حس غرور ملی چگونه با اولویت دهی منافع ملی بر منافع شخصی به یاری جهش تولید می آید؟
همه ما در تبلیغات تلویزیونی و محیطی به وفور دیده و شنیده ایم که حمایت از تولیدات داخلی می تواند باعث افزایش غرور ملی شود. اما این اتفاق چگونه می تواند رخ دهد؟ در واقع چگونه افرادی مانند من و شما که در جایگاه خریداران خرد حضور داریم می توانیم به جهش تولید کمک کنیم و سهمی در این حس غرور ملی داشته باشیم؟
حس غرور ملی چگونه با اولویت دهی منافع ملی بر منافع شخصی به یاری جهش تولید می آید؟
متاسفانه غالب ما بر این باور هستیم که دولت به عنوان نماینده مردم و به عنوان شخصیت حقوقی قوی و قدرتمند که بر گردش مالی کشور نظارت کامل دارد تنها کسی است که وظیفه ایجاد جهش تولید در کشور را دارد. یا اگر بخواهیم خیلی به دولت ارفاق کنیم، مجلس نمایندگان و قوه قضایه را نیز در این داستان سهیم می کنیم و هیچگاه پای خودمان به عنوان افراد این جامعه را به این داستان باز نمی کنیم.در حالی که این موضوع از دید دولت کاملا برعکس است. دولت معتقد است که این مردم هستند که باید با خرید و حمایت خودشان از تولیدات داخلی راه رونق اقتصادی را باز کنند و اگر امروز به همچنین جهش اقتصادی نرسیدیم مسلما مقصر اصلی مردم هستند.
این دید که تمام اتفاقات را بر گردن یک گروه بیاندازیم متاسفانه چند سالی است که گریبان اقتصاد کشور را گرفته است. این معضل گاهی به اندازه ای حساس و مهم می شود که عملا فراموش می کنیم همه ما در یک کشور زندگی می کنیم و قرار است با یک دیگر در این کشور موفقیت را تجربه کنیم. نه پیروزی و نه شکست متعلق به هیچ گروه و گرایش خاصی نیست. تاریخ تمدن نشان داده است که حکومت هایی که توانستند مردم را همراه خود کنند موفق می شوند.
این که مردم را بخواهیم تنها مقصر بازی جلوه بدهیم و تمام اتفاقات را بر گردن آن ها بیاندازیم، نمی تواند گام موثری محسوب شود. از طرف دیگر افراد جامعه نیز باید به این خودباوری برسند همانطور که خودشان دولت مورد نظر خودشان را بر سر کار می آورند، می توانند تعیین کنند که روند اقتصادی کشور به کدام سمت حرکت کند. در کلام بهتر این مردم هستند که با در اختیار گذاشتن سرمایه های خرد خودشان در اقتصاد کلان کشور به دولت این اجازه را می دهند که مجموع سرمایه ها را راهبری درستی داشته باشد. (1)
به بیان بهتر اگر بخواهیم جایگاه مردم و دولت را در اقتصاد کشور بیان کنیم، مردم شروع کننده مسیر هستند. این مردم هستند که مشخص می کنند سرمایه خودشان را در چه بنگاه اقتصادی و در چه مسیری قرار دهند. اما این دولت است که باید مجموعه سرمایه خرد مردم را مدیریت کند و آن را از نابودی و دزدی و خروج از سیستم اقتصادی کشور در امان نگه دارد.
به طور کلی هدف ما در این مقاله این است که بر اساس این جایگاه ها به طور کامل مشخص کنیم که دولت و مردم هر کدام چگونه می توانند با جهش تولید در جهت رسیدن به احساس غرور ملی کمک کنند. در انتها نیز سعی می کنیم تعریفی دقیق تر از مفهوم غرور ملی به شما ارائه دهیم. (1)
اقتصادی، ماشینی که پر از چرخ دنده است
برای این که بتوانیم به درستی جایگاه ملت، دولت و سرمایه را در اقتصاد درک کنیم بهتر است از مثال بسیار ساده اما مشهور استفاده کنیم. احتمالا اصطلاح چرخ دنده در اقتصاد را شنیده باشید. در واقع بسیاری از اقتصاددانان معتقد هستند که اقتصاد مانند یک موتور برای ماشینی تحت عنوان کشور محسوب می شود. این موتور از چرخ دنده های بسیاری تشکیل شده است که در واقع این چرخ دنده ها در واقعیت همان تولیدی ها و بنگاه های اقتصادی ریز و درشتی است که در جامعه وجود دارد.چیزی که کاملا مشخص و طبیعی است، این است که این چرخ دنده ها اندازه های مختلفی دارد و بر اساس سیاست اقتصادی که وجود دارد جایگاه های خاصی در نظام اقتصادی هر کشوری دارد. این که می بینید اقتصاد کشوری بر اساس تورم است و اقتصاد کشور دیگر بر اساس سیستم مالیاتی می چرخد به طور کلی به این مفهوم بر می گردد.
بنابراین اقتصاد مانند یک سیستم بزرگی است که از چرخ دنده های متعددی تشکیل شده است. این چرخ دنده های بر اساس نیاز کشور به ترتیب در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. گاهی چرخ دنده ای به اندازه ای بزرگ است که می تواند همزمان چندین چرخ دنده کوچک را بچرخاند. نکته بسیار مهم در این باره این است که سیستم اقتصادی کشور به طور کلی بر اساس پول یا سرمایه می چرخد.
یعنی چرخ دنده ها به حرکت نمی افتند مگر زمانی که پول و سرمایه درون آن به گردش در بیاید. هر چرخ دنده که این پول و ثروت را به دست بیاورد عملا می تواند شروع به چرخیدن کند و این سرمایه را به سایر چرخ دنده های درون اقتصاد برساندو این گونه سایر چرخ دنده ها به ترتیب شروع به گردش می کند.
بنابراین نقش مردم در این جا ورود پول و سرمایه به بازار اقتصاد است. اما نقش دولت چیست؟ دولت به عنوان ناظر اقتصادی مراقب سرمایه کلان و گردش مالی بزرگی است که در اقتصاد در حال چرخیدن است. در کلام بهتر وقتی چندین و چند سرمایه خرد وارد بازار می شود و چندین چرخ دنده را به حرکت در می آورد در واقع رفته رفته سرمایه ای کلان در اقتصاد شروع به حرکت می کند. این سرمایه اگر قرار باشد به صورت سر خود در بازار حضور داشته باشد می تواند مخرب باشد. یا این که توسط عده ای سریعا بلعیده می شود و از نظام اقتصادی کشور خارج می شود. (2)
وظیفه اصلی دولت این است که این گردش پول را نظارت کند و به آن مدیریتی دقیق و کامل داشته باشد. مسئله این است که اگر دولت نخواهد این کار را بکند یا در کار خود قصور داشته باشد عملا سرمایه های خرد مردم از بین می رود. این اتفاق زمانی مشخص می شود که یک فرد جامعه با ارائه سرمایه خود به اقتصاد کشور، چرخ دنده ای را به حرکت در می آورد اما این سرمایه در چند چرخ دنده بعدی که کاملا بزرگ شد، ناگهان بخار می شود و از بین می رود.
این گونه بقیه چرخ دنده ها نمی چرخند. نکته مهم این است که همه افراد جامعه به نوعی به یکی از این چرخ دنده ها متصل هستند و به واسطه یکی یا چند تا از آن ها درآمد خود را تامین می کنند. حال اگر بقیه چرخ دنده ها نچرخد در واقع این خود فرد است که تنها در اقتصاد هزینه کرده است و در آمد متناسبی نتوانسته است به دست بیاورد.
این داستان و مشکل اصلی است که امروز در اقتصاد ایران شاهد هستیم. یعنی حتی اگر سرمایه گذاران و خریداران خرد به بازار داخلی روی بیاورند متاسفانه خلاءهای قانونی و حفاظتی از سیستم اقتصاد ایران به قدری است که سرمایه آن ها سریع تر بخار می شود و عملا بازگشت قابل توجهی ندارد. این یک اقتصاد مریض است که باید دولت همت بیشتری در جهت رفع این مشکل داشته باشد. (2)
نقش مردم، مهم تر از دولت
با توجه به مثالی که زدیم به نظر می رسد که نقش دولت بسیار حیاتی است و این گونه نیز هست. اما مسئله مهم این است که نقش مردم مهم تر از دولت است. در واقع دولت زمانی می تواند تاثیر گذار ظاهر شود که عملا سرمایه ای برای راهبری وجود داشته باشد. وقتی مردم نخواهند ثروت و سرمایه خودشان را در اختیار تولیدات و چرخ دنده های داخلی بگذارند عملا فاتحه اقتصاد آن کشور خوانده شده است!در کلام بهتر وقتی شما به عنوان یک خریدار میان کالای داخلی و خارجی، کالای داخلی را انتخاب کنید، عملا تصمیم گرفته اید که سرمایه خودتان را در دل اقتصاد کشور نگه دارید و چرخ دنده های دیگری را به حرکت در بیاورید که احتمالا بعدا چرخ دنده متصل به شما نیز یکی از آن ها خواهد بود. اما وقتی شما تصمیم می گیرد که کالای خارجی بخرید، در واقع سرمایه شما بعد از گردش از چند چرخ دنده محدود از کشور خارج می شود و عملا در اقتصاد سایر کشورها شروع به چرخش می کند.
این یعنی خروج ارز از اقتصاد کشور و کوچک تر شدن اقتصاد. بنابراین قبل از این که دولت بخواهد تاثیری بر روی روند سرمایه اقتصادی داشته باشد عملا آن سرمایه از کشور خارج شده است و تنها بخش کوچکی از آن به سبب مالیات های گمرکی به اقتصاد برمی گردد که در قبال ارز خارج شده رقم قابل توجهی محسوب نمی شود. حال تصور کنید که این سرمایه به واسطه خرید کالای قاچاق چه بلایی سرش می آید. همان درصد کم مالیات گمرک نیز از بین می رود وعملا تیر خلاصی بر پیکر اقتصاد محسوب می شود.
بنابراین به طور کلی می توانیم بگوییم که اقتصاد زمانی می تواند روی پای خودش بایستد که وارداتی صورت نگیرد یا اگر وارداتی قرار است اتفاق بیفتد به اندازه ارز خارج شده صادرات داشته باشیم تا اقتصاد ما کوچک تر نشود. این ساده ترین فرمول اقتصاد است که غالب کشورهای پیشرفته و مدرن از آن استفاده می کنند.
بنابراین ما به عنوان افراد این جامعه با انتخاب میان کالای ایرانی یا خارجی می توانیم تصمیم بگیریم که سرمایه خودمان را در کدام جهت مورد استفاده قرار دهیم. در این تصمیم گیری باید به این نکته فکر کنیم که اگر این سرمایه در اقتصاد ایران به گردش بیفتد می تواند اقتصاد را بزرگتر کند و در اقتصاد بزرگ تر عملا درآمد عمومی افراد نیز بیشتر خواهد شود و این یعنی افزایش سطح رفاه عمومی و این خود به خود به معنی غرور ملی است. (3)
حس غرور ملی چیست؟
به طور کلی بسیاری حس غرور ملی را در صادرات و دیدن نام ایران بر روی محصولات صادراتی می دانند. اما واقعیت این است که اقتصاد ما هنوز از آن مرحله دور است و نمی توان انتظار این را داشت که به این زودی ها به این نوع جهش تولید برسیم. الان در مرحله ای از جهش تولید قرار داریم که باید سعی کنیم اقتصاد خودمان را نجات دهیم.بسته شدن کارخانه های مهم و اساسی کشور یکی پس از دیگری نشان دهنده این است که گردش پول کمی در اقتصاد اتفاق می افتد و اگر گردش پولی نیز وجود دارد عملا در حال بخار شدن است. حس غرور ملی امروزه در جهش تولید این خواهد بود که اقتصاد بتواند چرخ دنده های خودش را به حرکت بیاندازد و بر خلاف تمام تحریم ها و اتفاقاتی که در جنگ اقتصادی چند سال اخیر رخ داده است، شروع به بزرگ شدن کند.
این گونه می توان کم کم به این باور رسید که ایران هم می تواند وارد مرحله صادرات قوی و محکم شود و درصد بالایی از بازار را در اختیار بگیرد. درصد مهمی از بازار محصولات فرآوری شده! یعنی باید یاد بگیریم که خام فروشی در هر شکل و نوع آن را متوقف کنیم. این می تواند خود یک حس غرور برای هر ایرانی باشد.
پی نوشتها
- www.unomaha.edu
- www.economicsdiscussion.net
- www.sciencedirect.com
مجله راسخون مرتبط
تازه های مجله راسخون
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}