اشک‌های «قم»، به خیابان‌های اندوه می‌ریزد. همراه با متونِ فقاهت، پس کوچه‌‎های ماتم، نوحه می‌خوانند. بانویی از جنس بهار، کوچ می‌کند و پرستوها را در غربتی پیوسته می‌گذارد.