کتاب، مقبول‌ترین و نزدیک‌ترین همنشین به طبع آدمیان است.

کسانی را که با کتاب و فرهنگ و علم سر و کار دارند، به سه دسته: عاشقان علم، کارمندان علم و تاجران علم می­توان تقسیم کرد.

عاشقان علم کسانی هستند که برای آن سر و جان می‌­دهند. درباره این عده، کم است اگر گفته شود که از نان و راحتی خویش می‌­گذرند تا علم، پیشرفت کند و دامن گستر شود. اینها وقف علم و خادم آن هستند و با فدا­کاری اینهاست که کاروان علم جلوتر رفته و کاروانیان آن بیشتر شده­‌اند. ولی کارمندان علم کسانی هستند که علم تنها معشوقه‌­شان نیست، معشوقه دیگرشان، زندگی‌شان است. اینها، هم به علم خدمت می‌­کنند و هم می­‌خواهند با این خدمت، زندگی‌شان اداره شود، و اما تاجران علم کسانی هستند که هدفشان هر چیزی به جز علم است. اینها با علم، فقط تجارت و ارتزاق می‌­کنند و هرگز دغدغه آن را ندارند. از اینها بعید نیست که امروز ناشر کتاب باشند و فردا فروشگاه کفش داشته باشند. کفش و کتاب برای تاجران علم یکسان است؛ سود بیشتر برایشان مهم است. در گذشته نه تنها علم قاتق نان نبود، که نان آور هم نبود. آخر دانایی، اول گدایی بود. بدین رو کسانی به ریاضت خانه علم می­‌رفتند که عاشق آن بودند. اما این‌که علم، بنگاه درآمد زا شده و خیل عظیمی کارمند به وجود آورده است. و در کنار آن ریاضت­خانه سابق و بنگاه لاحق، عده‌ای تاجر آمده­اند که دندان تیز کرده و به جان این طعمه افتاده‌­اند.

عاشقان علم، هر چند خطاهای علمی داشته باشند، کاروان علم را به جلو می‌­برند. کارمندان علم، هر چند خطاهای علمی نداشته باشند، این کاروان را در جا نگاه می­‌دارند. اما تاجران علم، کاروان علم را به انحطاط می­‌کشند. خلاصه، ارتقا و رکود و انحطاط علم بسته به کسانی است که بدان می پردازند1. باید دست این تاجران علمی از حوزه کتاب کوتاه شود و صنعت کتاب‌سازی تعطیل گردد و راه بر کتاب‌های به چاپ بفروش بسته شود.

تاجران علمی به ازای هر کتاب خوبی که در بازار هست، چند کتاب سست و مبتذل عرضه می‌­دارند و موجب می‌شوند که آن کتاب هم گم شود. کسی سال‌ها زحمت می‌­کشد و کتابی درباره مباحث اعتقادی می­‌نویسد، ناگهان از آن طرف، ده‌ها کتاب سخیف و ضعیف منتشر می‌­شود و آن کتاب ارزنده هم در این بازار آشفته گم می‌­شود. کسی دیگر پس از سال‌ها تحقیق، کتابی درباره تاریخ معاصر ایران می‌­نویسد، ناگهان از سوی دیگر، عده‌ای با چسب و قیچی، چندین کتاب سرهم بندی شده عرضه می­‌کنند و آن کتاب تحقیقی نیز در این بلبشو گم می­‌شود. کسی پس از سال‌ها زبان آموزی و مشق ترجمه، یک کتاب مهم را ترجمه می­‌کند، اما چندی نمی‌گذرد که چندین ترجمه پرت و پلا از همان کتاب به چاپ می‌­رسد و آن ترجمه درست نیز در رده همین ترجمه‌ها قرار می‌­گیرد. کسی پس از سال‌ها ویراستاری، یک کتاب درباره ویرایش می­‌نویسد، ناگهان از طرف دیگر، چندین کتاب بی بنیاد در آیین ویرایش منتشر می‌شود و کتاب آن استاد نیز در آن آشفته بازار گم می‌شود.

بایستی در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه اصول استانداردی برای توزیع و نشر کتاب‌های با ارزش فراهم گردد. هدف از استاندارد کردن کتاب این است که آثار مردود، مشخص شود یا منتشر نشود. اما هر کتابی که حداقل امتیاز را دارا باشد. با نشانه استاندارد، منتشر شود؛ هر چند ده‌ها کتاب بهتر از آن در بازار باشد2.

سید احمد سجادی

پی‌نوشت‌ها:

1. آیینه داران حقیقت، مصاحبه‌های مجله حوزه با عالمان و دانشوران حوزوی، چاپ اول: قم، بوستان کتاب قم، 1382، جلد 1، ص 210.

2. ابو القاسم محمود زمخشری، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، تحقیق سلیم نعیمی، چاپ اول: قم، انتشارات شریفی رضی، 1410، جلد 4، ص 262.