسام متنوع روشها و الگوهای آموزشی و رسانه ای به قرار زیرند:۱) برگزاری مسابقات فرهنگی، هنری، علمی، ورزشی ویژه جوانان در موضوعات مختلف در سطح جهان اسلام.
۲) تولید و تکثیر نرم افزارهای رایانه ای به وسیله جوانان مسلمان در جهت تولید و بسط فرهنگ قدرت و عزت در سطح جهان اسلام.
۳) سیاستگذاری آموزشی دوره های قبل از دانشگاه و بعد از دانشگاه و تدوین برنامه های مشابه درسی کشورهای اسلامی با رویکرد تقویت قدرت و عزت اسلامی.
۴) بسط و تقویت منشورات ( کتاب، مجله، روزنامه و فعالیتهایی (مثل نشستهای علمی و کنفرانسها) به منظور فرهنگ سازی در نسل جوان برای کسب و بسط قدرت و عزت اسلامی.
۵) گسترش تعامل دانشگاهیان و جذب دانشجویان و اساتید در بین کشورهای اسلامی با رویکرد کسب، حفظ و بسط قدرت و عزت اسلامی.
۶) تقویت برنامه های تبادل فرهنگی بین جوانان مسلمان از طریق نمایشگاهها و جشنواره های علمی، ادبی، هنری و نمایشی با رویکرد افزایش قدرت و عزت اسلامی.
۷) ارتباط نهادینه و مستمر جوانان نخبه، فرزانه و فرهیخته جهان اسلام با هم در قالب تشکل های فرهنگی، دینی و علمی.
۸) تدوین تاریخ، پیشینه و حوادث مهم و مشترک اسلامی برای نسل جوان با ادبیات مناسب از صدر اسلام تا تاریخ معاصر به صورت منسجم و تبلیغ و تدریس آن در کشورهای اسلامی با هدف تقویت هویت اسلامی.
۹) تولید و تدوین سرودهای جذاب و مشترک و موسیقی رزمی و حماسی ویژه نسل جوان و توزیع آن در سطح جهان اسلام.
۱۰) تولید فیلمهای کوتاه و بلند از نقش جوانان در نبرهای سرنوشت ساز و گسترش فرهنگ اسلامی.
۱۱) در نظر گرفتن امکانات جهانگردی آسان و ارزان برای نسل جوان امت اسلامی جهت بازدید از کشورهای اسلامی با هدف آشنایی و تقویت هویت خودی و دینی.
۱۲) استقبال از وصلتهای جوانان اهل سنت و شیعه در کشورهای اسلامی جهت تأثیر بر تحکیم همبستگی.
۱۳) آسیب شناسی مسائل اجتماعی جوانان مسلمان و پایه ریزی مهندسی اجتماعی تازه بر مبنای تقویت گفتمان عزت و قدرت اسلامی.
۱۴) ایجاد و تقویت نهادهای اجتماعی و تشکلهای غیردولتی ویژه جوانان، با رویکرد تقویت قدرت و عزت اسلامی.
۱۵) تأسیس سایتها و وبلاگهای ویژه جوانان با هدف تقویت فرهنگ قدرت و عزت اسلامی و بسترسازی برای مقابله و ایجاد اختلال در سیستم نرم افزاری و سخت افزاری دشمنان.
۱۶) تولید برنامه های رادیو تلویزیونی مشترک کشورهای اسلامی ویژه جوانان، با بهره گیری از مواریث و پیشینه مشترک فرهنگی، ادبی، عرفانی و تاریخی با هدف تقویت فرهنگ خودی و افشاگری از مقاصد و شیوه های رسانه های استکباری و ضد اسلامی.
۱۷) تولید شعارها و نمادهای جذاب ویژه جوانان با بهره گیری از مناسک و آیین های شاخص در سطح جهان اسلام (روز قدس، هفته وحدت، هفته حج وغیره).
۱۸) استمداد از جوانان امت اسلامی برای ارائه راهکار در مقابله با خطرات و تهدیدهای مشترک جهان اسلام، (مثل خطر صهیونیزم، شیوع اباحه گرایی، گسترش مفاسد اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی، تهاجم فرهنگی).
۱۹) زمینه سازی برای ارتباطات سازنده و مؤثر میان جوانان امت اسلامی در ایام حج.
۲۰) برنامه ریزی جهت مشارکت جوانان برای تقویت و بسط آئینهای مذهبی قدرت و اقتدار آفرین و تضعیف و حذف آیینهای اختلاف زا در سطح جهان اسلامی.
۲۱) تعریف، تدوین و تحدید حد و مرز کفر، شرک، فسق وغیره در نشستهای مشترک اسلامی برای جوانان و جلوگیری از اظهار نظرها و اتهامات سلیقه ای و متعصبانه و متعرضانه در جهان اسلام نسبت به مسلمانان.
تذکر
چنانکه در بیان ویژگیهای برنامه استراتژیک گفته شد، راهکارهای فوق برای اینکه اولا: درست طراحی گردند، ثانیا: بدقت اجرا و ارزیابی شوند و ثالثا: برای آنکه در راستای یک هدف و به صورت مکمل یکدیگر باشند، نیاز به مهندسی دقیق از سوی نهاد و مجموعه ای مشخص و واحد دارند تا تمام مراحل از هدفگذاری تا اجرا را در یک برنامه علمی و استراتژیک برای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت طراحی نمایند. در همان برنامه، متولیان و پشتیبانان باید کار و وظائف خود را تعیین کنند تا بتوان پیش بینی نمود که وضعیت فرهنگی جوانان امت اسلامی مثلا در دهه آینده چگونه خواهد بود.پینوشتها:
1- سوره فاطر، آیه ۱۰
2- سوره مائده، آیه ۵۴
3- سوره منافقون، آیه ۸
4- سوره سوره ص ، آیه ۲
5- سوره بقره، آیه 206
6- سوره بقره، آیه ۶۳
7- سوره حشر، آیه ۲۴
8- سوره حج، آیه ۴۰
9- سوره حج، آیه ۷۴
10- سوره نساء، آیه ۱۳۹
11- سوره حدید، آیه ۲۵
12- سوره مجادله، آیه ۲۱
13- سوره احزاب، آیه ۲۵
14- سوره شوری، آیه ۱۹
15- سوره هود، آیه ۶۶
16- سوره نساء، آیه ۱۴۱
17- سوره انفال، آیه ۶۰
18- سوره رعد، آیه ۱۱
19- سوره آل عمران، آیه ۲۶
20- سوره رعد، آیه 11
21- سوره انفال، آیه ۵۳
منابع
1- مفردات الفاظ القرآن، المکتبة المرتضویة لإحیاء آثار الجعفریة (چاپ دوم).
2- الوانی، سیدمهدی (۱۳۷۶) مدیریت عمومی، تهران، نشر نی (چاپ دهم).
3- بهزادی، حمید (۱۳۲۵) اصول و روابط بین المللی و سیاست خارجی.
4- روانشناسی بزرگسالان، ترجمه جمعی از مترجمان ( چاپ چهارم).
5- امام خمینی، سید روح الله (۱۳۷۸) «جوانان از دیدگاه امام خمینی رحمه الله»
6- دورانت، ویل (۱۳۷۳) لذات فلسفه، تهران،( چاپ هشتم).
7- دهخدا، علی اکبر (۱۳۳۴) لغت نامه، تهران،
8-کاشانی، فتح الله (۱۳۴۴) تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین
9 - سیف، علی اکبر ( ۱۳۷۶) روانشناسی پرورشی، (چاپ هفدهم).
10- تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی
11- تکنولوژی اطلاعات و حاکمیت ملی
12- فتحی واجارگاه، کوروش (۱۳۸۴) برنامه ریزی آموزش ضمن خدمت کارکنان
13- قرائتی، محسن (۱۳۷۴) تفسیر نور.
14 - قرشی، سید علی اکبر (۱۳۶۶) تفسیر احسن الحدیث.
15- «کافمن، راجر» و «هرمن، جری» (۱۳۸۲) برنامه ریری استراتژیک در نظام آموزشی.
16- «الشین، سینتیایی» و «پولاک، جولین» و «رایگلوث، چارلزام» (۱۳۸۳) راهبردها و فنون طراحی آموزش.
17- مطهری، مرتضی (۱۳۷۰) آشنایی با قرآن .
18- مطهری، مرتضی (۱۳۷۳) مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی: ج ۴، انسان در قرآن.
19- مقتدری، محمد تقی (۱۳۶۸) نامها و صفتهای خدای رحیم در قرآن کریم.
20- مکارم شیرازی، ناصر(۶۶-۱۳۵۳) تفسیر نمونه.
21۔ منصورنژاد، محمد(۱۳۸۷) دنیا در قرآن.
22 - منصورنژاد، محمد (۱۳۷۶) جوانی، عقل، عزت و تربیت در فرهنگ عاشورا.
23- نوری(بی تا) مستدرک الوسائل، ج ۱۰.
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی، چالشها، راهبردها»، نویسنده: دکتر محمد منصورنژاد، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390 ش، صص 442-317
مجله راسخون مرتبط
تازه های مجله راسخون
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}