پیامبر رستاخیز جانها - ویژه تلفن همراه
پیامبر رستاخیز جانها - ویژه تلفن همراه
لیست گوشی های تست شده
روزي پيروان پيامبر نشستهاند.چون هميشه کنارخانه خدا، درحريم کعبه مقدس؛ مسجدالحرام اما دررواق بيپناهان... زيراخانه نيزدرتقسيمبندي قدرت ومکنت،جايگاههاي مخصوص به خود راداردوبيکسان را اجازه نشستن درصدر مجالس و پايگاههاي قرق - که مخصوص اشراف جاهلي است - نيست...
اگر قريش درحال حاضر نسبت به محمد وانجام کاراوباخونسردي نظاره ميکند و خاموشانه در تمهيد توطئهاي کارسازعليه اواست،اما اين بيکسان و گمراهاني راکه تنها به الله گرويدهاند وبه تمامي بتهاي زرين و سيمين سيصد وشصت گانهشان پشت کردهاند-هرجاکه بيايند-به موقع خودمطابق باشئون وحسب ومال ومنالشان خوب ميمالندودک ودندهشان راخوردوخميرميکنندوتوده اي خونين ومالين ازآنان به جاي ميگذارند
چنين روزي بيکسان و بيپناهان نوگرويده به محمد نشستهاند... نسيمي از بالاي دامنه صبا در پرواز است و برپرده کعبه ميآويزد..ناگاه درميانشان کسي همچنان که به سوي دشمنان که آن دورترنشستهاندوغرق حماسههاي جاهلي،ترنم اشعارهميشگي،وتذکاروتکرارسبعه معلقه وقصههاي اساطيري خويش،خوشاند اشارهاي ميکندوميگويد:
- راستي اين قريشيان تاکنون چيزي از قرآن، اين گنجينه مجيد و کتاب کريم و حميد ما شنيدهاند؟ کسي به اين پرسش اين گونه پاسخ ميدهد.
- نه تاکنون آشکارا هيچ چيز از کتاب حکيم ما نشنيدهاند.
- اما در ميان ما کيست که در برابرشان بايستد و قرآن را به بانگ بلند برايشان بخواند.
- هرکس چنين کاري کند ميکشندش.
- من اين کار را ميکنم.
ناگاه تماميشان سرهايشان را به سوي صاحب صدا ميکنند. وي عبدالله بن مسعود است... مردي است جوان بسيار کوتاه قامت. نازک اندام. ريز جثه و نحيف و ضعيف...
روزي پيروان پيامبر نشستهاند.چون هميشه کنارخانه خدا، درحريم کعبه مقدس؛ مسجدالحرام اما دررواق بيپناهان... زيراخانه نيزدرتقسيمبندي قدرت ومکنت،جايگاههاي مخصوص به خود راداردوبيکسان را اجازه نشستن درصدر مجالس و پايگاههاي قرق - که مخصوص اشراف جاهلي است - نيست...
اگر قريش درحال حاضر نسبت به محمد وانجام کاراوباخونسردي نظاره ميکند و خاموشانه در تمهيد توطئهاي کارسازعليه اواست،اما اين بيکسان و گمراهاني راکه تنها به الله گرويدهاند وبه تمامي بتهاي زرين و سيمين سيصد وشصت گانهشان پشت کردهاند-هرجاکه بيايند-به موقع خودمطابق باشئون وحسب ومال ومنالشان خوب ميمالندودک ودندهشان راخوردوخميرميکنندوتوده اي خونين ومالين ازآنان به جاي ميگذارند
چنين روزي بيکسان و بيپناهان نوگرويده به محمد نشستهاند... نسيمي از بالاي دامنه صبا در پرواز است و برپرده کعبه ميآويزد..ناگاه درميانشان کسي همچنان که به سوي دشمنان که آن دورترنشستهاندوغرق حماسههاي جاهلي،ترنم اشعارهميشگي،وتذکاروتکرارسبعه معلقه وقصههاي اساطيري خويش،خوشاند اشارهاي ميکندوميگويد:
- راستي اين قريشيان تاکنون چيزي از قرآن، اين گنجينه مجيد و کتاب کريم و حميد ما شنيدهاند؟ کسي به اين پرسش اين گونه پاسخ ميدهد.
- نه تاکنون آشکارا هيچ چيز از کتاب حکيم ما نشنيدهاند.
- اما در ميان ما کيست که در برابرشان بايستد و قرآن را به بانگ بلند برايشان بخواند.
- هرکس چنين کاري کند ميکشندش.
- من اين کار را ميکنم.
ناگاه تماميشان سرهايشان را به سوي صاحب صدا ميکنند. وي عبدالله بن مسعود است... مردي است جوان بسيار کوتاه قامت. نازک اندام. ريز جثه و نحيف و ضعيف...