مردی حق دیگران را پایمال و اموال مردم را برای خود تصاحب می‌کرد و بر ابلیس لعنت می‌فرستاد. روزی ابلیس او را در راهی دید و گفت: شگفتا! تو با من دوستی و فرمان مرا می‌بری، آنگاه بر من لعنت می‌فرستی!