گویند دانشمندی به حضور پادشاهی رسید در حالی که لباس کهنهای بر تن داشت. پادشاه به او خطاب کرد: چه چیز تو را وادار نموده که این لباس کهنه را بپوشی؟ جواب داد: مکروه میدانم که بگویم. اگر بگویم زهد،مرا وادار کرده از خودم تعریف و اگر بگویم فقر،مرا وادار نموده از پروردگار خود شکایت کنم
گویند دانشمندی به حضور پادشاهی رسید در حالی که لباس کهنهای بر تن داشت. پادشاه به او خطاب کرد: چه چیز تو را وادار نموده که این لباس کهنه را بپوشی؟ جواب داد: مکروه میدانم که بگویم. اگر بگویم زهد،مرا وادار کرده از خودم تعریف و اگر بگویم فقر،مرا وادار نموده از پروردگار خود شکایت کنم
تازه های پیامک
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}