آفاق هجرت - ویژه تلفن همراه

لیست گوشی های تست شده
چون پيامبر از خانه‏ي خود بيرون آمد، به شتاب کوچه‏هاي شهرها را يکي پس از ديگري درنورديد. شب تيره‏ي ظلماني، چون دامن چادري سياه از ابري انبوه و دودي کبود بر همه جا فروافتاده و خيمه زده بود؛ چنان که پيش پاي خود را به سختي مي‏ديد. خوشبختانه هيچ کس در کوچه‏ها نبود و او مي‏توانست بي‏آن که ديده شود خود را به کرانه امن و پايگاه سلامتي برساند. در نظر داشت که مستقيما راه مدينه را در پيش نگيرد. با خود مي‏انديشيد که دشمن، سپيده دم که علي را بجايش ببيند، پس از انجام مأموريت خود، يعني کشتن علي، درخواهند يافت که او گريخته است و بي‏شک بزودي در مي‏يابد او به سوي يثرب رفته است، در نتيجه بي‏کمترين درنگ آهنگ جاده‏ي مکه - مدينه را خواهند کرد و اين اولين مسير است که در پي‏اش خواهند شتافت.بدين جهت اودرنظرداشت که مسيري کاملا خلاف جهت مدينه را در پيش گيرد. مدينه در جانب شمال بودواومسير جنوب را پيش گرفت و به سوي غار ثور رفت. اين غاري بود که اگر تا صبح راهپيمايي مي‏کرد به آن مي‏رسيد.درنظرداشت مدتي راپنهان ازچشمان مردم درآن غاربماندوسپس به سوي مدينه رود...در حالي که مي‏رفت تمامي حواس و انديشه‏اش غرق علي بود. به آن قلب مهربان وتن جرحه جرحه‏ي غرقه به خوني مي‏انديشيدکه درعنفوان جواني ونشاط زندگاني همه هستي‏اش رادرراه محبوب و معبود يگانه‏ي خويش داده وهمه‏ي خويش را در مذبح پروردگار بي‏همتاي عشق قربان کرده بود. آه... ديگر براي هميشه اسماعيلش را ازکف داده بود... و او غرقه غم و اندوه مي‏رفت. خدا را بر مقدر و قضايي که رانده بود،بردباروخاضع، فرمانبرداروخاشع بود.مي‏رفت وقلبش خون مي‏گريست وتا آن لحظه چنان که اغلب نويسندگان،آگاهان وعارفان شيعه نوشته‏اندهيچ نمي‏دانست علي زنده است وذره‏اي ازاسرارغيب ونهان و دستانهاي پرده‏ي ستروعيان آگاهي نداشت....